یادداشت دکتر سیروس نصراله‌زاده، رئیس پژوهشکده زبان‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی:

درباره «جهان ایرانی: سلوکی و اشکانی»

۰۵ اسفند ۱۴۰۳ | ۱۲:۰۷ کد : ۲۶۳۰۶ خبر و اطلاعیه یادداشت‌ها
تعداد بازدید:۴۷
درباره «جهان ایرانی: سلوکی و اشکانی»

دکتر سیروس نصراله‌زاده، رئیس پژوهشکده زبان‌شناسی و عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، یادداشتی درباره «جهان ایرانی: سلوکی و اشکانی» نوشته است که از نظرتان می‌گذرد:

درباره «جهان ایرانی: سلوکی و اشکانی»
دکتر سیروس نصراله‌زاده
رئیس پژوهشکده زبان‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی


با تأسیس شاهنشاهی هخامنشی بنیادی تازه در شیوه حکمرانی و اندیشه حکومتی جهانی شکل گرفت که در آن زمان امری تازه و بی‌سابقه بود؛ و از همه مهم‌تر شیوه اداره این قلمرو وسیع که هرگز پس از آن تکرار نشد. این‌که چگونه و بر اساس چه مبانی اندیشه‌ورزی‌ سیاسی، کوروش و جانشینانش به اندیشه و فهم حکومتی جهانی رسیدند که برای همه بیگانه بود شایسته تعمق بیشتر و شناخت مبانی اندیشه ایرانی در اوستا و تجربیات سیاسی آنها است؛ این اندیشه حکومت جهانی را بعدها اسکندر و رومیان هم تلاش داشتند پی بگیرند که ناموفق بودند. در هر حال، هخامنشیان اساسِ فرهنگ ایرانی در قلمرو گسترده خود را بنا نهادند که تاثیر آن تا به امروز باقی است؛ که گاه در منابع بیرونی تعبیر به Persianiziation یا «فرهنگ ایرانی یا ایرانی بودن» می‌کنند. هخامنشیان نخستین امپراتوری جهانی‌ای تاسیس کردند که بر تاریخ آسیا، اروپا و آفریقا تسط داشت و شیوه فرمانروایی و تاسیس نهادهایی را پی افکندند که امپراتوری‌های بعدی در همان منطقه بر پایه آن ایجاد شد.


همچنین آنها رسم تازه‌ای برای ارتباط شرق و غرب فراهم آوردند که تا دوره معاصر شریان اصلی مبادلات فرهنگی و اقتصاد جهانی باقی ماند که متاسفانه ما این اهمیت را در این روزگار خودمان به خوبی درک نکرده‌ایم. پس ازهخامنشیان نیز این اندیشه « ایرانگرایی یا ایرانی بودن» چنان نیرومند بود که در جاهای مختلف خود را نشان داد. با برآمدن اسکندر و سپس سلوکیان در ایران این مبانی اندیشگی هم در همراهی با حکومت تازه، یعنی اسکندر و سلوکیان، و هم در سلسله‌های محلی خود را نشان داد؛ به تعبیر یکی از پژوهشگران، دوران پساهخامنشی را «زندگی در سایه کوروش» نامیده است. این سلسله‌های محلی در پارس فرترکاها، در شمال شرقی اشکانیان، در شمال غربی ایران ماد آتروپاتن/ آدربادگانیان؛ و در غرب ایران و آناتولی مهردادیان در پنتوس (دریای سیاه)، اورنتی‌ها/ اروندی‌ها در کماگنه، اریه‌رثی‌ها ( به معنای شادی ایرانی‌ها) و آریوبرزنی‌ها در کاپادوکیه و سوفن و اردشیریان/ ارتکسی‌ها در ارمنستان بودند. این سلسله‌های غربی در آناتولی در متن‌های بجا مانده نسب خود را به هخامنشیان رسانده‌اند و فرترکاها و اشکانیان در شمایل‌نگاری و برگرفتن نمادها متاثر از هخامنشیان بودند. این تداوم فرهنگ ایرانی در پساهخامنشی را پژوهشگران نام Persianism یا «ایرانگرایی» داده‌اند. سرانجام از دل این فرهنگ ایرانی اشکانیان برخاستند و توانستند نوعی دیگر از سنتهای سیاسی و فرهنگی ایرانی را به مدت حدود 500 سال تداوم بخشند. 

این دوره میانه، یعنی سلوکیان، که به جهت فرهنگی عنوان Hellenism یا «یونانی‌مآبی» به دوره آنان داده‌اند، و اشکانیان دوره مهم بقای فرهنگ ایرانی است که مشابه آن را می‌توان در چهار قرن نخست هجری قمری و تاسیس حکومت‌های محلی ایرانی در خراسان دید. این فرهنگ ایرانی در میان دهیوهای هخامنشی/ ساتراپ‌ها باقی ماند و توسعه یافت و در مواجهه با آن دیگری، که مقدونیان باشند، سبب شکل‌گیری مفهوم «جهان ایرانی‌مآب» (Iranicate World)، یعنی فرهنگ‌های متاثر از ایران، شد. از دل جهانی‌نگری (globalism) هخامنشیان باعث شد به تدریج در عصر سلوکی و یونانی‌مآبی سلسله‌های محلی تاسیس شد که ثمره آن دو سلسله اشکانی و و ادامه آن سلسله ساسانی است؛ و در این دو دوره، به ویژه ساسانیان، بود که سنتهای ایرانی در مفهوم «ایران» یا «ایرانشهر» تداوم یافت. شیوه فرمانروایی هخامنشی در سراسر دوره باستان جذابیتی بسیار داشت و نیز همان شیوه در دوره ساسانیان چنان تاثیرگذار بود که در دوره انتقال به ایران اسلامی به واقع شیوه فرمانروایی ساسانیان اقتباس شد و تدوام یافت. در دوره هخامنشی و پس از آن نام «پارس» (Persia) معرف ایرانی بودن بود و در دوره ساسانی نام «ایران» احیاء شد. مفهوم ایران یعنی مفهوم وحدت سیاسی و فرهنگی ایران بزرگ(تر) که از سوی ساسانیان مطرح شد به شکل ایران وایرانشهر شناخته شده است. در هر صورت، باید دانست که «پارس یا Persia» یکی از هسته‌های اصلی تمدن در تاریخ بشر است. از قرن دوم پیش از میلاد یک عادت فرهنگی ایجاد شد که گاه پژوهشگران آن را Persianistic یا «ایرانی‌گرایی» نام نهاده‌اند که مبتنی بود بر تصرف و تصاحب گذشته آرمانی‌شده با استفاده مجدد از نمادها یا ابداع تصویر و مفهوم‌های مرتبط با گذشته هخامنشی که به خاطره فرهنگی و تاریخی ایرانیان تبدیل شد. این احیاء هخامنشی را اشکانیان به خوبی انجام دادند و توانستند مفهومی تازه به ایرانی بودن بدهند که تجلی کامل آن در دوره ساسانی میسر شد. بدون شک فهم ساسانیان و کلیت تاریخ ایران پساهخامنشی از مسیر اشکانیان است.


در زمان پساساسانی دوباره همان حوادث پساهخامنشی رخ داد اما با شرایط و بستری تازه که تاریخ ایران به به دو دوره ایران باستان و ایران دوره اسلامی تقسیم کرد؛ اما همان پشتوانه تاریخی و خاطره تاریخی خود را دوباره نشان داد: این بار بر اساس تاریخنگاری ساسانیان در شکل‌گیری ملت ایرانی که ثمره آن شاهنامه فردوسی بود و نیز زبان فارسی دری. زبان فارسی توانست در بیش از ده قرن از چین و شبه قاره هند و آسیای مرکزی تا قفقاز و آناتولی سلجوقیان و عثمانی و بالکان زبان ادب، سواد و بازرگانی باشد و توانست جغرافیای فرهنگی زبان فارسی یا جهان فارسی زبانی را شکل دهد که از آن تعبیر به «جهان ایرانی» (Persianat World) یا «جهان‌شهر فارسی زبانی» (Persianate Cosmopolis) شده که به نام‌های «جوامع فارسی زبانی»، «جهان ایرانی‌ماب» یا «جهان فارسی‌مآب» هم مشهور است که هم مبتنی بر «فارسی‌دانی» (Persophonia) بود و هم «فارسی‌نویسی» (Persography)؛ به واقع، در این جغرافیای فرهنگی زبان فارسی، زبان فارسی وسیله‌ای بود برای پیوند جوامع گوناگون در یک جهان‌شهر فارسی‌زبانی و وابسته به یک جامعه دینی یا قومی نداشت و همین باعث شد تا وسیله‌ای باشد برای ارتباط گسترده میان مردمانی با تنوع و بسیار، چه مسلمان و چه غیرمسلمان و پس از حذف زبان فارسی در ایران و شبه قاره هند، پایه‌ای شد برای تجدخواهی ایرانیان و پاکستانی‌ها که به نام «تجدد زبان فارسی» (Persianat Modernity) نام نهاده شد. اما، در قرن 19 میلادی با نقش بریتانیا و حذف زبان فارسی و روسیه تزاری و شوروی بعدی و تصرف آسیای مرکزی و قفقاز و قوم‌گرایی آنان این جهان فرهنگی کم رنگ شد. به نظر می‌رسد در این زمانه پرآشوب و خطر چند سویه برای فرهنگ ایرانی بایسته است با درک تحولات تازه و قدرتمندی اقتصادی به احیاء این جهان ایرانی بپردازیم و نقش مهم و تاریخی ژئوپلتیک ایران در گذر هزاره‌ها فراموش نکنیم. در تاریخ معاصر و دوره مشروطه‌خواهی و نیز آگاهی ایرانیان ا زگذشته تاریخی تازه، و در کنار تاریخ ملی و سنتی خود، خاطره تاریخی و ذهنیت پیوسته و متداوم تاریخی در شکل مفاهیم ملی خود را نشان داد که به ویژه در دوره پرآشوب دو جنگ جهانی یکم و دوم که مساله وجودی ایران، از سوی غرب و عثمانی، در خطر افتاده بود توانست پیوند بیشتری با گذشته تاریخی خود برقرار کند./پایان

 

کلیدواژه‌ها: درباره «جهان ایرانی: سلوکی و اشکانی» یادداشت سیروس نصراله‌زاده


نظر شما :