گزارش همایش ملی «بازتاب فرهنگ و هویت ایرانی در زبان و ادبیات فارسی»، روز دوم، ۲۶ اردیبهشت

۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ | ۱۱:۳۰ کد : ۲۵۳۸۶ خبر و اطلاعیه گزارش نشست‌ها
تعداد بازدید:۴۹۸۹
گزارش همایش ملی «بازتاب فرهنگ و هویت ایرانی در زبان و ادبیات فارسی»، روز دوم، ۲۶ اردیبهشت

همایش ملی «بازتاب فرهنگ و هویت ایرانی در زبان و ادبیات فارسی» در روز دوم (26 اردیبهشت‌ماه 403) نیز طبق برنامه دنبال شد و سخنران‌های مختلف در محورهای (پنل‌های) مشخص شده، مطالب خود را ارائه کردند که گزارشی از سخنرانی‌های ارائه شده از نظرتان می‌گذرد:

محور (پنل) نخست همایش: «هویت ایرانی و فرهنگ و زبان‌های باستانی»

محور دوم همایش: «آفاق تاریخی هویت ایرانی»

محور سوم همایش: «هویت ایرانی در گفتمان های فکری ایران معاصر»

خودآگاهی ایرانی در نامة تَنْسَر به گُشْنَسْب

دکتر شهرام جلیلیان در سخنرانی خود گفت: در دوران ساسانیان و در دوران تلاش آنان برای یکپارچه کردن گسترهٔ ایران، نوعی خودآگاهی سیاسی_ملی جریان یافته بود. در یکی از متون متعلق به دوران ساسانی نکات مهمی در این خصوص وجود دارد که نامه «تنسر به گشنسب» است.
در ابتدای این نامه از اصطلاح ایرانشهر و مملکت فارس استفاده شده است. زمانی‌که از بزرگان ایران یاد می‌کند با عنوان بزرگان فارس نام می‌برد. در این نامه هویت ایرانی و فارسی در هم‌آمیخته‌اند.
در این نامه بسیار بر برتری سرزمین ایران بر دیگر سرزمین‌ها و بر برتری ایرانیان بر دیگران تأکید می‌شود و از این منظر به‌دنبال یک‌پارچه کردن ایرانیان بوده‌اند. این نگاه هویت‌بخش ادامهٔ میراث زرتشتی است و با این انگاره در تلاش بوده‌اند که با ‌‌دمیدن روح یکپارچگی، به ایرانیان هویتی واحد ببخشند.

پژوهش زبان‌های ایران باستان و بازشناسی هویت ایرانی

سخنران بعدی نشست، دکتر عسکر بهرامی گفت: شکست در مقابل روسیه در دوران قاجار، ایرانیان را به یاد شکوه گذشته خود انداخت و‌ تلاش‌هایی برای بازشناسی ایران باستان آغاز شد. هم‌زمان مطالعاتی نیز در اروپا در این خصوص شروع شده بود.
در جریان این کوشش توجه آن‌ها به ترجمه متون و کتیبه‌های کهن جلب شد، اما در آن چندان توفیقی نیافتند. آن‌ها به زودی دریافتند که لازمهٔ درک درست زبان و ادب فارسی، شناخت ریشه‌های آن در دوران باستان و از جمله زبان‌های ایرانی باستان و میانه است.
دکتر بهرامی ادامه داد: پژوهش برای بازشناسی زبان‌های از یاد رفتهٔ دوره‌های باستان و میانه، که جریان آن از چند سدهٔ پیش آغاز شد، راه را برای درک بهتر  مسائل زبان و ادب فارسی بود و از این رهگذر شناخت زبان‌ها و فرهنگ‌های دیگر گشود. این جریان در غرب و هنگامی آغاز شد که ایرانیان زیر سلطهٔ حکومت قاجار و مشکلات گوناگون سیاسی و اقتصادی روبه‌رو بودند. آشنایی بیشتر با پیشرفت‌های غرب از یکسو و گذشتهٔ پرشکوه ایران از سوی دیگر شماری از اندیشمندان دلسوز را به این اندیشه کشاند که راه برون‌رفت از این شرایط دشوار بازشناسی تاریخ و فرهنگ و به بیان دیگر هویت باستانی ایران است. از این‌رو آنان کوشش‌هایی را برای شناخت دستاوردهای پژوهشگران غربی آغاز کردند. این نخستین کوشش‌ها هرچند گاه از طریق علم و پژوهش دور شده‌اند در مجموع تأثیرگذار بوده‌اند.

تداوم هویت ایرانی در میان مردم: هویت ایرانی در پارس پس از هخامنشیان تا برآمدن ساسانیان

دکتر سیروس نصرالله‌‎زاده، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در ابتدای سخنانش با اشاره به اینکه هخامنشیان حدود 250 سال بر ایران حکومت کردند، گفت: حدوداً از سال 700 تا 330 پیش ازمیلاد و از زمان کوروش در سال 559 پیش از میلاد، ویژگی مهم حکومت ایرانیان هخامنشی، ساخت حکومتی جهانی و گسترده بود که در دنیای آن‌زمان تازه و ناشناخته بود. این نخستین حکومت شناخته‌شدۀ ایرانی بود که توانست فرهنگِ ایرانیِ شکل‌گرفته شده تا آن زمان را در پهنۀ بزرگی از جهان بگستراند. از شیوۀ معماری نو اینان، رسم حکومت‌داری جهانی، سنت‌ها و آیین‌های ایرانی، اندیشۀ زردشت میان فیلسوفان آتنی از پیش‌سقراطیان تا افلاطون و دیگران و چیزهای بسیار دیگر. هخامنشیان، در زمان داریوش یکم، توانستند نخستین کتابت ایرانی را بر بیستون جاودانه کنند که محققان معاصر به آن زبان فارسی باستان گفته‌اند که از تحول آن فارسی میانه ساسانی شکل گرفته و از تحول این دومی فارسی نو و فارسی امروزه حاصل شده که میراث زبانی امروزی ما به‌واقع میراث شاهنشاهی هخامنشی است. حدود 229 سال حکومت هخامنشیان سبک هنری به نام هنر هخامنشی شکل گرفت که در دورۀ تاریخی هر یک از کشورهای مستقل امروزی که جز قلمرو هخامنشیان بودند، از هند و آسیای مرکزی تا آناتولی، قبرس و مصر، یعنی سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا، می‌توان آن را دید. با کنار رفتن هخامنشیان و پیروزی اسکندر، دورۀ حکومتی غیرایرانی آغاز شد؛ یعنی از حدود 312/ 311 تا حدود 250 پیش ازمیلاد؛ تأثیر اسکندر و سلوکیان در ایران بیشتر نظامی و اقتصادی(ضرب سکه) بود تا فرهنگی. اینان هرگز تلاشی برای تغییر وضعیت اجتماعی و فرهنگی ایران نکردند. آنها بخشی از ایدئولوژی هخامنشیان، به همراه برخی ویژگی‌های حکومت یونانی-مقدونی و نیز سال ثابت تأسیس حکومتی(یعنی سال 312 پیش از میلاد از سوی سلوکوس یکم)را به ایرانیان منتقل کردند. پس ازسلوکیان، دورۀ بازگشتِ سلسله‌های ایرانیِ اشکانی و ساسانی است. اشکانیان از حدود 250 پیش از میلاد تا حدود 224 یا 226 میلادی حکومت کردند، یعنی حدود 476 سال شاهنشاهی؛ اشکانیان توانستند سلوکیان را برکنار کنند و به‌تدریج توانستند بازگشتی به سنت‌های ایرانی، زردشتی و هخامنشی کنند. بخشی از میراث هلنی هم از راه اشکانیان در سنت‌های ایرانی ادامه یافت و ساسانیان هم آن را گسترش دادند.
دکتر نصرالله‌زاده در ادامه با طرح این پرسش که از زمان کنار رفتن هخامنشیان تا برآمدن اشکانیان، وضعیت ایرانیان در این فاصله چگونه بوده است، شرح داد: به‌سبب اندک بودن منابع، سخن گفتن از همۀ ایران دشوار است؛ به‌ویژه در پارس پساهخامنشی تا برآمدن ساسانیان؛ علاوه بر پارس الیمایی‌ها در خوزستان و سلسله آدرپاتکان در آذربایجان و سلسله خارکان‌ها در جنوب غربی ایران و بسیاری جاهای دیگر ایران بودند که آگاهی در مورد آنها کمتر است؛ این میراث هخامنشی در آناتولی و آسیای صغیر هم حفظ شده بود. نمونۀ برجسته آن پادشاهان پُنتوس است که مشهورترین آنها مهرداد ششم است که خود را هم وارث هخامنشیان، داریوش یکم، می‌دانستند و هم اسکندر؛ آنها اشراف هخامنشی ایرانی بودند که درآنتالوی مستقر شده بودند و نام‌های ایرانی بر خود می‌نهادند و سرانجام در جنگ‌های متعدد با روم در سال‌های آغازین  قرن سوم میلادی شکست خوردند. اما از پارس به سبب سکه‌هایی که به‌دست آمده تا حدودی بهتر می‌توان اندیشه کرد؛ به‌خصوص که ساسانیان از پارس دوباره برخاستند و سلسلۀ پایانی ایران باستان را از سال 224 تا 651 میلادی، حدود 426 سال، در ایران تشکیل دادند. در پارس پساهخامنشی، بر اساس منابع یونانی و لاتین و نیز سکه‌شناسی و یافته‌های باستان‌شناسی، سلسله‌ای محلی حکومت می‌کرد که در منابع یونانی به نام «پرسیس Persis»، یا پارسیان Persid، حکومت می‌کردند. به‌سبب عنوان‌های روی سکه‌هایشان به نام فرترکا(Fratrakā) و «شاهان پارس»(به‌سبب آمدن عنوان شاه بر روی سکه‌هایشان) مشهورند؛ گروه نخستین در زمان سلوکیان تابع بودند و دومی در زمان اشکانیان. دو شاه پایانی سلسلۀ محلی پارس که عنوان شاه داشتند، دو پسر بابک، شاپور و اردشیر، بودند که اردشیر مؤسس سلسلۀ ساسانی هم شد. میراث تصویری این سلسله محلی نشان از تأثیرپذیری آن از هخامنشیان و درواقع تدام بن‌مایه‌های هخامنشی در وضعیت تازۀ سیاسی است. فرترکا بر روی سکه‌های خود، سازۀ مشابه هخامنشی، کمان نماد فره ایزدی و ... و همچنین میراث نوشتاری هخامنشیان، الفبای آرامی، خود عنوان فرترکا و نام‌های اشخاص این سلسله محلی را آوردند و بخش دوم آنها عنوان «شاه». درواقع، آنچه مهم است و باید بر آن تأکید کرد، تداوم میراث و هویت ایرانی است که هخامنشیان پایه نهادند؛ این تداوم هویت زمانی‌که حکومت‌های ایرانی نبودند، از سوی مردم ایران، خواه در سطح دیوان‌سالاران یا خاندان‌ها و خواه عامه مردم، حفظ شده است؛ درواقع، میراث اصلی ایرانی در میان مردمایران، به‌ویژه روستاییان، حفظ شده است. این فقط مربوط به این دوره نیست و در همۀ تاریخ ایران مصداق دارد؛ مشابه آن در دورۀ اسلامی تاریخ ایران است که در چهار قرن نخست، در خراسان باعث شد فقها فتوا دهند که نماز به فارسی جایز است یا ترجمه‌های فراوان قرآن به زبان فارسی در خراسان بزرگ؛ همین زمینه باعث شد سرانجام فردوسی شاهنامه را خلق کند که خود بحث مفصل دیگری است.

محور دوم همایش «آفاق تاریخی هویت ایرانی»

زمینه‌های اجتماعی- فرهنگی بازتعریف هویت ایرانی در دورۀ سامانیان

دکتر شهرام یوسفی‌فر در آغاز سخنانش گفت: مفهوم ایران و هویت ایرانی در دوره‌های مختلف تاریخ ایران در ربط با زمینۀ اجتماعی-فرهنگی و سیاسی حاکم-چونان یک عامل تعیین‌کننده در این راستا-مورد بازاندیشی قرارگرفته تعریف می‌شد. بر اساس این،شیوۀ مؤثر برای فهم مباحث هویت تاریخی ایرانیان، رجوع به متن اجتماعی در هر دورۀ تاریخی است. مختصات هویت ایرانی در زمانۀ حکمرانی سامانی اندر نسبت با دیگر ادوار تاریخ ایران از شرائط منحصر به‌فردی برخوردار بود و همچنین این دوره در روند تکامل مفهوم ایران و هویت ایرانی موقعیت تعیین‌کننده‌ای داشت. حکمرانان سامانی برای ساماندهی امر حکمرانی در موقعیت پیچیدۀ منطقه‌ای و بین‌المللی و نیز الزامات راهبری مردمان تحت امر خود،سیاست‌های داخلی و بین‌المللی نوینی را طراحی و اجرا کردند.

دکتر یوسفی‌فر ادامه داد: آموزه‌ها و راهبردهای حاکم بر سیاست داخلی و بین‌المللی حکمرانان سامانی برمؤلّفه‌هایی همچون آگاهی تاریخی از سرگذشت ایرانیان، آگاهی جغرافیایی از زیست‌بوم ایرانیان، تأملّات در نوع آرمانی حکومت و مقولۀ حکمرانی، نسبت سیاست و دیانت و نیز توجه به واقعیات سیاسی-دیپلماتیک جهان پیرامون( خلافت عباسی و حکومت‌های همجوار) استوار بود. سامانۀ هویت ایرانی در زمانۀ آنان، چونان نتیجۀ سازگاری‌ها و ناسازگاری‌های فرهنگی-اجتماعی و سیاسی سامانیان در ارتباط با واقعیات داخلی و خارجی جهان پیرامون آنان بود. دگرگونی در موقعیت حکومت و نیز تغییرات اجتماعی دورۀ سامانی از یک‌سو، به‌طور مستمر بازاندیشی در قضایای هویت ایرانی در ربط با نیازهای مردمان تحت حکومت آنانرا الزام می‌کرد و از دیگر سو، روابط متغیر آنان با حکومت‌های مجاور و خلافت عباسی، نیازمند بهره‌مندی از گفتمان قوام یافتۀ هویت ایرانی در عرصۀ روابط سیاسی و دیپلماتیک با حکمرانان مجاور بود. نتیجه سیاست‌گذاری های‌هویتی سامانیان در پاسخ به نیازهای داخلی و خارجی، نقش سرنوشت سازی در روند تحول و بازآرایی هویت ایرانی داشت. در این بحث بر اساس بازشناسی زمینه‌های اجتماعی-فرهنگی و سیاسی و دیپلماتیک دورۀ سامانیان، چگونگی تأثیر زمینه‌های مزبور بر روند بازاندیشی و برساختِ هویت ایرانی در زمانۀ حکومت سامانیان مورد بحث و تحلیل قرار می‌گیرد.

چرخش‌های دورانی و هویت ایرانی

دکتر علیرضا ملایی‌توانی در خصوص هویت فردی و اجتماعی انسان‌ها گفت: هویت فردی و اجتماعی انسان‌ها در تاریخ و جامعه ساخته می‌شود و در گذر زمان به‌تدریج تغییر می‌یابد. این تغییر البته آهنگ و حرکت مشخصی ندارد. اما برایند آن این است که برخی از عناصر و مؤلّفه‌های هویتی کهن جای خود را به عناصر جدید می‌سپارند و بدین ترتیب، هویت انسانی همواره بازسازی و بازنگری می‌شود. با این همه، در تاریخ بشر زمان‌ها و هنگامه‌هایی خاصی وجود دارد که تغییرات عمیق، گسترده و معناداری در هویت فردی و جمعی انسان‌ها پدید می‌آید. نگارنده این هنگامه‌ها را «چرخش دورانی» می‌نامد. در تاریخ بشر چرخش‌های دورانی اندکی رخ داده است. مسئله، ارزیابی نسبت میان هویت ایرانی و چرخش‌های دورانی در تاریخ است.

دکتر ملایی تأکید کرد: تا حد امکان تلاش شده به این پرسش پاسخ داده شود که چرخش‌های دورانی در تاریخ ایران کدامند و چرا این چرخش‌ها هویت ایرانی را دچار بحران و سرانجام تغییرات ژرف و معنادار کرده‌اند؟ نگارنده با اشاره به دوران‌های سه‌گانه‌ی تاریخ ایران(یعنی دوران باستان/ کهن، دوران میانه و دوران نوین) بدین نتیجه می‌رسد که اگر دامنۀ تغییرات تاریخی–تمدنی چنان ژرف و تعیین‌کننده باشد که گویی راه تازه‌ای آغاز شده و در عناصر هویت‌ساز مردم تغییر بنیادی رخ داده است، بی‌گمان چرخش دورانی روی داده و به گسست تاریخی انجامیده است. پیامد طبیعی چرخش دورانی و گسست تاریخی، پدیدار شدن بحران هویت است. این بحران تا زمانی که اجزا و ابعاد گوناگون حیات آدمی از نظم فکری، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به هماهنگی نرسند، ادامه خواهد یافت. در نتیجه، پس از هر چرخش دورانی، دوره‌ای از بحران هویت در ایران بروز یافته و آثار بحران هویتی دوران سوم هنوز در متن جامعۀ ایرانی پابرجاست و تا تثبیت هویت مدرنِ انسانِ ایرانی تداوم خواهد یافت.

کلان‌روایت هویت ملی ایرانیان و طرح چند پرسش

دکتر حمیدرضا دالوند سخنانش را با عنوان «کلان‌روایت هویت ملی ایرانیان» آغاز کرد و گفت: گرچه چنین می‌نماید که فهم ما از هویت امری امروزی و از مفاهیم دنیای نو است و یا این‌که دست کم ضرورت زندگی درعصر مدرن ما را به اندیشه پیرامون چنین مفهوم سترگی واداشته است، باید گف تهویت از آن مقوله‌هایی است که هم در مفهوم و هم در مصداق بس کهن و دیرپاست. بشر برای فهم هویت و گذر از سطوح آن از هویت فردی، خاندانی، قومی، ملی و فراملی، دینی و غیردینی ، راه دشواری به درازای تاریخ پشت سر گذارده است.از آنجا که هویت ماهیتی تاریخی دارد و روایتی از فهم تاریخی ما در نسبت با دیگری است، باید پرسید: ایرانیان در مقام یکی از ملل کهن جهان چه روایتی از خود در تعامل و تناسب با دیگری داشته‌اند؟ آیا باید به وجود چنین کلان‌روایتی در جهان ایرانی قائل باشیم یا نه؟ اگر ایرانیان ملتی کهن و دارای فرهنگ و تاریخی گسترده و دراز دامن اند، در کجای تاریخ به روایتی غالب و پذیرای همه از خویشتن خویش رسیدند؟ آیا جهانِ ایرانی و جان‌مایۀ تاریخ و فرهنگ ایران از این کلان‌روایت ملی متأثر بوده وهمواره در زلال زندگی آنها جریان داشته است یا نه این کلان‌روایت امری برساخته و پسینی است؟ کلان‌روایت هویت ملی ایرانی چه ابعاد و ماهیتی داردو مبتنی بر کداممفاهیم بنیادین است؟ اگر امری پیشینی و تاریخی است، آیابازنمود تاریخی و اسناد دگرش آن در طول زمان موجود بوده تصدیق شده است؟ مراحل مختلف رشد و تحول کهن‌روایت هویت ایرانی از آغاز تا به امروز کدام است؟ این پرسش‌ها و پرسش‌های بی‌شمار دیگر را می‌توان موضوع هم‌اندیشی در باب کلان‌روایت هویت ملی ایرانیان قرار داد.

هویت ایرانی در کلام مقدس و ادبیات یارسانی

دکتر روح‌الله بهرامی با اشاره به اینکه پیروان آیین یاری از آیین‌های رایج در غرب ایران و بخش‌های از کشور امروزی عراق هستند، گفت: پیروان آیین یاری علاوه بر غرب ایران و عراق در برخی نواحی جغرافیایی ایران زندگی پراکنده‌اند که معمولاً با عناوین و اسامی مختلفی شناخته می‌شوند. این آیین، نقش مهمی در تداوم و استمرار عناصر و مؤلّفه‌های هویت ایرانی در بخش‌های گسترده‌ای از قلمروهای غربی ایران و در عراق بر جای نهاده است. جامعۀ یارسان اندیشه و آرای خود را در قالب ادبیات شفاهی و کلام دینی به یادگار نهاده است. بررسی ساختار کلامی، اشعار و سروده های بزرگان و پیشوایان یارسان و وجود برخی عناصر و مؤلّفه های تاریخی، فرهنگی و ادبی در کلام یارسان نشان می‌دهد که ادبیات یارسان به عنوان میراث شفاهی و عقیدتی جامعۀ یارسان، دارای مضامین، عناصر و مؤلّفه‌های ایران‌گرایانه و متأثر از فرهنگ کهن و هویت ایرانی است که بخش کلانی از هویت ایرانی محسوب می‌شود. این پژوهش با اتکاء به بررسی‌های میدانی و با بهره‌گیری از کلام یارسان، متون و دواوین قابل دسترس، مفاهیم و عناصر اساسی هویت ایرانی در کلام و ادبیات جامعه یارسان را به عنوان یکی از زبان‌های کهن و ریشه‌دار بومی جامعۀ یارسان و در قالب زبان کردی با گویش هوارامی یا گورانی تجلی پیدا کرده است . وجود عناصر حماسی ، قصه‌های عامیانه، داستان‌های پهلوانی، قهرمانان و سنت‌های شاهانی پادشاهان ایرانی در جغرافیای ایرانشهر، از مهم‌ترین مؤلّفه‌های هویت ایرانی در ادبیات یارسانی به شمار می‌آیند.

 

محور سوم همایش «هویت ایرانی در گفتمان‌های فکری ایران معاصر»


فراتحلیل مطالعات مربوط به هویت ایرانی

دکتر حمید احمدی سخنرانی خود را با عنوان فراتحلیل مطالعات مربوط به هویت ایرانی آغاز کرد و گفت: اساس مفاهیمی نظیر ملیت، هویت و ... در مسائل علوم اجتماعی جدید است و از دهه ۷۰ شروع شده است. سه مسئله به زنده‌شدن این مباحث کمک کرده است:
۱- پدیده گفتمان انقلاب اسلامی که بر اساس تضاد قائل شدن بین ایرانیت، اسلامیت و ایرانی اسلامی بود.
۲- سقوط اتحاد جماهیر شوروی و شکل گیری جمهوری‌های آسیای میانه که به زنده شدن مباحث قومی منجر شد.
۳- بحثهای علمی- دانشگاهی همچون مکتب انتقادی و به ویژه پست مدرنیسم که اصولاً چیزی به نام هویت، کلیت، ذات و… را برنمی‌تابید و بیشتر به پراکندگی و کثرت و حاشیه تاًکید داشت. بنابراین مسئله‌ای به نام هویت و… از نظر آنها معنا نداشت.
دکتر احمدی در ادامه با اشاره به عناصر بنیادین که هسته هویت ایرانی را تشکیل می‌دهند، این موارد را نام برد:
۱-خاک/ سرزمین
۲- تاریخ (روایتی که شرح به‌وجود آمدن سرزمین در آن گفته شده است)
۳- آداب‌ورسوم و آیین‌ها
۴- دولت (یک سرزمین بدون دولت و ساختار سیاسی معنی نمی‌دهد)
۵- عنصر مردم (مرمان هستند که با فرهنگ و آیین‌ها ارتباط پیدا می‌کنند)
دکتر احمدی شرح داد: دیدگاه‌ها نسبت به هویت متنوع است و می‌توان آنها را از دو منظر مدرن و سنتی دسته‌بندی کرد:
۱- دیدگاه‌های سنتی که مبنای نظری و ایدئولوژیکی آنها را می توان به چند دیدگاه زیر تقسیم کرد:
۱- دیدگاه حسرت‌گرا و نوستالوژیک به هویت ایرانی: نگاهی که هرگونه سخن گفتن از ایران باستان را با حسرت بیان می‌کنند. طیف‌هایی که عظمت ایران باستان برایشان ستودنی بود و دیدگاهشان به‌نوعی نسبت به هویت ایرانی با اندوه همراه است.
۲- دیدگاه دین‌محور: این دیدگاه به هویت ایرانی از وجه دینی نگاه می‌کند که شامل دو گروه: تندرو (امت‌گرایان) که به جنبه اسلامی تأکید می‌کنند و گروه تلفیق‌گرا که هویت ایرانی و اسلامی را تلفیق می‌کنند.
۳- دیدگاه چپ مارکسیستی: این دیگاه هویت ایرانی را به گروه‌های مذهبی و ملی، که شامل دو گروه چپ سیاست‌محور و گروه اندیشه‌محور چپ ایرانی هستند، تقسیم می‌کنند.
۴- دیدگاه قوم‌گرا به هویت که تاریخ ایران را جعلی می‌دانند.
۵- نگاه توطئه‌نگر به هویت ایرانی.
وی در مورد دیدگاه‌ مدرن که از دهه ۸۰ میلادی به‌وجود آمد، شرح داد: این دیدگاه بر اساس یک مبنای نظری به هویت نگاه می‌کند که شامل موارد زیر است:
۱- نظریه‌های مدرن به هویت و ملیت.
۲-تئوری جهانی شدن.
۳- پست مدرن‌ها: این دیدگاه طیف نگاه‌های مدرن به هویت ایرانی را ایجاد کرد که شامل؛
الف- دیدگاه‌های انتقادی که در پی اصلاح و بهبود هستند.
ب- دیدگاه‌های انکارگرا:انکار هویت ایرانی.
ج- دیدگاه شبه مدرن(شبه انکارگرا).
د- دیدگاه تاریخی: این دیدگاه نگاه‌شان به ملیت گسترده است و جنبهٔ فرهنگی _تاریخی دارد.

 

روشنفکران چپ و هویت ملی ایرانی

محمدسالار کسرایی سخنانش را با عنوان « روشنفکران چپ و هویت ملی ایرانی» آغاز کرد و گفت: در تقابل با نظریه‌های ذات‌گرایانه، «هویت» امری تاریخی تلقی می‌شود. همان‌گونه که زبان، فرهنگ و سایر عناصر تاریخی-زبانی از چنین ویژگی‌ای برخوردارند. در عین حال بر این ایده تأکید می‌ورزد که بشرِ تاریخی، موجودی است که هم در طبیعت می‌زیسته و هم تلاش کرده است تا طبیعت را مسخّر خود گرداند، هم به زندگی جمعی خو گرفته و کوشیده است تا به دلایل مختلف با هم زیستن را به اشکال مختلف تجربه کند و هم‌زمان که خود را در درون جمعیتی تعریف کرده، علیه جمع‌ها و جمعیت‌های دیگر به نزاع برخاسته است. در کشاکش نبردهای مداوم(جنگی–غیرجنگی)، هرجمعیتی تصور و تصویری از خویش ساخته که البته در تقابل با تصویری است که از دیگری/ دیگران خلق کرده که قطعاً از ویژگی‌های آن خاص و برجسته‌اند. این تصور و تصویرها، هستی‌های جمعی را آفریده‌اند که درواقع در گرو تصور هستی متقابلی است(دیگری) که در جهت نفی آن برآمده‌اند. در واقع، خودآگاهی نسبت به هستیِ ما همواره در گرو آگاهی از هستیِ دیگران است، و صد البته آن دیگری هم حتی اگر متعیّنی در عالم بیرون به او نسبت داده شود، در اصل مخلوق و برساختۀ ماست. همۀ این برساخته‌ها به کمک و از راه زبان امکان ظهور و حضور پیدا می‌کنند، زبان، این ابزار اندیشه و جایگاه رسوب خاطره‌های تاریخی و تبلور فرهنگ و تاریخ، محور اصلی سازه‌های گفتمانی است. زبان به‌مثابۀ نظامی دلالت‌گر به ما(جمعی) معنا می‌بخشد، نظامی از دالّ و مدلول‌ها در زنجیره-ای موقتاً سامان‌مند حولِ دالّی مهم، نظام معانی ویژه‌ای را به‌وجود می‌آورد که در اصل مبتنی بر ضدیت و غیریت است.

  دکتر کسرائی افزود:  در چند هزار سال گذشته(حدود سه هزار سال) جغرافیایی که ایران کنونی بخش کوچک‌تری از آن است، محل زندگی اقوامی بوده که هم تداوم تاریخی داشته و هم بارها در هم ادغام شده‌اند، از منظر رهیافت گفتمانی، دالّ اصلی‌ای که همۀ این گروه‌ها حول آن در زنجیره‌ای از دالّ‌ها به هم پیوند خورده‌اند، دالّ یا نشانه‌ای به نام «ایران»(ایران فرهنگی) بوده است. آثار باقی‌مانده، سنگ‌نوشته‌ها، سفال‌ها و ظروف، ابزارها، محدود نوشته‌ها و ... این تداوم گفتمانی را آشکار می‌کنند. هر بار که عوامل غالباً بیرونی، تهدیدی بزرگ برای هستی و موجودیت این سامان فرهنگی-سیاسی فراهم آورده‌اند، عناصر قدرتمند گفتمانی،به دلیل وجود ذخائری پرمایه از نمادها و نشانه‌ها، در داستانی نو(به همت  متفکران و اندیشمندان) آن را باز احیاء کرده‌اند. دقیقاً پس از سه رخداد مهم و ویرانگر تاریخی، سیاسی و فرهنگی(حملات مقدونی‌ها، عرب‌ها، و مغول‌ها) هر بار این باز احیاء گفتمانی رخ داده است.

    در عصر جدید، از قرن هجدهم به بعد، به‌دلیل رویارویی و داد ‌و ستدِ فرهنگی با هند، عثمانی، فرنگ و قفقاز زمینۀ بازپردازی(باز مفصل‌بندی) ایران و ملت به صورت «گفتمانی نوپردازی شده» فراهم آمده است. این «ایران ِنو پرداخته شده» که حاصل پیوند متون کهن و آثار باستانی بوده، دستور/ قواعد جدیدی را برای بازتولید و گزارش گذشتۀ تاریخی، زبان و فرهنگ تولید کرده است.

هرمنوتیکِ انتقادیِ «هویتِ چهل‌تکّه»، (شایگان و پرسشِ فلسفی از هویت ایرانی)

دکتر مالک شجاعی جشوقانی سخنانش را با عنوان «هرمنوتیکِ انتقادیِ هویتِ چهل‌تکّه»، (شایگان و پرسشِ فلسفی از هویت ایرانی) آغاز کرد و گفت: تحول آرای داریوش شایگان(1313-1397)  در باب مناسبات «هویت، امر معنوی و گفتمان تجدد» در قالب دو دورۀ فکری وی( شایگان متقدّم و متأخّر ) قابل طرح است. شایگان متقدّم به نوعی از گفتمان اصالت شرقی در برابر هژمونی غرب دفاع می‌کند. نمایندۀ شاخص فکری شایگان متقدّم ، کتاب آسیا در برابر غرب(1356) است. شایگان متأخّر، از گفتمان اصالت شرقی فاصله می‌گیرد و به‌نوعی به گفتمان پسا- تجدد همدلی فکری نشان می‌دهد.

دکتر شجاعی افزود: نمایندۀ شاخص فکری شایگان متأخّر، کتاب افسون زدگی جدید ( هویت چهل‌تکه و تفکر سیار )(1380) است. ایدۀ «هویت چهل‌تکه» بیان‌کنندۀ آن است که  انسان امروز دیگر قادر نیست وجود خود را در یک محدوده و با یک هویت معین حفظ کند. ما هرچه بیشتر بر هویت خویش تأکید کنیم، هرچه تعلق خود را به فلان گروه یا ملت با صدای بلندتر جار زنیم، آسیب‌پذیری هویت خویش را بیشتر نشان داده‌ایم. شایگان اما معتقد است که این وضعیت معاصر همچنان با خلأ عظیمی دست به گریبان است و غیبت معنادار قارۀ گمشده روح را در آن باید جدی گرفت و بدان اندیشید. تحولات فکری فلسفی جریان پست‌مدرن، رواج اندیشه‌های پُست‌سکولار کسانی چون واتیمو و طرح هستی‌شناسی‌های پراکنده و تفکر ضعیف و سُست کم‌بُنیه، تفاسیر جدید از نیهیلیسم نیچه‌ای، طرح جریان‌های میان‌فرهنگی و رواج و احیای معنویت‌های نوظهور و اقبال غربیان به خوانش‌هایی از معنویت بودیستی، به محاق رفتن ایدئولوژیک‌اندیشی و غلبه نئولیبرالیسم، تحولات تکنولوژیک در ارتباطات جهانی به‌ویژه اینترنت و فضای مجازی، تغییر ذائقه‌های فرهنگی نسل جوان، تحولات جدی سیاسی در ایران و جهان (به‌ویژه غلبۀ گفتمان دوم خرداد در فضای سیاسی ایران و دلالت‌های فرهنگی و اجتماعی آن) و به یک معنا از همه مهم‌تر، تجارب جدید زیستۀ شخصی شایگان در ایران پسا_انقلابی زمینه‌ای است که ایدۀ هویت چهل‌تکه شایگان را باید در بافت آن خواند و تحلیل و نقادی کرد.

پوشه شنیداری (فایل صوتی) سخنرانی‌های روز دوم و آخر همایش (26 اردیبهشت)

گزارش روز نخست همایش ملی «بازتاب فرهنگ و هویت ایرانی در زبان و ادبیات فارسی» 25 اردیبهشت + گالری تصاویر و پوشه شنیداری


لینک دانلود فایل

کلیدواژه‌ها: روز دوم همایش ملی «بازتاب فرهنگ و هویت ایرانی در زبان و ادبیات فارسی» پوشه شنیداری


نظر شما :