گزارش نشست پانزدهم از سلسله نشستهای گفتوگوی انتقادی:
پاسخ ایران به شرارتهای رژیم صهیونیستی و تأثیر آن بر معادلات منطقهای و بینالمللی
پانزدهمین نشست از سلسله نشستهای گفتوگوی انتقادی با عنوان «پاسخ ایران به شرارتهای رژیم صهیونیستی و تأثیر آن بر معادلات منطقهای و بینالمللی» روز سهشنبه چهارم اردیبهشت ماه 1403 با حضور پژوهشگران، کارشناسان، دانشجویان و جمعی از علاقهمندان به مسائل سیاسی و اجتماعی در سالن ادب پژوهشگاه برگزار شد. در این نشست دکتر محمدعلی فتحالهی، دانشیار علوم سیاسی و رئیس پژوهشکده مطالعات سیاسی و روابط بینالملل و حقوق پژوهشگاه؛ دکتر محمد فرهاد کلینی، رئیس گروه مطالعات نظری و راهبردی مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی و سفیر سابق جمهوری اسلامی در ارمنستان و آرژانتین؛ و دکتر حمیدرضا اکبری، استادیار روابط بینالملل و عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات سیاسی و روابط بینالملل و حقوق، به عنوان سخنران و دبیر نشست به طرح دیدگاهها و نظر خود درباره موضوع نشست پرداختند و آن را از ابعاد مختلف سیاسی و ساختاری مورد بحث و بررسی قرار دادند. در ادامه برخی از پژوهشگران و استادان حاضر در نشست، دیدگاهها و نظرات خود را درباره مباحث سخنرانان و موضوع نشست مطرح کردند.
دکتر حمیدرضا اکبری: جمهوری اسلامی ایران در رویدادهای اخیر در دو بعد ایدئولوژیک و استراتژیک، با رژیم صهیونیستی مقابله کرد
در ابتدای نشست، دکتر حمیدرضا اکبری، عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات سیاسی و روابط بینالملل پژوهشگاه، به عنوان دبیر نشست، پس از خیر مقدم و تشکر از حاضران گفت: با توجه به تحولاتی که بعد از 15 مهر و هفت اکتبر در منطقه به وقوع پیوست و اقدام بیسابقهای که حماس علیه رژیم صهیونیستی انجام داد، منطقه وارد وضعیت جدیدی شد. در حال حاضر همه بر این باورند که دیگر شرایط به حالت سابق بازنخواهد گشت. در شرایط کنونی در برخی از حوزهها از لحاظ امنیتی، سیاسی و حقوقی شاهد تصاعد بحران در منطقه هستیم. حماس با توجه به اهدافی که پیشبینی کرده بود ضربه محکمی به رژیم صهیونیستی وارد کرد و برخلاف برخی از پیشبینیها مقاومت حماس بیسابقه بود و رژیم صهیونیستی نتوانست به اهداف خود برسد. در پی این رویدادها این رژیم به تجاوزات خود در منطقه ادامه داد و در نهایت دست به اقدامات غیرقانونی (همچون حمله به سفارت ایران) زد که به تبع آن حملات، وقایع دیگری در منطقه اتفاق افتاد که پیامدهای مهمی داشت. درواقع بعد از پاسخی که جمهوری اسلامی ایران در 13 اوریل به رژیم صهیونیستی داد، نقطه عطفی شکل گرفت و منطقه و فضای بینالمللی به سمتی رفت که به دو فضای قبل و بعد از آن پاسخ تقسیم میشود.
جمهوری اسلامی ایران در دو بُعد ایدئولوژیک و استراتژیک رژیم صهیونیستی را به رسمیت نمیشناسد
دکتر اکبری در ادامه سخنان خود گفت: جمهوری اسلامی ایران در دو بُعد از اساس رژیم صهیونیستی را به رسمیت نمیشناسد و مهمترین مسأله منطقه را این رژیم میداند. این دو بُعد را میتوان بعد ایدئولوژیک و بعد استراتژیک و منافع ملی دانست. این اتفاقی که اخیراً روی داد باعث شد جمهوری اسلامی ایران با توجه به شرایط ویژه خود در هر دو بُعد در مقابل رژیم اسرائیل قرار بگیرد. رژیم صهیونیستی مختصاتی دارد که جمهوری اسلامی ایران را به این نتیجه رسانده است که در مواجهه با این رژیم مواضع محکمی اتخاذ کند.
رژیم اشغالگر صهیونیستی، تنها رژیم در سطح منطقه یا حتی جهان است که بحرانطلبی را از عوامل مهم بقای خود میداند
وی به شرح این مختصات پرداخت و ادامه داد: این رژیم چند بعدی است؛ تنها کشور جعلی با شهروندان یهودی است؛ این رژیم مسئولیت زرادخانه خود را نمیپذیرد؛ تنها رژیمی است که مرز تعریف نکرده و در تمام مذاکرات خود با فلسطینیها به دنبال صلحِ بدون سرزمین است. لازم به توضیح است که اگر محدودیتهای راهبردی و ابزاری برداشته شود، این رژیم قطعاً آرمان نیل تا فرات را پیگیری خواهد کرد. آرمان نیل تا فرات، تنها یک آرمان سرزمینی نیست، بلکه فراتر از آن تعریف میشود. رژیم اشغالگر صهیونیستی، تنها رژیمی است که در سطح منطقه یا حتی جهان، بحرانطلبی را از عوامل مهم بقای خود میداند. به تعریف کلی این رژیم رسماً با دست زدن به ترور و با اشغال سرزمینی، حقوق بینالملل را زیر پا میگذارد و به ملتهای دیگر توهین و آنها را تهدید میکند. این ویژگیها هم در بُعد ایدئولوژیک و هم در بُعد استراتژیک موجب این میشود که در دنیای امروز و نظام بینالملل این دوران، کشوری مانند جمهوری اسلامی ایران که هم منافع ملی خود را پیگیری میکند و هم منطقه را به سمت آرامش دعوت میکند، چارهای نداشته باشد جز آنکه بر موضع خود مبنی بر به رسمیت نشناختن این رژیم پافشاری کند. دکتر اکبری تأکید کرد: لازم است در مباحث خود نسبت میان هزینهها و فایدههایی که نظام از این سیاست میبرد، به درستی ترسیم و تشریح شود.
دکتر محمدفرهاد کلینی: مدل تحلیل از شرایط با توجه به وضعیتشناسی جدید روندها و درگیریهای مرکب باید تغییر کند
دکتر محمدفرهاد کلینی، رییس گروه مطالعات نظری و راهبردی مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی، سخنرانی خود را با این مقدمه آغاز کرد که بحث مدل تحلیل از شرایط با توجه به وضعیتشناسی جدید روندها باید بهبود پیدا کند و مطابق مختصات عینیتر باشد. در حال حاضر شاهد یک سری تحولات هستیم که متفاوت از گذشته است و نبردها یا درگیریهایی در جریان است که با گذشته متفاوت است و میتوان آنها را درگیری یا نبردهای مرکب نامید. درگیریهای مرکب با مدل نبردهای ترکیبی (متشکل از قدرت سخت و نرم) متفاوت است و برای تحلیل آن نوعی تحلیل جوهری لازم است، چراکه این شکل از نبردها منجر به تغییر وضعیت و بعضاً ماهیت موضوع میشود. لذا اگر بتوانیم سؤالات کلیدی خود را بر اساس اصل حقیقت، نه صرفاً واقعیت، تنظیم کنیم، میتوانیم بگوییم با شرایط، پیشنهادات و ایدههای جدیدی روبهرو خواهیم شد که باید بتواند پاسخگوی امنیت و منافع ملیمان باشد. نکته بعدی این است که امروزه تحلیل دقیق و عمیق در برابر تحلیلهای نادرست و ضعیف و جعلی و خطا قرار میگیرد و برای غربالگری صحیح این تحلیلها، نیازمند یک پویایی در تحلیلهای دقیق و عمیق هستیم تا نتیجه مطلوبتری حاصل آید.
دکتر کلینی با تأکید بر اهمیت و ضروت توجه به این مبنا، به صورتبندی وضعیت منطقه و پاسخ ایران به اقدام اسرائیل با در نظر گرفتن مختصات آن پرداخت و گفت: نخست ماهیت درگیریهای اخیر در منطقه که به این سطح از بحران میان ایران و رژیم صهیونیستی رسید، محل مناقشه است. مسأله اول این است که با توجه به اعلام رسمی ما از بیاطلاعی از موضوع، آیا باید گفت این عدم اطلاع به معنای غافلگیری استراتژیک است و یا ما نظام پیشبینی خود را داشتیم؟ باید به این پرسش توجه داشته باشیم که روندهای موجود در منطقه، تا چه مقدار قابلیت سناریوپردازی میکرو دارند و این سناریوپردازیهای میکرو تا چه میزان میتواند مگاپروژهها را در منطقه تحت تأثیر قرار دهد؟ آیا بازدارندگی ایران و رژیم صهیونیستی با تحولات اخیر به سطح نهایی رسیده است؟ آیا کماکان در وضعیت بازدارندگی نسبی به سر میبریم؟ در اینجا بحث احیای بازدارندگی برای رسیدن به نقطه کافی (نه مطلوب) با توجه به ترازی که در درگیریهای منطقهای میبینیم، موضوع مهمی است که تابع مواجهه با وضعیت جدید منطقه است. به نظر میرسد الگوهای سنتی دیگر پاسخگو نیستند. مثلاً میانفضاها (پهپادها و ریزپرندهها) چگونه میتوانند معادلات بازی را تغییر دهند؟ در واقع ما شاهد عناصری هستیم که نقش بازی میکنند و تئوریهای بازی را تغییر میهند.
ضربه ایران، ماهیت پاسخ و دفاعی داشت و صرفاً اعلام اقتدار بود
وی ادامه داد: هنگامی که ما وارد بحث وضعیتشناسی میشویم، میبینیم که در آخرین نزاع پهپادی میان ایران و اسرائیل، جمهوری اسلامی قصد حمله محرمانه نداشت و آن را اعلام کرد. درواقع ضربه ایران، ماهیت پاسخ و دفاعی داشت، لذا دارای خصلت غافلگیری نبود، از اینرو یک حمله و به منظور آغاز جنگ نبود و صرفاً اعلام اقتدار بود. اما رفتار رژیم صهیونیستی درچارچوب ابهام و غافلگیری بود و این رژیم با معنایابی دیگری، بازی خود را انجام داد. بر این اساس درگیریهای موجود را نمیتوان در سطح جنگ تحلیل کرد، بلکه باید آن را ذیل جنگ دانست، به این معنا که درگیری شکل گرفت، اما نه تا حد جنگ سیستماتیک؛ این نمونهای بود برای نشان دادن دگرگونی بازدارندگی متقابل در منطقه.
بحث دیگری که در این درگیریها قابل توجه بود رفتار آمریکا و شرکای آن در دفاع از رژیم صهیونیستی بود. برخی کشورهای عربی همچون اردن و همچنین برخی دیگر از کشورهای اروپایی مثل فرانسه بهطور رسمی و آشکار در کنار آمریکا در دفاع از رژیم صهیونیستی وارد حوزه عملیاتی شدند، اما در موضع حمله حتی خود آمریکا نیز در کنار این رژیم نایستاد و اعلام کرد در حمله مشارکت نمیکند. کشورهای منطقه نیز به صراحت اعلام کردند در بخش حمله حضور نخواهند داشت. بعد از درگیری نیز چند مقام عالیرتبه نظامی رژیم صهیونیستی استعفا دادند که این استعفاها به دلیل عدم موفقیت در مدل درگیری بود و صرفاً ناشی از وقایع هفت اکتبر نبود.
رژیم صهیونیستی علیرغم برخورداری از رسانه سیستماتیک نتوانست ابزار را جای افکار بنشاند
دکتر کلینی در ادامه به بحث در حوزه روایتسازی پرداخت و گفت: رژیم صهیونیستی به خاطر نسلکشیهای صورت گرفته، به شدت در افکار عمومی، حتی افکار عمومی غرب شکست خورد و علیرغم برخورداری از رسانه سیستماتیک نتوانست ابزار را جای افکار بنشاند. حمله به سفارت ایران نیز در این چارچوب موفقیتی برای او نداشت. لذا در افکار عمومی داخلی و خارجی شکست خورد. پای رژیم صهیونیستی با طرح شکایت افریقای جنوبی به دیوانهای حقوقی باز شد، احزاب داخلی و مخالف دولت حاکم و شخص نتانیاهو به شدت قدرت گرفتند و شکاف سیاسی داخلی به بالاترین حد خود رسید. از طرفی، دیالوگهای راهبردی میان آمریکا و این رژیم دچار چالش شد و حتی دولت آمریکا ناگزیر به تحریم گزینشی یکی از گردانهای نظامی اسرئیل شد و در عین سیاست حمایت همیشگی، به سوی سیاست کنترل ـ حتی نمایشی ـ حرکت کرد. امروزه دیالوگهای انتقادی بین رژیم و جبهه غربی بیسابقه است و این ناشی از آن است که دولتهای غربی حس کردند اقدامات این رژیم عملاً ارزشهای ادعایی غرب، همچون حقوق بشر را به خطر انداخته است. در پی این رویدادها و دگرگونیها در صحنه بینالملل است که در حال حاضر اسرائیل به دنبال تغییر روایتها است تا بتواند صحنه بازی را تغییر دهد و از دیپلماسی موازی با صحنه جنگ بهره بگیرد. بر این اساس به دنبال برجستهسازی دیپلماتیک در حوزه سیاستهای تحریمی و تروریستی است.
غرب تلاش میکند در شرایط جدید در چارچوب منافع خود روابط خود با ایران را سامان دهد
رییس گروه مطالعات نظری و راهبردی مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی در خصوص تناسب پاسخها در رئالیسم جنگ به جنگ اوکراین اشاره کرد و ادامه داد: در جنگ اوکراین از ادبیات فرا قاعده تهدید هستهای، بهعنوان یک شبح برای کنترل رفتاری استفاده شد. در صحنه اوکراین، پوتین از ادبیات تهدید هستهای استفاده کرد. درخصوص غزه نیز اسرائیلیها در ابتدا از ادبیاتی فرا قاعده استفاده کردند، اما به سرعت این ادبیات را کنار گذاشتند، چرا که با این ادبیات آنها از ابهام هستهای خارج میشدند و صحنه بازی آنها و نحوه بادارندگی آنها تغییر میکرد. البته پرسش این است که اگر درگیریها ادامه پیدا کند، آیا مجوزی برای استفاده از این ادبیات صادر خواهد شد؟ باید توجه داشته باشیم که در بحث تناسب پاسخ، نباید موضوع را با معیارهای قبلی بررسی کرد، بلکه باید این تناسب را در ارتباط با ادراک جدید از وضعیت جدید بازدارندگی در منطقه دانست و به همین دلیل است که همزمان با صحنه درگیری، موضوع مذاکرات هستهای و برجام و تحریم و... به میان میآید. این بدان معناست که غرب تلاش میکند در شرایط جدید در چارچوب منافع خود، روابط خود با ایران را سامان دهد.
در این شرایط جدید موضوعاتی هست که نباید از آن غفلت شود. برای مثال بحث هوش مصنوعی نسل جدید است که بهطور کلی بسیار فراتر از آن چیزی است که در دسترس عموم قرار دارد و همچنین پدیده روش تفکر کوانتومی و ورود به دوره جدیدی به نام اینفودینامیک که باید در جامعهشناسی، سیاست خارجه، آیندهپژوهی ملموس و... بررسی شود.
وی در ادامه به بررسی نظریههای مختلف مطرح شده از سوی رژیم صهیونیستی در برخورد با جمهوری اسلامی ایران پرداخت و ادامه داد: رژیم اسرائیل در برخورد با جمهوری اسلامی ایران سه نظریه برای خود طراحی کرده بود: 1. ایده اختاپوس، 2. نظریه هزار خنجر و 3. زدن سر اژدها. آنها بر اساس این ایدهها سیاست خارجی خود را در قبال ایران ترسیم میکردند، اما فضای فعلی، این تعابیر و نظریات را به چالش کشیده است.
در حال حاضر با سه کلیدواژه روبهرو هستیم که میتوانند سه سوال کلیدی را مطرح کنند. این کلیدواژهها عبارتند از: «قدرت پاسخ»، «بازی در آستانه» و «کنترل گسترش جنگ». با توجه به این سه کلید واژه باید چند مسأله را مد نظر قرار دهیم: 1. نقش جنگ غزه در ترتیبات امنیتی چیست؟ 2. حضور و نمود نیروهای نیابتی در منطقه منجر به چه الگوی شبکهسازی یا دفاعهای سیستمی خواهد شد؟ 3. این شرایط چه تأثیری بر ایدههای آیندهسازی دارد، مثلاً مکانیزم آتشبس چه ارتباطی با نوع بازدارنگی منطقهای و معنایابی توازن و ثباتسازی خواهد داشت؟ 4. رفتار نسبتاً هوشمندانه ایران در این منازعه چه ارتباطی با قدرتهای موازنهگر و همراهی منطقهای و بلوکبندی در منطقه خواهد داشت؟
ایران با حفظ هوشمندی نباید در تلههای تاکتیکی و استراتژیکیِ برخی کشورهای منطقه وارد شود
دکتر کلینی در پایان سخنان خود متذکر شد: لازم است تأکید شود که استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی، سه اصل و آرمان انقلاب اسلامی بوده است. ما با حفظ استقلال و معنایابی صحیح آزادی، باید جمهوریت و اسلامیت را مدیریت کنیم. جمهوری اسلامی ایران با توجه به مبانی نظری مطرح شده با حفظ هوشمندی نباید در تلههای تاکتیکی و استراتژیکیِ برخی کشورهای منطقه وارد شود و باید با قدرت تنوع، در مقابل این تلهها ایستادگی کند. این یک هشدار استراتژیک است که به معنویت تاریخی ایران، مسیر عدالتطلبی جهانی و دستاوردهای ایران در مدیریت تنوع باز میگردد. ما باید از داراییهای خود محافظت کنیم و آنها را به مزیتهای کلیدی جدید تبدیل کنیم.
دکتر محمدعلی فتحالهی: سیاست جمهوری اسلامی، بیطرفی فعال به پشتوانه قدرت درونزای خود است
دکتر محمدعلی فتحالهی، رییس پژوهشکده مطالعات سیاسی و روابط بینالملل و حقوق پژوهشگاه، سخنرانی خود با عنوان «تخیل سیاسی در پی عملیات وعده صادق» را با تاکید بر مسائل منطقهای در سه نکته آغاز کرد و گفت: پیروزی انقلاب اسلامی و قطع سلطه و نفوذ آمریکا و اسرائیل در ایران باعث دشمنی آنها با جمهوری اسلامی شد. تداوم اقدامات خصمانه آنها در طول چهل و پنج سال گذشته، این ذهنیت را ایجاد کرده بود که در نهایت بین آمریکا و رژیم صهیونیستی با ایران جنگی صورت خواهد گرفت. تعبیر گزینه نظامی هم بارها از سوی دولتمردان آمریکا استفاده میشد. به تعبیری سایه جنگ همیشه در مسائل داخلی، خارجی و حتی در مسائل بینالمللی بر سر ایران ترسیم و برای آن تبلیغ میشد.
بعد از حمله اسرائیل به کنسولگری ایران و شهید شدن تعدادی از سرداران و مستشاران نظامی ایران دوباره امکان شعلهور شدن جنگ بین ایران و رژیم صهیونیستی و به تبع آن آمریکا حتی به صورت جدیتری مطرح شد. نظر بسیاری بر این بود که اسرائیل در مقابل پاسخ ایران ساکت نمیماند و این دومینوی عملیات نظامی، بستر را برای جنگ واقعی مهیا خواهد کرد. در این میان وقتی جمهوری اسلامی ایران پاسخ دندانشکنی که یک حرکت جدی نظامی بود، در قبال قانونشکنی اسرائیل داد، اگر قرار بود جنگی اتفاق بیفتد بهترین بهانه برای آمریکا و رژیم صهیونیستی مهیا بود که به این کار مبادرت کنند. اما اتفاقی نیفتاد و اتفاقاً آرامش قابل توجهی هم برقرار شد و پایههای ذهنیتی سایه جنگ فرو ریخت. در داخل کشور، آرامش قابل توجهی برقرار شد که قطعاً در تصمیمگیریهای اقتصادی و اجتماعی و حتی سیاسی اثرات مثبتی خواهد داشت و تصمیمگیرندگان با اطمینان بیشتری برنامهریزی و عمل میکنند. منطقه غرب آسیا هم در آرامش قرار گرفت و زمینه برای شکلگیری صورتبندی جدیدی از مناسبات منطقهای فراهم آمد. جهان عرب در چهل و پنج سال گذشته همیشه منتظر درگیریهای بسیار جدی بین ایران و امریکا ـ رژیم صهیونیستی بود و سعی میکرد خود را از این منازعه کنار نگاه دارد. اعراب همیشه سایه جنگ ایران و آمریکا را میدیدند و سنگینی این جنگ را حس میکردند و لذا در مقابل سلطهطلبی آمریکا و رژیم صهیونیستی موضع کاملاً انفعالی پیدا کرده بودند. این را حتی به خوبی در جنگ عراق و آمریکا میتوان دید. در حالت عادی اگر امریکا عراق را اشغال میکرد ممکن بود اعراب عکسالعملی نشان میدادند، ولی به خاطر سایه جنگی که اشاره شد، خود را در حالت انفعال قرار دادند، در صورتی که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در مبارزه با اسرائیل پرچم اصلی بهدست اعراب بود که به جنگ اعراب و اسرائیل تعبیر میشد. در آن زمان صورت مسأله، جنگ بین اعراب واسرائیل بود و هویت و ناسیونالیسم عربی در جنگ با اسرائیل تعریف میشد. بار اصلی جنگ بر دوش فلسطینیان و کشورهای عربی بود. اما فضای تبلیغی که با سایه جنگ بین آمریکا و ایران ایجاد شده بود بهتدریج صورتبندی و موضوعیت جنگ اعراب و اسرائیل را کمرنگتر کرد. جهان عرب شیوه انفعالی در پیش گرفت و منتظر شد که جنگ بین ایران و اسرائیل اتفاق بیفتد. در پی این حالت انفعالی بود که کشورهای عربی همانند امارات، قطر و ... روابط تجاری با اسرائیل برقرار کردند.
جنگ اعراب و فلسطینیها با اسرائیل یک امر واقعی است و سابقه آن به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برمیگردد
رییس پژوهشکده مطالعات سیاسی و روابط بینالملل و حقوق پژوهشگاه با اشاره به موضع جمهوری اسلامی ایران در نامشروع دانستن رژیم صهیونیستی و اعتقاد بر اینکه این رژیم باید از بین برود، گفت: این موضع سیاسی، حقوقی و دینی نظام جمهوری اسلامی به این معنا نبود که الزاماً جنگ مستقیمی را با اسرائیل شروع کند. اما بهعنوان یک کشور اسلامی وظیفه خود میدانست و میداند که به داد مظلومان فلسطینی برسد و از آنها و همه مبارزین بر علیه رژیم منحوس صهیونیستی حمایت کند. این حمایت برخلاف ادعای غربیها به معنای وجود جنگ نیابتی از طرف جمهوری اسلامی نبود. کشورهای غربی در فضای تبلیغاتی علیه ایران اعلام میکنند که جنگ حماس با اسرائیل به نیابت از ایران صورت گرفته است و یا جنگ مقاومت اسلامی بر علیه صهیونیستها به نیابت از ایران است، در صورتی که جنگ اعراب و فلسطینیها با اسرائیل یک امر واقعی است و سابقه آن به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برمیگردد؛ زمانی که حکومت شاه در ایران بهعنوان متحد اسرائیل عمل میکرد. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران توانست عقبه حمایتی اسرائیل را از بین ببرد و برعکس چتر حمایتی برای فلسطینیها فراهم کند و این به معنای نیابتی شدن مبارزات فلسطینیها از طرف ایران نیست. عملیات وعده صادق توانست این صورتبندی تبلیغاتی غلط را اصلاح کند و نشان داد که جنگ مستقیم ایران میتواند ماهیت کاملاً جداگانهای داشته باشد.
حمایت مطلق از اسرائیل منجر به هزینههای سیاسی قابل توجهی برای آمریکا شده است
دکتر فتحالهی در ادامه به ارتباط تنگاتنگ میان آمریکا و اسرائیل در تمام مناسبات اشاره کرد و گفت: هر کشوری که میخواست با آمریکا مراوده داشته باشد باید با اسرائیل هماهنگ میشد. بهطور کلی میتوان گفت که آمریکا به واسطه اسرائیل جهان را اداره میکرد. در حال حاضر بعد از اتفاقات غزه و به ویژه عملیات وعده صادق، کارآمدی اسرائیل خدشهدار شده و فضای روانی جدیدی شکل گرفته است. اسرائیل که برای آمریکا نوعی فرصت بود تبدیل به تهدید شده است و هزینههای حمایت مطلق از اسرائیل غیر قابل تحمل خواهد شد. بهطور مثال طرحی که الجزایر در شورای امنیت سازمان ملل برای به رسمیت شناخته شدن فلسطین مطرح کرد، علیرغم موافقت تقریباً همه کشورهای جهان فقط با مخالفت آمریکا مواجه شد و هزینه سیاسی قابل توجهی را برای آمریکا ایجاد کرد. همچنین با اینکه آمریکا اعلام کرده بود که در جریان غزه و تنبیه اسرائیل توسط ایران مداخله نخواهد کرد ولی سیستم دفاعی خود را برای مقابله با موشکها و پهپادهای ایران در خدمت اسرائیل قرار داد.
سیاست نه شرقی و نه غربی جمهوری اسلامی، سیاست «بیطرفی فعال» است
وی با اشاره به سیاست نه شرقی و نه غربی جمهوری اسلامی، این سیاست را به نوعی «بیطرفی فعال» تعبیر کرد. البته بیطرفی در دنیای امروز یا باید مثل بعضی از کشورها مانند سوئیس از طرف قدرتهای جهانی تضمین شود و یا اینکه به پشتوانه یک قدرت درونزا ضمانت شود. بیطرفی ایران از نوع دوم است و با قدرت ملی و درونزای خود تضمین میشود. بیطرفی الزاماً به معنای نداشتن موضع در قبال حوادث جهانی و دیگر کشورها نیست. ایران نمیتواند در جنگ بین ظالم و مظلوم، موضع نداشته باشد. حتی در جنگ بین کشورهای دیگر ممکن است به یک کشور که با موازین جمهوری اسلامی سازگارتر است مساعدت کند. اما این امر، نقض بیطرفی نخواهد بود و ایران در موضع بیطرفی فعال است. پاسخ ایران به حمله اسرائیل به کنسولگری جمهوری اسلامی در سوریه، نوعی بازدارندگی ایجاد کرد که سیاست بیطرفی فعال ایران را تثبیت کند؛ سیاستی که با قدرت درونزا تضمین میشود. این بیطرفی فعال که مبتنی بر سیاست نه شرقی و نه غربی جمهوری اسلامی ایران است، ضمانتی برای صلح منطقهای و شکلگیری نظم نوین جهانی خواهد بود.
عملیات وعده صادق، تاریخ و جغرافیای سیاسی غرب آسیا را تغییر داد
دکتر فتحالهی تأکید کرد: عملیات وعده صادق، تاریخ و جغرافیای سیاسی غرب آسیا را ورق زد و نمادی برای ضربهپذیری استکبار در منطقه و همچنین تکیهگاهی برای مقاومت اسلامی فلسطینیان و جهان عربی شد و تخیل سیاسی جدیدی را شکل داد. از ویژگیهای این تخیل سیاسی، انزجار جهانی از جنایات اسرائیل و نیز حمایتهای آمریکا از آن است. ازجمله عناصر دیگر این تخیل سیاسی میتوان به محدود شدن سطح عملکرد جهانی رژیم صهیونیستی به محدوده کشورهای عربی و شامات اشاره کرد. نیروهای مقاومت اسلامی در جهان عرب (حماس، حزبا...، انصارا... و عراقیها) بار اصلی جنگ با این رژیم منحوس را بر عهده دارند که البته از حمایت افکار عمومی به ویژه عربی هم برخوردارند. مداخلات اسرائیل که از آمریکای لاتین تا آفریقا و اوکراین و هند و قفقاز و استرالیا گسترده بود؛ اینک در حد تقابل با نیروهای مقاومت اسلامی تقلیل یافته است.
در بخش پایانی این نشست پژوهشگران و اعضای حاضر به طرح دیدگاههای خود ناظر به مطالب طرح شده از سوی سخنرانان و موضوع نشست پرداختند.
دکتر سید محمدرحیم ربانیزاده: گاهی باید با اتخاذ سیاستهای مناسب و اصولی، وحدت و همدلی در کشور را تقویت کنیم
دکتر سید محمدرحیم ربانیزاده، عضو هیأت علمی و سرپرست پژوهشکده تاریخ ایران با تأکید بر اهمیت کارگردانی مناسب مسئولان و مدیران کشور در برههها و شرایط خاصی همچون پاسخ نظامی به رژیم صهیونیستی گفت:
متأسفانه به رغم اقدام مؤثر، غرورآفرین و پرقدرت صورت گرفته، از این فرصت استفاده مناسبی برای ایجاد وحدت و همدلی هرچه بیشتر در کشور نشد. این اقدام بزرگ با برخورد سخت با بیحجابی همراه شد که نشاندهنده ناهمخوانی بزرگی بود. به نظر من مبارزه برای بیحجابی میتوانست در زمان دیگری انجام گیرد. اتخاذ چنین روشهایی در تاریخ ایران مسبوق به سابقه بوده است. بهعنوان مثال در زمان خوارزمشاهیان، زمانی که دشمن خارجی به کشور حمله کرده بود، به جای اینکه این حاکم، اختلافات داخلی را سازماندهی کند، به گونهای عمل میکرد که اختلافات عمیقتر شود.
دکتر ربانیزاده با اشاره به برخی شبههای مطرح شده درباره اصابت موشکها و پاسخ نظامی ایران به رژیم صهیونیستی در شبکههای مجازی ادامه داد: از نظر بنده این عمل مقابله که انجام شد حتی اگر موشکها به اسرائیل هم برخورد نمیکرد، نشان از قدرت و جرأت ما بود. اما قدرت باید همراه با اقتدار باشد.
وی با اشاره به ضعف ایرانیان در مذاکره با سایر کشورها و اهمیت بررسی مسائل مختلف در مراکز علمی و پژوهشی تأکید کرد: پیشنهاد بنده این است که پژوهشگاه باید تبدیل به یک اتاق فکر شود؛ یعنی باید مراکز علمی و پژوهشی همچون پژوهشگاه نقاط ضعف و مسائل و چالشهای مختلف کشور را از ابعاد و زوایای مختلف بررسی کنند که یکی از این مسائل، نحوه تعامل و برقراری ارتباط و مذاکره با کشورهای دیگر است. به نظر میرسد یکی از ضعفهای بزرگ ایرانیان، مذاکره باشد.
دکتر مالک شجاعی: وظیفه اندیشمندان و متفکران حوزه علوم انسانی ارتقاء سطح مباحث مختلف در کشور و یاری رساندن به مسئولان در حکمرانی عقلانیت محور است
دکتر مالک شجاعی، استادیار فلسفه پژوهشگاه با طرح این پرسش که چه تمایزی میان دیدگاهها و مواضع اصحاب و اندیشمندان علوم انسانی با وجود استادان، پژوهشگران و تحلیلگران متعدد در این حوزه با نگرشهای موجود در سطوح مختلف حکمرانی وجود دارد، تأکید کرد: باید اندیشید که سخن متمایز علوم انسانی آکادمیک ایران در باب ماجرای غزه و گستاخی رژیم صهیونیستی و رابطه شرق و غرب چیست؟ آیا ما اهالی علوم انسانی سخن متفاوتی داریم؟ یا سخنمان تکرار مکررات است؟ اگر تکرار میکنیم به نظر میرسد یک اسراف فکری پرهزینه و غیر اخلاقی انجام میدهیم. آیا اندیشمندان و متفکران حوزه علوم انسانی باید نگرش های رسمی را تکرار کنند، یا باید این مطالب را به سطوح معرفتی و آکادمیک ارتقا ببخشند و به حکمرانی یاری برسانند و موجبات عقلانی ساختن تصمیمات را فراهم کنند.
دکتر شجاعی با اشاره به اقتدار، توانمندی و پیشرفت کشور در سطح قدرت سخت و نظامی، بر اهمیت تقویت قدرت نرم بهویژه توسط نهادها و مؤسسات پژوهشی و آموزشی علوم انسانی کشور و اهمیت توجه به مباحث و نگرشهای طرح شده از سوی اصحاب علوم انسانی تأکید کرد. وی یکی از مظاهر این قدرت نرم را، صورتبندی مفهومی چهره رحمانی دین در داخل و خارج برشمرد.
دکتر سیدرضا حسینی: نیازمند رفع نقاط ضعف و تقویت روایتها و شفافسازی مسائل در داخل کشور هستیم
دکتر سیدرضا حسینی، معاون کاربردیسازی علوم انسانی و فرهنگی پژوهشگاه با اشاره به هدف پژوهشگاه از برگزاری سلسلهنشستهای گفتوگوی انتقادی گفت: تلاش پژوهشگاه این بوده است که نسبت بهتری میان مباحث تخصصی علوم انسانی و مباحث جاری در افکار عمومی در کشور حاصل شود. آنچه باید از پاسخ موشکی ایران به شهادت سردار سلیمانی در اذهان قدرتهای جهانی و معادلات بینالمللی فهم میشد، توسط آنان دریافت شد. در مورد پاسخ موشکی ایران به اسرائیل هم همین موضوع مطرح است. با پاسخ ایران دنیا و تصمیمگیران اصلی با مسئلهای مواجه میشوند که اتفاقاً کاملاً برایشان شفاف است.
دکتر حسینی با تأکید بر نقاط ضعف موجود در زمینه روایتها و ادبیات روایت از مسائل در داخل کشور تأکید کرد: در کشور در حوزه تنویر و شفاف کردن مسائل و موضوعات، حتی برای افکار عمومی خودمان دچار ضعف هستیم. ما باید در این عرصه تلاش کنیم و مسائل تخصصی را طرح کنیم. نوع ادبیات پاسخگویی ایران کاملاً با ادبیات فعلی جنگ در دنیا متفاوت است. بهعنوان مثال، در ادبیات جاری دنیا، کماکان همانند جنگ جهانی دوم کشتار ملاک است. ولی جمهوری اسلامی ایران ادبیات جدیدی را وارد این عرصه کرده است که پرهیز از کشتار غیرنظامیان و کودکان و زنان است. اما واقعیت این است که ما تاکنون نتوانستهایم در حوزه تخصصی علوم انسانی به این توانایی دست یابیم که آنچه را خودمان در زمینه علوم سیاسی طرح میکنیم، به حوزه افکار عمومی داخل کشور منتقل و آن را نشر دهیم.
نظر شما :