گزارش نشست «نقد و بررسی کتاب «سوسیوکاوی»»
نشست نقد و بررسی کتاب «سوسیوکاوی» نوشته سیدجواد میری، به همت گروه روانشناسی پژوهشکده اخلاق و تربیتِ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 16 آبان ماه 1402 با حضور دکتر امیرحسین جلالی، دکتر اسماعیل ناصری، دکتر سیدنورالدین محمودی و دکتر سیدجواد میری، نویسنده کتاب، در برگزار شد.
در ابتدای این جلسه، دکتر محمودی، دبیر نشست، از قول جان دیویی گفت: مسائل و چالشهای ما در جمع بهوجود میآید و باید این موارد را در جمع برطرف کنیم. او ادامه داد: ما در اینجا با دو بعد «جمعی» و «فردی» سروکار داریم که «سوسیو» به معنی جمعی آن است و «کاوی» و«کاویدن» به معنی فردی و اینکه دو عامل فردی و جمعی چگونه قابل جمعشدن است که بتوانیم نظریهای در باب آن ارائه دهیم.
سپس دکتر میری، مؤلف کتاب، ضمن تشکر از برگزاری این جلسه به معرفی کتاب پرداخت. او سخن خود را با قرائت بیتی از حافظ، «خیال حوصله بحر میپزد، هیهات چههاست در سر این قطره محال اندیش...»، آغاز کرد و ادامه داد: کل عرض من در این کتاب تلاشی است در سخن گفتن درباره آنچه فکر میکردم محال است. در واقع، حس میکردم چیزی بین مباحث فردیِ روانشناسی و جمعیِ جامعهشناسان کم است.
پیش روانشناسان که میرفتم، حس میکردم که کانتکس اجتماعی را نمیبینند، پیش جامعهشناسان که میرفتم حس میکردم که دغدغهها و تلاطمات فردی را در تعاملات اجتماعی در نظر نمیگیرند. حس میکردم که چیزی شاید در این میانه لازم است. باوجود اینکه به وجود رشته روانشناسی اجتماعی که به مسائل روانشناسی و اجتماعی میپردازد نیز آگاه هستم، ولی از طرفی حس میکردم در این رشته هم، آن دغدغههای هستیشناختی که بهطور مثال هایدگر در باب دازاین و دازاین کاوی مطرح میکند، و بخشی از روانشناسان اگزیستانسیالیست مطرح کردند، چندان در رشته روانشناسی اجتماعی که نقطه ثقل آن در امریکاست، با مکاتب و فلسفههای اروپا و به اصطلاح قارهای، درگیر نیست. برای مثال اگر کتاب آبرهام مازلو را نگاه کنید، او به این نکتهای اشاره میکند که: «من قبل از اینکه با اگزیستانسیالیستها و فلسفه قارهای آشنا شوم فکر میکردم زبان انگلیسی بسیار زبان غنیای است و میتواند بسیاری از مشکلات و رنجهای انسان را به زیبایی بیان کند. ولی من با مواردی روبهرو شدم که مابهازای بیرونی نداشت. در برخی موارد، شیئ یا چیزی فرد را از بیرون تهدید نمیکرد، ولی از درون دچار مشکلاتی میشد»، مانند آنچه در فلسفه قارهای صحبت از anguish میشود، یا آنچه در فارسی، با نوعی اضطراب وجودی از آن یاد میشود.
نگاه میان رشتهای در ایران کمتر داریم
پس از صحبتهای دکتر میری، دکتر جلالی، به نقد و بررسی کتاب پرداخت و ضمن معرفی خود بهعنوان روانپزشک اجتماعی و روان درمانِ فرد و سازمان؛ گفت: در کتاب اشاره شده عدهای عقیده دارند سوسیوکاوی چیز جدیدی نیست. من تأیید میکنم، ضمن اینکه این روند در سالهای اخیر، رو به فراگیری است. در واقع سوسیوآنالیز سالهاست به اشکال مختلف با نظریات متفاوت در درک گروهها و جمعیتهای انسانی از زوج و خانواده گرفته تا سازمانهای بزرگ بهعنوان یک فعالیت علمی و رشته دانشگاهی و علمی مورد توجه و استفاده بوده و هست.
وی در تأیید تألیف دکتر میری گفت: ما نگاه میان رشتهای در ایران کمتر داریم. پیشنهاد نویسنده در این کتاب، موضوع مهمی را مطرح میکند. موضوعِ فقدانِ همکاری بین رشته ها. آنچه نیاز بین رشتهای هست و شهامت بین رشتهای میخواهد روبهرو شدن با تفاوتها و در عینحال زیستن در تفاوتهاست و همچنین، پیدا کردن زبانی برای بیان این تفاوتهاست. البته ما معمولاً چون زبان هم را به خوبی درک نمیکنیم پس از گفتوگو با هم پرهیز میکنیم. از این زاویه، کار دکتر میری کار بسیار ارزشمندی است.
او در ادامه افزود: دغدغۀ نبودِ نگاه اجتماعی در روانپزشکی و روانشناسی و روانکاوی ایران یا نبودِ نگاه فرهنگی، نه به معنای برگردان بومی مثل کارهای مرحوم سنایی که قبل از انقلاب شروع کرد و خواست تئوریهای بومی روانکاوی بسازد و عقده رستم را بر مبنای عقدۀ ادیپِ فروید نهاد و گفت، ما در فرهنگ شرقی ایدۀ پدرکشی نداریم، بلکه ایدۀ پسرکشی داریم. به این معنا که، درک شدن این ایده، علم، فرضیات، تکنیکها، شیوه بودن با بیمار، در این جامعه حائز اهمیت است.
دکتر جلالی ادامه داد، هرچند اینکه چیزی را بنام سوسیوکاوی در برابر روانکاوی ابداع کنیم میتواند از چند جهت مورد نقد باشد. نخست اینکه، سوسیوآنالیز و استفاده از ایده روانکاوی در تحلیل گروهها و سازمانها ایده نوپدیدی نیست. ویلفرد بیون و فوکس در این زمینه شناختهشده هستن. بعدها ایدههایی را مطرح کرد که در مقابل ایدههای فروید بود. مثلاً اگر ما نظریه فروید را اینطور در نظر بگیریم که نوزاد انسان به شکل فرد به دنیا میآید و بعد از طریق درونی کردن ارزشهای والدین اجتماعی میشود، در قالب ساختاری بهنام سوپرایگو. فوکس اعتقاد برعکس داشت که ما در گروه و اجتماع به دنیا میآئیم، افراد داخل اتاق زایمان، افراد خانواده،کودکستان، محله، مدرسه. تازه وقتی رشد شناختی پیدا میکنیم وقتی تمایز من و دیگری آشکار میشود، در آن صورت هست که فرد متولد میشود درواقع ما در آغاز در گروه بهدنیا میآئیم و البته آرزوی فوکس این است که ما در گروه هم از دنیا برویم، چون به گروه یک تشخص میدهد. اصولاً روانکاوانی مثل فروید نسبت به جامعه بدگمانند. فروید در کتاب روانشناسی تودهای و تحلیل ایگو جملاتی هست که نگاه منفی فروید به گروه را نشان میدهد.
دکتر جلالی تأکید کرد: افراد وقتی به هم میپیوندند بهگونهای احساس میکنند و میاندیشند و دست به کنش میزنند که متفاوت از زمانیست که در انزوا احساس میکنند و دست به کنش میزنند. شیوهای از گروه درمانی که ما در ایران بهدلیل کارهای یالوم شناخته شده است تحلیل فرد در گروه است اما شیوه فوکس و دیگران بعد از فوکس که این مکتب را گسترش دادند پیشنهاد میکنند این است که تحلیل فرد در گروه تفاوتی با تحلیل فرد در اتاق درمان ندارد و پویایی گروهی همان چیزیست که در جامعه رخ میدهد. جامعه برایند تک تک آدمها باهم نیست بلکه پویاییهاییست که در داخل اجتماع رخ میدهد. گروه باید به نحوی عمل کند که این پویاییها شکل بگیرد. پس اسم هدایتگر گروه را رهبر یا درمانگر نمیگذارد. بلکه تسهیلگر میگذارد. هدف این گروهها رهایی از توده وارگی و رسیدن به یک نوع انسجام است. در عین اینکه گروه تشخص خودش را پیدا میکند و بهعنوان یک کل بروز پیدا میکند، انسانها هم داخل گروه فردیت خودشان را پیدا میکنند. درواقع، هم در پیوند با گروه قرار دارند و هم فردیت خود را پیدا میکنند.
ایده تحلیل گروهی در کنار ایدههای دیگر مثل تئوری سیستمهای باز و... دستمایهای شد برای شیوههای دیگری از فکر کردن به مناسبات انسانی که الان در قالب چند مدل مثل تحلیل سازمانها، مثل کنفرانسهای ارتباطات گروهی، مثل سیستم رویاپردازی اجتماعی، مورد استفاده قرار میگیرد. نمونهای از استفاده این چند ایده کنفرانسهای گروهی است که افراد در فضایی چند روز باهم زندگی میکنند. البته، زندگی به معنای کار کردن. یعنی یک سازمانِ موقت ایجاد میشود و افراد نقش میگیرند و در قالب سؤالات مشخص پیرامون مسائلی که در فضاهای اجتماعی و گروههای انسانی به مسائل تبدیل میشود. پیروی، اقتدار، برابری ، نقش، مسئولیت، پیرامون چنین موضوعاتی باهم در گروههای کوچک و بزرگ کار میکنند و مشخصاً تعارضاتی پیش میآید. اگر فردی علامتی دارد علامت سیستم است. اگر فردی در خانواده علامت دارد باید به نقشهای مختلفی که دارد توجه کرد و اینها تئوریهایی هست که پیش از این موجود بوده. تئوری سیستم، یک تئوری خیلی معروف در خانواده هست و اکنون در سازمانها هم مورد استفاده قرار میگیرد. این تئوری، باورش بر این است که علامتها، علامت سیستم است. یعنی حتی اسکیزوفرنی را یک بیماری اجتماعی میدانند نه فردی که البته این یکم زیاده رویه ولی خب خالی از حقیقت هم نیست. ما میدانیم که یک بیمار اسکیزوفرنیک در یک جمعیت کوچک مثل روستا میتواند خیلی خوب کار کند، اما در نیویورک احتمالاً اگر سیستم حمایت اجتماعی یا خانوادگی نداشته باشه احتمالاً سرنوشت تلخی خواهد داشت و علتش انتظارات اجتماعی هست.
خود فروید در برخی از کتابهایش بهخصوص آثار متأخرش بینشهای اجتماعی و تمدنی بسیار ارزندهای را ارائه میکند، ولی واقعیت این است که بعد از فروید، روانکاوی حتی در قسمتهایی، از فروید عبور میکند.
مدلهای رابطهای و بین ذهنی که هم فلسفه هرمنوتیک را وام میگیرد و هم تئوریهای اجتماعی را و هم به نقش روابط انسانی در ایجاد و تداوم علائم و درنوع کارکرد سلامت ما در جامعه، اینها جای زیادی در پارادایمهای جدید گرفتند.
در ادامه دکتر محمودی، دبیر نشست، با اشاره به اینکه علوم به تعین خاصی از انسان میپردازند،گفت: روانشناس دارای نیمرخ روانی است و جامعهشناس از این لحاظ که فرد در بافت اجتماعی قرار میگیرد، پرسش خود را اینگونه مطرح کرد: آیا این علوم باهم قابل جمعاند؟ و لزومی برای تجمیع اینها است؟ و به این صورت در سوسیوکاوی دوتا علم رو به هم تلفیق میکنیم؟ یا اینکه افرادی که در این علوم کار میکنند میتوانند به بحث فرهنگ یا جنبههای فردی هم توجه داشته باشند؟
سخنران بعدی این نشست، دکتر ناصری، گفت: من متوجه شدم که بین جامعهشناسان یک دلخوری تاریخی از روانشناسان وجود دارد و بهنظر میرسه که بنیانگذار آن هم «دورکیم» باشد. ایشان تحقیقی درباره خودکشی انجام داده، با این هدف که بگوید دلیل و انگیزه از خودکشی بیرون از فرد است.
اولین نکتهای که در کتاب دکتر میری آشکار است، علاقه ایشان به سه حوزه روانشناسی، روانکاوی و روانپزشکی است. موضوع جالب دیگری که در کتاب قابل توجه است تسلط ایشان به حوزههای مختلف روانشناسی است. در واقع ایشان هم برای عوامل اجتماعی و هم فردی سهم در نظر گرفتهاند.
چالشی که در شناخت روانشناسی در ایران و شاید دنیا داشته باشیم این است که معادل با روانشناسی بالینی قرار میگیرد. درحالیکه انجمن روانشناسی آمریکا 64 حوزۀ مطالعاتی دارد که یکی از آنها کلینیکال سایکولوژی است. روانشناسی، حوزههای مختلف انسانی را مورد مطالعه قرار میدهد.
دکتر ناصری در ادامه افزود: باوجود اینکه عنوان کتاب سوسیوکاوی است، اما در کتاب آنطور که باید به این مفهوم پرداخته نشده است. هرچند در متن کتاب دکتر میری به این مسئله پرداختهاند ولی هنوز چالشهایی در این خصوص وجود دارد. او ادامه داد: فردی که فراوان در این کتاب استفاده شده و حتی (بهنظر من) دکتر میری از ایشان الگو هم گرفتهاند، اریک فروم است. بهنظرم هم در نظریهپردازی و هم در طراحی فصول کتاب مشخص هست که فرد ایدهآل ایشان در نظریهپردازی است.
دکتر ناصری بیان کرد: در متن کتاب اشاره شده افرادی که سوسیوکاو هستند، شاید بتوانند کار تراپی هم انجام دهند، ولی اینکه برای این کار تخصصی چه وسایل و چه مقدماتی برای سوسیوکاو مورد نیاز هست، اصلاً پرداخته نشده و به شکل سؤال در کتاب طرح و رها شده است! او ادامه داد: پایۀ نظریِ مفهوم سوسیوکاوی برای مؤلف کتاب در غالب مواقع «روانشناسی» است. روانشناسی، مطالعۀ علمی رفتار و فرایندهای ذهنی است. و البته هرآنچه تحت عنوان روانشناس بیان میکنیم باید برآمده از پژوهش و مستند باشد.
ناصری تأکید کرد: این در حالی است که جامعهشناسان در غالب موارد محتوای آنچه ایراد میکنند در بهترین حالت برآمده از تجارب زیستۀ خودشان است. متن کتاب بسیار لطیف است و ارزش یکبار خواندن را دارد. او افزود: موضوعات فراوانی در متن کتاب دکتر میری اشاره شده که شاید کمک کننده از جهت طرح فرضی پژوهش باشد. اما در خیلی از این موضوعات معمولاً به پژوهشی اشاره نشده است. همچنین از رمانهای معروف مثل کتابهای داستایوفسکی بسیار استفاده شده است. و مؤلف، در این کتاب در تأیید مباحث، از احادیث هم استفاده کرده است.
آیا سوسیوکاوی بهعنوان یک علم قابل طرح است؟
در ادامه دکتر محمودی، دبیر نشست، این سؤال را طرح کرد که آیا سوسیوکاوی بهعنوان یک علم قابل طرح است؟ دکتر جلالی، بیان کرد: کلمه روانکاوی یادگار مرحوم «خواجه نوری» است که به جای «سایکو آنالیس» که در آن زمان بیشتر متون فرانسه میخواندند و میگفتند پسیک آنالی ، «روانکاوی» ترجمه کرد. او افزود: سوسیو آنالیز وجود دارد، یعنی پارادایم ممکن است. اینکه آیا فردی خارج از حیطه درمانی میتواند با برساخت یک ایده جدید کار درمانی کند، یعنی با فرد یا گروهی از افراد کار کند بهنظرم ایدۀ قابل نقدی است. درواقع، درمانهای معنویت مدار یا اگزیستانسیال، کاریست که ظرافت و ریزهکاری بالایی دارد و وقتی قرار باشد دردها و رنجها بهشیوه عمیقی کاویده شود احساسات انسانی برنگیخته میشود و فردِ درمانگر در جای افراد مهم زندگی تلقی میشود. مدیریت اینها، چیزیست که افراد باید سالها برای آن آموزش ببینند. کاردرمانگری امری نیست که بهسادگی قابل اجرا باشد. صلاحیت، مسئلهای است که از اخلاق و قانون، پیرامونش صحبت میکنیم. همانطور که من صلاحیت جراحی و مکانیکی را ندارم، پس هرکسی هم حق ورود به این مباحث را ندارد. نه اینکه سوادش را نداشته باشد. انجام آن ظرافت دارد.
بهنظر من، اگر کتاب سوسیوکاوی این ادعا را رها میکرد و تنها، به نقد روانشناسی و روانکاوی از منظر بیاعتنایی به فرهنگ و جامعه و پویاییهای گروهی میپرداخت، کتاب قابل دفاعتری بود. اما مؤلف دائماً علاقهاش به اینکه آیا سوسیوکاو باید مطب بزند؟ یا اندیشکده سوسیوکاوی در ریاست جمهوری راه بیندازد و غیره را در متن کتاب مطرح میکند؟ اگر سوسیوکاوی را از این منظر نگاه کنیم، ادبیات خیلی وسیعی دارد. بهطور مثال تعیینکنندههای اجتماعیِ سلامت و سلامت روان. «فقر»، با بسیاری از مشکلات روانی حتی با اختلال شخصیت (ضد اجتماعی) که از درون آن مجرمها بیرون میآیند، ارتباط دارد. با «ژنتیک»، «تغذیه»، «تربیت»، «محیط اجتماعی و فرهنگی» نیز ارتباط نزدیک دارد و اینها به مسائل حکمرانی و توسعه روستایی مرتبط است و نمیتوان گفت که اینها فقط مربوط به حوزه سلامت است.
تئوری کنش، در رابطه با خودکشی، میگوید انسانها مستعد خودکشی هستند. به دلیل افسردگی، تنهایی، سن بالا، ولی ماشه را وقتی فشار میدهند که احساس کنند هیچ هدفی در زندگی وجود ندارد. این احساس کِی بهوجود میآید؟ وقتی که آیندۀ اجتماعی_ اقتصادی تیره است. وقتی محیط اجتماعی حمایت کافی ندارد. وقتی نهاد خانواده انسجام خودش را از دست داده است. وقتی انسجام اجتماعی تغییر کرده است. در هر حال، ادبیات در این حیطه ادبیات ناکاملی نیست. کتاب مورد بحث، وسوسه این را دارد که یک صنف یا حرفه را بهوجود بیاورد! و بهتر بود که به این توجه میشد، چرا که در روانشناسی کمتر به فرهنگ ... توجه شده است.
دکتر محمودی، دبیر نشست، گفت: سوسیو کاوی بهعنوان نظریهای در باب رهایی و رنج مطرح شده و شما اشاره کردید که پژوهشهای پشتیبانی که بتواند این موارد را مطرح کند، وجود ندارد. با این حال آیا از نظر محتوایی سوسیوکاوی میتواند به حوزۀ روانکاوی کمک کند؟
دکتر ناصری افزود: یکی از موضوعاتی که به کرات در متن کتاب به آن اشاره شده است، موضوعات اجتماعی در شناخت رفتار انسان در درمان مسائل انسان است. این چیزیست که بدون شک به دانشجویان روانشناسی آموزش داده میشود. اما اینکه در عمل این مسئله پررنگ میشود؟ آنطور که باید و شاید نیست! این کتاب از این نظر دارای اهمیت است که توجه مارا به مسائل اجتماعی در گرفتاریهای انسان به میزان زیادی جلب میکند و بسیار پررنگ به این موضوع میپردازد. پاسخ من به سؤال شما «بله» است.
دکتر ناصری در ادامه، به آیه چهارم سوره بلد «خداوند انسان را در رنج آفرید» اشاره کرد. او افزود: به عقیده مؤلف نیز آنطور که در متن کتاب اشاره شده است «رنج» تا اندازهای میتواند «سازنده» باشد.
در پایان، دکتر جلالی گفت: در کتاب، مؤلف، بسیار دغدغۀ تراپی دارد. تا جاییکه بیان میکند: شاید باید افراد را در دل گروهها جای دهیم. هرچند بهنظر میرسد دغدغه مؤلف، بیشتر جامعهشناختی و فلسفی است و حتی در برخی موارد، الهیاتی و تئولوژیک هم هست.
در کتاب آمده است سوسیوکاو به افراد پیشنهاد میکند که کتاب بخوانند، فیلم ببینند و مراقبه کنند ولی همانطور که مؤلف بیان کرد، بیشتر، ذوقورزی در ارائه متنی بهعنوان راهنما، برای سخنرانیها و ارائه و پرورش ایدههایی پیرامون این مطالب است./پایان
نظر شما :