گزارش نشست «از شهر تا رسانه؛ گذر ارتباطی از امر واقع به امر ساخته شده»

۰۹ دی ۱۴۰۳ | ۱۴:۳۹ کد : ۲۶۰۵۹ خبر و اطلاعیه گزارش نشست‌ها هفته پژوهش ۱۴۰۳
تعداد بازدید:۶۰۲
گزارش نشست «از شهر تا رسانه؛ گذر ارتباطی از امر واقع به امر ساخته شده»

نشست علمی «از شهر تا رسانه؛ گذر ارتباطی از امر واقع به امر ساخته شده» به‌‌مناسبت هفته پژوهش، توسط پژوهشکده مطالعات فرهنگی و ارتباطات، چهارم دی‌ماه 403 به‌صورت حضوری در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد. در این نشست دکتر سیده‌زهرا اجاق، دکتر منصور ساعی، دکتر بشیر معتمدی، دکتر معصومه تقی‌زادگان و دکتر احمد شاکری به ارائه سخنرانی‌های خود پرداختند.

در ابتدای این نشست، دکتر اجاق (رئیس پژوهشکده پژوهشکده مطالعات فرهنگی و ارتباطات) درباره وضعیت فعلی و برنامه‌های این پژوهشکده توضیح داد و گفت: طبق تصمیمی که چند سال است در پژوهشکده براساس آن عمل می‌کنیم، در هفته پژوهش، گزارشی از یکی از کارهای علمی‌مان ارائه می‌دهیم تا هم اشتراک فکری بیشتری بین ما در پژوهشکده ایجاد شود و هم مسیر مطالعاتی پژوهشکده قابل ارزیابی شود.
استفاده از نظریه کنش‌گر شبکه در متون ارتباطی
دکتر اجاق به‌عنوان نخستین سخنران این نشست با موضوع «استفاده از نظریه کنش‌گر شبکه در متون ارتباطی» سخنرانی کرد و گفت: نظریه علایق و منافع (interest ) آغاز مسیر برای طرح نظریه کنش‌گر ـ شبکه بوده است. در این نظریه، علایق و منافع به‌عنوان ویژگی‌های ثابت کنش‌گران یا ناشی از شرایط خاص کنش‌گران در نظر گرفته می‌شود و یک طرفه است یعنی باور بر این است که علایق و منافع افراد بر شناخت اثر دارد و به مسیر بر عکس توجه ندارد، اما لاو و کالون به‌عنوان نخستین طراحان نظریه کنش‌گر ـ شبکه، گفتند که علایق کنش‌گران، خود محصول مذاکرات و تعاملات افراد با یکدیگر است. افراد در پرتو انواع اطلاعات و دانشی که به آنها پیشنهاد می‌شود، نسبت به علایق خود متقاعد می‌شوند.
واژه مهمی که کالون و لاو در این نظریه معرفی می‌کنند و برای ارتباطات مهم است، ترجمه یا Translation است. آنها می‌گویند یک کنش‌گر (دوم) می‌تواند عضو گروه دیگری شود، اگر کنش‌گر نخست بگوید که دانش او وسیله‌ای است که کنش‌گر دوم، کمک می‌کند تا به اهدافش دست یابد. در این شرایط، پیشرفت ایده‌ها یا نظریه کنش‌گر نخست در زمره علایق کنش‌گر دوم قرار می‌گیرد. در این حالت، علایق کنش‌گر دوم به علایق کنش‌گر نخست ترجمه شده‌اند و علایق اولیه و اورجینال او دوباره پیکربندی می‌شوند (reconfigure). علایق او حفظ شده‌اند ولی تعدیل هم شده‌اند.


دکتر اجاق برای تشریح این موضوع از مثال پاستور استفاده کرد و توضیح داد: پاستور، کشاورزان را در کارش وارد کرد ( او در میانه قرن 19 و درباره میکرواورگانیسم‌های عفونی تحقیق می‌کرد ). پاستور به کشاورزان گفت که راهی برای کاهش بیماری دام وجود دارد، ولی اگر توصیه و ایده‌های او را بپذیرند. درنتیجه، پیشرفتِ کار فکری پاستور به علایق کشاورزان تبدیل شد. یعنی علایق کشاورزان، نتیجه و نه علت تلاش‌های پاستور بود. اهمیت ترجمه در حدی است که برای کالون، جامعه‌شناسی دانش علمی مساوی جامعه‌شناسی ترجمه و علایق، نتیجه این ترجمه‌هاست. طبق نظر کالون، ترجمه فرایندی چهار مرحله‌ای است:
مرحله نخست: فرایند مسئله‌سازی یا problematization است. مدافعانِ استراتژی جدید روش‌هایی را پیشنهاد می‌کنند که علایق گروه دیگر را با خودشان هم تراز کنند و تعهدات جدیدی طرح می‌کنند. مثلاً در مشاهده کالون از یک مورد مرتبط با کم شدن نوعی از ماهی به نام اسکالوپ در یکی از خلیج‌های فرانسه او توضیح می‌دهد که مسئله‌سازی به این‌صورت پیش می‌رود که اگر ماهی‌گیران اسکالوپ بخواهند که آینده اقتصادی خود را تضمین کنند، باید بر مسئله کاهش سهام فائق بیایند و وقتی می‌توانند این کار را انجام دهند که با برنامه جدید همراه شوند. در این زبان، خواست و تمایل ماهی‌گیران به حفظ مکان صید و شغلشان به پذیرش این برنامه ترجمه شده است. چشم‌اندازهای بقای اسکالوپ‌ها هم با برنامه‌ای جدید تقویت شده است: برنامه به نفع اسکالوپ‌هاست. کالون روش این دانشمندان شیلات که برنامه خودشان را تنها پاسخ ممکن به مسائل هر فردی نشان می‌دهند را نقطۀ گذارِ اجباری (obligatory passage point/OPP ) می‌نامد. اگر ماهی‌گیران می‌خواهند کارشان را حفظ کنند باید طبق opp پژوهشگران عمل کنند و اگر اسکالوپ‌ها بخواهند در خلیج بمانند، راه همین است. اگر سایر دانشمندان هم بخواهند دانش بیشتری درباره اسکولوپ فرانسوی کسب کنند، آنها هم باید از منافع نوآورانه این پژوهشگران بهره‌مند شوند، ولی آن «پژوهشگرانِ دیگر» در برابر چنین مسئله‌سازی تسلیم نمی‌شوند. پروپزال‌ها هزینه‌هایی برای سایر actor‌ها یا کنش‌گران دارد: زمان- سرمایه و غیره، اما آنها (دانشمندان) سایر پروپزال‌ها را انکار خواهند کرد.
مرحله دوم: فرایند عضویابی یا interessement  است: مجموعه‌ای از کنش‌ها و اقدامات که توسط آنها پژوهشگران می‌کوشند تا هویت سایر کنش‌گران را که توسط مسئله‌سازی تعریف کرده‌اند؛ تحمیل و تثبیت کنند. مثلاً در نمونۀ ماهی‌های اسکالوپ، آنها دربارۀ وسایل و فنون به دام اندازی اسکالوپ‌ها استفاده می‌کنند و می‌گویند که اسکالوپ‌ها از محصور بودن در کیسه‌های توری نازک خوششان می‌آید یا نشست‌های مداومی با ماهی‌گیران و نمایندگان آنها برگزار می‌کنند و نمونه‌های مشابه پروژه‌ها را بهشان توضیح می‌دهند. در این فرایند، تمام پیوندهای رقیب بالقوه گسسته می‌شوند و سیستم یکپارچه‌ای تولید می‌شود. ساختارهای اجتماعی با این موجودیت‌های جدید اجتماعی و طبیعی ایجاد و تحکیم می‌شوند.
این فرایند عضویابی به مرحله سوم، یعنی عضوپذیری Enrolmentمی‌رسد؛ یعنی افراد با طرح‌واره پژوهشگر مشارکت می‌یابند. افراد به‌طور حتم، با برنامه جدید همراه شده و رویکرد جدید را اقتباس می‌کنند.
مرحله چهارم، بسیج mobilization است: اگر پژوهشگران، کنش‌گران دیگر را در پروژه‌شان عضوگیری کنند، می‌توانند به‌عنوان سخنگوهایی برای کل این زنجیرۀ متحد عمل کنند. نتیجه تجهیز یا بسیج علاوه بر همکاری در قالب گراف‌ها و نمودارهای علمی، مقالات و راهبردهای سیاسی استخراج می‌شود.
پس از این رویدادها، زمانی‌که مسئله حل می‌شود و زمانی‌که کار علمی موفق می‌شود یا فناوری به‌خصوصی تولید می‌شود که طی فرایند بسیج به‌اطلاع عموم می‌رسد، کل فرایند، ناپدید و نامرئی می‌شود. فقط ورودی و خروجی معلوم می‌ماند و فرایند، پنهان می‌شود. این وضعیت «جعبه سیاه‌سازی» نام دارد. وقتی یک ماشین به‌طور مؤثر کار می‌کند؛ وقتی یک مسئله واقعی حل می‌شود، آدم باید تنها روی ورودی‌ها و خروجی‌های آن تمرکز کند و نه بر پیچیدگی درونی آنها. اجاق توضیح داد که هر چه علم و فناوری موفق‌تر می‌شوند، مبهم‌تر و پنهان‌تر هم می‌شوند.


دانشیار ارتباطات اجتماعی به‌عنوان نتیجه‌گیری سخنانش توضیح داد: نظریه کنش‌گر ـ شبکه، مدلِ بنیادینِ فعالیتِ علمی است یعنی افراد و نهادها (پاستور یا متخصصان شیلات و همراهانشان) می‌کوشند تا زنجیرۀ بلندی از پیوندها، اتحادها و ارتباطات را ایجاد کنند. در این زنجیره‌ها، مدافعان برنامه حفظ اسکالوپ و پاستور سعی کردند تا موقعیت محوری به‌عنوان OPP برای خودشان ایجاد کنند. درنتیجه، مباحثات علمی اساساً آزمون‌های قدرت بین گروه‌های رقیب است. این وضعیت، یادآورِ یک اصطلاح نظامی است: قدرتِ زنجیرۀ متحدان، شکست‌پذیری یا شکست‌ناپذیری شما را تعیین می‌کند. پس، ادعای مهم نظریه کنش‌گر ـ شبکه این نیست که متحدان ایجاد می‌شوند تا حقیقت را لغو و انکار کنند، بلکه این است که متحدانِ موفق، حقیقتی می‌سازند در هر حوزه‌ای که در آن نفوذ دارند و درواقع، حقیقت از این اتحادها و ارتباط‌ها پدید می‌آید.

تعیین کننده‌های سیاسی و اجتماعی کنش‌گری رسانه‌های رسمی در پاندمی کرونا
دومین سخنران این نشست علمی، دکتر ساعی به موضوع «تعیین کننده‌های سیاسی و اجتماعی کنش‌گری رسانه‌های رسمی در پاندمی کرونا (تحلیل روایت روزنامه‌نگاران بحران)» پرداخت و در خصوص پژوهش خود متمرکز بر ارتباطات بحران سخن گفت. او توضیح داد: سال گذشته موانع فراوری کنش‌گری رسانه‌های رسمی در بحران کرونا را مطالعه و تحلیل کرده و با استفاده از مصاحبه با روزنامه‌نگاران بحران مطالعه خود را پیش برده است. ساعی قصد داشت تا در این سخنرانی، نتایج این مطالعه را متمرکز بر تعیین کننده‌های سیاسی و فرهنگی ـ اجتماعی ارائه کند که بر کنشِ روزنامه‌نگاران رسانه‌های رسمی اثر دارند. او ابتدا به شرح سه تعیین‌کننده سیاسی در این فرایند پرداخت و شرح داد:
-بی‌اعتمادی اجتماعی انباشته تدریجی: این موضوع به قبل از بحران کرونا و تردید مردم درباره توانایی  حکمرانی در کنترل بحران برمی‌گردد. از سال 1398 و سیل تا کرونا، بحران‌های متعددی داشتیم. ساعی گفت که ما جزء 10 کشور بحران‌خیز طبیعی هستیم. در بحران کرونا، ناکارآمدی دولت در مدیریت بحران‌های پیشین موجب بی‌اعتمادی مردم به نهاد دولت می‌شود. تضاد منافع در جریان تولید و واردات واکسن کرونا در این دوره عامل دیگر است. برخی‌ها بدونِ داشتنِ تجربۀ واکسن‌سازی وارد بحث سودآوری از این قضیه شد. جامعه احساس بی‌پنهایی و قربانی‌بودن می‌کرد. یعنی برداشت جامعه این بود که برخی مسئولان به‌جای توجه به «مرگ و میر» به موارد اقتصادی و سودآوری توجه دارند. این مؤلفه‌ها موجب محدودسازی کنش‌گری رسانه شد.
-عامل دوم سیاسی که پژوهش دکتر ساعی به آن دست یافته، انکار، عادی‌انگاری و کوچک‌شمردن بحران توسط دولت است: حکمرانی ما با تأخیر بحران را پذیرفت که موجب افزایش هزینه‌های ملی و خودش شد. پس از انکار، بحران را کوچک‌نمایی کردیم؛ درحالی‌که عادی نبود. عادی‌سازی توسط مسئولین انجام شد که سد راه ورود رسانه‌ها به عرصۀ نقد و ارزیابی برنامه‌های دولت هم شدند. احتمالاً سردرگمی بین متولیان بحران موجب این عامل شد. هرچند ستاد ملی کرونا خیلی زود تأسیس شد، ولی به‌دلیلِ این عدم اعتماد، تبدیل به قرارگاه شده بود که نظامی‌سازی بحران را نشان می‌دهد. وقتی پاسخ تأخیری به بحران می‌دهیم، بحران کنترل ما را به‌دست می‌گیرد. این پاسخ مردم به بحران موجب توسعۀ بحران و مانع بسیج جامعه برای غلبه بر بحران می‌شود. دولت هم با کاهش توان عملیاتی و ظرفیت‌های اقتصادی مانند تحریم ها مواجه بود.
-عامل سوم کاهش ظرفیت تصمیم‌گیری و پاسخ به‌هنگام دولت به بحران بود: علم پزشکی و تخصص برای یادگیری از سایر کشورها را نداشتیم. مدیریت کرونا علم‌محور نبود و می‌خواستیم فی البداهه و با رویکرد‌های سنتی مثل توصیه و سفارش عمل کنیم. غلبه پندارگرایی بر علم‌گرایی در بحران کرونا خیلی جدی بود. حکمرانی ما از گرفتن تصمیم‌های سخت هراس دارد و دلایل مذهبی و سیاسی نقش مهمی دارند.
این وضعیت نشان می‌دهد که چالش سنت و حکمرانی را حل نکرده‌ایم. مصلحت‌اندیشیِ اقتصادی هم مهم بود. مثلاً مسافرت با مشکل دچار نبود و دولت هم با شفافیت نمی‌گفت من نمی‌توانم مسیر سفر و راه‌ها را ببندم و شما‌ مرم با من همدل شوید. درحالی‌که در پاکستان این اتفاق افتاد. یا در نیوزلند به‌دلیل توان حکمرانی، عده بسیار قلیلی فوت شدند. در ایران مسئله اصلی، اقتصاد بود و موجب عدم صداقت دولت با جامعه شد.
استادیار پژوهشگاه علوم انسانی به‌دلیل کمبود وقت در ادامه تنها به ذکر عناوین مؤلفه‌های فرهنگی ـ اجتماعی اکتفاء کرد که عبارتند از:
1-    تبدیل‌شدن رسانه‌های رسمی به محور اطلاع‌رسانی
2-    انتقال مرجعیت رسانه به رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور
3-    رواج اینفودمی

دین و رسانه
در ادامه سخنران سوم، دکتر معتمدی درخصوص حوزه تخصصی خود «دین و رسانه» صحبت کرد. وی در تشریح فعالیت‌های پژوهشی خود با طرح یک مثال گفت: درباره تلویزیون مذهبی «اوانجلسیت‌ها» از منظر نشانه‌شناسی و نحوه شکل‌دادن گفت‌وگوهایشان کار کرده‌ام. در سال جدید پروژه من به‌صورت ترجمه کتابی در حوزه دین دیجیتال است. کتاب «رسانه‌های دیجیتال، جوانان و دین؛ چشم‌انداز جهان» در سال 2020 توسط انتشارات روتلج منتشر شده است. این کتاب دو بخش نظری و تجربی (پروژه یارگ) دارد. بین افراد 30-18 سال انجام شده و آنها درباره تأثیر رسانه‌های اجتماعی بر دین جوانان تحقیق کرده‌اند. در اینجا من مروری بر مباحث نظری می‌کنم.
دکتر معتمدی درباره اثر فناوری‌های دیجیتال بر دین گفت: ما با ساختار اجتماعی جدیدی (فضای مجازی) مواجهیم که بر ساختارهای اجتماعی دیگر از جمله دین اثر می‌گذارد. بحث ما این است که در این تعامل ساختار دین دچار چه تغییری شده است. سه مفهوم اصلی در این تحلیل وجود دارد و بستر اجتماعی موجب تغییر این سه مفهوم می‌شود. اما ابتدا باید گفت که مطالعات دین و رسانه چهار موج را طی کرده‌اند:
1-موج‌های تحقیقات اکتشافی و نقشه‌برداری از محتوای دینی برخط
2- نحوه پیکربندی جوامع و اعمال دینی برخط
3-تأثیرپذیری زندگی برخط از پلتفرم‌های(زیرساخت‌ها) برخط
4-تعامل اعمال دینی برخط و آفلاین(برون‌خط) به‌ویژه با تلفن همراه برجسته شده است.
جوانان هم چون بومیان دیجیتال هستند دچار تغییرات گسترده‌تری شده‌اند.
این کتاب سه مفهوم اصلی را برای انجام تحلیل ذکر می‌کند.
مفهوم نخست کتاب که بر آن متمرکز بوده هویت است. هویت‌های دینی برای جوانان در فضای مجازی واجد طیف گسترده‌ای است. هویت همواره از طریق روابط اجتماعی و ارتباطات مستقیم و غیرمستقیم شکل می‌گیرد.

این استادیار پژوهشکده با اشاره به اهمیت «دین و فضای دیجیتال» بیان کرد: هویت در عدم تعامل با دیگران شکل می‌گیرد. هویت مذهبی مجموعه‌ای از اعمالی است که دارای معانی متافیزیکی هستند و در تعریف خود از جایگاهش در جهان نقش دارند. هویت‌های مذهبی در خلاء اجتماعی و فرهنگی نیستند. مرتب در بستر فرهنگی و اجتماعی و به‌صورت داوطلبانه، ذهنی و برساختی شکل می‌گیرد. پس «خود» یک پروژه است و «معنویت خود» هم بخشی از پروژه «ساختن خود» می‌شود.
فرد مذهبی در آفلاین(برون‌خط) در فعالیت‌های مذهبی برخط نیز فعال‌تر است و دنبال محتواهایی هستند که با افکار آنها سازگار باشد. این امر موجب شکل‌گیری «خودهای شبکه‌ای مذهبی» می‌شود.
در فضای برخط، لایک‌ها و دنبال کردن‌ها، و اشتراک‌گذاری معنای جدیدی ایجاد می‌کنند و نقش و هویت‌سازی دارند، لذا در شبکه‌های اجتماعی نه تنها هویت اجرا می‌شود، بلکه قابلیت ویرایش هم دارد. در این فضا افراد راهبردهایی برای تعیین مرزها بین خود و دیگران دارند. مثل وبلاگ‌نویسان مسلمان که بحث حجاب را می‌کردند. اینان دچار تعارض‌های پیچیده بین مذهب و هویت مدرن شدند. درنتیجه، شکل جدیدی از هویت برای این جوانان ایجاد شد یا زنان آمریکایی بحث هویتی بی‌خدایی را مطرح کردند در آمریکایی که به‌شدت مسیحی است. آنها در یوتیوب در این‌باره بحث می‌کردند و هم به دیگران یاد دادند که با آنها چگونه تعامل کنند و هم «خود جدیدی» برای خود ساختند.
 این استادیار پژوهشکده مطالعات فرهنگی و ارتباطات تأکید کرد که این رویدادها تأثیرات مختلفی دارند که به  بستر اجتماعی بستگی دارد و اتصال مفهوم دوم مورد تأکید کتاب است؛ اینکه در این فضا بین جوانان شکل می‌گیرد موجب شکل‌گیری فرهنگ مشارکتی می‌شود. رسانه‌های اجتماعی میانجی‌گری می‌کنند و ناپایداری هویت دیجیتال را مورد تأکید قرار می‌دهند. گروه‌های مذهبی می‌توانند براساس نیازها و علایق‌شان برای اتصال تصمیم بگیرند. طرح موضوعاتی مثل غذای حلال، تا کفن‌و‌دفن موجب پیوستگی با فضای روزمره زندگی می‌شود.
کتاب به‌عنوان مفهوم اصلی سوم بر اقتدار تمرکز می‌کند. فضای برخط اقتدار دینی نهادهای سنتی را دچار چالش کرده است. فضای برخط، اقتدار جدیدی به نام «اقتدار فردی» را شکل داده که افراد در این فضای دموکراتیزه و مواجهه با انواع محتوای دینی دارند. مثلاً مجتهد برخط داریم که نهاد سنتی مرجعیت را به چالش می‌کشد یا افرادی که ادعا می‌کنند صلاحیت تفسیر قرآن را دارند.
دکتر معتمدی بدر خاتمه سخنانش نتیجه‌گیری کرد که همه این رویدادها مبتنی متأثر از بستر اجتماعی هستند که بر فهم میزان و نحوه چالش‌های ایجاد شده توسط رسانه‌های اجتماعی در امر دینی اثر دارد.

رسانه‌ها و تصویری‌شدن جنگ
سخنران چهارم این نشست، دکتر تقی‌زادگان به موضوع «رسانه‌ها و تصویری‌شدن جنگ» پرداخت و درباره تصویری‌شدن جنگ صبحت کرد. او سخنانش را با این مقدمه آغاز کرد که دیدن فاجعه و جنگ در حال عادی‌شدن است. تجربه جنگ عادی شده و همه ما جنگ‌دیده‌های جنگ نچشیده هستیم. وی در توضیح منظور خود گفت که تصاویر رسانه‌ای تعیین می‌کنند که چه‌چیزی را ببینیم و چگونه ببینیم و چگونه آن را قضاوت کنیم.
دکتر تقی‌زادگان در ادامه به طرح این سؤال پرداخت که با توجه به انعقاد پیمان‌های بین‌المللی صلح‌طلب و مشاهده فراوان جنگ، آیا ما صلح‌طلب هستیم ؟ پاسخ خیر است. همه اسطوره‌های ما پر از تصاویر مجروح‌شدن و جنگ است. پس، جنگ قاعده زندگی بشر بوده است. ما همواره تاریخ را بر پایه جنگ روایت می‌کنیم . در نقاشی هم صحنه‌های بزرگی از رشادت‌ها و جنگ‌ها داریم. در همه تصاویر مرتبط با جنگ، امر قدسی حضور دارد. آبادانی حضور دارد و درواقع، به این ترتیب می‌توان گفت که جنگ در تصاویر تقبیح نمی‌شود، اما در دنیای مدرن است که جایگاه افسانه‌ای جنگ به صلح تغییر می‌یابد. دکتر تقی زادگان به سالوادوردالی و پیکاسو به‌عنوان نمونه‌هایی اشاره کرد که جنگ را تقبیح می‌کنند.
این سخنران در ادامه به هنر عکاسی توجه کرد و توضیح داد: در عکاسی دوران مدرن، نخستین عکاس جنگی یعنی «راجرز فنتون» در جنگ کریمه حضور دارد ولی به‌دلیل سطح فنی پایین دوربین، افراد در شرایط جنگی نشان داده نمی‌شوند و رنج انسان جنگ‌زده دیده نمی‌شود، چون وسایل سنگین بوده‌اند. جنگ داخلی اسپانیا نخستین موردی است که عکاسان و رسانه‌ها حضور دارند و عکس‌های زیادی از دو طرف جنگ تولید و مخابره می‌شود. عکس‌هایی از لحظات جنگ و خرابی‌ها داریم.
استادیار پژوهشکده در ادامه با طرح این سؤال که آیا این تصاویر موجب صلح‌طلبی یا جنگ‌طلبی ما می‌شود؟ بیان کرد: پاسخ ساده نیست. هنگام جنگ ما همیشه در یک طرف یا طرفدار یک‌سو هستیم. عمده اتفاقات مثل اعلامیه جهانی حقوق بشر، سازمان پزشکان بدون‌مرز و روز جهانی کودکان بی‌گناه قربانی جنگ و خشونت ناشی از اثرات عکاسی جنگ هستند، اما همه عکس‌های جنگ صلح جهانی نیستند و گاهی می‌توانند تحریک‌کننده و انتقام‌گیرنده باشند. در جنگ‌ها شاهد غیرت‌سازی، ما/دیگری، هستیم تا بگوئیم ما آدم‌های برحقی هستیم و راه حل، نظامی است. عکس‌ها تلاش می‌کنند تا حقانیت جنگ را ثابت کنند.


دکتر تقی‌زادگان توضیح داد: آثار ضد جنگ آثاری هستند که از غیرت‌سازی فراتر می‌روند و می‌توانند به ما کمک کنند. او به‌عنوان نتیجه‌گیری هنر را در ارتباط با جنگ به سه دسته تقسیم کرد: 1- هنر جنگ: خودی /غیرخودی می‌سازد. 2- هنر ضدجنگ: از دوگانه‌ها فراتر می‌رود و به انسان‌ها به صرف موجودیت‌شان توجه می‌کند. 3- هنر برای صلح: در زمان جنگ بی‌معناست یعنی هنری که تکثرها را بپذیرد و تأیید کند که تکثرها  می‌توانند آسیب‌ها را کاهش دهند. در زمان صلح است که قابل انجام است.
او در پایان تصاویری از مجموعه عکس‌های «جهان‌های موازی» را از یک عکاس ترک نشان داد.

کنش‌گران فضاهای شهری در حال گذار
پنجمین و آخرین سخنران این نشست دکتر شاکری درباره «کنش‌گران فضاهای شهری در حال گذار» سخن گفت و شرح داد: در تحلیل فضا به‌عنوان عنصر سازنده ارتباطات شهری باید به عوامل زیر توجه کرد: مفصل‌بندی فضا، روح فضا، خاطرات مندرج در فضا، آرزو‌های مجسم، توازن‌های زمانی، تداعی‌های فضا، مرزهای فضا و سازمان قدرت در فضا .
دکتر شاکری توضیح داد: شهرپژوهی روایی به نقش روایت‌ها در شکل‌دهی به درک و تجربه فضای شهری تمرکز دارد که توسط تحلیل و مطالعه داستان‌ها و روایت‌های افراد و گروه‌ها و رسانه‌ها درباره شهر انجام می‌شود. نتیجه، درک بهتر پویایی‌های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی شده است.
دکتر شاکری درباره فضای عمومی شهر توضیح داد: فضای عمومی، مکانی است که مادیت دارد و محل بحث عمومی شهروندان است و جایی است که مشکلات شناسایی می‌شوند و تضاد‌ها و منافع مشخص می‌شوند که با خوانش این فضاها می‌توان هویت اجتماعی- حقوقی و سیاسی شهر را فهمید، اما در شهرپژوهی، خوانش روایت‌های متن‌محور اهمیت دارد. روایت‌هایی که ساکنان ارائه کرده‌اند. این روایت‌ها و مستندات تاریخی موجب فهم تحولات ارتباطی شهر می‌شود و نقش رسانه‌ها در ساخت و ترویج روایت شهرها و حافظه شهری است، لذا در این حوزه باید به تحلیل تجربیات فردی و جمعی پرداخت.


این استادیار پژوهشگاه در بخش پایانی سخنانش به فضاهای خاکستری یا گذار پرداخت و گفت: این فضاها امکان تبادل بین فضا‌های خصوصی و عمومی را ایجاد می‌کند. در ساختار شهری، فضای نیمه‌باز، مانند بالکن‌ها، لابی‌ها و پاسیو‌ها در خانه‌ها هستند که واجد یک فضای مرزی با فضای عمومی هستند و برای تعاملات اجتماعی هم کاربرد دارند. فضاهای خاکستری به‌عنوان یک فضا گذار، محل ملاقات‌های غیررسمی و اعمال مقاومت هستند که در شهرهای ما بسیار یافت می‌شوند. کارکرد اینها در ایران، ضد کارکرد در برابر گفتمان رسمی و تقویت تعامات اجتماعی است. اینها، فضای مکث هستند. از جمله فضاهای خاکستری، کافه‌ها در شهر‌ها هستند که در زندگی روزمره شهروندان ایجاد تنوع می‌کنند و جذابیت بصری را برای آنها افزایش می‌دهند و انعطاف‌پذیر و چندمنظوره هم هستند. کاروانسراها هم نمونه دیگری از فضاهای خاکستری هستند.
دکتر شاکری در پایان سخنانش تأکید کرد: با خوانش این فضاها می‌توان نقشه‌های روایی شهر را پیدا کرد و ماهیت فضاهای ارتباطی شهر را شناخت./پایان

پیوند و پوشه شنیداری سخنرانی‌ها(چندرسانه‌ای)

 

کلیدواژه‌ها: گزارش نشست «از شهر تا رسانه؛ گذر ارتباطی از امر واقع به امر ساخته شده»


نظر شما :