بهمناسبت ایام مبارک دهه فجر انقلاب اسلامی برگزار شد
گزارش نشست «انقلاب اسلامی و نسبت آن با علوم انسانی»
بهمناسبت ایام مبارک دهه فجر انقلاب اسلامی، پژوهشکده انقلاب اسلامی با همکاری پژوهشکده علوم سیاسی و پژوهشکده تمدن اسلامی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، نشستی با عنوان «انقلاب اسلامی و نسبت آن با علوم انسانی» را هفدهم بهمنماه 402 برگزار کرد. سخنرانان این نشست دکتر فریباسادات محسنی، دکتر نیره دلیر، دکتر طیبه محمدیکیا، دکتر سیدرضا حسینی، دکتر عبدالمجید مبلغی، دکتر محمدهادی گرامی، دکتر محمدحسین نیلی، دکتر محمدتقی موحد ابطحی بودند. دبیر علمی این نشست نیز دکتر فاطمه طاهرخانی بود.
دکتر ابطحی:
مواجهه اسلامگرایان با علوم انسانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی
دکتر محمدتقی موحد ابطحی، عضو هیأت علمی گروه روش شناسی پژوهشکده تاریخ و فلسفه علم، سخنران نخست نشست بود که در مقدمه سخنانش گفت: آشنایی کشورهای اسلامی با علوم انسانی جدید غربی با تأخیری طولانی و در پی قدم نهادن این کشورها به عرصه توسعه صورت گرفت و مواجهههای مختلفی را به همراه داشت. در ایران پیش از انقلاب در حاشیه جریان علوم انسانی اثباتی، گروهی با رویکرد بومیگرایانه، گروهی از منظر چپ و جمعی نیز از منظر اسلامی با علوم انسانی غربی مواجه شدند. اگر تلاش برنامهریزی شده در حوزه علمیه قم برای آشنایی حوزویان با فلسفههای غربی و علوم انسانی جدید پیش از انقلاب اسلامی بیشتر با این هدف دنبال میشد که به شبهات دینی که از ناحیه این دانشها پدید میآیند پاسخ دهد؛ اما با پیروزی انقلاب اسلامی این رویکرد تغییر یافت و مواجهه اسلامگرایان با علوم انسانی در این مسیر قرار گرفت که علوم انسانی از یکسو با معارف اسلامی هماهنگ شود و از سوی دیگر بتواند در رفع نیازهای جامعه اسلامی ایفای نقش کند.
استادیار فلسفه علم پژوهشگاه در ادامه افزود: برای تحقق این هدف در ایران پس از انقلاب تلاشهای بسیاری انجام گرفت؛ از تأسیس مراکز آموزشی، پژوهشی، سیاستگذاری و تأسیس نشریات علمی و برگزاری همایشها و...
وی با طرح این پرسش که آموزههای اسلامی چگونه میتوانند بر علوم انسانی اثر بگذارند، دیدگاههای مختلف به شرح زیر را مطرح کرد:
1. بهرهگیری از متون دینی برای استخراج مبانی و کلیات علوم انسانی و حتی فرضیههایی در این زمینه
2. بهرهگیری از فلسفه اسلامی برای بهدست آوردن فلسفههای علوم انسانی
3. تهذیب و تکمیل علوم انسانی موجود بر اساس معارفی که از دو روش فوق بهدست آمده است
4. پرورش استادان و دانشجویان آشنا با ارزشها و بینشهای اسلامی با این هدف که محصول علمورزی آنها با آموزههای دینی هماهنگی داشته باشد.
موحد ابطحی در نهایت ارائه مطالب خود را اینگونه جمعبندی کرد: شواهدی از جمله نشر دستاوردهای این جریان در عرصه بینالمللی نشان میدهد این جریان رو به جلو حرکت میکند، اما اگر درصدد باشیم که به افق مندرج در سند الگوی اسلامی_ایرانی پیشرفت (پیشتازی در عرصه بینالمللی در زمینه علوم انسانی اسلامی) دست یابیم، لازم است از طریق گسترش و تعمیق نقد درونگفتمانی آسیبهای این جریان را شناسایی کرده و درصدد جبران آنها باشیم.
دکتر گرامی:
انقلاب اسلامی یک جنبش الهیاتی و مؤمنامه بود
دکتر گرامی، سرپرست پژوهشکده مطالعات قرآن، در سخنرانی خود گفت: علوم انسانی در دوره قبل از انقلاب یک علوم انسانی غیرروحانی بود. این در حالی بود که بسترهای سنتی، الهیاتی و دینی در علوم انسانی قبل از انقلاب مدنظر نبود، لذا در دوره قبل از انقلاب علوم انسانی غیرروحانی در بستر و سیطره یک گفتمان دینی و روحانی قرار گرفته بود و قدرت مویرگی گفتمان «ایمان و الهیات» در جامعه ایرانی عملاً در این نوع علوم انسانی انکار میشد. درواقع در سپهری درونگفتمانی (بستر الهیاتی و دینی)، علوم انسانی به گونهای پیش برده میشد که گویا در سپهری برونگفتمانی قرار دارد (علوم انسانی غیرروحانی). دکتر گرامی تأکید کرد: در این وضعیت علوم انسانی در شرایط امتناع یا بنبست گفتمانی قرار گرفت، لذا از همان دوره قبل از انقلاب شواهد این امتناع و بنبست گفتمانی شروع شده بود. جریان سیدحسین نصر، جنبش اتحاد جهان اسلام، باستانگرایان و... بخشی از جریانهایی بودند که در پاسخ به این امتناع گفتمانی در پی لحاظ کردن بسترهای بومی و دینی در خصوص علوم انسانی بودند. درواقع انقلاب اسلامی ایران چرخشی بود برای خارج کردن علوم انسانی ایران از این شرایط امتناع و بنبست گفتمانی و کمک کرد تا علوم انسانی براساس الزامات بستر دینی_سنتی ایران بهمثابه یک گفتمان جدید بازسازی شود.
دکتر دلیر:
نظریهپردازی در علوم انسانی؛ امتناع یا امکان؟
دکتر نیره دلیر، دانشیار تاریخ پژوهشکده تاریخ، در آغاز سخنانش گفت: چالشهای بسیاری در مورد علوم انسانی در ایران وجود دارد. از همان ابتدای انقلاب مشروطه و تحولات مرتبط با آن چالشهای معرفتی و هنجاری همراه با چالشهای سیاسی آغاز شد. از مهمترین چالشهای معرفتی این حوزه میتوانیم به معرفتشناسی و نظام مفهومی مباحث جدید با آنچه در سنت داشتیم، اشاره کنیم. درواقع فهم مفاهیم و جدالهای معنایی پیش آمده از درک آنها در دنیای سنت/سنتها و مدرنیته/مدرنیتهها مهمترین بحرانهای پیشروی علوم انسانی ایران از همان اوان انقلاب مشروطه و پس از آن تا زمان حال یعنی دهه پنجم انقلاب اسلامی بوده است. بسیاری از صاحبنظران حوزه علوم انسانی ایران به «شرایط امتناع نظریهپردازی در ایران» اشاره میکنند و اعتقاد دارند «شرایط و امکان نظریهپردازی در ایران» وجود ندارد. البته مناقشات جدی در این حوزه میان طرفداران و مخالفان این نظر وجود دارد.
دکتر دلیر ادامه داد: در این مجال کوتاه تلاش دارم تنها این مسئله را طرح بحث کنم که چگونه میتوان به شرایط و امکان نظریهپردازی نزدیک شد؟ پاسخ در توجه به مفاهیم نهفته است. چنانچه به مفاهیم به ویژه مفاهیم بنیادین هر کدام از رشتههای دانشی علوم انسانی توجه شود و از نظام مفهومی و روششناسی تاریخ مفاهیم یا تاریخ مفهومی استفاده شود، میتوان بهجای شرایط امتناع از شرایط امکان نظریهپردازی در علوم انسانی ایران سخن گفت. ضمن آنکه تاریخ مفهومی کمک میکند ظرفیت علوم انسانی ایران را بفهمیم و بتوانیم این پرسشها را طرح کنیم که چرا علوم انسانی در ایران نتوانسته مفهومپردازی کند؟ چرا مفهومپردازیهای ما اندک و نارسا هستند و نمیتوانند مسائل مرتبط با علوم انسانی را توضیح دهند؟ در ارزیابی استادان علوم انسانی بهجای ارزیابیهای کمّی چه میزان به این امر توجه شده است که آنها چقدر مفهوم خلق کردهاند و چقدر دریافت تازهای از مفاهیم داشتهاند؟ این مفاهیم چه نسبتی با تاریخ و فرهنگ ما دارند و چه نسبتی با مفاهیم خلق شده در جامعه دیگر دارند؟ استادان مفهومساز ما چه کسانی بودند و چه کسانی تلاش کردند بر اساس مفاهیم، مسئلههای پژوهشی خلق و در قالبهای مفهومی خودشان توانستند مشکلات جامعه را طرح کنند؟ مفاهیمشان چه میزان کاربرد داشته و چگونه در قالبهای پژوهشی در میآیند و چگونه مسئلههای جامعه ایران در قالبهای مفهومی تازهای میتواند درآید؟ چگونه مشکلات و مسائل پیشروی خودمان را میتوانیم، مفهومسازی کنیم؟ اصحاب علوم انسانی نیازمندند به بحران مفهوم و بحران روشهای معطوف بر مفهوم توجه کنند و اگر تمام رشتههای علوم انسانی با رویکرد مطالعات میانرشتهای به این مسئله روی آورند، شرایط امکان نظریهپردازی در علوم انسانی در یک همیاری بینارشتهای فراهم میشود و...
دکتر مبلغی:
انقلاب اسلامی معرف تحولی شگرف در تاریخ سیاسی معاصر ایران بود
دکتر عبدالمجید مبلغی، سرپرست پژوهشکده تمدن اسلامی، با بیان این نکته که انقلاب اسلامی معرف تحولی شگرف در تاریخ سیاسی معاصر ایران بود خاطر نشان کرد: این انقلاب، که خلاف آمد عادت در فضای سیاسی و اجتماعی زمانه و زمینه خود رخ داد، پربسامد واقع شد و در یک معنا، مجموعهای از تغییرات را در فضای سیاسی و اجتماعی شکل بخشید. فقه سیاسی مؤثر در بروز و ظهور این انقلاب معرف امکانهای منجر به تحول در نظام آگاهی ایرانی است. مشخصاً در کانون نظام اگاهی ایرانی (از پیشا_اسلام تا امروز)، برخلاف آن چه در تجربه سدههای میانه در اروپا و پس از آن تا به امروز رخ داده است، فقه قرار دارد. فقه، در این معنا، حائز ظرفیتی برای تحول اجتماعی و سیاسی است. آنچه در قالب انقلاب اسلامی رخ داد، پیامد این بضاعت تاریخی گردآمده در دیسیپلین فقه بود.
دکتر نیلی:
تجربه متمایز یک ملت از یک رخداد تاریخی
دکتر محمدحسن نیلی، دبیر شورای متون و کتب علوم انسانی، بحث خود را اینگونه آغاز کرد: سخن گفتن از علوم انسانی بهعنوان یک حقیقت واحد با تکثری که هماینک با آن مواجهیم کاری دشوار است. نه به سادگی مفهوم روش در این علوم وحدت تولید میکنند و نه غایت این علوم لزوماً وحدت دارند و نه فرم زبانی گزارههای آنها امر واحدی است که بتواند مفهوم واحد آنها را رقم بزند. پس چه چیزی است که به ما اجازه میدهد تا از علوم انسانی صحبت کنیم و از نسبت آن پرسش کنیم؟ به نظر میرسد آنچه علوم انسانی را همچون یک مفهوم واحد رقم زده است اهمیت، بزرگی و عمومیت رخداد تجربه گونهای است که در انسانها یا به وسیله آنها رقم خورده است و علوم انسانی خود را در مقام بیان یا تبیین آن قرار میدهد.
دکتر نیلی ادامه داد: بر این اساس آنچه علوم انسانی را برای انقلاب اسلامی مسئلهمند کرده است و بهعکس آنچه میتواند به شکلی اساسی علوم انسانی را درگیر انقلاب اسلامی کند، تجربه متمایز و عظیمی است که مردم ایران در رخداد تاریخی انقلاب اسلامی درک کرده اند؛ تجربه غریب وحدت و مشارکت عمومی انسانی در انقلاب. آنچه که فوکو و دیگر متفکرین غربی ِ ناظر انقلاب، مواجه شدن با آن را همچون لمس امر جمعی و تصادم با آن بهمنزله امری که پیش از این امری ذهنی پنداشته میشد، توصیف کردهاند. مهمترین امری که امکان درگیر شدن عمیق علوم انسانی و انقلاب اسلامی را فراهم میکند، پرسش از این تجربه تاریخی و توصیف و تحلیل یا تکمیل آن است و این امری است که دغدغهمندان تحول در علوم انسانی باید آنرا دنبال کنند.
دکتر محمدیکیا:
درآمدی بر شکلگیری علوم انسانی هیبریدی در ایران
دکتر طیبه محمدیکیا، سرپرست گروه مطالعات امنیت و جامعه پژوهشگاه، طی سخنانی گفت: از دهه 40 بدینسوی بهتدریج راه اشتباه طی شد و به یک معنا علوم انسانی چندرگه یا هیبریدی در ایران شکل گرفت و رونق یافت. این علوم انسانی، به شیوهای تلفیقی و تحمیلی، از منابع ناسازگار بهره میگرفت. مشخصاً تلاشهایی برای توجیه اندیشههای چپ بر اساس تأملات اسلامی، یا بالعکس، بسیار رونق یافت و در یک معنا، فضای علوم انسانی را از آن خود کرد. علوم انسانی هیبریدی پیش و در آستانه انقلاب، بهدلیل سرشت ناهمگن و نامتقارن خود، بیش از آن که قادر به تشیخص واقعیت و فهم موقعیت باشد، دلمشغول تولید گزارههای آرمانی و منعزل از امر بیرونی و عینی شد. درواقع علوم انسانی هیبریدی قبل از انقلاب، بهوضوح، از تحولات عقب ماند و در یکمعنا، قادر به تشیخص مناسبات بیرونی پرحرارتی که در حال تحققورزی بود نشد.
دکتر محسنی:
نسبت انقلاب اسلامی و علوم انسانی از منظر پارادایمی
دکتر فریبا السادات محسنی سهی، سرپرست پژوهشکده علوم سیاسی، در آغاز بحث خود گفت: مفروضات بنیادی هر علم که منجر به تولید نظریه میشود، در فلسفه علم پارادایم نامیده میشود. پارادایم بر دو پایه استوار است؛ نخست، هستیشناسی و جهانشناسی و دوم، فرا نظریه یا همان مباحث روششناسی و معرفتشناسی. از نقطه آغاز انقلاب اسلامی ما با یک گسست پارادایمی و یک دستگاه معرفتی جدید مواجهیم هم در حیطه روح حاکم بر نهاد علم و هم بهلحاظ هستیشناسی و جهانشناسی و درواقع مطالبه جایگزینی نظام معرفتی اسلامی بهجای علوم انسانی غربی را شاهدیم. در حالیکه امروز همچنان بحث از ممکن یا ناممکنبودن علوم انسانی دینی و مطلوب بودن یا نبودن آن در میان چهار جریان عمده غربستیز، غربگریز، غربگرا و غربگزین مطرح است. میتوان ادعا کرد، انقلاب اسلامی بر پایه پارادایم علم دینی و تولید نظریه ولایت فقیه در این چارچوب بهثمر رسید و منجر به تحولی عظیم در مناسبات سیاسی اجتماعی عصر خود شد تا جاییکه انقلاب اسلامی تبدیل به یک رشته گرایش علمی در دپارتمانهای ایرانشناسی سراسر دنیا شد.
دکتر محسنی ادامه داد: علوم انسانی اسلامی از حیث روششناسی ترکیبی است و تقابلی با روششناسی علوم انسانی غیر اسلامی ندارد چنانچه بتوان در یک تقسیمبندی کلی روششناسی علوم انسانی را به مدرن و پستمدرن تقسیم و تعریف کرد که در آن روششناسی تبیینی، تفسیری و انتقادی در تقسیمبندی مدرن و روششناسی گفتمانی ،پسا ساختارگرایی و هرمونوتیک منطقی را در دسته پست مدرن تفکیک کرد، روششناسی علوم انسانی اسلامی ترکیبی از هر دو دسته را در خود جای داده است، اما درخصوص نسبی بودن شناخت و معرفت با روششناسی غربی همراستا نیست. بنابراین علوم انسانی اسلامی منظور نظر انقلاب اسلامی، گزارههای نظاممند علمی درخصوص تبیین و تفسیر و نقد انسان و رفتار اجتماعی وی با روش ترکیبی (تجربی و غیر تجربی) و مبانی غیر تجربی (عقلی، شهودی و وحیانی) بوده و در راستای تحقق آرمانها و ارزشهای اسلامی، قابل تعریف است.
دکتر حسینی:
نتیجه تداوم یک انقلاب به رویکرد و ساختار تمدنی منجر میشود
دکتر سیدرضا حسینی، معاون کاربردیسازی علوم انسانی و فرهنگی، در ابتدای سخنانش با اشاره به تأکید زندهیاد مجتهدی مبنی بر اینکه طرح درست مسئله، مهمتر از پاسخ درست یک مسئله است، گفت: فکر میکنم ما در خصوص موضوع بحث باید طرح مسئله درستی داشته باشیم. یک بحث خود انقلاب است که انقلاب اسلامی ایران جزو انقلابهای بزرگ دنیا بهشمار میرود. چون تأثیرگذاری بیشتری بر افکار عمومی جهان داشته است و این انقلاب همچنان تداوم دارد. در حوزه علوم سیاسی به انقلابی که چنین ویژگیهایی داشته باشد، انقلاب بزرگ لقب داده میشود. مثلاً انقلاب مارکسیستی هم که اتفاق افتاد آیا فهمی از علوم انسانی مورد نظر نداشتند؟ نکته اینجاست، اگر انقلاب اسلامی بزرگ است و یک فهم نخبگانی از علوم انسانی داشته، پس نسبتش با بحث تحول علوم انسانی چیست؟
دکتر حسینی تأکید کرد: وقتی انقلاب در اولین مرحله اتفاق میافتد، نظم سیاسی ایجاد میکند و هرچه تأثیرگذاریاش بیشتر میشود، با رویکردها و مبانی دیگری مواجه میشود و خلاصه اینکه نتیجه تداوم یک انقلاب به رویکرد و ساختار تمدنی منجر میشود. اینجا دیگر بحث فرهنگ مطرح نیست و روابط دیگری پایهگذاری میشود و نگاهها به جامعه تغییر میکند. در ادامه چنین روندی باید شاهد تداوم نظم سیاسی به سمت نظم تمدنی باشیم و با این وضع، ضرورت طرح علوم انسانی به معنای بومی، اسلامی یا هرعنوان دیگری پیش میآید، لذا از نظر خود من در این خصوص بهخوبی طرح مسئله نکردهایم. البته طرح ما هم قطعاً در مبانی، در هستیشناسی و در نظام ارزشی و اخلاقی و... حتماً متفاوت خواهد بود، طرحی جدید با ساختاری جدید./پایان
نظر شما :