گزارش نشست «رویکرد کشورهای عربی خلیجفارس در قبال جنگ غزه»
نشست «رویکرد کشورهای عربی خلیجفارس در قبال جنگ غزه» به همت پژوهشکده مطالعات سیاسی و روابط بینالملل و حقوق پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 21 آذر ماه 402 برگزار شد.
ابتدا مدیر نشست دکتر محمدعلی فتحالهی به حساسیتهای فوق العادهای که جنگ غزه در جهان امروزی ایجاد کرده است اشاره کرد و گفت: انتظار میرود جنگ غزه، تأثیرات زیادی را در مناسبات منطقهای و حتی جهانی داشته باشد. کشورهای مختلف هم میتوانند با موضعگیریهای خودشان در این موضوع جایگاه خود را در نظام آتی جهت بدهند. حتی مجبور هستند که در تحولات آینده ناشی از این حوادث موضعی را داشته باشند. برای کشور ما موضعگیریهای همسایگان مهم بوده و اهمیت خیلی زیادی در تأثیری که بر این مسئله دارد، خواهد گذاشت و هم در مناسباتی که ما در آینده میتوانیم با آنها داشته باشیم. کشورهای عربی حوزه خلیجفارس در این عرصه فعال هستند و در این جنگ، تحلیل و بررسی رفتارها و رویکردهای آنها برای ما اهمیت بسیاری دارد.
««طوفانالأقصی»» راهبردی غافلگیرانه
در ادامه دکتر حسین کمالیان از سیاستمدار با سابقه وزارت امور خارجه نیز سخن خود را چنین آغاز کرد که ««طوفانالأقصی»» راهبردی غافلگیرانه بود، عملیات «طوفانالأقصی» را با هر روایتی نقل کنیم، اصل غافلگیری در آن غیر قابل انکار است، حقیقتی که تمامی محافل اطلاعاتی و امنیتی نیز بدان اعتراف کردند. این عملیات جهان عرب، جهان اسلام، محیط بینالملل و قدرتهای جهانی و تقریباً همه را غافلگیر کرد و در مقابل عمل انجام شده قرار داد. جهان عرب و خصوصاً اعراب منطقه خلیجفارس از این رویداد کاملاً شوکه شدند. از همه جالبتر غافلگیری آمریکا آن هم در زمانی که مشغول تحرکات سیاسی و سیاسی برای پیوند رسمی میان عربستان و اسرائیل بود. ابعاد این غافلگیری به حدی بود که برخی تحلیلگران در اظهار نظرهای خود آن را مقدمهای بر خاورمیانه جدید یا تغییر چهره سیاسی منطقه دانستهاند. این غافلگیری همچنین، بر این معنا بود که این کشورها از زمان وقوع عملیات، آغاز جنگ و اینگونه مسائل بیاطلاع بودند. غافلگیری فقط در جنبه عدم اطلاع از مسائل نظامی محدود نشده است.
آرمان فلسطین
دکتر کمالیان در ادامه سخنانش گفت: کشورهای عربی بهویژه حوزه خلیجفارس از اینکه موضوع فلسطین مجدداً تبدیل به مسئله اصلی جهان اسلام و دنیای عرب شد، واقعاً غافلگیر شدند. به گمان آنها و با اقدامات و سرمایه گذاریهای سیاسی_بینالمللی، اقتصادی و... که کرده بودند، شاید هرگز در تصورشان هم نمیگنجید که فلسطین و اشغالگری اسرائیل مجدداً تبدیل به موضوع روز دنیا شود. فکر میکردند که فعلاً فلسطینیها دولت خودگردان دارند بخشی در کرانه باختری و بخشی در نوار غزه هستند و با اسرائیل در حال کنار آمدن هستند. سالها با وعده و وعیدهای مختلف اقتصادی و سیاسی و... تلاش کرده بودند فلسطینیها را با شرایط کنونی راضی نگهدارند و موجودیت رژیم اسرائیل را به آنها بقبولانند(تحمیل کنند)، یا یک جریان فرسایشی ایجاد کنند که بهتدریج یا تبدیل به موضوعی فرعی شده یا بهکلی از دستور کار خارج شود. البته برخی تحولات هم به این قضیه کمک کرد. پس از بهار عربی موضوع فلسطین تقریباً اهمیّت خود را از دست داد و کشورهای عربی بتدریج یکی پس از دیگری وارد روابط پنهان و آشکار سیاسی و اقتصادی و امنیتی با اسرائیل شدند. اما عملیات «طوفانالأقصی» این کوششها را بیاثر کرد و ثابت شد که فلسطین و ملت فلسطین زندهاند و قابل حذف نیستند. ثابت شد که بدون حل و فصل قضیّه فلسطین هیچ مسئله مهم دیگری در خاورمیانه قابل حل و فصل نیست.
««طوفانالأقصی»» غافلگیری راهبردی(2)
غافلگیری دیگر «مواجه شدن با قدرت و پایگاه اجتماعی گروههای مقاومت» بود. اغلب کشورهای منطقه خلیجفارس با توجه به تبلیغاتی که علیه حماس، جهاد اسلامی و سایر گروههای اسلامی راه انداخته بودند، حتی دین و مذهب و حرمین شریفین و... را هم در خدمت گرفته بودند و آنها را در هر مناسبتی لعن و نفرین میکردند. تمامی دستگاههای تبلیغی و کانالهای تلویزیونی، سخنوران، امامان جمعه و.... همه و همه با حمایتهای مالی گسترده و فراوان مشغول سخنپراکنی علیه این گروهها بودند. به گمان آنها با زدن برچسب تروریزم و..... به گروههای مقاومت و سپس وارد کردن نام آنها در لیست گروههای تروریستی و بعضاً گرفتن محکومیت آنها از دیگر کشورها و تلاش برای بینالمللی کردن این اتهامات، یا سختگیری در رفتوآمد آنان و اعمال کنترلهای امنیتی و بعضاً تسهیل ترور برخی از افراد شاخص این گروهها، کار این گروهها تمام شده است و توانی که بخواهند در مقابل دشمن بایستند را ندارند. زنده و با نشاط بودن، آمادگی نظامی و سیاسی گروههای مقاومت در مواجهه با دشمن و حمایت گسترده مردمی از آنان، تمامی این دولتها را غافلگیر کرد.
««طوفانالأقصی»» غافلگیری راهبردی(3)
دکتر کمالیان در بخش دیگری از سخنانش شرح داد: غافلگیری فقط جنبه نظامی و امنیتی نداشت. در خصوص حمایت افکار عمومی نیز این کشورها بهشدت غافلگیر شدند و تحت تأثیر شدید افکار عمومی یا مورد شماتت قرار گرفتند یا مجبور به واکنشهایی در جهت تصحیح امر شدند. افکار عمومی بیانیههایشان را در حد کتب درسی دوره ابتدایی و اجلاسهای آنان را تئاترهای نمایشی و نشستهای بیخاصیت تشریفاتی توصیف میکردند و در فضای مجازی رهبران کشورهای عرب منطقه را به باد تمسخر و ناسزا میگرفتند. مواضع مردمی در کشورهایی که امکان برپایی تجمع و تظاهرات داشت. (کویت و بحرین) نشان داد که نگاه مردم به فلسطین و مظلومیت و رنج این ملت، فرسنگها جلوتر از مواضع رهبران این کشورهاست. برآوردهای رسانهای نشان میدهد که این کشورها نه تنها افکار عمومی ملتهای خود را از دست داده اند، بلکه در جلب و جذب افکار عمومی برای ادامه سیاستهایشان در عادیسازی مناسبات با اسرائیل نیز در شرایط دشواری قرار گرفتهاند.
«طوفانالأقصی» غافلگیری راهبردی(4)
غافلگیری اطلاعاتی_امنیتی
دولتهای عرب منطقه و خصوصاً کشورهایی که مسیر عادیسازی را طی کرده بودند و به روابط رسمی رسیدهاند. (بحرین و امارات) و چه آنهایی که در این مسیر قرار دارند. (عربستان و...) از شکست اطلاعاتی_امنیتی، نظامی اسرائیل بهشدت غافلگیر شدند. فکر نمیکردند که اسرائیل تا این حد از ضعف امنیتی و اطلاعاتی ضربهپذیر باشد. آنها به کشوری که برخی به تأمین امنیت از آن دل بسته بودند، بیاعتماد شدند. فکر نمیکردند که اسرائیل از جریانی که در کنار آنها زندگی میکند، سرزمینشان در محاصره است، تمامی رفت و آمدهایشان کنترل میشود. تمامی تحرکاتشان رصد و پالایش میشود، چنین شکست بزرگ و مفتضحانهای را متحمل شود. بهنظر میرسد کشورهای منطقه از این پس در محاسبههایشان در خصوص توان اطلاعاتی_امنیتی اسرائیل باید بهنوعی تجدید نظر کنند.
آثار سیاسی_امنیتی منطقهای
توقف یا کند شدن روند عادیسازی روابط کشورهای منطقه با اسرائیل: تحرکات عادیسازی روابط اسرائیل با کشورهای منطقه اگر نگوئیم متوقف شده، میشود ادعا کرد که در حال حاضر بسیار کند شده و اقدام در خصوص آنها از موضوعیت خارج شده و دچار مشکلات اساسی است. هزینههای عادیسازی روابط با اسرائیل نیز بسیار بالا رفته است، چرا که نخست، با مخالفت افکار عمومی مواجه است و هم شرایط منطقهای برای چنین اقدامی مناسب نیست و فعلاً تا زمانی که آثار و تبعات «طوفانالأقصی» وجود دارد، امکان اجرایی پیدا نخواهد کرد. امنیت منطقه که میرفت با طرح شکلگیری یک نظام امنیتی بین اسرائیل و این کشورها (هم بهصورت جداگانه و هم در قالب شورای همکاری) مورد توجه و پیگیری قرار بگیرد، طبعاً از دستور کار خارج خواهد شد.
نگاهی به مواضع(1)
با وقوع عملیات «طوفانالأقصی» و تحولات سیاسی و بینالمللی،کشورهای عرب منطقه همراه با سایر دولتها مواضع خود را هم در چارچوب کشوری و هم در چارچوب شورای همکاری خلیجفارس، اتحادیه عرب، سازمان همکاریهای اسلامی و کمیته منبعث از اجلاس سران عرب و اسلامی، در قالبهای مختلف (صدور بیانیه، مصاحبه، اعلام مواضع رسمی، بیانیههای پایانی اجلاس سران) اعلام کردند.
عناصر مشترک این مواضع به شرح ذیل است:
محکومیت حملات اسرائیل به غزه، (در قالب شورا)
ایستادگی درکنار ملت فلسطین
خواستار خویشتنداری طرفین
درخواست توقف فوری تنشها
ضرورت حفظ جان غیرنظامیان
درخواست از جامعه جهانی برای اجرای مسئولیت خود در توقف درگیریها
درخواست از مجامع بینالمللی برای پیگیری روند صلح
محکومیت حمله زمینی اسرائیل به غزه
نگاهی به مواضع(2)
واکنشهای متفاوت برخی کشورها
اقدام حماس بهعنوان اقدامی وحشیانه، بربری و شنیع
ابراز همدردی با اسرائیل
درخواست تشکیل جلسه شورای امنیت
اسرائیل بهعنوان مسئول اصلی تنش اخیر
محکومیت کوچ اجباری ساکنین غزه بهعنوان جنایت جنگی
درخواست محاکمه سران صهیونیستی بهدلیل ارتکاب جنایات جنگی
ارسال کمکهای امدادی و انسان دوستانه
مخالفت با تحریم نفتی
مواضع شورای همکاری خلیجفارس
محکومیت حملات اسرائیل به غزه
ایستادگی شورا در کنار ملت فلسطین
درخواست فوری توقف جنگ
مخالفت با توجیهات اسرائیل در حمله به غزه بهعنوان دفاع از خود
محکومیت حمله به زیرساختهای غزه
تأکید بر محوریت قضیه فلسطین و پایان اشغالگری اسرائیل
حمایت از حاکمیت ملت فلسطین بر تمامی اراضی اشغالی
کمالیان در خصوص ارزیابی مواضع کشورها تأکید کرد: بررسی این مواضع نشان میدهد که در مجموعه آنها علاوه بر عناصر مشترک، تفاوتهایی نیز در برخی موارد وجود دارد که بازتابی از اختلاف نظر اعراب در خصوص چگونگی برخورد با موضوع فلسطین و اوضاع کنونی غزه است. مواضع ملی این کشورها بعضاً با مواضع جمعشان در شورای همکاری فاصله دارد. در حقیقت اختلافاتی که در جریان اجلاس سران عرب و اسلامی وجود داشت در مواضع کشورهای عرب منطقه نیز دیده میشود. مفاد این مواضع از طیف گستردهای برخوردار است و از ابراز همدردی با اسرائیل(امارات)، تا درخواست محاکمه سران اسرائیل(کویت) را شامل میشود. نوعی پاشیدگی و از همگسیختگی در رابطه با غزه میان کشورهای عضو شورای همکاری قابل مشاهده است.
بررسی مواضع اعلامی کشورهای عرب منطقه در قبال این رویداد مهم، نشان میدهد که هر یک از این دولتها:
بنا به منافع و مصالح ملی ملاحظات منطقهای و بینالمللی و در چارچوب روند مناسبات با رژیم اسرائیل اعلام موضع کرده اند؛
مواضع این کشورها فاقد یکپارچگی، همپوشانی و یکسانی در قبال این تحول است
نتوانسته است افکار عمومی خصوصاً در شرایط کنونی را اقناع کند.
رویکردها:
با توجه به مجموعه مواضع سیاسی و واکنشهای دیپلماتیک و تحرکات سیاسی کشورهای عربی منطقه که با مجریان مختلف از این کشورها صورت گرفته، رویکردهای ذیل قابل توجه است و تقدم و تأخر آنها ملاک اهمیت بیشتر یا کمتر نیست.
1- رویکرد «حمایت موقتی از فلسطین» :
روند سازش در منطقه از سالها قبل شروع شده است. برخی از این کشورها هم اکنون بهصورت رسمی و آشکار با اسرائیل رابطه سیاسی، اقتصادی، امنیتی و اطلاعاتی برقرار کردهاند. برخی حتی با نداشتن روابط، سالهاست با یکدیگر در زمینههای مختلف همکاری دارند. به هر حال در برقراری مناسبات با اسرائیل، فلسطین، اشغالگری اسرائیل، رنج و مصیبت مردم و... مانع مناسبات یا مورد تحفظشان نبوده و نیست؛ موضوع فلسطین، برای کشورهای منطقه مدتهاست که فراموش شده، یا به موضوعی درجه چندم تبدیل شده است. اما در شرایط کنونی و باوجود این روابط، حاضر به پذیرش برچسب همراهی و حمایت از اسرائیل نیستند. مایلند همچنان خود را در صف حامیان فلسطین قرار دهند. بنابر این در مواضع کشورهای منطقه خلیجفارس شاهد عباراتی در حمایت از فلسطین و محکومیت جنایات صهیونیستها و... هستیم. این رویکرد در اغلب مواضع کشورها قابل مشاهده است.
2- رویکرد تلاش برای عدم گسترش درگیریها:
این امر تقریباً خواست همه طرفهای درگیر بوده و هست. در منطقه خلیجفارس، همه کشورها بهدلیل نگرانی از آثار گسترش درگیریها و آسیبپذیری آنان در مقابل حوادث امنیتی، بهدنبال کنترل و عدم گسترش درگیریهای غزه هستند. این راهبرد عام، در مجموعه فعالیتها و موضعگیریهای مقامات خلیجفارس بهعنوان موضوعی مهم همواره مورد تأکید و پیگیری بوده است. این تلاشها علاوه بر خواباندن آتش جنگ و درگیریها و دستیابی به آتشبس فوری، کمکهای انساندوستانه را نیز دنبال میکند. گفتنیاست، حلوفصل موضوع فلسطین در این رویکرد دیده نمیشود و هیچگونه طرح و برنامه مشخصی نیز در این زمینه در دستور کار این کشورها نیست.
3-رویکرد «حفظ و جلوگیری از آسیب دیدن روند عادیسازی روابط با اسرائیل»:
تمامی کشورهای منطقه (به استثناء کویت) رسمی یا غیر رسمی با رژیم اسرائیل رابطه پنهان و آشکار دارند. شرایط کنونی این مناسبات، حاصل یک پروسه طولانی است که سرمایه گذاریهای سیاسی، بینالمللی زیادی روی آن صورت گرفته که درآن؛ این کشورها از انکار یا خصومت با اسرائیل به همکاری و شناسایی با این رژیم رسیدهاند. برخی دیگر مانند عربستان در آستانه برقراری این روابطند، که ناظرین سیاسی آن را قریبالوقوع میدانستند. برخی اخبار حاکی از قبول شروط چهارگانه عربستان برای این اقدام از سوی آمریکا بود. حتی اظهارات مقامات سعودی از جمله ولیعهد، وزیرخارجه، مشاور امنیت ملی، همه دال بر رسیدن به انتهای این مسیر را داشت که عملیات «طوفانالأقصی» آنرا عقیم گذاشت.
امارات در سال 1399 و پس از آن بحرین در قالب طرح ابراهیم روابط رسمی خود را با اسرائیل برقرار کردند و طی همین مدت کوتاه سطح همکاریهایشان به امور نظامی و اطلاعاتی ارتقاء یافته است. روابط قطر و عمان با رژیم اسرائیل یک بستر تاریخی دارد. باوجود مواضع اخیر این کشورها در خصوص محکومیت اسرائیل بهدلیل حملات در غزه، هیچگونه شواهدی از اینکه عربستان از این پروسه عقب نشسته است دیده نمیشود.
امارات کماکان روابطش را حفظ کرده و اسرائیلیها هم در کنفرانس آب و هوا حاضر شدند.
مجلس بحرین (نه دولت این کشور) خواستار قطع روابط اقتصادی با اسرائیل و فراخوانی سفیر شده که معلوم نیست اجرایی شود.
عمانیها و قطریها کماکان در چارچوبهای گذشته خود با اسرائیل مراودات متعدد دارند. در مجموع تحرکات و اقدامات و رفتار سیاسی این کشورها در خصوص رژیم اسرائیل نشان میدهد که رویکرد «حفظ روابط و جلوگیری از آسیب به مناسبات با اسرائیل و روند عادیسازی» کماکان در دستور کار کشورهای منطقه قرار دارد.
4-جهتگیری فعالیتهای سیاسی از جمله کمیته منبعث از اجلاس سران اسلامی و عربی در راستای سیاستهای آمریکا در منطقه:
اگرچه با توجه به اختلافات موجود در اجلاس سران انتظار و توقع خاصی از این کمیته نمیرفت، اما در عین حال عربستان بهعنوان ریاست این کمیته تلاش داشت تا تحرکات این کمیته را در چند جهت مدیریت کند:
رویکرد این کمیته و تحرکات سیاسی آن بهگونهای باشد که در تعارض با جهتگیریهای کلی آمریکا در منطقه درخصوص موضوع فلسطین قرار نگیرد. این کمیته پس از برخی دیدارها و ملاقات با سران برخی کشورها، تحرک دیگری نداشته و اقدامات آن دستاورد مشخصی را بهبار نیاورد و تقریباً ناکام ماند بهگونهای که این روزها حتی خبری از نتایج آن و دستاوردهای این کمیته در اخبار مشاهده نمیشود.
البته عربستان تلاش داشت تا از طریق این کمیته موقعیت منطقهای و بینالمللی خود را نیز ارتقاء دهد که توفیق چندانی نیافت. (خصوصاً با توجه به رقابتهای منطقهای موجود این موضوع اهمیت داشت.) فعالیت دیگر کشورها نیز راه بهجایی نبرد، اقدام امارات در شورای امنیت از طرف آمریکا وتو شد. در برآوردی کلی میتوان گفت، کشورهای منطقه به جزء قطر و تا حدودی امارات و عربستان جایی در این پروسه نداشتند.
5- تلاش برای اقناع آمریکا در کنترل اسرائیل در غزه :
اعراب منطقه با توجه به مجموعه مشکلات، آثار و پی آمدهای اوضاع غزه و ادامه درگیریها و بمبارانهای وحشیانه تلاش داشتند تا بهنوعی آمریکا را وادار به فشار به اسرائیل برای توقف این اقدامات جنایتکارانه کنند.
درخواست از آمریکا در این خصوص بارها با ادبیات مختلف از سوی مقامات سیاسی منطقه بهعنوان یک توقع و انتظار طبیعی در مناسبتهای مختلف مطرح شد، اما آمریکا در این زمینه اقدامی نکرد و اظهارات وزیر خارجه آمریکا همچنان در مقابل اقدامات سبعانه اسرائیل یا سکوت یا تأیید آن با الفاظ دیپلماتیک بوده است.
6-محکومیت حماس و جلوگیری از قدرتگیری گروههای جهادی:
این امر رویکردی بود که در تحرکات سیاسی برخی از کشورهای منطقه خلیجفارس دنبال میشد
برخی از این کشورها (بهصورت علنی و رسمی) اقدام حماس را وحشیانه و شنیع توصیف کردند
برخی اخبار و گزارشات دال بر رضایت برخی از کشورها در نابودی حماس است
تلاش سیاسیون و مقامات منطقه در عین توجه به اوضاع غزه، این بود که مجموعه فعالیتهای آنان موجب تقویت حماس و سایر گروههای جهادی نشود. در هیچ یک از بیانیههای صادره له و علیه تحولات غزه از این گروهها عمداً نامی برده نشده است. بسیاری از گزارشات حاکی است که در پنهان، سیاست حذف حماس در دستور کار است.
7-برخی رویکردها دیگر نیز با درجه اهمیت کمتری مورد توجه مقامات سیاسی منطقه قرار داشت که اهم آنها به قرار ذیل است:
توجه به تشکیلات خودگردان بهعنوان نماینده واقعی ملت فلسطین
پیگیری طرح دو دولتی بهعنوان راه حل مناسب
تلاش در جهت کنترل افکار عمومی نیز از دیگر رویکردهایی بود که کشورهای عرب منطقه خلیجفارس آنرا در مراودات سیاسی خود و تحرکات دیپلماتیک و مذاکرات با دیگر طرفها مورد توجه و نظر داشتهاند.
ملاحظات و جمعبندی
دکتر کمالیان در جمعبندی سخنانش گفت: اگر چه این رویکردها در مجموعه اقدامات سیاسی کشورهای عرب خلیجفارس صورت میگرفت اما برخی از آنها مورد توجه بیشتر برخی از اعضا بود.
رویکرد حمایت موقتی از فلسطین یک رویکرد عام بود که تقریباً تمامی کشورهای منطقه را شامل میشد.
رویکرد حفظ مناسبات با اسرائیل و عدم قدرتگیری حماس یا حفظ موقعیت تشکیلات خودگردان بیشتر توسط امارات و بحرین مورد توجه بود. اگر چه عربستان هم با توجه به شرایط قبل از «طوفانالأقصی»، در مقابل خبرهایی مبنی بر توقف روند عادیسازی روابط با اسرائیل سکوت اختیار کرد.
عربستان با تحرکات خود در قالب یک کشوری یا بهعنوان ریاست کمیته منبعث از اجلاس سران، کنترل اوضاع و جلوگیری از گسترش تنشها و موضوع کمکهای انساندوستانه را بیش از دیگر موارد دنبال میکرد.
کویت در این میان شدیدترین مواضع را علیه اسرائیل داشت و جزو معدود کشورهایی بود که در آن تظاهرات مردمی در حمایت از مردم غزه برگزار شد و مقامات رسمی خواستار محاکمه سران اسرائیل به جرم جنایات جنگی بودند. عمان نیز رویکرد آرام و همیشگی خود را دنبال کرد و تلاش داشت تا چهره این کشور بهعنوان یک میانجی و تسهیلگر لطمه نبیند. عمان از جمله کشورهایی بود که رویکرد حفظ مناسبات دیرینه با اسرائیل را همچنان در سیاست خود مدنظر داشت.
تلاشها و اقدامات عربستان در کلیه ظرفیتهایی که داشت، منجر به نتیجه و دستاورد ملموسی نشد. تمامی فعل و انفعالات سیاسی، تحرکات دیپلماتیک، رایزنیها و رفت و آمدهای متعدد این کشورها چه در قالب کشوری، چه در سطح شورای همکاری و چه در قالب اجلاس سران عرب و اسلامی منجر به نتیجه مشخصی نشد. در این میان قطر نقش مهم و برجستهای ایفاء کرد و موقعیت خود نزد آمریکا و اروپا را تثبیت و ارتقاء بخشید. این کشور با توجه به روابط خوب با حماس، اخوان و برخی گروههای جهادی از یکسو و موقعیت قابل توجهی که نزد آمریکا و اسرائیل داشت، بهخوبی توانست ایفاء نقش کند، بهحدیکه طی این مدت وزیر خارجه آمریکا دو بار به این کشور سفر کرد و «بایدن» شخصاً با امیر قطر مذاکره تلفنی و بارها از نقش این کشور در تحولات غزه و آتسبس و مسائل آن تشکر و قدردانی کرد. بهنظر میرسد تنها برنده این میدان قطریها بودند که با بازیگری فعال و استفاده مناسب از امکانات سیاسی و دیپلماتیک خود نظر تمامی طرفهای این ماجرا را به خود جلب کنند. قطر در این ماجرا جلوتر از بقیه کشورها بود. موضوعی که با توجه به رقابتهای موجود در منطقه چندان خوشایند عربستان و امارات نیست.
رویکرد کشورهای عربی
سخنران دوم این نشست دکتر علیاکبر اسدی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سخنان خود را این چنین آغاز کرد و گفت: کشورهای عربی خلیجفارس با توجه به اهداف و منافع خود با وجود برخی از مواضع مشترک مانند محکوم کردن جنایتهای اسرائیل غاصب، رویکردهای خاصی را در مورد عملیات «طوفانالأقصی» و جنگ اخیر غره از هفت اکتبر 2023 اتخاذ کردهاند. عملیات «طوفانالأقصی» باعث سطحی از غافلگیری و شگفتی در عربستان شد و رهبران این کشور را در وضعیتی شوکهکننده و غیرمنتظره قرار داد. ریاض با وجود برخی موضعگیریهای اولیه، با تداوم جنگ تلاش کرد مواضع متعادلی در این خصوص اتخاذ کند و به حمایت از فلسطینیها بپردازد. با این حال موضع محافظهکارانه و تا حدی خنثی از سوی سعودیها تحت تأثیر متغیرها و پیشرانهای مختلفی بوده است که از جمله عبارت بودند از: مخالفت و حساسیت افکار عمومی داخلی عربستان و افکار عمومی عربی و اسلامی در مقابل جنایتهای اسرائیل؛ سیاست پذیرش «دو دولتی» ریاض در خصوص مسئله فلسطین؛ اختلافات عربستان با حماس و جریان اخوانی در منطقه؛ شراکت راهبردی و همکاریهای امنیتی عربستان با امریکا و تلاش برای حفظ تعاملات با امریکا در خصوص جنگ؛ تعاملات غیرعلنی عربستان با اسرائیل و تلاش برای حفظ بسترهای عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی؛ مدیریت روابط با ایران و محور مقاومت و کوشش برای جلوگیری از وقوع تنشها و اختلافهای جدید در مناسبات با تهران. رویکرد عراق به مسئله فلسطین از هویت عربی_اسلامی این کشور، تجارب منفی عراقیها در خصوص همکاری برخی فلسطینیها با صدام، ضدیّت عراقیها با رژیم صهیونیستی و همچنین الهام بخشیهای الگوی انقلاب اسلامی قرار دارد. ضمن اینکه رویکردها و جهتگیری داخلی عراق در میان تشیع، اهل سنت و کردها در خصوص فلسطین تفاوتهای قابل ملاحظهای دارد. در خصوص جنگ اخیر غزه واکنش جامعه عراق و اعتراض به جنایتهای صهیونیستها، موضعگیری مقامات و رهبران عراقی و واکنشهای نظامی جریانهای مقاومت سه وجه اصلی رویکردهای عراق در خصوص این جنگ بوده و عراق را به یکی از کشورهای تأثیرگذار در این خصوص تبدیل کرده است. دولت و جریانهای عراقی در خصوص مسئله فلسطین و جنگ غزه از یکسو ظرفیتها و امکانات مهمی برای ایفاء نقش و اثرگذاری دارند و از سوی دیگر با برخی محدودیتها و چالشها مواجه هستند.
دکتر اسدی ادامه داد: قطر بهعنوان دولتی کوچک در حاشیه جنوبی خلیجفارس در حال ایفاء نقشهای برجسته منطقهای است و جنگ اخیر غزه یکی از مهمترین عرصههایی است که ظرفیتهای کنشگری این کشور را آشکار کرد. با آغاز عملیات «طوفانالأقصی» و جنگ هفت اکتبر غزه، قطر تلاش کرد تا با کنشگری در حوزههای سیاسی_دیپلماتیک، رسانهای و مالی و اقتصادی به ایفاء نقشی برجسته در قبال جنگ پرداخته و بهخصوص به تعدیل و کنترل بحران کمک کند. هر چند حمایت از فلسطین و غزه اولویت مهمی در سیاست خارجی قطر محسوب میشود، اما هدف اصلی قطریها ارتقاء جایگاه منطقهای خود در چهارچوب ایفاء نقشهای ویژه بهخصوص میانجیگری بین طرفین منازعه بوده است. نقشآفرینی و کنشگری قطر در جنگ غزه تحتتأثیر ظرفیتهای مختلف و مؤلفههایی است که اصلیترین آنها عبارتند از: شبکه روابط سیاسی قطر و تعاملات آن با بازیگران مختلف از آمریکا و رژیم صهیونیستی تا جنبش حماس؛ شهرت بینالمللی و قدرت نرم قطر بهخصوص سوابق این کشور در میانجیگری بحرانهای منطقهای؛ ظرفیت و ابزارهای رسانهای قطر با محوریت شبکه الجزیره و منابع مالی و اقتصادی قطر برای ارائه کمکهای اقتصادی و انسانی به فلسطینیها.
دکتر اسدی در خاتمه سخنانش شرح داد: امارات عربی متحده به عنوان کشوری که به عادیسازی روابط خود با اسرائیل مبادرت کرده است، باوجود همراهی با این رژیم در روزهای نخست جنگ و محکوم کردن عملیات «طوفانالأقصی» بهتدریج به تعدیل مواضع خود پرداخت و اقدامات اسرائیل در مقابل غیرنظامیان را محکوم کرد. تأکید بر آتشبس و پایان جنگ، ارائه کمکهای انسانی به فلسطینیها و تحرکات سیاسی در شورای امنیت برای کنترل بحران از جمله کنشهای امارات در خصوص جنگ بوده است. رویکرد امارات عربی متحده در خصوص جنگ غزه تحت تأثیر متغیرهای مختلفی مانند روابط رسمی با اسرائیل، تخاصم و ضدّیت با حماس و شرایط افکار عمومی عربی و جهانی قرار داشته است.
همچنین این کشور برای اهداف خاص خود را در خصوص جنگ دنبال کرده است که از مهمترین آنها عبارتند از: حفظ روابط با اسرائیل با توجه به منافع دفاعی، تجاری_اقتصادی، تکنولوژیک و سیاسی متصور؛ تضعیف شدید حماس؛ عدم توسعه جنگ و بحران در منطقه و اعمال نقش در مدیریت غزه پس از جنگ./پایان
نظر شما :