کندوکاوی در هویت ایرانی از خلال متون بلاغی، ادبی و تاریخی

گزارش هشتمین پیش‏‌نشست همایش ملی «بازتاب فرهنگ و هویت ایرانی در زبان و ادبیات فارسی»

۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ | ۱۰:۵۵ کد : ۲۵۳۳۱ خبر و اطلاعیه گزارش نشست‌ها
تعداد بازدید:۵۵۴۲
گزارش هشتمین پیش‏‌نشست همایش ملی «بازتاب فرهنگ و هویت ایرانی در زبان و ادبیات فارسی»

هشتمین و آخرین پیش‌نشست همایش ملی «بازتاب فرهنگ و هویت ایرانی در زبان و ادبیات فارسی» با عنوان «کندوکاوی در هویت ایرانی از خلال متون بلاغی، ادبی و تاریخی» یازدهم اردیبهشت‌ماه ۱۴۰3، به همت پژوهشکدۀ زبان و ادبیات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد. سخنرانان این پیش‌نشست، دکتر زینه عرفت‌پور (دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)، دکتر معصومه نعمتی (دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)، دکتر محمدامیر احمدزاده، (دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی) بودند و دبیری علمی نشست نیز بر عهدۀ دکتر فرانک جهانگرد (استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی) بود.
روش عبدالقاهر جرجانی، علامۀ ایرانی سدۀ پنجم در بحث بلاغی
در آغاز جلسه، دکتر عرفت‌پور سخنرانی خود را با عنوان «روش عبدالقاهر جرجانی، علامۀ ایرانی سدۀ پنجم در بحث بلاغی؛ از کاربست استدلال و ذوق زیبایی‌شناختی تا بنیان‌گذاری علم بلاغت عربی» ارائه کرد و گفت: وجه تمایز جرجانی این است که وی موفق شد از ره‌گذر جامع الاطراف خود در علم زبان‌شناسی، نحو، بلاغت، فقه، تفسیر و نظریات کلامی و تفکر یونانی، نظریۀ نظم را در کتاب «دلائل الاعجاز» طرح و به‌شکل نظری و عملی آن را صورت‌بندی کند و اعجاز قرآن از راه سبک بیان و ساخت دستوری اثبات شود نه از راه فصاحت (حسن لفظ و معنا) آن چنان‌که معتزله ذکر کرده‌اند. می‌توان روشی را که عبدالقاهر در بحث بلاغی خود دنبال کرده است، روش استدلالی_زیبایی‌شناختی نامید که درواقع روشی است که قاعده و اساس علمی را با ذوق هنری در می‌آمیزد و نظریه و کاربست آن را به‌گونه‌ای با هم ترکیب می‌کند که هیچ‌یک از آنها بر دیگری غلبه نکند و البته کامل‌یافتگی ابزارهای این روش در دو کتاب «دلائل الاعجاز» و «اسرار البلاغه» عبدالقاهر به اوج خود می‌رسد.
نظریه نظم
دکتر عرفت‌پور ادامه داد: اگرچه بلاغیانی قبل از عبدالقاهر از جمله باقلانی از روش استدلالی_زیبایی‌شناختی استفاده می‌کرده‌اند، اما تحلیل‌های بلاغی آنها فاقد ژرفای علمی تحلیل‌‍های عبدالقاهر و فاقد آن درک لطیفی است که از جنبه‌های هنری و زیبایی‌شناختی دارد. عبدالقاهر بحث بلاغی خود را از مقوله‌ای آغاز می‌کند که امروزه یکی از مقوله‌های معاصر است و آن این است که متن ادبی در وهلۀ اول یک صورت‌بندی زبانی یا یک ساختار زبانی است و در تحلیل ساختار زبانی متن، باید به‌دنبال رازهای زیبایی آن باشیم؛ چراکه همین ابعاد زیبایی‌شناختی ارزش متن را تعیین میکند. این مقوله در اندیشۀ عبدالقاهر «نظریه نظم» نامیده می‌شود. عبدالقاهر بیشترین تلاش علمی خود به‌ویژه در «دلائل الاعجاز» را صرف پایه‌ریزی این نظریه و تبلور ویژگی‌های علمی آن کرد و سپس آن را نقطه‌آغازی برای مطالعۀ بلاغت به‌ویژه مسائل علم معانی قرار داد.
  عبدالقاهر جرجانی از ره‌گذر بسط نظریۀ نظم به مباحث علم معانی یعنی: تقدیم، تأخیر و تعریف تنکیر، ذکر و حذف و وصل و فصل و قصر می‌پردازد. البته وی مانند بلاغیان پیش از خود، چندان به بیان فروع و اقسام این ابواب نمی‌پردازد، اما او در درجۀ اول به‌ ارزش بلاغی هر یک از این ابواب و استخراج معیارهای کلی از طریق تحلیل زیبایی‌شناختی متون و شاهد مثال‌ها اهتمام می‌ورزد ؛ به‌طور مثال وقتی از حذف صحبت می‌کند، به بررسی تمام مواضع حذف نمی‌پردازد، بلکه ابتدا توجه خود را به تبیین بلاغت حذف و کارکرد بیانی حذف معطوف می‌کند و به حذف مبتدا و حذف مفعول اکتفا میکند و بر اهداف اصلی حذف هر یک تأکید می‌ورزد و ارزش بلاغی حذف یا به‌عبارتی نقش آن را در کلام تبیین می‌کند و مخاطب را با این ادعای منطقی، با خود همگام می‌سازد: تو می‌بینی که عدم ذکر از ذکر گویاتر و سکوت از عدم سکوت مفیدتر و اگر کلامی به زبان نیاوری، گویاتر و اگر معنا را آشکار نکنی، آشکارتر خواهی‌ بود. سپس برای اثبات این مدعا شاهد مثال‌هایی را ذکر می‌کند.


 دکتر عرفت‌پور افزود: عبدالقاهر تمام کتاب «اسرار البلاغه» خود را به مطالعۀ مباحث علم بیان اختصاص می‌دهد، البته برخی از موضوعات آن را مانند باب کنایه در کتاب «دلائل الاعجاز» بیان می‌کند. او بیشتر توجه خود را به تشبیه و استعاره معطوف می‌دارد و به‌شکل منحصر به‌فردی بلاغت و پتانسیل‌های زیبایی‌شناختی آنها را مورد واکاوی قرار می‌دهد و در کتاب «دلائل الاعجاز» مباحثی را از علم بیان ذکر میکند که در خدمت اثبات نظریۀ نظم باشد؛ از جمله تصویر بیانی که سعی دارد اثبات کند که زیبایی هنری‌اش تنها به استعاره و مجاز آن باز نمی‌گردد و آن را مورد تحلیل قرار می‌دهد. در کتاب «اسرار البلاغه» عبدالقاهر شاخه‌های بلاغت را عمیقاً و با گستردگی بیشتر دنبال می‌کند؛ چراکه به تشبیه و استعاره و تبیین انواع و تصویرها و ابعاد متنوع بلاغت آنها از طریق بررسی متون ادبی پرداخته و برخی از آنها را نیز به‌عنوان انواع تشبیه ابداع کرده است؛ مانند مبحث تمثیل که نوعی تشبیه است و عبدالقاهر آن را عمیقاً مورد مطالعه قرار داده و میان تشبیه و تمثیل تفاوت قائل شده است و می‌گوید در تمثیل وجه شبه امری است عقلی و درواقع تمثیل هیأت و تصویری است انتزاعی از چند امر که از مجموع آنها وجه شبه حاصل می‌شود. وی در ادامه شاهد مثال‌های زیادی را بر اثبات مدعای خود ذکر میکند و آن‌ها را با لطافت طبع مورد تحلیل ادبی قرار می‌دهد و کارکرد بلاغی و نقش بیانی تمثیل و تأثیر آن را در بازنمایی معنا در قالب زیباترین تصویرها، نشان می‌دهد و پس از تحلیل هنرمندانه این تصویرها می‌کوشد علت زیبایی‌شناختی تأثیر روانی تمثیل را به‌طور کلی بیرون بکشد و به این نتیجه می‌رسد که دلایلی برای این امر وجود دارد که اولین و بارزترین آنها این است که معمولاً حرکت از سمت امر پنهان به آشکار، از امر مجهول به معلوم و از امر عقلی به حسی مورد پسند دل‌ها واقع می‌شود؛ زیرا علم حاصل از طریق حواس از علم حاصل از طریق عقل و تفکر واضح‌تر، دقیق‌تر و راسخ‌تر است.
  دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در انتهای سخنرانی خود مطرح کرد: علم بدیع در میان علوم بلاغی، کمتر مورد توجه عبدالقاهر قرار گرفته است و ازنظر وی بلاغیان پیش از او مانند ابن معتز و قدامه بن جعفر در نحوۀ پرداختن به فنون بدیع راه درستی را پیش نگرفته‌اند و به‌همین دلیل روش جدیدی را در مطالعۀ فنون بدیع ارائه میکند و با اکتفا به جناس و سجع از یک‌سو بر کارکرد بیانی و تأثیر روانی آنها و از سوی دیگر بر تناسب و هماهنگی آنها با نظم تأکید میکند؛ زیرا از دیدگاه او محسنات بدیعی فی نفسه نباید هدف باشند و تنها نقش یک زینت صوری را که به تصویر افزوده می‌شوند، ایفا نکنند، بلکه باید در انتقال و روشن‌شدن معنا تأثیری بگذارند و با ساختار کلی ترکیب بلاغی هماهنگ باشند. بدین‌ترتیب عبدالقاهر جرجانی به‌عنوان یک عالم ایرانی متبحر در نحو و ادب، با روش استدلالی_زیبایی‌شناختی خود بحث بلاغی را سامان داد و به آن صبغۀ تحلیلی و روح هنری بخشید.


بازنمایی مؤلفه‌های هویت ایرانی در آراء مورخان دوره ناصرالدین شاه قاجار
 در ادامة نشست، دکتر محمدامیر احمدزاده دربارة «بازنمایی مؤلفه‌های هویت ایرانی در آراء مورخان دوره ناصرالدین شاه قاجار» سخن گفت. او در ابتدا به این نکته اشاره کرد که منابع تاریخ‌نگارانه از جمله مهم‌ترین میراث مکتوبی هستند که بخش مهمی از آراء مورخان در حوزه کیستی و هویت سیاسی_اجتماعی را بازنمایی می‌کنند و در ادامه گفت: این منابع بازتاب‌دهنده بسیاری از مؤلفه‌های هویت، جوهره ملّی و خصوصیات اخلاقی و فرهنگی جامعه هستند. بخش مهمی از ممیزات هویتی ایرانیان در متون تاریخی به شکل واکنش آنان به رخدادهای بزرگ و سرنوشت‌سازی همچون مواجهه با غرب در قرن سیزدهم هجری و در قالب تأکید بر گذشته و پیوندهای اعتقادی مشترک، اشتراک سرزمینی و اندیشه ایرانشهری مطرح شده، اما هر چه به اواسط دوره قاجار نزدیک می‌شویم، شاهد شکل‌گیری و رشد مفاهیم و معانی جدید در قالب تعریف خودِ ایرانی در مقابل دیگریِ قدرتمند فرهنگی هستیم. این سوءگیری متون تاریخ‌نگارانه در مسئله هویت ملّی، باعث جهش دانش تاریخ به‌سوی یک حکمت عملی شده است. در این راستا، مورخان ضمن انتقاد از خود ایرانی بر اقتباس از وجه دانش و کارشناسی فرنگ تأکید دارند و برخی از مورخان نیز با طرح وجه استعماری غرب برآنند تا به ایجاد خودآگاهی اجتماعی نسبت به تهدیدات غرب مدرن هشدار دهند.
 دکتر احمدزاده افزود: مورخان در نیمه اول دوره قاجار در صدد تدوام عناصر سنتی و پیشین هویتی ایرانی سعی در انعکاس چهار مؤلفه یعنی سرزمین ایران، میراث فرهنگی ایرانی (آیین‌ها و سنت‌ها و باورها)، میراث سیاسی (تأکید بر نقش هویت‌ساز حکمرانان سرزمین ایران) و تاریخ مشترک بوده‌اند اما از دوره ناصرالدین‌شاه علاوه بر تداوم این الگوهای پیشینی هویتی سعی بر اقتباس مولفه‌های مدرن هویت از طریق مرجعیت‌سازی از مولفه‌های مثبت فرنگ و توجه دادن به آنان در متون تاریخ‌نگاری اهتمام کردند. درواقع، ایران‌گرایی فرهنگی در رویکرد مورخان عصر ناصری در قالب تأکید بر زبان فارسی، فرهنگ مشترک، برجسته‌سازی مؤلفه خردگرایی به‌مثابه یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های هویت ایرانی، رشد مفاهیم و عناصر اساطیری در متون تاریخی هر کدام درصدد رفع و ترمیم گسست‌های اجتماعی ناشی از مواجهه با غرب بودند، اما یکی از مهم‌ترین پتانسیل‌های تاریخ‌نگاری ایران قرن سیزدهم رشد و رونق تاریخ‌نگاری محلی بود؛ اهمیت تاریخ‌نگاری محلی در این بود که با تأکید بر یک جغرافیای خاص سعی بر تغییر و دگرگونی حوزه موضوعی تاریخ‌نگاری و گسست از تاریخ‌نگاری سیاسی به‌سوی تاریخ‌نگاری اجتماعی و فرهنگی بود.
 دکتر احمدزاده خاطرنشان کرد: این سنخ از تاریخ‌نگاری که دیرینه مهمی در ادبیات مورخان ایرانی از قرون گذشته داشته است با محوریت مکان‌نگاری، آگاهی‌های ارزشمندی راجع به حیات فرهنگی، هویت اجتماعی، تاریخ و فرهنگ و شهرشناسی ارائه می‌دهد و با طرح رویکرد زیست‌بوم‌نگارانه در دوره ناصری از جایگاه رفیعی برخوردار شد. دغدغه بسیاری از مورخان محلی این بوده که ضمن بررسی و آسیب‌شناسی مسائل مربوط به تاریخ ایران دوره ناصری در جهت تقویت هویت ملی از طریق احیاء شکوه و عظمت گذشته بکوشند. تاریخ‌نگاری محلی به بازتاب هویت‌های بومی مناطق مختلف جغرافیای ایران می‌پرداخت، لذا کوششی آگاهانه توأم با حس وطن‌دوستی بود. در دوره ناصری شاهد دگرگونی در سنت تاریخ‌نویسی محلی با محوریت ایران‌گرایی هستیم، در واقع تنوع محلی و منطقه‌ای ایران در این آثار بازنمایی و انعکاس یافت زیرا متون تاریخ محلی این دوره، دربردارنده محتوا و مباحثی پیرامون قوم‌شناسی، شهرنگاری و جغرافی‌انگاری هستند. نگارش تاریخ محلی در دوره ناصری با تأکیدات میرزاتقی‌خان امیرکبیر و سپس در دوره محمدحسن‌خان اعتمادالسلطنه و با نگارش مرآت البلدان به اوج خود رسید. درواقع، تحولات جدید علمی و گسترش ارتباطات باعث درک متفاوتی از جغرافیا شد که نتیجه آن شناخت بیشتر و تمایز هویت فرهنگی و تاریخی ایران نسبت به اطراف و همسایگانش شد. تأسیس دارالفنون و تربیت محصلان جدید نیز باعث رونق جغرافیانگاری، نقشه‌برداری نوین و تاریخ محلی به سبک جدید شد. تاریخ و جغرافیای دارالسلطنه تبریز و نصف جهان فی تعریف اصفهان و سایر منابع با محوریت هویت ملی و ایران‌گرایی از حیث موضوع، مسئله و نحوه نقد پیشینه حائز اهمیت هستندکه در این پژوهش مورد مطالعه و ارزیابی قرار می‌گیرند.


بازنمایی مؤلفه‌های فرهنگ و هویت ایرانی در شعر شاعران معاصر عراق
سخنران پایانی پیش‌نشست، دکتر معصومه نعمتی بود که درباره «بازنمایی مؤلفه‌های فرهنگ و هویت ایرانی در شعر شاعران معاصر عراق» سخن گفت. او در ابتدا به روابط متقابل فرهنگی و ادبی میان ملل جهان به‌ویژه دو ملت هم‌جوار ایران و عراق پرداخت و ادامه داد: رابطه فرهنگی، زبانی و ادبی دو ملت ایران و عراق به عنوان نمایندگان دو تمدن بشری کهن، یکی از گسترده‌ترین، مستحکم‌ترین و در عین‌حال پربارترین مصادیق آن است. عراق در مقایسه با دیگر کشورهای مجاور ایران، در طول صدها یا شاید هزاران سال گذشته بیشترین تأثیر را بر رویدادها و تحولات ایران گذاشته و متقابلاً تأثیرات زیادی را از وقایع ایران پذیرفته است.
دکتر نعمتی افزود: مردم ایران و عراق از روزگاران کهن جزء یک قلمرو بودند و دارای تشابهات فرهنگی فراوانی هستند. همین قرابت و نزدیکی سبب شده است تا مردم دو کشور باوجود برخی اختلافات نظرها، در طول زمان به هم نزدیک‌تر شوند. بازتاب این هم‌گرایی فرهنگی در شعر و ادب عراق نیز نمود یافته است. استفاده فراوان از عناصر و مؤلفه‌های فرهنگ و هویت ایرانی و به‌طور ویژه ادبیات فارسی در شعر شاعران معاصر عراق، نشان‌دهنده آشنایی و در عین‌حال شیفتگی آنان نسبت به فرهنگ و هویت ایرانی است./پایان

 

کلیدواژه‌ها: کندوکاوی در هویت ایرانی از خلال متون بلاغی، ادبی و تاریخی هشتمین و آخرین پیش‌نشست همایش ملی «بازتاب فرهنگ و هویت ایرانی در زبان و ادبیات فارسی»


نظر شما :