یادداشتی به یاد استاد فقید دکتر کریم مجتهدی

خردمند و بیدار و سنجیده بود...

۲۴ دی ۱۴۰۳ | ۱۰:۱۱ کد : ۲۶۱۰۵ مهم‌ترین اخبار
تعداد بازدید:۸۲۵
خردمند و بیدار و سنجیده بود...

یادداشت:

به یاد استاد فقید دکتر کریم مجتهدی (1402 - 1309ش)
خردمند و بیدار و سنجیده بود...

دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

در آستانه نخستین سالگرد درگذشت استاد کریم مجتهدی، فیلسوف و چهره ماندگار فلسفه (25 دی‌ماه 1402) قرار داریم. به‌همین مناسبت دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، یادداشتی را نوشته است که از نظرتان می‌گذرد:

دنیای دکتر کریم مجتهدی دنیایی است سراسر تحصیل علم و طلب معرفت و از این‌رو، متکی بر وارستگی، طمأنینه و فضیلت است. می‌فرمود: «جهان درون فلاسفه بزرگ، بسان دریایی متلاطم و پرخروش است؛ هرچند زندگی ظاهری برخی از آنان آرام و ساکن به‌نظر آید.» او خود چنین بود: شیدا و شیفته دریافتن حقایق و دقایق و سخت دل‌بسته کتاب. دربِ اتاق کارش در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی معمولاً باز بود و با گذر از مقابل آن، او را می‌دیدی که از مصاحبت با کتاب، غرق در لذّت و کامیابی است.
دکتر مجتهدی استاد و معلمی صادق بود. چندین بار از او شنیدم که برای کسب اطلاع درباره یک نویسنده گمنام و یا معنای یک اصطلاح یا عبارتی خاص، هفته‌ها در منابع مختلف جست‌وجو و تحقیق کرده است. بیان و نوشتارش سراسر صدق و راستی و امانتداری علمی بود. دانشمندان، معیار شناخت صدق و کذب در گفتار را مطابقت خبر با واقع عنوان کرده‌اند.(1) آنچه دکتر مجتهدی از آراء نویسندگان مختلف نقل می‌کرد، همگی مطابق با مابه‌ازای آن در منابع اصلی بود که در میزان اندیشه، به ارزیابی آن‌ها می‌پرداخت. اگر به مطلبی یقین نداشت، نقطه ابهام را مشخص می‌کرد و درجه شناخت خود را با عباراتی از قبیل شاید یا احتمالاً به اطلاع خواننده یا مخاطب می‌رسانید. به دانشجویان خود توصیه می‌کرد کتاب خود را بلافاصله منتشر نکنند و با گذشت فاصله‌ای زمانی، درستی مطالب آن را بازبینی کنند. یک‌بار در بحثی درباره رساله «ایساغوجی» اثر فورفوریوس (شاگرد افلوطین) فرمود: «در گزارش روزنامه‌ای به اشتباه این‌طور نوشته‌اند که شخصی از استادان دانشگاه (2) در حال ترجمه اثری از آقای عیسی گوجی است!» ایشان نگران عادی شدن انتقال این‌گونه اخبار و اطلاعات نادرست در جامعه بود.

خطر بزرگ، ندانستن نیست
وظیفة هر معلم را انتقال اطلاعات صحیح می‌دانست و معتقد بود خطر بزرگ، ندانستن نیست؛ سقراط با کسانی مخالفت می‌کرد که مدّعی دانستن بودند و نه با کسانی که معترف بودند: ما نمی‌دانیم. اینچنین دکتر مجتهدی جهل مرکب را بدترین وضعیت می‌دانست و تا پایان جلسات درس خویش و بلکه تا پایان عمر پربارش بر آن تأکید می‌کرد. می‌فرمود: «تصور نکنید که با تماشای کارتون(پویانمایی) بینوایان بتوان ویکتور هوگو را شناخت. بهتر است چیزی را ندانیم تا بخواهیم آن را به‌صورت نادرست بیاموزیم» او خود تمام عمر در پی دانستن بود؛ به تعبیر حکیم ناصرخسرو (متوفی 481ق):
مرگ جهل است و زندگی دانش
مرده نادان و زنده دانایان
جهل مانند نیست و علم چو هست
جهل چون درد و علم چون درمان
هست ماند به علم دانا مرد
نیست گردد به جاهلی نادان
دکتر مجتهدی وظیفة دانشجو را حفظ سلامت علمی، تقویت امید در خویش و میل به یادگیری می‌دانست. عشق به یادگیری در نهاد او بود. می‌فرمود: «نسبت به خودتان سخت‌گیر باشید و روحیه احساسِ مسئولیت را در خود و اطرافیانتان گسترش دهید.» از فرهنگ مدرک‌گرایی انتقاد می‌کرد. از شاگردانش می‌خواست تا به دنبال انجام کارهای اصیل باشند و انگیزه‌شان از تحصیل کسب شهرت یا اخذ نمره نباشد. او نشانه‌ کار اصیل علمی را رضایت علمی درونی در پژوهشگر می‌دانست؛ یعنی فرد بتواند صادقانه به خود بگوید: «من کارم را درست انجام داده‌ام.» از دید او «شخصیت علمی در همین نقطه (رضایت درونی) شکل می‌گیرد. یک‌بار پیش ازآغاز درس تأکید داشت که «دانشجو در حین تحصیل و تجسس علمی باید احساس کند برای جامعه‌‌اش مفید است. عشق به هم‌نوع، ایران و اسلام باید انگیزه کارتان باشد.» فاجعه بزرگ را در عدم اعتماد جوانان به خودشان می‌دانست. واژگان امید و خودباوری از کلید‌واژگان اصلی اندیشه او پیرامون دانشگاه بودند.

دانشجو حق ندارد به خود بگوید من تعطیل هستم
از دانشجویان خود نگارش تحقیق کوتاهی، در سه تا پنج صفحه می‌خواست. با دقت آن را می‌خواند. مقید بود ارزیابی خود را به‌صورت کوتاه و موجز بنویسد تا تحقیق مذکور پایه و مایه‌ای برای پیشرفت دانشجو شود. از دیدِ وی، وجود ارتباط منطقی میان مقدمات و نتایج در متن تحقیق اهمیت داشت و در غیر این صورت آن را واجد ارزش فلسفی نمی‌دانست. راقم این سطور در ذیل یکی از آن تکالیف درسی نوشته بود که امروزه معادل اصطلاح Civilization در زبان عربی، غالباً واژه حضارت (از ریشه حضر) است؛ و ابن‌خلدون (متوفی 808ق) نیز اصطلاح «حضارت» را در برابر «بداوت» به‌کار برده است؛ اما در عربی از واژه تمدن (از ریشه مدن) نیز بعنوان معادل Civilization استفاده شده است؛ چنانکه عنوان کتاب معروف جُرجی زیدان (متوفی 1914م) «تاریخ التمدن الإسلامی» است. در نهایت کاربرد «حضارت» را رساتر از «تمدن» دانستم؛ زیرا حضارت به واسطه ریشه لغوی آن، یادآور ضرورت وجود نوعی شهود و حضور معنوی در برپایی تمدن است. مطلب فوق خوشایند دکتر مجتهدی واقع شد و هرچند آن نوشته واجد ابتکار یا تحلیل فلسفی جدیدی نبود، این شاگرد ناچیز را تشویق کرد. «حضور» از دیگر کلیدواژه‌های مهم بینش و اندیشه او بود. می‌فرمود: «درس شما همان حاضر بودن شماست. انسان اساساً موجودی است که میل به یادگیری دارد و بزرگترین توهین به یک انسان آن است که بگویند: نباش؛ یعنی درس نخوان و یاد نگیر.» شاید از همین‌رو بود که اهتمام عجیبی به حضور دانشجویان در جلسات درسش داشت و نبودِ آنان بلکه حتی تأخیر در حضور در مجلس درسش را برنمی‌تافت. تعطیلات را منسوب به ادارات می‌دانست و نه اندیشمندان؛ و تأکید می‌کرد که دانشجو حق ندارد به خود بگوید من تعطیل هستم؛ می‌پرسید: «مگر اندیشه‌ورزی منوط به بسته و باز شدن درب ادارات است؟» همچنان‌که از رواج جمله «خسته نباشید» در پایان دروس دانشگاهی انتقاد می‌کرد. درس ایشان خستگی نداشت و ایشان هرگز خسته از مطالعه، نوشتن و آموزش دیده نشد.

یک ایرانی چرا باید غرب را بشناسد؟
دکتر مجتهدی در مدّت دو نیمسالی که توفیق شرکت در درس را داشتم، مکرر یادآور هدف از غرب‌شناسی می‌شد. یک ایرانی چرا باید غرب را بشناسد؟ آن استاد فقید، غرب‌شناسی را برای ارزیابی فرهنگ غربی ضروری می‌دانست تا دانشجو به‌جای آنکه مرعوب مظاهر فناوری غربی شود، بتواند خودباوری را در خویش تقویت کند. از خلال غرب‌شناسی می‌توان تحول اصول نظری غربی‌ها را در سیر تاریخ‌شان شناخت. فکر کردن با امانوئل کانت (متوفی 1804م) لزوماً به معنای موافقت با او نیست. به‌جای آنکه در مقابل غربِ قدرت‌مند حیرت‌زده شویم، باید آن را بشناسیم؛ چراکه پایة حیرت‌ها در ناآگاهی‌هاست. در تدریس فلسفه غرب نیز دارای ملاحظاتی بود؛ چنانکه فلسفه هگل را به دانشجویان علوم سیاسی آموزش نمی‌داد. نیز دوست فاضل و هم‌دوره تحصیلی، مرحوم دکتر سیدعبدالحسین حجت‌زاده که رحمت و رضوان خدا بر او و بر دکتر مجتهدی باد، برایم تعریف کرد که دکتر مجتهدی به ایشان فرموده بود، اگر دانشجویی ظرفیت و توان کافی در فهم فلسفه غرب نداشته باشد و با ورود بدان دچار انواع شبهات فکری و تزلزل اعتقادی شود، مباحث تخصصی آن را رها کند.
او برای امتحان درس خویش، معمولاً چند سؤال طرح می‌کرد و دانشجو می‌توانست به اختیار خود به یک یا دو سؤال از آن پاسخ دهد. سؤالات امتحانی ایشان خودش یک جلسه درس بود. چنانکه بیان شد، او آموزش فلسفه غرب را بدون ایجاد خودباوری و وجود پیوستی فرهنگی در میان دانشجویانش نمی‌خواست و ضمن توجه به تبعات عملی فلسفه‌های غربی بر حیات فردی و اجتماعی جوامع غربی، می‌کوشید قوه نقد و نظر را در میان شاگردانش تقویت کند تا در برابر فلسفه غرب منفعل و پیرو نباشند. این معنا در سؤالات درس ایشان بازتابی جدی دارد. به‌گمانم اگر سؤالات امتحانی درس‌های دکتر کریم مجتهدی از خلال سال‌ها تدریس ایشان در قالب کتابی جمع‌آوری شود، زمینه خوبی برای اندیشیدن اصولی درباره غرب حاصل می‌شود. یک نمونه از سؤال امتحانی ایشان (مورخ 5/9/1384ش) چنین است:
با توجه به افکار کلّی فرانسیس بیکن و رنه دکارت درباره رابطه فلسفه با علوم جدید، به‌نظر شما انسان غربی عملاً چه نوع رفتاری را برای زندگانی فردی و اجتماعی خود مناسب تشخیص داده است؟ از لحاظ اخلاقی چه انتقاداتی را بر رفتار آن‌ها می‌توان وارد دانست؟
نمونه‌‌های دیگر از سؤالات امتحانی ایشان (مورخ 23 / 4 / 1383ش) چنین است:
نشان دهید به چه معنی در فلسفه بیکن، روش تجربی اولویت دارد و چگونه مراحل تحقق علم کاربردی آماده می‌شود؟
ممیزات اصلی فلسفه «اصالت عقل» دکارت را بیان کنید. به‌نظر او استحکام روشی که منجر به یقین می‌شود از کجا ناشی می‌شود؟
کانت گفته است: «بدون داده‌های حسّی شناسایی بی‌محتوی و بدون مقولات فاهمه نابینا است.» منظور او چیست؟
یکی از ویژگی‌های تدریس دکتر مجتهدی، اصطلاح‌شناسی با تأکید بر زبان فارسی بود. ایشان به حفظ زبان فارسی اهتمام خاصی داشتند و در آثار خود حتی‌الامکان معادل فارسی را (مانند جدل عقلی) در متن و اصطلاح خارجی (مانند دیالکتیک) را در حاشیه آن قرار می‌داد؛ اما این به‌معنای اعتقاد ایشان به سره‌گویی و سره‌نویسی با حذف واژگان عربی در فارسی نبود؛ خصوصاً که بر حفظ سنت زبانی فلسفه اسلامی تأکید داشت.
دکتر مجتهدی قبل از شروع یک مبحث، ابتدا اصطلاحات مربوط به موضوع را به‌گونه‌ای تطبیقی میان مشرب‌های گوناگون بیان می‌کرد که حاکی از دامنه وسیع اطلاعاتش بود. او به‌خوبی بر جایگاه اصطلاح‌شناسی بر نظام‌یافتگی در اندیشه واقف بود. از دوره جوانی درباره اصطلاحات فلسفی خصوصاً در دوره نهضت ترجمه آثار اسلامی در اروپا و تجدید حیات فرهنگی غرب کار کرده بود. تا اعلام و اصطلاحات تحقیق خود را به درستی نمی‌شناخت، از آن‌ها عبور نمی‌کرد. می‌فرمود: «در ورود به هر مبحث ابتدا آگاهی خودتان را از اصطلاحات مربوطه بالا ببرید و ریشه‌های لغوی و فرهنگی آن‌ها را بیاموزید.» در سال 1390 شمسی، دکتر سید جواد طباطبایی (متوفی 1401ش) نقد تندی را بر کتاب تألیف دکتر مجتهدی به‌نام «افکار هگل» (3) نگاشت و آن را در ویژه‌نامه نوروز نشریه مهرنامه (سال 1390ش) منتشر کرد. آن مقاله بعدها در فصل نهم کتابِ «ملاحظات درباره دانشگاه» با عنوان «اندر مناقب هگل به روایت کریم مجتهدی» (4) منتشر شد. دکتر مجتهدی در پاسخی کوتاه و علمی، (مورخ 17 / 1 / 1390ش) دکتر طباطبایی را به دقت علمی، یادگیری اصطلاحات فلسفی و به بیان سعدی شیرازی به «اوّل اندیشه، وانگهی گفتار» فرا خواند. در بخشی از آن پاسخ چنین آمده است:
«فقط محض اطلاع خوانندگان محترم باید عرض کنم که جز درمورد اصطلاحاتی که غلط چاپی دارند و از این حیث حق را به جانب ایشان می‎توان دانست، برخلاف گفته‎های ایشان بعضی از اصطلاحات صرفاً جنبه تخصصی دارند و مسلماً کسی که واقعا فلسفه نخوانده برای او مفهوم نخواهند بود، ازجمله اصطلاحreaux وnominaux که در صفحه 83 کتاب آمده است. اصطلاح نخست صرفاً دلالت به کلام مبتنی بر واقعیت مُثُل دارد و اصطلاح دوم در مورد افرادی به کار می‎رود که تعلق به نحله «اصالت تسمیه» دارند و سعی کرده‎اند منطق را نسبت به مابعدالطبیعه مستقل و آزاد تلقی کنند. اصطلاحات به عینه در منطق قرون وسطی به‌کار می‎رفته است و سند مربوط در دائره المعارف رسمی کشور فرانسه وجود دارد که نمونه زیراکس شده‎ای از آن به ضمیمه تقدیم می‎دارم. ... در خاتمه یادآور می‎شوم از اینکه منتقد موردنظر در صفحه 373 حرف s اضافه را در پایان کلمه begriff کشف کرده‎اند، مطمئن باشد که حق تشخیص حرف s اضافی برای ایشان محفوظ خواهد ماند و این تنها حقی است که نگارنده برای ایشان قائل است ... »

انسان گرگ انسان است
در درس‌شان وقتی به جمله توماس هابز (متوفی 1058م) مبنی بر «انسان گرگ انسان است.» رسید، با حوصله‌ به تشریح عبارتِ لاتین آن پرداخت: Homo homini lupus ‌چندین بار تلفظ کلمات لاتین را تکرار ‌کرد؛ مثلاً فرمود:u را در lupus را به صورت oo (او) تلفظ کنید. از ادعا بازی با کلمات که دست‌مایه اظهار فضل می‌شود، بیزار بود؛ اما به‌هنگام آموزش اصطلاحات، جدّی و مسلط گام‌برمی‌داشت. همین حوصله را در آموزش عبارت لاتین کوژیتوی رنه دکارت (متوفی 1650م) به‌خرج می‌داد: Cogito ergo sum «می‌اندیشم پس هستم» خیلی‌ها ergo را به معنای پسِ منطقی فرض کرده‌ و در نتیجه منطقاً تناقضی در آن یافته بودند؛ زیرا به موجب قانون کلّی: «ثُبُوتُ شَیء لِشَیء فَرْعُ ثُبُوتِ المُثْبَتِ له» (ثابت کردن چیزی برای چیز دیگر فرع وجود داشتن آن چیز است) - که به تعبیر مرحوم استاد محمود شهابی خراسانی (متوفی 1365ش) اصلی از متعارفات علوم بلکه از بدیهیاتِ اولیه نزد ارباب عقول است - آدمی پیش از آن‌که به اندیشه و فکر خویش توجه کند، به خویش متوجه است. (5) دکتر مجتهدی توضیح می‌داد دکارت نمی‌خواهد بگوید: من فکر می‌کنم و چون هر فکر کننده‌ای هست، پس هستم؛ بلکه برای دکارت کل کوژیتو نوعی شهود عقلی و یک نوع علم بی‌واسطه است. هدف دکارت در کوژیتو این است که بگوید فکر من در جایی با هستی‌ام تلاقی می‌یابد؛ یعنی کوژیتو شروع تشخیص من و ملاک یقین فکر می‌شود.

مثال دیگر آنکه دکتر مجتهدی از ابن رشد (متوفی 595ق) بابت ترجمه واژه طبیعت (Physica) به «بَرَزَ» (یعنی بروز) و «نَجَمَ» تمجید می‌کرد. سپس برای اینکه اصطلاحِ طبیعت در زبان ارسطو با مفهوم حرکتِ بالطبع اشتباه نشود، به تشریح معنای طبع پرداخت. در فلسفه اسلامی، مراد از حرکت بالطبع آن است که حرکت جسم در ذات اوست. حرکت متحرک به‌دلیل چیزی است که به طبیعت و سرشت آن عطاء شده است. این مفهوم از طبع در ذیل اصطلاح طبائع عمران در مقدمه ابن‌خلدون نیز کاربرد دارد و از مفهوم قوانین خارجی مانند قانون جاذبه که بعدها کشف شد، جداست. یا دکتر مجتهدی زمانی که به سنت تجربه‌گرایی Empirism در مقابل عقل‌گرایی Rationalize پرداخت؛ ابتدا به تشریح آن دو اصطلاح می‌پرداخت. Empirism از اسم خاص یک متفکر رومی شکاک به‌نام امپریکوس گرفته شده است که معتقد بود آنچه را که ادراک می‌کنیم حسی و قابل شک است. در مقابل، ریشه اصطلاح Rationalize از جیره‌بندی کردن یعنی نوعی حساب عقلی اخذ شده است.
همین دقت و حساسیت را در استعمال القاب و عناوین اشخاص داشت. مثلاً وقتی در مباحث دوره قرون وسطی، وارد بحث اندیشه‌های اگوستینوس معروف به قدیس شد، فرمود: در کتاب‌ها می‌نویسند: «سنت اوگوستینوس»(Saint Augustinus)؛ یعنی اوگوستینوس قدیس؛ بعد از ما پرسید: «او برای چه کسی قدیس است؟» یعنی توجه می‌داد که ناخودآگاه نگرش و بینش غربی را با خواندن طوطی‌وار واژه‌ها وارد فکر و اندیشه خود نکنید و در اندیشه‌ورزی، نسبت خود را با مفاهیم واژگان و حتی القاب افراد مشخص کنید. به اعتقاد دکتر مجتهدی داشتن دامنه وسیع اطلاعات با افق ذهنی وسیعی از لوازم هر فرد دانشگاهی است و امروزه وسعت نظر جزو کمبودهای جامعه ما است.

حرکت می‌کنم، پس هستم
یکی از زیبایی‌های درس دکتر مجتهدی آن بود که در عین تبیین اندیشه‌های فلسفی، نیم‌نگاهی نیز به بسترِ تاریخی داشت که در آن شکل گرفته بودند. مثلاً در مبحث توماس هابز (متوفی 1679م)، نشان می‌داد که او چگونه نماینده مرحله‌ای از تحول فکری در انگلستان است و بیان می‌کرد که امروزه غرب بیش از آنچه به‌نظر می‌رسد، هابزی است. یا در مبحث امانوئل کانت اشاره کرد که نمی‌توان کانت را بدون توجه به تحولات قرون 17 و 18 شناخت؛ چراکه در قرن 18 معنای خاصی از علم مدنظر در خدمت کاربرد فنون و صنایع شکل گرفته بود. از سوی دیگر، جلسه درس او سراسر مقایسه اندیشه‌ها بود و همین مقایسه‌ها موجب رونق اندیشه‌ورزی می‌شدند. دکتر مجتهدی اندیشه‌ها را در سیری پیوسته با هم می‌دید. این پیوستگی گاهی از باب تقابل افکار و آراء؛ و گاهی نیز از باب تأثیر و تأثر آن‌ها بود. مثلاً دکارت را با هابز مقایسه می‌کرد. دکارت انسان را فکر و اراده می‌دانست و هابز انسان را جسم و میل می‌پنداشت. دکارت شاخص انسان را فکر و اراده می‌دانست و کوژیتو cogito را مطرح می‌کرد و هابز در مقابل «حرکت می‌کنم، پس هستم» را مطرح می‌کرد. درحالی‌که دکارت اصلاً متوجه حرکت به صورت mv2 نبود و حرکت را تنها به صورت mv می‌دید. او فهم دنیا را تنها در گرو تشخیص عقل ممکن می‌دانست. در مبحث هابز و جمله معروف او که «انسان گرگ انسان است.» می‌فرمود: آثار هابز بر نظریه چارلز رابرت داروین (متوفی 1882م) تأثیرگذاشته و داروین علاوه بر هابز از آرای توماس رابرت مالتوس (متوفی 1834م) نیز استفاده کرده است. یا افلاطون را با دکارت مقایسه می‌کرد. معرفت شهودی در افلاطون نظریه تذکار است و در نزد دکارت تصورات فطری است. و از این مثال‌ها در جلسات درس دکتر مجتهدی بسیار مطرح می‌شد که بیان آن‌ها در این مجال اندک نمی‌گنجد.
دکتر مجتهدی آرام، شمرده و متین صحبت می‌کرد. در لابه‌لای مثال‌های ایشان تعابیر و مطالب شیرینی بود. مثلاً درباره سفسطه و فنون آن اشاره داشت که از مهم‌ترین فنون سفسطه آن است که امری جزئی را کلّی جلوه دهند. سپس مثال آورد: «هر چیزی که کم‌یاب است، گران است.» و با لبخند گفت: معنایش این است که بگوییم «اسب ارزان کم‌یاب است؛ پس اسب ارزان گران است!» یا درباره سنّت خانوادگی بیکن‌ها، توجه داشت که «راجر بیکن» Roger Bacon (متوفی 1292م) از اسلاف فرانسیس بیکن (متوفی 1626م) و دست‌پرورده رابرت گروستست Robert Grosseteste (متوفی 1253م) که مُعرّف ابن رشد در انگلستان بود؛ در سنّت علمی خانواده بیکن‌ها دیده شود. در اینجا دکتر مجتهدی برای تقریب ذهنی از مشاغل مختلف در سنت‌های خانوادگی و غیرخانوادگی حتی چلوکبابی شمشیری مثال می‌آورد تا نشان دهد سنت‌های شغلی در شئون مختلف جامعه ساری و جاری هستند؛ یعنی در عین توجه به اجزا، ساختار کلّی که در آن حضور داشتند را نیز می‌دید. از این‌گونه مثال‌های جنبی گاه و بیگاه در درسش بیان می‌شد. چون نام بیکن آمد ناگفته نماند که ایشان در خصوص دانش بیکن به بیتی از شاعر بزرگ ایرانی ابوالقاسم فردوسی (۴۱۶ ق / ۱۰۲۵م) اشاره می‌کرد که چنین سروده است:
توانا بود هرکه دانا بود.
ز دانش دل پیر برنا بود

می‌گفت بیکن درواقع نسبت قدرت را در این بیت برعکس می‌دید؛ یعنی دانایی را تابعی از توانایی می‌شمرد؛ کأنّه بیکن می‌گفت: «دانا بود هر که توانا بود.» باز از مثال‌های اینچنینی از درسش، وقتی بود که اشاره داشت: «عقل در فلسفه فرانسیس بیکن به طبیعت تعظیم می‌کند.» فرمود: «کارگری می‌گفت: آب خودش اوستاست! یعنی طبیعت استاد است.» بعد فرمود: «بیکن می‌خواست شگرد این طبیعت را بفهمد تا به استخدامش بگیرد.» این‌گونه عبارات و تعبیرات هم شیرین بودند و هم آموزنده.

مواضع ایشان درباره اندیشمندان مختلف دقیق و جالب‌توجه است. در اینجا به چند مورد که شخصاً شاهد بوده و بی‌واسطه از ایشان شنیده‌ام، نقل می‌کنم. از میرزا ملکم خان (متوفی 1908م) به‌عنوان «باهوش‌ترین فرد ایرانی سده نوزدهم ولی خائن» تعبیر می‌کرد. وقتی از ایشان دلیل خیانت ملکم‌خان پرسیده شد، فرمود: زیرا او تجدد را به برنامه‌ای برای خدمت به منافع بیگانگان تبدیل کرد. می‌گفت: «می‌خواهی خودت متجدد باش ولی چرا مرتکب چنین خیانت‌هایی درباره ایران می‌شوی؟» ایشان از جریان تجدد کاذب انتقاد می‌کرد.

قبلاً به پاسخ دکتر مجتهدی به نقد دکتر سیدجواد طباطبایی اشاره شد. وی معتقد بود آقای طباطبایی فلسفه کانت و خصوصاً هگل را به‌درستی نفهمیده است.
روزی خاطره‌ای را از حضور یورگن هابرماس در کتابخانه دانشگاه تهران (اردیبهشت سال 1381 شمسی) تعریف کرد. فرمود: او با غروری خاص وارد کتابخانه دانشگاه تهران شد و زمانی‌که خواستند کتاب‌های ابن‌سینا را به او نشان دهند، آشکارا و به‌عمد بی‌محلی کرد. استاد دکتر مجتهدی از این موضوع سخت آزرده و عصبانی بود که چرا در کتابخانه دانشگاه تهران، چنین بی‌احترامی به فرهنگ و میراث ایرانی‌اسلامی می‌شود، ولی پاسخی درخور به آن شخص بی‌ادب داده نمی‌شود! جالب است که آن‌زمان هابرماس را با چند واسطه و حتی پادرمیانی یوشکا فیشر (وزیر وقت خارجه آلمان) به ایران آورده بودند. بعدها در جریان عملیات طوفان الاقصی (7 اکتبر 2023م) که با بی‌سابقه‌ترین جنایات نسل‌کشی فلسطینیان توسط رژیم صهیونیستی همراه شد، هابرماس با چند تن از همفکرانش، بیانیه‌ای در حمایت بی‌چون و چرا از کشتار مردم فلسطین توسط رژیم غاصب صهیونیستی صادر کرد که حقیقت اندیشه‌اش را نمایان کرد. دکتر مجتهدی خیلی پیش‌تر رگ و ریشه فکری او را شناخته بود.

در ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵ش، که مراسم بزرگداشت استاد دکتر مهدی گلشنی در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد، دکتر مجتهدی هنگام اهدای لوح، در سخنانی کوتاه به تجلیل از شخصیت علمی و خدمات فرهنگی دکتر گلشنی پرداخت. از مراتب فضل و سواد مرحوم دکتر یحیی مهدوی (متوفی 1379ش) به‌نیکویی یاد می‌کرد و نثرش را می‌ستود. توجه‌ به استفاده از واژگان فارسی را از دکتر مهدوی آموخته بود. از سواد و دانش زبانی دکتر میرشمس‌الدّین ادیب‌سلطانی (متوفی 1402ش) مترجم کتاب «نقد خرد کانت» تمجید می‌کرد؛ اما به برخی اصطلاحات انتخابی وی ایراد داشت.
زمانی از ایشان درباره اندیشمند مصری، دکتر حسن حنفی (متوفی 2021م) پرسیدم که کتابی را درباره غرب‌شناسی (6) نگاشته است. پاسخ داد، حسن حنفی را در همایشی دیده و سخنرانی وی را شنیده است. مبنای فکری حسن حنفی را چپ پیرو عقاید و باورهای کارل مارکس (متوفی 1883م) می‌دانست. بعدها وقتی به آثار حسن حنفی مراجعه کردم در لایه‌هایی از اندیشه او به‌درستی این تشخیص رسیدم.
دکتر عبدالرحمن بدوی (متوفی 2002م) را فرد فاضلی می‌دانست که مدّتی را نیز در دانشگاه تهران فعالیت کرده بود؛ اما از او به‌واسطه غرور کاذبش انتقاد می‌کرد. می‌گفت: بدوی پس از آنکه استاد مدعو در دانشگاه‌های مختلف شد، تکبر و غرور زیادی او را دربرگرفت. او غرور و تکبر را آفتی بزرگ در دانشگاه می‌دانست.

یک‌بار هم با ایشان درباره وهابیت صحبتی به میان آمد. اشاره به سفری کرد که با جمعی از استادان دانشگاه به زیارت مکه مکرمه و مدینه منوره نائل آمده بود. ایشان می‌گفت، در آنجا پیشنهاد دادم سری هم به دانشگاه‌های سعودی بزنیم که البته این اتفاق نیفتاد. در آنجا متوجه شده بود که دانشگاه‌های سعودی بیشتر شبیه پادگان هستند. (تعبیر پادگان از ایشان است) .
همچنین یک‌بار نیز فرمود پس از سال‌ها در سفر به فرانسه به دانشگاه محل تحصیل خود یعنی سوربن رفته و فضای کنونی دانشگاه‌های فرانسه را به نسبت فضای دوران تحصیلش، فضایی بسته و محدود یافته بود و از آن انتقاد می‌کرد.

روی درب اتاق کار خود نوشته بود: پژوهشگر فلسفه
دکتر مجتهدی دانشمندی متواضع بود. سال‌های سال هر روز با اتوبوس از خیابان 64 کردستان به میدان ولیعصر می‌رفت و مسافتی را نیز تا منزل خویش در بلوار کشاورز پیاده طی می‌کرد. گاهی در اتوبوس وی را سرپا و ایستاده دیده بودم. ای‌کاش! تصاویری از استاد در صف انتظار اتوبوس و یا ایستاده در آن در اختیارمان بود که بسی درس‌آموز و آگاهی‌بخش سلوک زندگی آن استاد فقید می‌بود. راقم این سطور به‌سبب موقعیت منزل و مسیر تردد مشترک، بارها ایشان را در بلوار کشاورز و گاه خیابان جمالزاده شمالی می‌دیدم و از خلوص و صمیمیت ایشان به‌شگفت می‌آمدم. آن‌هنگام فرصتی بود تا دقایقی را بهره‌مند از محضرشان شوم. یک‌بار در نبش خیابان 16 آذر (بلوار کشاورز) به‌هنگام خداحافظی، به‌رسم ادب و وظیفه همیشگی، استاد خطابشان کردم، ایشان در حالی‌که انگشت اشاره خود را تکان می‌‌داد، سه بار این جمله را به آرامی و محبت تکرار کرد: «من یک دانشجو هستم». با همان خداحافظی هم می‌خواست چیزی بیاموزد. در یکی از سخنرانی‌های خود گفته بود: «وقتی شما به یک شخصی دائماً استاد می‌گویید ماهیتش را تغییر می‌دهید ... من اگر این را قبول کنم مثل این است که به خودم خیانت کنم، چون فیلسوف، دانشجو و فلسفه استمرار در یادگیری است». بر نوشته روی درب اتاق کار خود نیز عنوان «پژوهشگر فلسفه» را انتخاب کرده بود. او گوهری در مقام دانشجویی و پژوهشگری یافته بود که هیچ عنوان دیگری را بر آن ترجیح نمی‌داد. سال‌ها بعد، در خیابان‌های تهران و ازجمله در مکان یادشده، به‌مناسبت رحلت ایشان تصویر بزرگی از دکتر مجتهدی نصب شده بود که بر آن چنین نوشته شده بود: «انالله‌و انا الیه‌راجعون - بدرود استاد فلسفه: کریم مجتهدی پژوهشگر و فیلسوف: 1309 – 1402»

دکتر مجتهدی بارها در مراسم مختلف در پژوهشگاه علوم انسانی، ساده و بی‌تکلّف، حتی در ردیف آخر سالن می‌نشست که تصاویر برخی از آن موجود است. یک‌بار شاهد بودم وقتی وارد آبدارخانه اداره شد، باوجود اصرار همکاران، در ریختن چای یا آب بر کسی تقدم نجست و صبر کرد تا نوبت به ایشان برسد. در غرفه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران (سال 1392ش)، هنگامی‌که یک سرباز وظیفه ساده با اصرار درخواست گفت‌وگو با ایشان را مطرح کرد، دکتر مجتهدی 83 ساله در کنارش نشست و با حوصله تمام به سؤالات او پاسخ داد. (7) از این‌گونه خاطرات درباره منش والا و سلوک پسندیده‌شان در حافظه همکاران پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات انسانی بسیار است.
دکتر مجتهدی به نقش رسانه‌ها در ایجاد آگاهی عمومی توجه داشت. مصاحبه‌های بسیار خوبی از ایشان در خبرگزاری‌های مختلف خصوصاً خبرگزاری فارس، ایرنا، مهر و... منتشر شده است. در یکی از برنامه‌های تلویزیونی «شوکران» که به گفت‌وگو با اندیشمندان معاصر اختصاص داشت، شرکت کرد که از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد. در اواخر عمر نیز در برنامه‌ای دیگر به تعبیر خودش با «درد دل» پاره‌ای از خاطرات زندگی‌اش را بیان کرد. او در تمام این مصاحبه‌ها می‌کوشید تا بر اهمیت فلسفه در علوم و دانش‌ها تأکید کند و جامعه را از سطحی‌نگری که پایه تجدد کاذب است، برحذر دارد.

آخرین دیدار این شاگرد ناچیز با ایشان کمی پیش از رواج بیماری همه‌گیر کرونا (1398ش) بود که حضرت استاد را از پل عابر پیاده بزرگراه کردستان (نبش 64) تا پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی همراهی کردم. از کاری که مشغول انجام آن بودم پرسید و در آن لحظات که به آرامی از پله‌ها بالا می‌رفت، به ضعف ناشی از کهولت سن خویش اشاره و آن را پایه و مایه‌ای برای سفارش به استفاده از زمان و فرصت کرد. پس از آن بود که از دیدار ایشان محروم شدم؛ رواج بیماری کرونا باعث تعطیلی ادارات و دانشگاه‌ها شد و پس از آن بیماری استاد آغاز شد که به جراحی ستون فقرات و خانه‌نشینی استاد انجامید. ایشان در مقدمه کتاب «سه داستان» شرحی از بیماری و خانه‌نشین‌شدن خود (در سال 1400ش) را نگاشته و در آن شرایط سخت نیز هدف از نگارش داستان‌های خود را چنین عنوان کرده است: «... برای اینکه به کلّی از فعالیت باز نمانم و احساس زنده بودن خود را حفظ کنم، شروع به نوشتن این مجموعه داستان‌های کوتاه کردم. ...» چندین داستان نگاشت؛ نظیر کتاب «گاه شادان گاه غمگین»(8)، «یتیم مجازی»(9)، «سه داستان»(10) و «داستان‌های کوتاه»(11) که سبکی نو در تألیفاتش بود. البته از جوانی علاقمند به هنر و ادبیات بود و آن زمان نیز به نگارش مجموعه آثار داستانی یا نمایشنامه به زبان فرانسوی همت گمارده بود.


فیلسوفی خوش‌فطرت و پاک‌نیت
باری! دیگر ایشان را ندیدم تا آنکه با اندوه تمام، خبر درگذشت ایشان در (25/10/1402) را دریافت کردم. متعاقب آن پیام تسلیت مقام معظم رهبری در (26 / 10 / 1402) صادر شد که در آن از «دانش عمیق، نگاه انتقادی به فرهنگ غرب که خاستگاه تحصیلیِ او بود و تربیت شاگردان فراوان» به‌عنوان ویژگی‌های این فیلسوف غرب‌شناس یاد شده است.(12)
خدایش بیامرزاد که معلم، پژوهشگر و فیلسوفی خوش‌فطرت و پاک‌نیت، دل‌آگاه و خیرخواه، بلندنظر و همت بلند و دانش دوست و دانشمند بود.

پی‌نوشت:
1. التفتازانی، سعد الدین مسعود بن عمر (1443ق) شرح تلخیص المفتاح (المطول)، ص 87. 83 - 84.
2. فرفوریوس (1383ش) ایساغوجی تألیف فرفوریوس و مقولات تصنیف ارسطو (ترجمه، مقدمه و توضیحات) محمد خوانساری، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.
3. م‍ج‍ت‍ه‍دی‌، ک‍ری‍م‌ (1389ش) افکار هگل، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
4. طب‍اطب‍ائ‍ی‌، سیدج‍واد (1398ش) ملاحظات درباره دانشگاه، تهران: مینوی خرد.
5. شهابی، محمود (1371ش) زنده عشق، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ص 119 - 120
6. مکرر منتشر شده است. مشخصات یکی از چاپ‌های آن است: ح‍ن‍ف‍ی‌، ح‍س‍ن‌ (2000م) م‍اذا ی‍ع‍ن‍ی‌ ع‍ل‍م‌الاس‍ت‍غ‍راب‌، ح‍س‍ن‌ ح‍ن‍ف‍ی‌، ب‍ی‍روت: دارال‍ه‍ادی‌.
7. وبگاه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات علوم انسانی با عنوان «اتفاق جالب در نمایشگاه کتاب/ سرباز ساده از دکتر مجتهدی چه می‌خواست؟ (17 اردیبهشت 1392ش) به نشانی: https://www.ihcs.ac.ir/fa/news/6377
8. م‍ج‍ت‍ه‍دی‌، ک‍ری‍م‌ (1402ش) گاه شادان گاه غمگین، تهران: نشر تاریخ ایران‏‫.‬‬‬‬
9. م‍ج‍ت‍ه‍دی‌، ک‍ری‍م‌ (1402ش) یتیم مجازی، تهران: نشر تاریخ ایران.
10. م‍ج‍ت‍ه‍دی‌، ک‍ری‍م‌ (1401ش) ‏‫سه داستان‮‬/ کریم مجتهدی، تهران: ‏‫نشر تاریخ ایران.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
11. م‍ج‍ت‍ه‍دی‌، ک‍ری‍م‌ (1401ش) داستان‌های کوتاه، تهران: نشر تاریخ ایران، ‏‫۱۴۰۱.‬‬‬‬‬
12. پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله‌العظمی سیدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) با عنوان: «پیام تسلیت در پی درگذشت فیلسوف غرب‌شناس دکتر کریم مجتهدی» به نشانی: https://khl.ink/f/54949

 

کلیدواژه‌ها: یادداشتی به یاد استاد فقید دکتر کریم مجتهدی دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی


نظر شما :