گزارش نشست روایتخانه مرکز اسناد فرهنگی آسیا (موزه پژوهشی)
گزارش نشست روایتخانه مرکز اسناد فرهنگی آسیا (موزه پژوهشی) روایت اول؛ همنشینی ادیان در ایران
نشست «روایتخانه مرکز اسناد فرهنگی آسیا (موزه پژوهشی) روایت اول: همنشینی ادیان در ایران» سوم دیماه 402 با همکاری شورای بین المللی موزههای جهان(ایکوم) و موزه و کتابخانه ملک در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد. همچنین در حاشیه این نشست با همکاری موزه و کتابخانه ملک، نمایشگاه «آثار موزهایی ادیان» نیز برپا و فیلم «ساراخاتون» به کارگردانی محمود کیانی فلاورجانی ساخته سال ،1384 نمایش داده شد.
سخنرانهای این نشست دکتر فخری دانشپورپرور، باستانشناس برجسته ایرانی، دکتر سید احمد محیط طباطبایی، رئیس ایکوم ایران، دکتر علیرضا قلینژاد عضو هیأت علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری، دکتر هادی وکیلی، دکتر سیده مریمسادات فیاضی، سرکار خانم مهندس مریم میرزایی و مهندس زهره عطاییآشتیانی بودند.
نخستین نشستِ روایتخانه مرکز اسناد فرهنگی آسیا با عنوان همنشینی ادیان در ایران به گزیدهای از یکی اشعار حسین منزوی مزین شد. دبیر علمی نشست دکتر فیاضی در مقدمهای به نقش نخستین روایتگری انسان در سنگنگارهها اشاره کرد و گفت: اجدادمان شرح فتوحات و آئینهای خود را بر دیواره غارهای سنگی حک میکردند. گویی روایت عمری به درازای پیدایش زبان آدمیزاد دارد. از همینروست که هیچ قوم و ملتی را نمیتوان یافت که گنجینهای از داستان و حکایت در فرهنگ خود نداشته باشد وی خاطر نشان کرد که مرکز اسناد فرهنگی آسیا بر آن است تا پای این حکایتگری را به حوزه پژوهش باز کند.
تأسیس موزه پژوهشی و آرشیو در مرکز اسناد فرهنگی آسیا
در ادامه مهندس عطایی آشتیانی در خصوص «تأسیس موزه پژوهشی و آرشیو در مرکز اسناد فرهنگی» آسیا در سخنرانی خود و همچنین مصاحبه با خبرنگاران میراث باشی گفت: مرکز اسناد فرهنگی آسیا با هدف شناسایی و شناساندن میراث فرهنگی ملل آسیا به یکدیگر و به جهانیان در سال ۱۹۷۳ در نشست بینالدول یونسکو در جاکارتا به پیشنهاد ایران تأسیس شد. در سال ۱۳۵۶ با بودجه مستقل از سوی وزارت فرهنگ و هنر وقت، شروع بهکار کرد و طی دو سال تا زمان انقلاب اسلامی بیشتر در حوزه آموزش، دکومانتاسیون(سندپردازی) و آرشیو اسناد، جمعآوری کتابشناسیها و خرید منابع فرهنگی حوزه آسیا فعال بوده است. این مرکز پس از انقلاب یکی از یازده مؤسسه علمی، فرهنگی، پژوهشی بود که در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادغام شد.
امروز در فصل جدید فعالیتهای مرکز اسناد فرهنگی آسیا با توجه به مسائل نوین و مورد توجه در عرصه فرهنگ جهان، آسیا و ایران تلاش میشود تا از دریچههای متفاوت و متنوعی به تأثیر و تأثر فرهنگ و تمدنهای آسیایی نگاهی بیندازیم. از مسائل «مبتلابه» جامعه امروز ایران عدم رعایت نسبت بین علوم تجربی و علوم انسانی است، متأسفانه این امر موجب مشکلات عدیدهای در تصمیمسازی کلان علمی در جامعه شده است. نگاه انتزاعی به علوم انسانی فارغ از جامعه، کمتوجهی به هویت ملی و دینی، نادیده گرفتن الویتهای موضوعی در پژوهشها، بهادادن بیش از اندازه به آموزش یدون ترویج فرهنگ را به همراه داشته است. البته مسئله مشکلات هویتی را نه تنها در ایران که در آسیا نیز که مرکز تمدنهای بدون تکرار بشری است، شاهد هستیم. این در حالیاست که کشورهایی با سابقه استعمار و استثمار به تدوین تاریخ و تمدن چند صد ساله خود دست زدهاند. مرکز اسناد فرهنگی آسیا در این شرایط میتواند زنجیره اتصال برای ارائه تأثیرات فرهنگی حوزه تمدنی آسیا باشد.
وی افزود: بههمین دلیل با توجه به ظرفیت علمی و مناسب پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بر آن شدیم تا پلی برای ارائه نتایج تحقیقات در تمامی رشتهها از نظریترین علوم تا کاربردیترین علوم باشیم. اما چگونه؟ در یک سال گذشته طی مطالعه و مشورت با متخصصان حوزه ترویج علم و طرح مباحثی در زمینه توسعه و نوآوری فیلدهای مختلف علوم انسانی یه این نتیجه رسیدیم که برای ترویج علوم انسانی باید دست به ابتکار و تنوع در اهداف و روشها زد. ما برآن شدیم تا بیش از آموزش، رویکردی پژوهشی را در قالب روایتهایی از شاخههای مختلف علوم که در مهد تمدنهای آسیا متولد شدهاند و تا دور دستها تأثیرگذار بودهاند در روایتخانه یا همان موزه پژوهشی مرکز اسناد آسیایی ارائه دهیم. از این نقطه روایتگری در واقع آغاز گفتوگو در سطوح مختلف علوم است تا بهزودی بهعنوان مرجع ارائه بروندادهای مطالعات آسیایی تبدیل شویم.
عطائی آشتیانی ادامه داد: از آنجا که تمدن ایران چهارراه تجارت کالاهای فرهنگی نیز بوده است و غدیان در این تبادلات نقش اساسی داشتهاند و از طرف دیگر امروز فضای غبارآلودی ایجاد شده که وانمود شود ادیان در تضاد با یکدیگر، در حال حذف خشونتآمیز جوامع بشری بهدلیل اعتقادات و باورهای دینی هستند. در روایت نخست به نمودهای پایداری تأکید میکنیم. نمودهای پایدار همنشینی ادیان در ایران و تأثیر آن در سایر سرزمینهای آسیایی فارغ از هر نوع افراط و کجاندیشی در هر دینی از صهیونیزم و مسیحیت افراطی تا داعش، تا بتوانیم چهره روشن ادیان را در معاشرت و مصاحبت با یکدیگر به نمایش بگذاریم. برای روشنتر شدن هرچه بیشتر ضرورت تأسیس موزه پژوهشی، جلساتی را با ریاست کمیته ملی موزههای ایران دکتر سیداحمد محیط طباطبایی داشتیم و ایشان با دلسوزی راهنمایی را از ما دریغ نکردند. همچنین رضا دبیری نژاد، رئیس موزه ملک هم در این راه به ما مشاورههایی دادهاند که از هر دو بزرگوار سپاسگزارم.
تأثیر متقابل هنر ایران و چین و نقش ایرانیان باستانشناسان در گسترش دین اسلام در چین
سخنران بعدی دکتر فخری دانشپورپرور، استاد بازنشسته بازستانشناسی دانشگاه تهران و برنده جایزه دکتر عزتالله نگهبان، سخنرانی خود را با عنوان «تأثیر متقابل هنر ایران و چین و نقش ایرانیان باستانشناسان در گسترش دین اسلام در چین» ارائه کرد. وی ابتدا درباره چگونگی راهیابی ادیان زردتشتی، مانوی، بودایی و اسلام به چین بهطور مبسوط توضیح داد و به نقش بازگانان در گسترش ادیان خاصه دین اسلام در چین از راه جاده ابریشم اشاره کرد و متذکر شد که دین اسلام برای نخستینبار میان ایغورها رواج یافت که تا به امروز نیز باقی است. در ادامه به تأثیر هنر اسلامی_ایرانی و بازنمودهای آن بر روی چینیهای آبی و سفید چین در ادوار مختلف اشاره کرد.
آنچه از تاریخ روابط ایران و چین نمیدانیم
از هدیه دادن یک قلاده شیر در دوره اشکانی تا یافتن اسناد دین مانوی در غارهای «دون خوآن»
دکتر فخری دانشپورپرور باستانشناس پیشکسوت و دکتری پژوهش هنر از چین در مراسم روایتخانه مرکز اسناد آسیا(موزه پژوهشی) که روایت نخستش به همنشینی ادیان در ایران اختصاص داشت، درباره تأثیر متقابل، فرهنگ، هنر و مذهب بین ایران و چین و نفوذ اسلام و فرهنگ فارسی در چین سخن گفت.
او در این باره توضیح داد: ارتباط ایران و چین بهطور مستند به دوره اشکانیان و سلسله « هَان» باز میگردد وگرنه پیش از این هم ارتباطاتی بوده اما مستند نیست. پادشاه ایران در آن زمان مهرداد دوم و پادشاه چین «هن وو دی» بود. این پادشاه پیش از شروع ارتباط چین با کشورهای غربی خودش، اصرار داشته که بداند چه کشورهایی با چه آداب، جغرافیا، فنون و مذهبی در غرب او قرار دارند. او از یکی از افسرانش «چان چیانگ» میخواهد که سفری را آغاز کند و گزارشهایی از این کشورها تهیه کند. این فرد مدت ۱۳ سال به نقاط مختلف سفر میکند و مدتی هم زندانی «هون»ها میشود. هر چند این شخص به ایران سفر نکرده اما از کشورهای همسایه ایران سؤالاتی میکند و در گزارشش به «هان وو» او متوجه یک قدرت مهم در غرب کشورش به نام اشکانیان میشود. بعدها جاده شرق و غرب یا جاده ابریشم احداث میشود و ابریشم از بیشترین کالاها مبادله شده این جاده میشود و به دلیل رفت و آمد تجار و مبلغین و سفرا و آدمهای معمولی و بازرگانان از مهمترین جادههای تاریخ بشر میشود. این جاده رفتهرفته گسترش میباید. مهمترین اثر این جاده برخورد و تعامل فرهنگهای مختلف بین کشورهایی است که در حاشیه این جاده بودند. بعدها سفیری از چین در سلسله اشکانی برای بستن قرارداد تجاری به ایران میآید. این هیأت با خودش ابریشم چین و کالاهای دیگر هدیه میآورد و دولت اشکانی از آنها استقبال خاصی میکند که در متون چینی ذکر شده است. موقع بازگشت سفیر، ایرانیان بهعنوان هدیه یک قلاده شیر و یک پرنده اشکانی که نمیدانیم نامش چیست و تخم شترمرغ برای دربار چین میفرستند به این ترتیب شیر نخستین بار در چین دیده میشود و هفارسی است و به آن «شیز» میگویند.
در خصوص ورود ادیان از ایران به چین
ما در اینجا در خصوص چهار دین صحبت میکنیم. یک دین زرتشتی دوم مانوی سوم نستوری (نسطوری، شاخهای از مسیحیت) چهارم اسلام. بدانید مبلغین اصلی دین اسلام به چین ایرانیان و بعد عربها بودند بهویژه ایرانیان خراسانی.
اما درباره دین زرتشت، وقتی سلسله ساسانیان به انقراض کشیده شد، عدهای از ایرانیان زرتشتی به هند مهاجرت کردند که به آنها «پارسیان هند» میگویند. عدهای هم به ترکستان(ماچین) و چین رفتند و در «شیآن» فعلی «چانگآن» قدیم مستقر شدند. یکسری از این زرتشتیان با پسر یزدگرد سوم، «پیروز» عازم چین بودند. اواخر دوره ساسانی همزمان با سلسله «تانگ» است. آنها در «چانگآن» مشغول تبلیغ دین زرتشت میشوند و متون چینی از ساختن سه معبد زرتشتی در پایتخت چین خبر میدهند. پیروز سوم و پسرش «نرسی» تلاش میکردند ایران از دست رفته را به کمک چینیها پس بگیرند، اما موفق نمیشوند و هر دو در چانگ آن میمیرند و همانجا دفن میشوند. از زرتشتیان متون ترجمه شدهای به زبان چینی وجود ندارد، بههمین علت این دین کمکم در چین محو میشود ولی از دوره «وی» در چین دو ملکه دین زرتشت را پذیرفته بودند که نام یکی از آنها در تاریخ «لین تنگ هو» آمده است، اما مذهب مانی، او استاد نقاشی بود. پیروانش پس از کشته شدنش ابتدا به ترکستان چین( شین جیانگ) میروند. در آنجا دین مانوی را رونق میدهند و کتاب «ارژنگ» مانی در آنجا ترجمه میشود تا آنجا که طومارهای زیادی از سخنان مانی در چین وجود دارد، این اسناد را در غارهای «دون خوآن» ترکستان چین بهدست آوردند. به این ترتیب نفوذ نقاشیهای مانی و ایران را بر این منطقه از روی همین غارها میتوان درک کرد. این مذهب تا دوره «سونگ» معادل دوره سلجوقی در ایران، در این منطقه تداوم یافت. حتی تا دوره مغول هم ادامه پیدا کرد. جالب آنکه یکی از معابد آنها الان در چانگ آن موجود است معبدی که قبلاً فکر میکردند معبد بودایی است اما اکنون متوجه شدند معبد مانوی است. مذهب نسطوری هم مربوط روم شرقی (بیزانس یا ترکیه امروزی) بودند و به علت اختلافاتی که با مسیحیان پیدا کردند، به ایران آمدند و در خلیج فارس نزدیک خارک، کلیسایی احداث کردند و بعد یکی از آنها به نام «آلو بَن» به چین رفت و در چانگ آن یک معبد نسطوری ایرانی ساخت. بعدها چینیها متوجه شدند این دین مربوط به ایران نیست بنابراین نام کلیسا را تغییر دادند.
در مورد ورود دین اسلام به چین نظرات مختلفی وجود دارد و موثقترینش مربوط به سفرایی است که از طرف خلیفه عثمان به چین رفتند اما پیش از کارهای سیاسی، تجار و بازرگانان همیشه نقش بسیار مهمی در انتقال فرهنگ و مذهب دارند. مبلغین اصلی بازرگانان و خراسانیان بود. دین اسلام در دوره تانگ و سونگ گسترش پیدا میکند و مساجدی ساخته میشود. مرکز اصلی دین اسلام «ایغور»ها در ترکستان چین است.
چینیها احترام خاصی برای حیوانات قائلند
دکتر دانشپورپرور توضیح داد: «ایغور»ها ابتدا بودایی بودند سپس مانوی و بعد مسلمانان معتقدی میشوند. کمکم دین اسلام به داخل شهرهای چین رسوخ پیدا کرد. به روایت خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی (اواخر قرن هفتم) از ۱۲ استان چین ۸ استان مسلماننشین شدند. در دوره مغول چین، سلسله «یوآن» که مؤسسش «قوبلایخان» است همزمان با او حکومت هلاکو خان سلسله ایلخانی در ایران است. بهعبارتی دو برادر در دو سرزمین که از آن آنها نیست، حکومت میکنند و ارتباطات گستردهای دارند. قوبلایخان علاقه زیادی داشت که از بزرگان و اهل معرفت و سواد بر مسند باشند از «هَن»ها میترسیدند. چون 80 درصد مردم چین از نژاد هن بودند و مغولها میترسیدند آنها را روی کار بیاورند، بنابراین از بزرگان ایرانی خیلی استفاده کردند. ازجمله ابواسحاق کازرونی (قرن هفتم)، برهانالدین کازرونی، شمسالدین اصفهانی، کمالالدین اصفهانی، تاجالدین قزوینی. مسلمانان از ایران و عربستان به چین میرفتند جایگاه مخصوص و قاضی مخصوص داشتند و امور مسلمانان بهدست آنان بود.
در مسجد «نیوجیه» چین، قبر دو شخصیت ایرانی دوره مغول است که اینها پیشنماز مسجد بودند و یکی از آنها «علیابن قاضی عمادالدین بخارایی» اهل بخارا و دیگری «احمد برتانی القروینی» بوده است که شادروان «دبیر سیاقی» در مورد خاندان این فرد قزوینی تحقیقات بسیار خوبی کرده است و درواقع در فارسی نام او «برغانی» است نه «برتانی». مساجد زیادی در دوره مغول در چین ساخته شده که بزرگترین آنها همین مسجد «نیوجیه» است. «جیه» یعنی «خیابان» و «نیو» به معنای «گاو» است. چینیها احترام خاصی برای حیوانات قائلند. آنها مسجد کرگدن، سیمرغ، قرقاول، شیر و... دارند.
کلماتی که از فارسی به چینی نفوذ کرده بسیار زیاد است. بیشتر کلمات نماز خواندن مسلمانان چینی فارسی است مثلاً رو به قبله میگویند «دو رکعت نماز بامداد میهانم(میخوانم)، نماز پیشین(ظهر)، نماز دیگر(عصر)، نماز شام( مغرب) و نماز خفتن( عشاء)، کلماتی که در بین صحبتهایشان گفته میشود آسمان، گناه، خدا، پیامبر، آب دست(وضو)، دهان شومی(بد دهن)، دهان برکت(خوش یمن)، ایمان، استاد، آهوند(آخوند)، روزه، داشیمند( دانشمند)، آفتاب، کوه،
دین اسلام و زبان فارسی در زمان مغول در چین خیلی قوی است. در دوره « مینگ» ادامه مییابد و حتی یک فرهنگ زبان فارسی نگاشته میشود که امروز در دسترس نیست. در آخرین سلسه پادشاهی چین یعنی «چینگ» به مسلمانان توجهی ندارند و مبارزاتشان با مسلمانان از اینجا آغاز میشود. در این زمان یک کتاب «کیمیای فارسی» توسط یکی از دانشمندان مسلمان چینی نگاشته میشود و در پیشگفتار کتاب مینویسد: «من حیفم میآید که زبان فارسی که دین اسلام با آن به چین آمده از بین برود و آخوندهای مسلمان چین حتماً باید زبان فارسی را یاد بگیرند» فرهنگ فارسی علاوه بر گفتار در هنرهای چین هم به کار رفته است. مثلاً در ظروف چینی چین خطوط فارسی وجود داشته است که در موزههای مختلف چین قابل رؤیت است و یکی دو ظرف هم در موزه ملی خودمان در خیابان 30 تیر وجود دارد.
در دوره شاهعباس 30 خانواده چینی را به اصفهان آوردند تا آنها فن ساخت چینی را به ایرانیان بیاموزند.آنها آموزش دادند و تا سه سال بازارهای جهانی آن روزگار توسط چینی ایران قبضه شد، اما بعدا دچار بازگشت شد. خمیره اصلی چینی نوعی خاک مخصوص در چین است که در ایران این خاک را نداشتیم و لعابهایی که ایران بهکار میبردند جذب بدنه نمیشد و از روی بدنه بلند میشد، بنابراین بازار چینی ایرانی دچار رکود شد.
ملکهها و درباریان چین عاشق پارچههای ابریشمی ایران بودند
ازجمله چیزهایی که از ایران به چین رفته، یونجه است. پادشاهان چینی علاقه خاصی به اسبهای ایرانی داشتند. ایرانیان اسبها را به چینیان میفروشند اما به آنها میگویند، اسبهای ایرانی «ارزن» میخورند. چینیان هم با دادن ارزن به اسبها سبب مرگ نسل دوم و سوم اسبها میشوند. وقتی معترض میشوند، سفیر چین تخم یونجه را از ایران به چین میبرد و آنجا کشت میشود.
انگور هم چنین است. انگور به زبان چینی میشود «پوتا» که «تا» احتمالاً مخفف «تاک» فارسی است. بادام، چغندر، خرما و... همگی از ایران به چین رفته است. از چین به ایران هم هلو، زردآلو، دارچین، چایی آمده است.
در طب پزشکی قدرت چین به پای ایران نمیرسیده میگویند یکی از ملکهای سلسله تانگ بیمار میشود و اطبای چین عاجز میشوند از مداوا، بنابراین از یک پزشک ایرانی برای مداوا دعوت میکنند که نسخههای ساسانی این پزشک در کتابخانه پکن نگهداری میشود. نبض گرفتن اما کار چینیها بوده است.
ابریشم از چین به ایران میآید و بعدها ایرانیان بافتههای بسیار جالبی از ابریشم انجام میدهند و ملکهها و درباریان چین عاشق پارچههای ابریشمی ایران میشوند.
۱۱۰۰ سکه از ایران در چین پیدا شده که متعلق به دوره شاپور اول ساسانی تا یزدگرد سوم از چین هم در ایران و در بندر سیراف یکسری سکه پیدا شده است که هنوز خوانده نشده، اما در کیش من روی چهار سکه چینی کار میکنم و پنج_شش سال طول کشید تا من همین چهار سکه را بخوانم. چون خط خیلی قدیمی و مربوط به دوره «سونگ» دارد، اما باستانشناسان چین تا دوره مغول از ایران سکه پیدا کردهاند و سکههای یافت شده در کیش دوره مراودات تجاری با چین را تا دوره سلجوقی عقب برد.
در حوزه نقاشی، چون هلاکوخان به ایران آمد صنعتگران و نقاشان چینی را هم با خود به ایران آورد. نقش چینیها بر روی نقاشی ما هم نمود پیدا کرد، مثل نقش آبهای مواج، نقش کوههای سر به فلک کشیده، قیافههای زردپوستی و... اما یک پرسش مطرح است وقتی که «مانی» از ایران به چین میرود و در «دون هوانگ» چین آثار نقاشی او وجود دارد، قاعدتاً باید سبک نقاشی او در چین پرورش و نفوذ پیدا کرده باشد. و مجدداً چینیها با آموختن نقاشی مانی به ایران بازگشتند و سبک آنها بر نقاشی ایران تأثیر گذاشته است.
ضرورت راهاندازی موزهی روایی در مرکز اسناد فرهنگی آسیا
دکتر میرسید احمد محیط طباطبایی، رئیس ایکوم ایران، که مقالات متعددی در مجلات تخصصی و روزنامههای سراسری کشور منتشر شده است، سخنرانی خود را با عنوان «ضرورت راهاندازی موزهی روایی در مرکز اسناد فرهنگی آسیا» در دو بخش ارائه کرد. در بخش نخست، وی به نقش ایران بهعنوان کانون تلاقی شرق و غرب از یکسو و شمال و جنوب از سوی دیگر و اقلیم کاملاً منحصر به فرد ایران، به خاستگاه ادیان مختلف در ایران و زیست مسالمتآمیز این ادیان در ساتراپهای مختلف زیر حاکمیتهای سیاسی مخصوص خود پرداخت و نشان داد که چگونه ادیان طی قرون متمادی در ایران به زیست مسالمتآمیز خود ادامه میدادند. وی اشاره کرد که این همزیستی همچنان در ایران وجود دارد. در بخش دوم در ارتباط با موزههای روایی که آثار موزهایشان رهیافتهای علمی است، به تواناییهای مرکز با توجه به مطالعات میانرشتهای آن اشاره کرد و گفت: این مرکز میتواند بهخوبی عهدهدار برگزاری نمایشگاههای ادواری در ارتباط با یافتههای علمی در موزهی روایی باشد.
ضرورت تأسیس موزههای پژوهشی و نقش ادیان در فرهنگ ایران
دکتر محیط طباطبایی در ادامه سخنانش پیرامون «ضرورت تأسیس موزههای پژوهشی و نقش ادیان در فرهنگ ایران» توضیح داد: صحبت من در دو بخش خواهد بود، بخش نخست: جایگاه موزه در مرکز اسناد فرهنگی آسیا؛ بخش دوم: نقش ایران در مبادلات و تعاملات ادیان مختلف و ویژگیهای خاص و مخصوصی که ایران دارای آن است.
موزه را، از منظر مرکز اسناد آسیا که در آن قرار گرفته، به این شکل باید تعریف کرد، بر اساس آخرین تعریف از موزه، که شاید هنوز هم جامع نباشد، اما از سال گذشته در پراگ تصویب شده است، هر نهادی که اندیشه انسانی را به شکل ملموس یا غیرملموس حفظ کند، بشناسد، ترویج کند و ارتقاء بدهد یک امر موزهایی است. بههمین دلیل کتابخانههای ملی و بایگانیها موزه شمرده میشوند. قطعاً یک کتابخانه در این نوع، کتابدارش یک موزهدار کتب آن یک اثر و پدیده موزهای است، مانند همان ظرف چینی که در موزه است این هم همین کار را انجام میدهد. اسناد هم بر همین امر تأکید میکند. بنابراین، مرکز اسناد فرهنگی آسیا در نفس خود رفتار موزهایی دارد و این را میتواند در شکل قالببندی شده و تعریف شده یک موزه کلاسیک بیاورد. به هر حال در کنار هم قرار گرفتن همه این اسناد و موضوعات این کار را برای ما انجام میدهد. بهخصوص که امروزه با پیشرفت فناوری و تکنولوژی و استفاده از فضائینه وآنچه در شکل مجازی میتواند آن حقیقت را برای ما منتقل کند. امر موزهای شدن چنین مرکزی گاه حتی راحتتر از گذشته است. و فقط به یک بخش فیزیکی اختصاص پیدا نمیکند و آن تارگاه(سایت) اطلاعاتی یا مرکزی که این دادهها را مبادله میکند در حقیقت یک نشان و نگاه موزهای است.
امروزه وقتی میگوئیم موزه چند چیز را با خود میآورد، اینکه حفاظت و جمعآوری از همه اسناد و مدارک که در ارتباط با این موضوع در کشورهای دیگر و نواحی دیگر آسیا و دنیا قرارگرفته و آن چیزی که انسان انتظار دارد تا یک پژوهشگر از یک چنین مرکزی اطلاعاتی را دریافت کند مثلاً، فلان موضوع کجا نگهداری میشود، فلان اطلاعات را در کجا میشود دنبال کرد این کار را مرکز میتواند در شکل توسعهیافته خود برای ما انجام دهد. نکته قابل اشاره بعدی، اینکه وقتی از ایران صحبت میکنیم تعاریف بسیاری را داریم. ایران به منزله یک نژاد، یک زبان، یا یک قوم بلکه به منزله یک فرهنگ تاریخی مشترک در یک محدوده قدیمی است. فرهنگی که نتیجه یکجانشینی ده هزار سال، پیشتر و تبادل میان انسانها در محدودهای که مرزهای فطری و طبیعی داشته مثل قلمروی بالای ما دریای مازندران یا ماورالنهر، رود جیهون، سیحون، قفقاز، کوههای هندوکش، ایندوز، دریای مکران، خلیج فارس و زاگرس به طرف رود دجله و مجموعه این ظرفی را درست کرده است که وقتی از بالا نگاه میکنیم، یک محدوده طبیعی است که قومهای مختلف از آریاییها، ایلامیها و بعدها عربها، ترکها، مغولها، یونانیها با هم بدهبستان و تعاملی را صورت دادند که نتیجه و خروجی آن فرهنگ مشترکی است که لحظهبهلحظه به غنای آن افزوده شود و این ایران را برای ما شکل دهد.
مارکوپولو هم وقتی میخواست سیر کند، مترجم فارسی اختیار کرد
وی تأکید کرد: ایران از نظر جغرافیایی مبتنی بر یک تنوع اقلیمی با ارزش است، بهخاطر یک وضعیت خاص بین دو مدار نصفالنهار قرار دارد موجب شده است که ما چنان تنوع اقلیمی در سرزمینمان داشته باشیم که مشابه آن را شاید در ایالات متحده آمریکا بین دو اقیانوس میشود مشاهده کرد. پس ذات این پدیده فرهنگی که ایران است، با تنوع، همزیستی و همگونی و مبادله گفتوگو شکل گرفته است. خیلی طبیعی است که در یک چنین قلمرویی ما از تنوع دینی، مذهبی و شکل متفاوتی با خیلی از سرزمینهای دیگر مواجه باشیم. از بخشی از صحبتهای دکتر دانشپورپرور را بهانهایی برای ایراد نکتهای قرار میدهم و عرض میکنم که زبان فارسی دری، زبانی است که روی برخی از این ظروف هم دیده میشود، زبانی است که برعکس همه زبانهای دنیا که در اثر حاکمیت سیاسی یک ملت یا قوم شکل گرفته، در زمانی که ما حاکمیت سیاسی نداشتیم این زبان یعنی زبان رابط دری، مبناء شده بود. یعنی زبان رابط دری به دوران ورود اعراب قبل از اسلام در ایران برمیگردد که زبان مبناء شده است. یکی از فقهای اسلام، اهل بلخ «ابوحنیفه بلخی امام حنفی»، زبان اهل بلخ را همان زبان دری که ما صحبت میکنیم میداند. این زبان و گویش را متعلق به این ناحیه میداند. ابوحنیفه که مذهب حنفی را بنیان میگذارد یک کار بزرگی انجام دادهام یک حدیثی را نقل میکند که مورد احترام و تأیید شیعه و سنی و بزرگان آن است و در آن حدیث میگوید زبان اهل بهشت فارسی و عربی است او اجازه میدهد
زبان قرآن و همهچیز به فارسی خوانده و نوشته شود و این منجر به ترجمه قرآن به فارسی برای اولینبار در تاریخ میشود که نمونههای قدیم آن در موزه آستان قدس رضوی قابل مشاهده است. یک اتفاق همزمان، ساسانیان اهل بلخ که این زبان را دارند حاکمیت ماورالنهر خراسان را بهدست میآورند و اینها زبان خویشان و دین و مذهب همشهریهایشان را زبان و دین رسمی خودشان قرار میدهند و اتفاق دیگر اینکه قبایل ترک در این زمان وارد ایران میشوند و به دست سامانیان مسلمان میشوند و دو چیز را میگیرند، مذهب حنفی و زبان فارسی. آنها در حقیقت پیک گسترش فرهنگ و زبان فارسی به طرف دریای مدیترانه و به شرق ترکستان چین برای ما میشوند که در مراحل بعدی مثل سلسلهها و رویدادهای بعدی نقشآفرینی کردهاند. دلیل اهمیت این موضوع این است که زبان فارسی، زبان اختیار است. همگان به اختیار زبان فارسی را انتخاب میکنند نه به اجبار و اینکه گاه میشنویم که بهنظر معقول نمیرسد، اینکه نقش ترکها در گسترش زبان فارسی در تاریخ بیشتر است تا فارسهای منطقه و جنوب. پس بنابراین، از این موضوع هم که گذر کنیم این نقش نشان میدهد، تا دوره حکومتی که استاد فرمودند، حکومت مغولان در چین میبینیم که زبان رابط بین تمام قلمرو غربی این برادر و قلمرو برادر شرقی، زبان دری فارسی است. حتی مارکوپولو وقتی میخواست سیر کند، مترجم فارسی اختیار کرد. چنانچه در همهجا بهعنوان زبان دوم مطرح بود و میتوانست از آن استفاده کند.
دکتر محیط طباطبائی در ادامه شرح داد: پس از تعریف فرهنگ و زبان، مورد سوم نگاه ایرانی و نگاه فرهنگ ایرانی به دین و باور، قدری متفاوت با نگاه شرقی و غربی است به این معنی که ما همیشه به درون دین و محتوای دین که بعدها عرفان گفته میشود، توجه میکنیم و همین باعث میشود که ادیان مختلف در این بخش عرفانی به هم متصل شوند. مشاهده میکنیم، این نوع نگاه موجب شد حتی زمانی که کورش کلیمیان بابل را پس از فتح بابل آزاد میکند آن یهودیانی که به پیامبران اعتقاد داشتند، نه آنان که به دنبال معبد و موبدان و روحانیونشان بودند و بهدلیل برخی مسائل اقتصادی بود در اورشلیم و بیتالمقدس ماندند، همه به ایران آمدند و همه اینها باعث شد که سرزمین ما پیروان پیامبران یهود واحد بشوند و امروزه بهطور رسمی 14 و بهطور غیر رسمی 43 قبر پیامبر کلیمی و یهودی در ایران وجود دارد که همه مورد احترام مسلمانان در شکل مسجد و زیارتگاه و موارد مختلف است که از آن بهره میگیرند مثل مسجد چهار پیامبر در قزوین، دانیال نبی در شوش که مورد احترام مسلمانان ایرانی است و جزو زیارتگاههای ما شمرده میشود. این مطلب را از این منظر گفتم که چه مسیحیت، چه خود اسلام از این نظر در سرزمین ما بیشتر مورد توجه هستند که خود نفسی است از اشتراک و میبینیم که در دوره بعد از اسلام اگر تصوف و عرفان در دو مرکز مهم یکی بغداد و عراق امروزی و دیگری شمال شرقی در خراسان و ماورالنهر است که هر دو جزء قلمرو فرهنگ ایرانی شمرده میشود. نباید فراموش کرد از عراق آن زمان، وقتی صحبت میکنیم حدوداً 900 سال از پایتختی ایران بر آن گذشته و شهرهای این ناحیه همه در قلمرو فرهنگ ایرانی هستند مثل کوفه و دیگر شهرها. نکته مهم دیگر اینکه، حکومتها برآمده از همین رفتارها و اقوام و فرهنگ ایرانی هستند. یکی از حکومتهای بسیار مترادف با این تعریف مختصری که از ویژگیهای ایران کردم، دولت اشکانیان در پیش از اسلام است. بعد از اسلام هم یک دوره خیلی کوتاه داریم، یعنی دورهای که مبتنی بر تنوع اقلیمی و تنوع و مذاهب است. این دوره با دوره ساسانیان خیلی فرق دارد. دوره ساسانیان قدری متأثر از حکومت هند و فرهنگ هندی در ایران است ما همیشه میگوئیم، یونانیان به ایران آمدند، اعراب آمدند، ترکها و مغولها آمدند، اما فراموش میکنیم که یک دوره هم هندیها در ایران فرهنگشان گسترش پیدا کرد که آن دوره متعلق به دوره ساسانی است و در این دوره آن شکل نگاه ایرانی تغییر و یک جمود و تعصب دینی بر مملکت حاکم میشود که جنگها و ویرانیهای مختلفی را به همراه میآورد که در نهایت با سقوط دولت ساسانی به پایان میرسد، اما دولت اشکانی که پنج قرن در ایران حکومت کرد، چرا نمونه است؟
برای اولین بار دولتمدار شدن مسیحیت و حکومت پیداکردن مسیحیت در حکومت رُم نیست، در دولت رم شرقی نیست و دولت ارمنستان اشکانی است، یعنی، ساتراک یا ایالت غربی ایران که به نام ارمنستان در دوره اشکانی خوانده میشد. یک شاهزاده اشکانی خودش قبول مسیحیت میکند و دین مسیحیت را در آنجا رواج میدهد که امروزه این کلیسای ملی قومی، کلیسای ارمنی همان کلیسا را برای ما یادآور است. در این زمان اولین دولت مسیحی عالم شکل میگیرد و اولین دولت مسیحی عالم جزو حکومت اشکانیان است، چرا که ایالت مرکزی در منطقه اصفهان به یهودیه معروف بود و در آنجا قدرت در دست پیروان دین یهود بود. جالب توجه است که وقتی بودا در هند ظهور میکند، در ابتدا بودا بهعنوان یک اصلاحگر مذهب هندو بوده است، چنان هند از تعصب برخوردار بود که بودا را رد میکند و نمیپذیرد. اولین جایی که بودا در حاکمیت شکل میگیرد، ایالت شرقی اشکانیان، آنجا که امروز افغانستان و محدوده اطراف آن است و به نام کوشانیان و کوشان شاه، ساتراپ شرقی است. دولت اشکانی، دولت بودایی را تشکیل میدهد.
دکتر محیط طباطبائی بیان کرد: حال توجه کنید، ما حکومتی داریم که پادشاه آن منتسب به میترائیسم و آئین مهر است و این ادیان مهم که در آن زمان هم دارای قدرت و از حاکمیت سیاسی مثل خودمختاری امروز فدراتیو، برخوردار بود، چنین چیزی در دنیای برون خودش دیده نمیشود. روم وقتی مسیحی میشود همه را مسیحی میکند، اسپانیا وقتی مسیحی میشود همه اعراب و یهودیها و مسلمانها را یا میراند یا به زور شمشیر آنها را مجبور میکند تغییر دین بدهند. ولیکن در ایران اینچنین رفتار نشده بود. این نشانهای از آن ذات و فرهنگ ایرانی است. برای همین یک دوره طلایی در فرهنگ و تمدن ایران شکل میگیرد. در قدرت سیاسی، که یکی از عوامل آن پول است، پول دولت اشکانی در انواع کشورهای دنیا از انگلستان و اروپا همه جا دیده میشود، اما پول دولت ساسانی چنین نیست.
من قصد داشتم به چگونگی رفتار و نگاه ما در طول تاریخ اشاره کنم. اتفاقاً اگر در دوران بعد از اسلام هم عصر طلایی تمدن اسلامی را از همه متفکران تاریخ و فرهنگ رأی بگیریم، قرن سوم و چهارم را قرن طلایی میدانند. قرونی که ایران ظاهراً به شکل ملوکالطوایفی اداره میشود. در اقصی نقاط مثل دوران اشکانی، حکومت سامانیان، آل بویه، زیاریان، صفاریان، و گروههایی هم از گرایشهای مذهبی متفاوت است، اکثراً مبتنی بر معتزله و اصالت خرد این دوره است. این حکومتها، به این دلیل دوره طلایی میگوئیم که، درست است مسجد جامع اصفهان خیلی مهم است، درست است که آثار دوره صفوی ارزش بینظیری دارد و همه آثار مهم است، اما در این دو قرن متفکران ما کاخهای آنها در قالب آن چیزی است که موزه مرکز اسناد فرهنگی آسیا، یعنی آفرینش فکری در قالب کتاب ابوریحان بیرونی با التفهیم، ابنسینا با قانون شفاء، ابونصر فارابی، زکریای رازی، فردوسی با شاهنامه، سعدی با گلستان و بوستان و... هرکدام به اندازه یک بنا و کاخ شکوهمند ارزش موزهایی دارند. بناهایی هست که فرهنگ ایران را به شرق و غرب و شمال و جنوب برده است حتی در دوره رنسانس و پس از جنگهای صلیبی که این نشان میدهد چه دوره طلایی را فرهنگ ایران طی کرده است. مثل دوران اشکانی که آثار مادی آن کمتر از وجوه معنوی آن است و قرن دو و سه، این بخش از فرهنگ پویا و پر تلاش آن اهمیت و جامع بودن را به ما نشان میدهد.
ایران سرزمینی است که نگاه و درک بسیار بالایی از شرق و غرب داشته است. بهعبارتی، رابط بین شرق و غرب و شمال و جنوب، دنیای باستان است. جاده شرقی و غربی که دو سه قرن است به آن جاده ابریشم میگویند و دلیل این نام آن بوده که چینیها حاکمیت خود را میخواستند بیشتر نشان بدهند، در حالیکه بیشترین کالایی که از این مسیر میگذشته است تنها ابریشم نبود و کالاها و محصولات بسیار دیگری در این جاده حمل میشد که بالاتر از ایران رواج پیدا میکرد که حذف آن را به ما اعمال کردند. جادههای دیگری هم بود مانند جاده ادویه، جادهای که از هند به ایران، شمال غرب و اروپا منتقل میشد. جادهها معنای ایران را دارند. ایران خود یک راه، مسیر و ارتباط است. اگر ایران را بخواهیم معنی بکنیم، ایران یک «راه» است. راهی که همه اینها بههم پیوسته میشود. همین است که هم آثار وارد ایران میشود و هم عبور میکند. همگرایی شرقی و غربی را در درون فرهنگ خودش داشته است و سپس رابط بوده است. به مارکوپلو اشاره کردیم، ماکوپولو وقتی به چین میرود هم گوبیلای قآن از آنچه او از ایتالیا میگوید تعجب میکند چون گوبیلای قآن، ایتالیا را نمیشناسد و هم مارکوپولو از چینی که دیده تعجب میکند. در حالیکه آثار ایتالیایی و شیشه در موزههای شرق چین و ژاپن هم آثار ابریشم در واتیکان و به موزههای چین منتقل میکرده است. در حقیقت ایران بستر این ارتباط بوده است.
به موردی که از دوره ساسانی اشاره خواهم کرد، به غیر از ارمنستان، مسیحیایی در ایران، مسیحیت و ارتدکس در ایران رواج پیدا میکند. دولت رم که مسیحی میشود زمان کنستانتین، در جنگ بین ایران و رم، به یکباره مسیحیهای ایران به جاسوسی متهم میشوند. وضعیت بسیار بدی پیدا میکنند بزرگان مسیحیت ایران به غیر از ارامنه، به درگاه شاه ایران میروند و با شاپور دوم موضوع را مطرح میکنند و یک اتفاق نادر میافتد و کلیسای ایرانی شکل میگیرد با ریاست پادشاه زرتشتی که این در دنیا نادر است. و این کلیسا را او هدایت و پشتیبانی میکند و این مظهر نستوری و مسیحیت در ایران از این طریق به شرق میرود. همانطور که از این طریق بودا به شرق میرود. برای همین بودایی که به شرق میرود ویژگیهای فرهنگ نمادین آن ایرانی است مانند گل نیلوفر و روی موارد مختلف این نماد دیده میشود که این نشان میدهد از یک سایت و فرهنگ ایرانی در واقع حرکت کرده است. به این دلیل، در این بده_بستانها سهم ایران بالاتر از جاهای دیگر است. سهم نظامی ایران پائینتر است و در سهم مبادلات تجاری، ارتباطات مبلغین و دیگرانی که صورت میگیرد سهم ایران بالاتر است. در اسلام نیز، بههمین شکل. بهغیر از محدوه کمی در ارتباط با هند که حالت نظامی و جنگی دارد، آن هم بهدلیل ساختار هند است، در مابقی جاها اصلاً، حتی تا تایلند میرود. قبر یک قومی در تایلند است که نشان از رد پای ایران وجود دارد. این تبادل و تعامل نشانی ازگذشته است که تا به امروز ادامه یافت. مرکز اسناد فرهنگی آسیا، در شکل موزه خودش میتواند این اسناد، این جایگاه، بهخصوص جایگاه ایران را بهعنوان عامل رواج تمام این باورهای دینی در آسیا بشمارد.
هیچ فرهنگی مثل فرهنگ ایران سهمی در گسترش ادیان مختلف در آسیا نداشته نداشته است. بالطبع، تأثیرپذیری آن در خودش و حالت انتزاج و چندفرهنگی و چندجانبگی خودش را توانسته بهخوبی نشان دهد. به داستان کوتاهی اشاره میکنم؛ معبدی در ژاپن به نام معبد «هزار بودا» در شهر و پایتخت تاریخی «نارا» وجود دارد در این معبد دو یا سه تابلو در بالای این معبد روی دیوار است که شعر با خط فارسی است. گفته میشود چند کهنه(کاهن) این معبد بهدنبال پیدا کردن حقیقت، سوار کشتی میشوند و بهروی آب میروند که دریا طوفانی بوده و گرفتار میشوند و کشتی شکستهای پیدا میکنند که سرنشینهای آن تجار ایرانی بودند و آن کهنههای چینی آن معبد آن تجار ایرانی را نجات میدهند و به بندر کانتون میرسند در این میان، بین آنها گفتوگوهای بسیاری شکل میگیرد. تجار ایرانی چند بیت شعر از سعدی و فردوسی نوشته و به آنها هدیه میکنند. کهنه میگویند، ما درواقع حقیقت را پیدا کردیم و آن کهنه به معبد برمیگردند و از ادامه راه برای یافتن حقیقت بازمیگردند و به شهر نار برمیگردند و آن نوشتهها را با همان خط فارسی به بالای معبد نصب میکنند که این نشان از بههم پیوستگی فرهنگی عظیم است و این تأثیری که فرهنگ ایران در قرن هفتم بر روی تمام باورهای نقاط جهان داشته است، این مطلب را دکتر رجبزاده در ژاپن قرائت کرده است.
شباهتها و تفاوتهای معماری نیایشگاههای زرتشتی و اسلامی در ایران
سخنران بعدی نشست دکتر قلینژاد، عضو هیأت علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی کشور و عضو هیأت اجرایی کمیته ملی موزههای ایران ICOM، موضوع سخنرانی وی در این نشست «شباهتها و تفاوتهای معماری نیایشگاههای زرتشتی و اسلامی در ایران» بود که این سخنرانی برگرفته از مقالهای بههمین عنوان انجام شد.
دکتر قلینژاد در مقدمه سخنانش گفت: چشمانداز معماری ایران، مهد تمدنهای باستانی و سنتهای مذهبی متنوع، شاهد برهم کنش چشمگیر قدیم و جدید است. این مقاله با تمرکز ویژه بر شباهتها و تفاوتهای معماری دینی زرتشتی و اسلامی، به بررسی معماری مذاهبی که افق فرهنگ و تمدن ایرانی را شکل دادهاند، میپردازد. دین زرتشت و اسلام بهعنوان دو مذهب و آیین محوری، آثار ماندگاری بر هویت فرهنگی و معنوی ایران و ایرانی بر جای گذاشتهاند توجه به معماری مذهبی بر زمینه این دو آیین، دریچهای جذاب به سیر تحول معماری مذهبی در ایران میگشاید.
میراث آیین زرتشتی در معماری ایران
آیین زرتشت، یکی از کهنترین ادیان توحیدی جهان که از ایران باستان سرچشمه گرفت و عمیقاً روحیه فرهنگی و معنوی ایرانیان را تحتتأثیر قرار داد. معابد زرتشتی که معمولاً بهعنوان آتشکده شناخته میشوند، بهعنوان پناهگاههایی هستند که شعله مقدس نماد حضور الهی اهورا مزدا را حفظ میکنند.
ایران، سرزمینی با تاریخی کهن، بهمثابه گنجینهای فرهنگی، گواه تکامل معنوی مردمانش است. در قلب این گنجینه فرهنگی، میراث زرتشتی، یکی از قدیمیترین ادیان توحیدی جهان نهفته است. تأثیر عمیق دین زرتشتی بر معماری ایران همچون سایر زمینههای فرهنگی قابل توجه است. میراث معماری زرتشتی در تاریخ معماری ایران از معماری آتشکدهها گرفته تا نقوش و تزئینات معماری معاصر، قابل مشاهده است معماری زرتشتی رابطه همزیستی بین ایمان و محیط ساخته شده را آشکار میکند.
زرتشت با ظهور در هزاره اول پیش از میلاد، مفاهیمی انقلابی به جامعه ایرانی هدیه کرد. ازجمله اعتقاد به خدای واحد و خیرخواه، اهورا مزدا، و مبارزه کیهانی بین خیر و شر. دین زرتشتی بهعنوان دین غالب امپراتوری ایران، عمیقاً بر هویت فرهنگی و معنوی منطقه تحتتأثیر فرهنگ ایرانی قرار گرفت.
در آیین زرتشت، آتش نماد حضور الهی اهورامزدا است. جلوه معماری این عبادت را میتوان در آتشکدههای زرتشتیان مشاهده کرد. این نیایشگاهها که اغلب در بالای تپهها یا کوهها قرار دارند، سادگی فرم، عملکرد و ارتباط عمیق با محیط طبیعی را منعکس میکنند.
آتشدان، عنصر مرکزی در این معابد، بهعنوان نقطه کانونی عبادت عمل میکند. نیایشگاههای زرتشتی توسط یک حیاط بازاحاطه میشوند، آرایش فضایی بنا و حیاط، تجمع عبادتکنندگان را تشویق و حس وحدت و فداکاری جمعی را تقویت میکند. از منظر زیباییشناسی بصری، نیایشگاههای زرتشتی معمولاً حداقل تزئینات را دارند و بر خلوص فرم و تقدس آتش و نور تأکید میکنند.
معماری نیایشگاههای زرتشتی نشاندهنده نمادگرایی عمیق کیهانی است که در ایمان زرتشتی نهفته است. گنبدها که نمایانگر قلمرو آسمانی و وسعت بیپایان الهی هستند، اغلب آتشگاه را میپوشانند و پیوند بصری بین زمین و کیهان ایجاد میکنند. برجها یا منارههایی که «آتش بهرام» نامیده میشوند، بهعنوان نمادی از تعالی معنوی و ارتباط با الهی سر به آسمان کشیدهاند.
نقوش معماری در آیین زرتشتی عمیقاً در نظم کیهانی ریشه دارد و بازتابی از ارتباط متقابل الهی، بشریت و جهان طبیعی است. حجاریها و نقش برجستهها بر روی دیوارهای نیایشگاهها، صحنههایی از طبیعت را بهتصویر میکشند و بر پیوستگی همه جلوههای آفرینش تأکید میکنند.
با ظهور اسلام و ورود مسلمانان به ایران، منظر مذهبی ایران دستخوش دگرگونی عمیقی شد. در حالیکه زرتشتیان بهتدریج تسلیم اسلام بهعنوان ایمان مسلط شدند، میراث معماری آنها همچنان بر زیباییشناسی در حال تکامل ایران پس از اسلام تأثیر گذاشت.
آتشکدهها که زمانی مراکز اصلی عبادت بودند، به فضاهایی با اهمیت تاریخی و فرهنگی تبدیل شدند. برخی تغییر کاربری دادند و برخی دیگر تخریب شدند، اما عناصر معماری آنها در ساختارهای نوظهور معماری ایرانی دردوره اسلامی استمرار یافت.
میراث زرتشتی در نقوش هنری ماندگار در معماری ایران ماندگار ماند. عناصری مانند طاقها، گنبدها و حیاطهای بازو صحنها که زمانی جزء معابد زرتشتی بودند، بهطور یکپارچه در مساجد و بناهای اسلامی مورد استفاده قرار گرفتند. زیباییشناسی مشترک نشاندهنده تداوم فرهنگی است که از مرزهای مذهبی فراتر رفته است.
دکتر قلینژاد در ادامه شرح داد: با پذیرش اسلام توسط ایرانیان، نقوش و تزیینات معماری زرتشتی در معماری اسلامی جلوه جدیدی یافت. ترکیب این عناصر، زبان بصری منحصربهفردی را ایجاد کرد که زیباییشناسی ایرانی در دوران اسلامی را توصیف کرد. میراث ماندگار دین زرتشتی در معماری ایران بهعنوان گواهی بر توانایی فرهنگ ایرانی برای انطباق، تکامل و در عینحال حفظ جوهر میراث تاریخی و مستمر معماری خود است.
میراث زرتشتی بر معماری ایرانی تأثیری فرازمانی دارد. معماری معاصر ایران، همچنان مفاهیم معماری ایرانی از عمق تاریخ را در خود جای داده است. تأثیر متقابل سنتهای کهن و الفبای معماری مدرن بر اهمیت ماندگار میراث معماری پیش از اسلام در شکلدهی هویت معماری معاصر ایران تأکید میکند.
مساجد و ساختارهای دینی اسلامی تجلیگاه معماری ایرانی
ظهور اسلام موجی دگرگونکننده را در سراسر ایران به ارمغان آورد و عصر جدیدی از بیان مذهبی و نوآوریهای معماری را رقم زد. معماری اسلامی در ایران که مظهر مساجد و سازههای مذهبی است، سنتهای هنری محلی را بهطور یکپارچه با اصول طراحی اسلامی تلفیق میکند.
مساجد، عبادتگاههای اولیه در اسلام، بهعنوان شاهکارهای معماری، ترکیبی از دقت هندسی، کاشیکاریهای پیچیده، و تزیینات خوشنویسی پدیدار شدند. سازمان فضایی مساجد معمولاً شامل یک نمازخانه، یک حیاط مرکزی و یک مناره است که هرکدام اهداف عملکردی و نمادین خاصی را انجام میدهند. محراب که جهت مکه را نشان میدهد و منبر که از آنجا خطبهها ایراد میشود، بهعنوان ویژگیهای مرکزی در نمازخانه قرار دارند.
چشمانداز معماری ایران، مهد تمدنهای کهن و محل تلاقی فرهنگهای بشری، گواه تحول بیان معمارانه مفاهیم معنوی و دینی در طول هزارههاست. بررسی دگردیسی معماری مذهبی ایران پس از ظهور اسلام و تحتتأثیر اصول معماری ایرانی از موضوعات مهم بهشمار میرود. با تمرکز بر تحول معماری در مساجد و بناهای مذهبی مسلمانان، تداوم، نوآوری و هویت فرهنگی در بافت معماری ایرانی بیش از پیش مورد توجه قرار میگیرد .
ورود اسلام به ایران در سال 30 هجری، آغازگر دورانی دگرگونکننده در تاریخ معماری ایران بود. با ظهور مساجد بهعنوان مراکز اولیه عبادت، یک زبان معماری جدید و متمایز شروع به آشکار شدن کرد و اصول طراحی مبتنی بر قوانین اسلامی را با سنتهای معماری و هنری غنی ایرانی آمیخت.
معماری مذهبی ایران پس از اسلام منعکس کننده تلفیقی از سبکهای ایرانی و اسلامی است معماری ایرانی از این دوره به بعد ترکیبی منحصر به فرد را بهنمایش گذاشت که غنای فرهنگی ایران را بهصورتی اعجابانگیز بازتاب میداد. ادغام عناصر معماری پیش از اسلام در بناهای مذهبی اسلامی، نشانگر ماهیت منعطف معماری ایرانی بود.
مساجد ایرانی بهعنوان شاهکارهای معماری، فضاهایی شدند که در همآمیختگی تأثیرات گوناگون فرهنگی و آیینی ایرانیان را آشکار کردند. سازمان فضایی این مساجد معمولاً شامل نمازخانه، حیاط مرکزی، منارهها و محراب است که نماد جهت قبله است. این عناصر ضمن پایبندی به مبانی اسلامی، تزیینات پیچیده و نقوش هندسی را نیز بهنمایش گذاشتند که از شاخصههای سنتهای هنری ایرانی است.
یکی از ویژگیهای بارز معماری مذهبی ایرانی، استفاده نفیس از کاشی و خوشنویسی است. کاشیهای ایرانی با رنگهای پر جنبوجوش و نقشهای پیچیده وسیلهای برای بیان زیبایی و نظم الهی شدند. خوشنویسی، آراسته به آیات قرآن، فضای داخلی مسجد را به سمفونی خط و نقش تبدیل کرد و زیبایی را با عمق معنا و اعتقادات دینی در هم آمیخت.
دکتر قلینژاد بیان کرد: گنبدها و منارهها که جزو لاینفک هویت معماری مساجد ایرانی بودند، دستخوش تحولات چشمگیری شدند. گنبدها که نمایانگر قلمرو آسمانی فضا هستند، از ساختارهای ساده به عناصر معماری باشکوهی که با الگوهای هندسی پیچیده تزیین شدهاند، تکامل یافتند. منارهها که در اصل عناصر کاربردی برای اذان بودند، به برجهای سر به فلک کشیده تبدیل شدند که نمادی از اعتلای معنوی، عظمت معماری و نماد شهرهای اسلامی بودند.
گستره وسیع جغرافیایی ایران به تغییرات منطقهای در معماری مذهبی کمک کرد. از مساجد گنبدی اصفهان گرفته تا مساجد شبستانی و آراسته شیراز، هر منطقه طعم منحصر به فرد خود را به روایتهای معمارانه اضافه میکرد. این تنوع منطقهای ماهیت پویای بیان مذهبی ایرانیان را برجسته کرده است .
سیر تحول معماری مذهبی ایران با عبوراز ادوار تاریخی متوقف نشد. در دوران معاصر، معماران همچنان از میراث غنی سنتهای معماری ایرانی در دوران اسلامی الهام میگیرند و در عینحال اصول طراحی مدرن را دستمایه طراحیهای خود قرار میدهند. مساجد و ساختمانهای مذهبی ساخته شده در سالهای اخیر با همه کاستیهایشان، تلاش میکنند ترکیبی هماهنگ از سنت و مدرنیته را بهنمایش بگذارند این تلاشها همواره مظهر گفتوگوی جاری بین گذشته و حال است.
سیر تحول معماری مذهبی ایران پس از اسلام نه تنها نشان دهنده تغییر زیباییشناسی محیط ساخته شده، بلکه حفظ هویت فرهنگی و نمادگرایی است. استفاده مداوم از کاشیها، خطوط و نقوش ایرانی، زبانی بصری را گسترش میدهد که بناهای معاصر را با ریشههای تاریخیشان پیوند میدهد.
شباهتهای گونهشناختی زیارتگاههای زرتشتیان و بناهای مذهبی اسلامی در ایران
دکتر قلینژاد در ادامه پیرامون فضاهای متمرکز شرح داد: بسیاری از زیارتگاههای زرتشتی، بهویژه آتشکدههای باستانی، طرحبندی متمرکزی را به نمایش میگذارند که اغلب با یک محراب آتش مرکزی بهعنوان نقطه کانونی است.
بههمین ترتیب، مساجد در ایران اغلب دارای یک نمازخانه متمرکز با محراب است که جهت قبله را نشان میدهد و بر محوریت عمل عبادت تأکید میکند.
استفاده از حیاط
در زیارتگاههای زرتشتیان معمولاً حیاط و صحن بهعنوان فضایی برای اجتماعات و آیینهای عمومی عمل میکنند. صحن جزء لاینفک معماری ایرانی دوره اسلامی است و فضاهای باز و صحنها در مساجد و بناهای مذهبی اسلامی برای عبادات و فعالیتهای جمعی، رویدادهای اجتماعی و تسهیل جریان هوا و نور مورد استفاده قرار میگیرند.
نمادگرایی آتش و نور
نور که نماد پاکی و انرژی الهی است، موضوع اصلی دین زرتشتی است. شعله جاویدان در آتشکدههای زرتشتی نشان دهنده نور و تأکید بر اهمیت اهورا مزدا است. بهطور مشابه، نور در معماری اسلامی با استفاده از پنجرهها، فانوسها و خوشنویسی برای برانگیختن حس روشنایی معنوی در مساجد از اهمیت خاصی برخوردار است.
کاشیکاری پیچیده
کاشیکاریهای پیچیده با رنگهای زنده و نقشهای هندسی زینتبخش برخی از زیارتگاههای زرتشتیان، بهویژه آنهایی که متأثر از سنتهای هنری ایرانیاند است. کاشیکاری به سبک ایرانی از ویژگیهای بارز معماری اسلامی در ایران است مساجد ایرانی بهویژه از دوره صفویه با کاشیکاریهای استادانه با طرحهای خوشنویسی و طرحهای هندسی و اسلیمی مزین شدهاند.
تزیینات خوشنویسی
در حالیکه خوشنویسی در دین زرتشتی چندان برجسته نیست، برخی از زیارتگاهها ممکن است دارای کتیبهها یا کندهکاریهایی بوده که پیامهای مذهبی را منتقل میکردند و بهدلیل فقدان مدارک مستند قابل اثبات نیست. خوشنویسی نقش مهمی در هنر و معماری اسلامی ایفا میکند، بهطوریکه آیات قرآن اغلب در مساجد ایرانی بهچشم میخورد و ابعاد زیباییشناختی و معنوی را اضافه میکند.
سازههای گنبدی
برخی از آتشکدههای زرتشتی دارای سازههای گنبدی شکل هستند که نماد نظم کیهانی و ارتباط بین قلمرو زمینی و آسمانی است. گنبدها یکی از ویژگیهای معماری رایج در مساجد است که نمایانگر گنبد آسمان هستند و اغلب با نقوش هندسی چشمنواز و پیچیده تزئین میشوند.
مآذنه و منارهها
از منارههای پیش از اسلام که شمار بسیار اندکی در ایران بر جای مانده، نشانههایی یافت شده که مناره با هدف راهنما بودن در این دوره ساخته میشده است. هماکنون در کنار منارههای پیش از اسلام نشانهای از ساختمان دیده نمیشود، ولی ممکن است منارهها نشانی از وجود آتشکدهها و آتشگاههای بزرگ بودهاند. با اینحال زیارتگاههای زرتشتیان بهطور سنتی دارای مآذنه نیستند. مآذنه و منارهها از عناصر متمایز مساجد در ایران هستند که بهعنوان نمادهای بصری و ساختارهای کاربردی از جمله اذان مورد استفاده قرار میگیرند.
انطباق با سبکهای منطقه ای
سبکها و مصالح بومی در معماری زیارتگاههای زرتشتیان تأثیرگذار بوده اند. بهطور مشابه، مساجد در سراسر ایران تنوع منطقهای را بهنمایش میگذارند که عناصر و مصالح معماری محلی را بهترین وجه به نمایش میگذارند.
فضاهای جمعی
نیایشگاههای زرتشتی اغلب شامل فضاهای جمعی است که بر اهمیت عبادت جمعی و مشارکت اجتماعی تأکید میکند. مساجد بهعنوان فضاهای مشترک برای نمازگزاران مسلمان، دارای فضاهای مشترک برای نماز، رویدادهای جمعی و تعاملات اجتماعی هستند. بهویژه آنکه عبادت جمعی در اسلام بسیار توصیه شده است.
ادغام با طبیعت
برخی از زیارتگاههای زرتشتیان در محیطهای طبیعی قرار گرفتهاند و بر ارتباط با محیط زیست تأکید دارند. بناهای اسلامی در ایران اغلب در ارتباط با طبیعت هستند و این ارتباط را با صحن و آبنما و اتصال به محیطهای سبز پیرامونی نظیر باغها ایجاد میکنند.
طاقها و طاقنماها
طاقنماها، ویژگی بارز آتشکدههای زرتشتی، مشابهتی در معماری بناهای مذهبی اسلامی پیدا میکند، جاییکه طاقهای نوک تیز و نعل اسبی ورودیها و نمازخانهها را زینت میدهند.
گنبد
در معابد زرتشتی، گنبدها اغلب محراب آتش مقدس را میپوشانند و بهعنوان نمایشی بصری از نظم کیهانی عمل میکنند. مساجد اسلامی نیز با گنبدهای برجسته مشخص میشوند که عظمت الهی را بازتاب میدهند و بهعنوان نقاط کانونی معماری عمل میکنند.
نقوش هنری؛ نمادگرایی و تزیینات
نقوش هنری در معماری زرتشتی و اسلامی همگرایی نمادگرایی و تزیینات را آشکار میکند. نقش برجستهها و نقشهای زرتشتی اغلب صحنههایی از طبیعت را بهتصویر میکشند که بر پیوستگی خدا، بشریت و جهان طبیعی تأکید میکنند. کاشیکاری و خوشنویسی اسلامی بهطور مشابه از زیبایی طبیعت الهام میگیرند، با نقوش هندسی که نماد نظم کیهانی است و آیاتی از قرآن که فضای داخلی مسجد را تزیین میکند.
دکتر قلینژاد در نتیجهگیری سخنانش یادآور شد: در بررسی شباهتهای گونهشناختی زیارتگاههای زرتشتی و بناهای مذهبی اسلامی در ایران، آشکار میشود که در عین وجود تفاوتهای مشخصی که ریشه در سنتهای مذهبی دارد، عناصر معماری مشترکی نیز وجود دارد که تداوم فرهنگی گستردهتری را در محیط ساختهشده نشان میدهد. این شباهتهای گونهشناختی، آشکار میکند که معماری مذهبی ایرانی، اعم از زرتشتی یا اسلامی، دارای عناصر مشترکی است که از مرزهای خاص مذاهب فراتر میرود. این ویژگیهای معماری نه تنها ریشه در آیینهای مذهبی دارد، بلکه بازتابی از زمینههای فرهنگی، اجتماعی و جغرافیایی گستردهتری است که هویت چندوجهی ایران را در طول قرنها شکل داده است .
نمایش فیلم مستند سارا خاتون
نشست دوم با نمایش فیلم مستند سارا خاتون به کارگردانی محمود کیانی فلاورجانی که در سال 1384 ساخته است، آغاز شد. در این بخش دکتر هادی وکیلی، دانشآموخته دکترای عرفان اسلامی از دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات و دانشیار عرفان و فلسفهی گروه پژوهشی فلسفه اسلامی و حکمت معاصر پژوهشگاه علوم انسانی به نقد فیلم سارا خاتون اپرداخت. وی ضمن برشمردن تفاوت ادیان شرقی و غربی، به نقش ادیان غربی اشاره کرد و ادیان ابراهیمی را در دستهی ادیان غربی نام برد. سپس با توجه به خاستگاه مشترک این ادیان، به همزیستی آنها طی قرون متمادی اشاره کرد.
دکتر وکیلی با استناد به محتوای دینی فیلم ساراخاتون، به نقد تحلیلی آن پرداخت و به وجوه مشترک اشارهشده در فیلم از منظر اسلام و یهود پرداخت. همچنین با توجه به تواناییهای بالقوهی مرکز اسناد فرهنگی آسیا درخواست کرد تا جایگاه مشخصی بهعنوان تأسیس یک رشته مستقل برای مطالعه ادیان و فرق نوظهور در نظر گرفته شود که در ادامه متن کامل آن از نظرتان میگذرد:
پیام ادیان جهان (تحلیل فیلم ساراخاتون)
پیام ادیان جهان، صلحجویی، سلامتخواهی و نجاتطلبی برای خود و دیگران است. این دیگری، یعنی همه مردم دیگر از جمله صاحبان دینهای دیگر. چنانچه میدانید، در مورد بحث ادیان، چهار دیدگاه وجود دارد: انحصارگرایی، شمولگرایی و کثرتگرایی. پارهایی از ادیان، انحصارطلب هستند و معتقدند که تنها دین آنها از حقیقت و نجات بهرهمند است و سایر ادیان چنین سهم و بهرهای ندارند. این انحصارطلبی به دین اسلام یا دین مسیحیت و هر دین دیگر اختصاص ندارد. هم مسیحیت، هم یهودیت و هم اسلام و هر یک از ادیان دیگر جهان ممکن است مدعی این انحصارطلبی و یا اصولاً انحصار طلب باشند و دین خود را دین حقیقی و نجات معرفی کنند. دیدگاه دوم، شمولگرایی است. به این معنی که صاحبان دین، دین خود را بیش از سایر ادیان، صاحب حقیقت و نجات میدانند. دیدگاه سوم، پلورالیسم دینی و تکثرگرایی دینی است که معتقد است سهم برابری بین ادیان برای بهرهوری از حقیقت و نجاتبخشی مؤمنان وجود دارد و در این میان، فرقی بین مسیحیت و اسلام و یهودیت وجود ندارد. جان هیک، متفکر مسیحی برجستة این حوزه میگفت، شما مسلمانها و یهودیها هم گرچه نه در مقام اثبات اما در مقام ثبوت، مانند ما مسیحیان به دین مسیحیت معتقد هستید. او میگفت، مسلمانها، مسیحیهای پنهان و گمنام هستند همانگونه که مسیحیها هم مسلمانانی گمنام محسوب میشوند. شاید همه ما اسمهای متفاوتی داشته باشیم، هادی، دیوید، ایروین، و... اما همه صرفنظر از تفاوت در نام متصف به دین هم هستند و بهره ما از حقیقتبخشی، یکسان است. دیدگاه چهارم هم معتقد است ادیان مختلف، یک گوهر مشترک دارند، اما در صدفهایی متفاوت. این نگاه متعلق به سنتگرایان است که دیدگاهشان از جهتی با پلورالیسم دینی شباهت دارد. جامعه ایران تا حدودی از همه این دیدگاهها بهره میبرد. جریانهای مختلفی در آن حضور دارد و ادیان مختلف در ایران، همنشینی دارند، چنان که فیلم آقای کیانی که در سال 1384 تهیه شده است، مقارنت سال نوی مسلمانان و مراسم روشَشانای یهودیان را که مختوم به یوم کیپور است، بهنحوی جالبتوجه به نمایش گذارده است. در اینجا لازم است گزارشی از ادیان ارائه کنیم تا زمینهای فراهم شود برای این که به ادیان جهان، دقیقتر، واقعبینانهترو بهروزتر نگاه کنیم. مطابق با برخی آمار، بیشترین پیروان ادیان از آنِ مسیحیت است که حدود یک و نیم میلیاردنفر هستند. دین اسلام حدود یک میلیارد و چهارصد میلیون نفر پیرو دارد ( البته این آمار خیلی دقیق نیست) ادیان دیگر هم به فراخور وسعت و محبوبیت خود، پیرو دارند.
دکتر وکیلی شرح داد: یهودیان نیز چون ارتداد نمیپذیرند و عمدتاً بر اساس اصالت خون و زادو ولد، پیروان یهودی دارند، جمعیت محدودتری دارند. شمار طرفداران سایر ادیان هم کموبیش از چندصدمیلیون تا چندهزار نفر متغیر است. ادیان را به اعتباری میتوانیم به ادیان قدیم و جدید و خود ادیان قدیم را به ادیان شرقی و غربی تقسیم کنیم. سه دین اسلام، مسیحیت و یهودیت، دین غربی محسوب میشوند که غربیبودن در اینجا با معنای رایج این اصطلاح در جغرافیای سیاسی متفاوت است. دینهای هندوئیسم، جینیسم، شینتوئیسم، کنفوسیانیسم، تائوئیسم، و بودیسم، شرقی محسوب میشوند. دین زرتشت یا مزدیسنا هم شرقی محسوب میشود و هم غربی یعنی در غربیبودن و شرقی بودنش اختلاف است. اینها ادیان زنده جهان هستند نه به این معنی که پیرو دارند بلکه به این دلیل که متن مقدس مکتوب دارند. ادیانی که تعالیمشان شفاهی بوده است، از بین رفتهاند و جزو ادیان مرده تلقی میشوند، اما ادیان زنده علاوه بر تعالیم شفاهی، دارای متن مقدس مکتوب نیز هستند. نکتهای که به این تقسیمبندی اضافه خواهیم کرد، این است که در کنار و همجوار با ده دین زنده که نام بردیم با ادیان جدید مواجه هستیم. به گفته یک محقق معروف به نام کریسایدز در حال حاضر، بیش از 200 هزار دین جدید در جهان وجود دارد. ادیان جدید و به تعبیری دقیقتر و مصطلحتر، جنبشهای دینی نوظهور (New Religious Movements)، جنبشهایی هستند که از حدود 150 سال گذشته ظهور بههم رساندهاند و تعالیمشان عمدتاً یا برآمده و التقاطی از دینهای بزرگ و رایج جهان هستند، یا برساختة اندیشه و آراء متفکرانی که رهبران این جنبشها بهشمار میآیند. برخی از این جنبشها (بخوانید: جُدِنها) در ایران هم فعالیت دارند و دارای عضو فعال هستند. برخی از این جدنها، اساساً تعالیم ضددینی دارند از جمله کلیسای شیطان که ضد دین و ضد مسیحیت است و در کشورهایی مانند آمریکا و آلمان و چین کلیسای رسمی دارند و تبلیغ ضد دین میکنند. جالب اینجاست که ما در جهان بیش از یک و نیم میلیارد نفر، ضد دین و یا بیدین داریم. تفاوت افراد بیدین با ضد دین در این است که بیدینان، فاقد دین مشخص هستند اما ضد دینان، مخالف دین هستند مثل کلیسای شیطان.
دکتر وکیلی با اشاره به یکی از راههای همزیستی ادیان بزرگ که الهامبخش دینهای نوظهور بودند، شرح داد: یکی از کشورهایی که این همزیستی را ایجاد کرد و به وجود آورده و از آن، استقبال کرده، ایران است. فیلم ساراخاتون بههمین نکته اشاره و تأکید میکند. میدانیم که در اسلام 72 ملت و نحلت (ملل و نحل) داریم. در تمام ادیان دیگر نیز این تقسیمبندیها کمابیش بهچشم میخورند. در مورد یهودیت، گفتنی است که این دین، شاخههای عرفانی برجستهایی دارد که عبارتند از عرفان کابالا یا قباله و مرکبه یا مرکابا و حسیدیم که همواره محل بحث و گفتوگو و زمینهساز گفتوگوهای همزیستانه و تطبیقی بودهاند. البته ما بین یهودیت و صهیونیسم بهعنوان یکی از شاخههای منتسب به یهودیت، تفاوت میگذاریم. صهیونیستها هم به اقرار خود و هم بنا به تأیید سنت دینی یهودی، عمدتاً سکولار هستند. به گفتة یکی از دینپژوهان به نام پارتریج در کتاب سیری در ادیان جهان، حدود 50% صهیونیستها کنیسه نمیروند و در آداب مذهبی شرکت نمیکنند. نکتة دیگری که در مورد ادیان وجود دارد این است که ادیان از دو منظر قابل مطالعه هستند. منظر نظری که به اندیشه و دیدگاههای فکری و بنیانهای دینی، فلسفی، عرفانی و فرهنگی یعنی به بعد شناختی آنها مربوط میشود و منظر عملی که به بعد آیینی و مناسکی آنها ربط مییابد. همین بعد دوم است که (چنانکه در فیلم ساراخاتون دیدیم) ادیان را گاه به هم نزدیک و به همزیستی مسالمتآمیز دعوت میکند.
دکتر وکیلی یادآور شد: همانظور که در فیلم دیدیم دو گروه از پیروان ادیان ابراهیمی گردهم جمع میشوند و مناسک مربوط به خود را اجرا میکنند، به شعرخوانی و دعا و مناجات میپردازند و کنار هم همزیستی دارند. پیام اصلی فیلم نیز این است که پیروان دو دینِ ساکن در فلاورجان یا نقاط دیگر کشور، در یک زیارتگاه گرد میآیند و با هم زیست میکنند و به هم احترام میگذارند یعنی پیام صلح و سلامتی را که پیام معنوی ادیان است در یک مکان، به نمایش میگذارد. این فیلم نشان میدهد که ادیان بهلحاظ مناسکی و مراسمی بهخوبی میتوانند با هم کنار بیایند اما از نظر دیدگاههای فکری صد البته اختلاف بین ادیان وجود دارد. میتوانند با هم در مورد اختلافها گفتوگو کنند، چنان که زمانی، در طرح گفتوگوی تمدنها، گفتوگوی ادیان مطرح بود. پیشنهادم به ریاست محترم مرکز فرهنگی آسیا این است که بیاییم در ایران یک مرکز دینی دایر کنیم که به مطالعة ادیان بپردازد و اطلاعات مربوط به ادیان رسمی و ادیان جدید کشور را رصد کند. این مرکز را میتوانیم «مماج» بنامیم (مرکز مطالعات و اطلاعات جنبشهای دینی) (جنبشهای دینی نوظهور) (جُدِنها). وظیفة این مرکز، رصد ظهور، رشد، مناسک، فعالیتها و آثار جدنها و ثبت اطلاعات مرتبط با آنهاست. این کار در مرکز اسناد فرهنگی آسیا یا با مشارکت آن قابل انجام است. گفتنی است که در حال حاضر، برخی از محققان عرفان از جمله «ویلیام چیتیک»، در حال توسعه دین از طریق عرفان در آسیای دور (چین و ژاپن و...) هستند. اما چرا از طریق عرفان؟ زیرا حلقة پیوند ادیان با یکدیگر، تعالیم عرفانی است. عرفان بر طبل تفاوت نمیکوبد، بلکه به مشترکات دعوت میکند. یکی از مهمترین مسائل مشترک عرفانی در جهان، مسئلة وحدتوجود است که در همه ادیان از آن بحث میشود.
این عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در خاتمه سخنانش گفت: یکی از زیباییهای این جهان، متکثربودن اقوام و ملل است که به تعبیر قرآن کریم، هدف غاییاش، ایجاد «تعارف» یعنی شناخت متقابل مردم جهان نسبت به شیوههای فکر و عمل بهخصوص، اعتقادات و مناسک یکدیگر است. مرکز اسناد فرهنگی آسیا میتواند نقطه تلاقی و چهارراهی برای دیدار دینداران از موزه عقاید و اعمال ادیان باشد.
مکانهای مقدس ادیان خیابان سی تیر
مهندس مریم میرزایی، دانشآموخته کارشناسی معماری از دانشگاه آزاد اسلامی تهران جنوب و کارشناس ارشد مرمت بناها و بافتهای تاریخی از دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران موضوع سخنرانی خود را با عنوان «مکانهای مقدس ادیان خیابان سی تیر» ارائه کرد.
وی ابتدا با نمایش نقشه خیابان حدود 150 ساله خیابان سی تیر، جانمایی این مکانها را نشان داد و در ادامه به معرفی کلیسای انجیلی حضرت پطروس، کلیسای مریم مقدس و کلیسیای آدونیست پرداخت. سپس به معماری آتشکده زدتشتیان تهران و چگونگی انتقال آتش از یزد به آن اشاره کرد. در ادامه به معماری کنیسه حییم بهعنوان یک کنیسه منحصربهفرد اشاره کرد و گفت: این تنها کنیسهای است که دو کنسیه را در خود جای داده است. در پایان به معرفی معماری مساجد خیابان سی تیر و ابراهیم خلیل پرداخت.
کتاب آن دختر یهودی
در پایان نشست دکتر مریمسادات فیاضی، عضو هیأت علمی پژوهشکده دانشنامهنگاری، به معرفی «کتاب آن دختر یهودی» پرداخت و ادبیات فصل مشترک تجربه آدمها را معرفی کرد. وی ضمن اشاره به ویژگیهای منحصربهفرد این قصه و نگریستن از وجوه علمی مختلف به این کتاب، آن را حاوی اطلاعات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و مردمشناختی دانست و یادآور شد: ادبیات به ما میآموزد تفاوتهای قومی و فرهنگی را نشانه غنای میراث آدمی بشماریم و به چیستی و چگونگیمان بیندیشیم./پایان
نظر شما :