گزارش نشست «رشتة زبان و ادبیات فارسی در یک قرن گذشته»
دکتر پورنامداریان: باید در «ادبیات» اندیشه و خرد دانشجویان رشد کند
هفتمین نشست از سلسله نشستهای نخستین مدرسة آموزشی «علوم انسانی ایران در قرن گذشته» با بررسی رشتة زبان و ادبیات فارسی در یکصد سال اخیر، به همت پژوهشکدة زبان و ادبیاتِ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چهارم دیماه 1402 برگزار شد. سخنرانان این نشست، دکتر تقی پورنامداریان، دکتر یوسف محمدنژاد عالیزمینی و دکتر قدرتالله طاهری، و دبیر علمی نشست، دکتر مریم شریفنسب بودند.
نشست با سخنان دبیر علمی دربارة پیشینة رشتة زبان و ادبیات فارسی در مراکز رسمی ایران آغاز شد. در ادامه دکتر پورنامداریان، ضمن یادآوری خاطرات خود از دوران تحصیل، اشاره کرد که مفهوم «ادبیات» هنوز حتی برای دانشجویان مقاطع تکمیلی بهدقت روشن نیست. از گذشته تاکنون متونی در مقاطع مختلف تحصیلی خوانده و بررسی میشود، بیآنکه تبیین شود آیا این متن ادبیات محسوب میشود یا خیر. برای نمونه تاریخ بلعمی در کنار گلستان سعدی به دانشجویان تدریس میشود، اما دانسته نیست که آیا تاریخ بلعمی را ادبیات محسوب میکنیم یا نه.
استاد پورنامداریان در بخش دیگری از سخنان خود گفت: بحث انواع ادبی هم بهخوبی تبیین نشده و هنوز مبتنی بر تقسیمبندی ارسطو به انواع حماسی، غنایی و درام (بهویژه تراژدی) تقسیم میشود؛ درحالیکه در ایران، نمایش و تراژدی هرگز خیلی جدی نبوده و درواقع جزء انواع ادبی ما محسوب نمیشود.
پورنامداریان در جمعبندی سخنان خود به سیستم آموزشی و منابع درسی اشاره کرد که نسلی را دچار تنبلی فکر تربیت کرده است؛ زیرا همة متون فقط در حدّ سطح و بررسی لغات یا نهایتاً صنایع ادبی بررسی میشود و هرگز اندیشه و خرد دانشجویان را درگیر نمیکند. وی همچنین افزود: دو مشکل اساسی در نظام آموزشی ما وجود دارد: نخست اینکه برنامههای آموزشی ما نظم و خط سیر مشخصی ندارد. دوم اینکه به سبب برخی ملاحظات اجتماعی یا سیاسی و... با نقل برخی آثار مهم در کتابهای درسی که میتواند اندیشه و فکر دانشآموزان را درگیر کند، مخالفت میشود و بهجایش متنهای سوگیرانه جایگزین میشود.
دکتر محمدنژاد: باید به کارکردهای اجتماعی ادبیات توجه شود
دومین سخنران نشست، دکتر محمدنژاد، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، دربارة پیشینة برنامهریزی درسی رشتة زبان و ادبیات فارسی در نظام آموزش عالی ایران سخن گفت. وی به دو بحثِ ساختار برنامهریزی آموزش عالی و پیشینة آموزش و برنامهریزی درسی برای رشتة زبان و ادبیات فارسی اشاره کرد و افزود: آموزش در ایران از دیرباز همواره مقولة ادبیات را نیز در بر داشته است. وی با اشاره به برنامههای درسی دارالفنون، دارالمعلمین عالی، دانشسراها و مدارس عالی و نهایتاً دانشگاه تهران، بیان کردن که برنامههای درسی این رشته، باوجود تغییرات روبنایی و جزئی، درواقع کماکان مبتنی بر همان برنامهای است که در سال 1313 استادان نسل اول (همچون عبدالعظیم قریب، ملکالشعرا بهار، مدرس رضوی، عباس اقبال، فروزانفر، همایی و ...) برای دانشگاه تهران طراحی کرده بودند.
دکتر محمدنژاد به چند مشکل اساسی در برنامههای درسی کنونی رشتة زبان و ادبیات فارسی اشاره کرد و شرح داد: ناسازگاری محتوایی برنامههای درسی با نیازهای نوین؛ ناکارامدی دانشآموختگان این رشته؛ ناهماهنگی تعداد واحدها با منابع و اهداف هر درس؛ نگاه یکسویه و صرفاً درونرشتهای و کمتوجهی به کارکردهای اجتماعی ادبیات، آن را به یک کالای کممشتری تبدیل کرده است. وی در پایان برخی دخالتهای غیرتخصصیِ شوراهای بالادستی در روال برنامهریزی درسی این رشته را نیز مخلّ پیشرفت این رشته دانست.
دکتر طاهری: باید میان حوزه خلاق ادبیات با حوزه علم ادبیات ارتباط وثیق ایجاد شود
سومین و آخرین سخنران این نشست، دکتر طاهری (عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی) در خصوص مکاتب تحقیقات ادبی در یکصد سال اخیر ایران سخن گفت و قدمت آن را حدود 90 سال دانست. وی ضمن تفکیک دو حوزة فعال ادبیات (حوزة خلّاق: خلق ادبی، شعر و داستان و ... و حوزة علم ادبیات) بیان کرد: متأسفانه میان این دو حوزه در وضعیت کنونی شکاف عمیقی وجود دارد و این دو بخش ارتباط وثیقی با یکدیگر ندارند.
دکتر طاهری در ادامه با اشاره به پیشینة 90 سالة علم ادبیات در ایران، شناخت و معرفی (تصحیح)، شرح و تفسیر، تبیین، و ارزشگذاری متون ادبی را ساحتهای علم ادبیات دانست. به گفتة وی، استادان نسل اول به اقتضای نیازهای زمان خود، بیشتر به کارِ شناسایی و تصحیح متون ادب فارسی اشتغال داشتند؛ زیرا در آن دوره هنوز متون منقّحی که قابلیت تدریس در دانشگاه داشته باشد، وجود نداشته است. استادان نسل دوم، با توجه به گسترش رشتة زبان و ادبیات و ایجاد دانشکدة ادبیات در شهرهای مختلف، بیشتر به شرح و تعلیق متون پرداختند و تلاشکردند با نوشتن شروح و تفسیر به متون، از آنها منبع درسی تهیه کنند. استادان نسل سوم (همچون دکتر پورنامداریان) به تبیین متن پرداختهاند. (تبیین پس از تصحیح و شرح است.) هریک از استادان بزرگ این نسل، رویکرد خاص خود را در تبیین متن داشتهاند. نسل کنونی یا نسل چهارم نیز به ارزیابی یا نقد متون با رویکردهای مختلف مشغولاند.
وی در بخش پایانی سخنانش افزود: دو کار مهم در حوزة ادبیات بر زمین مانده و بایسته است که زودتر به انجام برسد؛ نخست، تدوین تاریخ شفاهی ادبیات و مصاحبه و گفتوگو با استادان بزرگِ نسلهای پیشین که هنوز در قید حیاتاند و دوم، تدوین تاریخ تحلیلی علم ادبیات. به این معنی که افراد، کتابها، مقالات، رویکردها و... به شیوة کرونولوژیک از ابتدا تاکنون بررسی و نقد شود.
در پایان نشست پرسش و پاسخ شرکتکنندگان حضوری و برخط با سخنرانان صورت گرفت. /پایان
نظر شما :