گزارش مراسم رونمایی از کتاب «فروغ حکمت» دکتر اعوانی
مراسم رونمایی از کتاب «فروغ حکمت» اثر دکتر غلامرضا اعوانی،26 مهرماه 1402، در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد. این مراسم با حضور و سخنرانی دکتر مهدی گلشنی، دکتر محقق داماد، دکتر اعوانی برگزار و پیام استاد رضا داوری اردکانی نیز برای مخاطبین نشست قرائت شد. در ابتدای جلسه دکتر سیدمصطفی شهرآیینی (رئیس پژوهشکده فلسفه در پژوهشگاه علوم انسانی) ضمن خیر مقدم و خوشآمدگویی به مهمانان حاضر در جلسه، توضیحات اجمالی درمورد این اثر ارائه کرد.
دکتر کمالیزاده: کتاب ارزشمند «فروغ حکمت» اثر ماندگار دکتر اعوانی است
در ادامه دکتر کمالیزاده (مدیرگروه فلسفه اسلامی و حکمت معاصر) نکاتی را درباره خلق این اثر یادآور شد و گفت: ما در پژوهشگاه علوم انسانی افتخار داشتیم که در طرح جامع اعتلای علوم انسانی از برکات علمی جمع نخبگان، استادان و فرهیختگان جامعه علمی کشور در این حوزه برخوردار باشیم. ازجمله استادان ارجمند، دکتر داوری و دکتر اعوانی از آغاز تا پایان اجرای طرح اعتلاء در جلسات مجمع عمومی کمیسیونهای تخصصی و کارکرد تخصصی حضور فعال و تأثیرگذاری داشتند و ما را در پیشبرد اهداف طرح اعتلاء (در آن دوره بنده مدیریت دبیرخانه را به عهده داشتم) راهنمایی و ارشاد فرمودند. با کمال افتخار از اولین آثار انتشار یافته طرح اعتلاء در آن دوره کتاب ارزشمند دکتر داوری بود، با عنوان «اخلاق در زندگی کنونی و شرایط اخلاقی پیشرفت اعتلای علوم انسانی» و با کمال افتخار و مباهات حسن ختام این مجموعه ارزنده، کتاب ارزشمند «فروغ حکمت» اثر ماندگار دکتر اعوانی است. طرح جامع اعتلای علوم انسانی، که طی سالهای 1395 تا 1400 در پژوهشگاه اجرا شد، در سه کارگروه مبانی علوم انسانی، تاریخ و کاربست علوم انسانی فعالیت داشت که در هر یک از سه کارگروه بر اساس اهداف کلی طرح ARF محورهای پژوهشی تنظیم و منتشر شد.
دکتر کمالیزاده ادامه داد: یکی از مسائل محوری کارگروه مبانی علوم انسانی (به مدیریت دکتر معینزاده) ضرورت نقد و بررسی مبانی فلسفه غرب بود. طبق ضرورت بحث و پیشنهاد کارگروه مبانی از طرف استاد اعوانی طرح پژوهشی با عنوان نقد و بررسی تفکر فلسفی غرب بر اساس مبانی حکمت الهی به دبیرخانه پیشنهاد شد. بنده توفیق داشته بهعنوان دستیار جناب استاد در این طرح باشم. طرحنامه را زیر نظر استاد تنظیم کردیم و پس از مراحل مختلف داوریهای بیرونی و نظر کمیسیون و کارگروه و اعمال اصلاحات و پیشنهادات داوران و ناظران، طرح در تابستان 98 مصوب شد و دکتر مصلح و دکتر داوری به عنوان ناظران طرح تعیین شدند و فرایند اجرای آن تقریباً از پائیز 98 بهطور رسمی آغاز شد و جهت تنظیم کلیات و ساختار طرح، جلسات متعددی در فرهنگستان در خدمت جناب استاد بودیم. کارها خوب پیش میرفت تا اینکه ناگهان کرونا از راه رسید. ازجمله مسائل این دوره تهیه منابع و کتب علمی بهروز بود. استاد اعوانی باوجود کتابخانه قوی و غنی شخصی که در اختیار دارند، اصرار داشتند به تهیه آثار جدید و روزآمد که بیش از 100 جلد کتاب از کتابهای سفارشی استاد را دکتر رادفر (مدیر کتابخانه مرکزی پژوهشگاه) در آن دوره، بهصورت اینترنتی دانلود کردند و فایلها را در اختیار ما گذاشتند که پس از پرینت و... در اختیار استاد قرار دادیم و منابع متعددی هم خود ایشان و دوستان و خانواده تهیه کردند و استاد چنان به منابع جدید اصرار داشتند که در فهرست منابع ارجاع به آثار 2020 انتشار یافته نیوجرسی را مشاهده میفرمایید. به لطف خدا و همت استاد، طرح در سال 1401 به اتمام رسید و از آن زمان تقریباً در طی یکسال با بذل عنایت خاص ریاست محترم پژوهشگاه (دکتر نجفی)، کتاب در فرایند چاپ و انتشار قرار گرفت.
دکتر کمالیزاده همچنین شرح داد: ویراستاری فنی و صوری کتاب زیر نظر استاد اعوانی و با دقت و حوصله فراوان انجام شد. مهمترین بخش کار و بخش پایانی تدوین و تنظیم نمایه تخصصی بود که از ویژگیهای منحصر به فرد این کتاب است این نمایه تخصصی 40 صفحهای حدوداً در طی 6 ماه کار مستمر و دقیق علمی زیر نظر جناب استاد و با همکاری ویراستار کتاب انجام شد و کتاب در مهرماه 1402 در انتشارات پژوهشگاه به زیور طبع آراسته شد. خدا را شاکریم و از همه عزیزان و بزرگوارانی که در این موفقیت همراهی و مساعدت فرمودند، بهویژه ریاست پژوهشگاه، معاونت پژوهشی (دکتر فوزی)، رئیس و معاون دبیرخانه طرح اعتلاء دکتر سلمانزاده و آقای ذولفقاری، مدیر انتشارات (دکتر اعتمادی)، سپاسگزاریم. تشکر ویژه داریم از همکاری صمیمانه و مستمر استاد اعوانی و خانواده محترم ایشان و همسر گرامیشان، دکتر کیانی و از حضور فرخنده همه شما بزرگواران که در این مراسم خجسته همراه ما هستید، بینهایت سپاسگزاریم.
در ادامه مراسم، دکتر شهرآیینی پیام استاد داوری اردکانی را قرائت کرد که متن پیام به شرح ذیل است:
پیامی کوتاه برای ادای احترام به فیلسوف گرانمایه حضرت استاد دکتر غلامرضا اعوانی
بسیار خوشوقتم که فرصت یافتهام بهمناسبت انتشار کتاب «فروغ حکمت: نقد و بررسی سیر تفکر غرب از دیدگاه حکمت الهی» به مؤلف گرامی آن ادای احترام کنم. حضرت استاد دکتر اعوانی که از آغاز جوانی همواره متعاطی حکمت و آموزگار آن بودهاند آثار، تألیفات و ترجمههای ممتاز دارند، هماکنون نیز اثری تحقیقی در وصف و بیان حکمت و نیاز به آن پدید آورده و مخصوصاً از حجابهای آن در عصر جدید گفتهاند. متأسفانه در این چند روز با ناتوانیهایم نتوانستهام صفحات زیادی از کتاب را با دقت و تأملی که برای مطالعه چنین کتابهایی لازم است، بخوانم اما توفیق مروری در اوراق آن داشتهام. حاصل این مرور با توجه به آشنایی با آراء و نظرهای حضرت استاد این است که حکمت نیاز همیشه همه مردمان است و آنان را به راه راست دعوت و هدایت میکند. در حکمت جدال و ستیزهجویی نیست. حضرت استاد که خود زندگی حکیمانه دارند، معتقدند کتابهای آسمانی حاوی لبّ لباب حکمتاند. بهنظر ایشان حکمت اختصاص به قوم خاص ندارد و توضیح میدهند که چگونه گل حکمت در ایران دوره اسلامی شکفته شده است. بهنظر استاد با پیشآمد تجدد خرد جزئی جای حکمت و عقل کلی را گرفته و فلسفه نیز حجاب حکمت شده است.
در بیانی که ایشان از سیر حکمت از زمان یونانیان تاکنون دارند، ظرافتهایی هست که باید به آن توجه کرد. یکی از آنها آغاز اصل موضوعی شدن علم مابعدالطبیعه در فلسفه ایران است. مابعدالطبیعه ارسطو با همه اهمیتی که دارد در آغاز کتاب مرتب و منظمی نبوده، بلکه مجموعهای از مقالات و یادداشتهای درس فیلسوف بوده که در دفتری گرد آمده است بیآنکه نامی داشته باشد. مابعدالطبیعه هم اصطلاح فلسفی نبوده بلکه از آن جهت بر کتاب ارسطو اطلاق شده است که در قفسه کتابخانه، پس از کتاب طبیعت (فیزیک) قرار گرفته بود. اما وقتی کتاب را به این نام نامیدند، مابعدالطبیعه نامی برای مباحث حکمت الهی و بهخصوص امور عامه (الهیات به معنی الاعم) شد. نکته مهمی که استاد دکتر اعوانی در کتاب خود آورده این است که این علم در فلفسه ایرانی- اسلامی اصل موضوعی شد و نظم و ترتیب خاص پیدا کرد. در طی هزار و چندصد سال بعد از ارسطو شارحان او در رم، مصر و انطاکیه به مطالب کتابهایش نظم ندادند تا اینکه ابنسینا وجهی از نظمبخشی به مابعدالطبیعه را آغاز کرد و این نظمبخشی با تغییرهایی در آثار اخلافش صورت تقریباً ثابت و رسمی پیدا کرد و به تعبیر استاد علم مابعدالطبیعه اصل موضوعی شد.
نکته دیگر و شاید اساسیتری که در کتاب به آن اشاره شده برخورد تجدد با فلسفههای گذشته است. از کتاب «فردریش شلینگ» فیلسوف آلمانی دوره جدید نقل شده است که دکارت فلسفه خود را با قطع رابطه کلی با فلسفه گذشته آغاز کرده است... گویی همه آنچه را که گذشتگان در این دانش کسب کرده بودند، از لوح فلسفه زدوده و همه چیز را از نو آغاز کرده است» (فروغ حکمت: 355)
این قطع رابطه یک امر اتفاقی نیست بلکه اصل اساسی فلسفه دکارت است که میخواسته بنای جدید و بهکلی تازه تأسیس کند. توجه به این نکات که نظیر آن کم نیست ما را در درک بهتر تاریخ و بهخصوص فهم تجدد یاری میکند. در دوره جدید تنها در فلسفه نیست که اساس نو گذاشته میشود بلکه دگرگونی در همه شئون زندگی پدید میآید. گویی جهان جدید نیروی نفی گذشته را در خود دارد هرچند که این نفی نمیتواند به گسست قطعی برسد.
البته نقد فلسفه جدید به معنی انکار آن و بیاهمیت دانستنش نیست حتی اگر کسانی با این نقد موافق نباشند اگر با آن آشنا شوند، فلسفه جدید و قدیم را بهتر میشناسند زیرا امور و چیزها را با درک تفاوتی که با چیزهای دیگر دارند، میتوان شناخت. من انتشار این کتاب گرانبها را به استاد و دوست گرامیام و به پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تبریک میگویم و برای شخص عزیز دکتر اعوانی و پژوهشگاه معتبر علوم انسانی، آرزوی توفیق بیشتر دارم.
امیدوارم بتوانم تمامی فصول کتاب فروغ حکمت را بخوانم و از آن درس بیاموزم. اهل فلسفه که سوتهدلان دیار غربت خویشند، باید آثار یکدیگر را بخوانند که اگر نخوانند نباید توقع داشته باشند که آثارشان چنانکه باید خوانده و فهمیده شود. برای حضرت استاد دوام عمر توأم با سلامت، عزت و توفیق بیشتر در پدید آوردن آثار ارجمند مسئلت دارم.
رضا داوری اردکانی ـ 26 مهرماه 1402
دکتر گلشنی: نسیم صحبتهای دکتر اعوانی به غرب هم رسیده است
سخنران بعدی نشست دکتر مهدی گلشنی بود که سخنان خود را اینچنین آغاز کرد: خدمت استادان و حضار محترم عرض سلام و ادب دارم. قبل از اینکه درمورد اهمیت کارهای دکتر اعوانی صحبت کنم، مقدماتی را عرض میکنم تا اهمیت کار ایشان بهتر مشخص شود.
وقتی از یونان قدیم شروع میکنیم، فلسفه بر سایر علوم اشراف داشت. دوره تمدن اسلامی هم همینطور بود و فلسفه و حکمت معادل بهحساب میآمد. دوره قرون وسطی نیز ادامه همان بود و در شروع علم جدید مانند لایبنیتس و... نیز همان رویه را دنبال میکردند ولی بعد از نیوتن کمکم مکاتبی از فلسفی پیدا شد که بیشتر حسگرا بودند، یعنی فقط برای یافتههای مبتنی بر حواس اهمیت قائل بودند. در نیمه اول قرن نوزدهم، زمانی که اگوست کنت آمده و پوزیتیویسم حاکم میشود، یعنی فقط بر یافتههای مبتنی بر حواس ارزش قائل است، دین و فلسفه کنار میرود و فقط مکتب پوزیتیویسم حاکم است. متأسفانه در نیمه دوم قرن بیستم فیزیکدانها همین مکتب را دنبال کردند. البته بعضیها مانند پلانگ و انیشتین اول پوزیتیویسم بودند و بعد انیشتین بزرگترین اشتباه خودش را همین پیروی از پوزیتیویسم اعلام کرد، اما در فیزیک و علوم در نیمه اول قرن بیستم اصلاً غیر از خود این مکتب، چیز دیگری حاکم نبود. حدود 10 سال بعد عازم آمریکا شدم. در آنجا در علوم نه فلسفه مطرح بود و نه دین. سؤال فلسفی هم نمیشد پرسید و با اینکه استادان بسیار محترم بودند، اما صریحاً کاری به فلسفه نداشتند با اینحال کمکم مشکل را فهمیدند و متوجه این قضیه شدند که علوم تجربی ناقص است و البته مکتب پوزیتیویسم هنوز هم در اکثر دانشگاههای آمریکا و اکثر دانشگاههای ایران حاکم بود. در 30 سال اخیر چند تحول مهم اتفاق افتاده است که من میخواهم آنها را ذکر کنم تا بتوانم به کار دکتر اعوانی بپردازم. ابتدا فهمیدند که خیلی از سؤالات را با علم نمیتوانند پاسخ دهند. یکی از اولین افراد «پوپر» بود که گفت، ما برخی سؤالات بنیادی داریم که علم نمیتواند به آنها پاسخ دهد و خود علم هم سؤالاتی دارد که نمیتواند پاسخ دهد.
دکتر گلشنی ادامه داد: پس از گذشت زمان، متوجه نواقص دیگری هم شدند و فهمیدند ارزشهای اخلاقی را توجیه نمیکند و مسئلهای دیگری که به آن توجه ندارند و هنوز هم مخصوصاً در ایران، به آن توجه ندارند این است که همه علوم مبتنی بر یکسری اصول هستند. اصول عامی که از خود آن علم گرفته نشده است و از فلسفه یا از دین گرفته شده است. نکته مهم دیگری را نیز متوجه شدند و آن این است که اگر مثلاً شما 50 آزمایش در حوزهای داشته باشید و بعد نظریهای بسازید و بخواهید نظریه را تعمیم دهید از یک عده اصول مانند همان اصول فیزیکی استفاده میکنید و نکته مهمتر اینکه برای توضیح این 50 آزمایش فقط یک تئوری نمیتوان ساخت و تئوریهای متعدی میتوان ساخت که همه اینها را میتواند توضیح دهد. یک نمونه بارز که هنوز هم اثر آن را میبینید این بود که در فیزیک «نظریه کوانتوم» را بنا کردند که با ذرات اتمی و زیراتمی و... سروکار دارد و فرض کردند که در دنیای اتمی شانس حاکم است. در نیمه اول قرن دوم نظریه دیگری در کوانتوم ساخته شد که کاملاً علیی و همهچیز بر مبنای علیت بود. این دو نظریه که مبتنی بر شانس بود و آن نظریه که مبتنی بر علیت بود هر دو تمام آزمایشات را تا اینلحظه توضیح میدهند. خب شما کدامیک را انتخاب میکنید؟ در دهه 50 مرحوم دکتر مطهری فرموده بودند، اگر علت را نیافتید، نیافتن دلیل بر نبودن نیست. در غرب نیز فایرآبنت و... صریحاً گفته بودند نیافتن دلیل بر نبودن آن نیست. کمکم کسانی که پیرو نظریه شانس بودند بهمرور از نظر خود برگشته و به سمت نظریه علیت آمدند. وقتی فهمیدند که همه جوابها را از علم نمیتوانند بگیرند، هم دین احیاء شد و هم فلسفه و بعضی از فیزیکدانان سطح بالای آنزمان به حرف انیشتین رسیدند که گفته بود فیزیکدانها و فلاسفه باید با هم این مسائل جهانی را حل کنند و فیزیکدانها در سالهای بعد به بُعد فلسفی مسائل نیز نگاه میکنند. در سال 1910 چهار دانشگاه در آمریکا بیان داشتند که فیزیکدانان و فیلسوفان باید با همکاری هم مسائل کیهانشناسی را حل کنند و این تحول مهمی بود. در چند سال گذشته حدود سال 2012 دانشگاه آکسفورد و کمبریج بههم پیوستند و فیزیکدانها و فلاسفة آنها با هم کار میکنند. دانشگاه آکسفورد حدود 16 کنفرانس با همکاری فیزیکدانان و فلاسفه بهصورت مشترک برگزار کردند که متأسفانه این نسیمهای خیلی مثبت هنوز به ایران نرسیده است. اتفاق عجیب دیگری که در غرب افتاد، احیاء دین بود. در دهه 1960 «چارز تانز» برنده جایزه نوبل اعلام کرد که علم و دین در حال نزدیکشدن بههم هستند. در سال 1980 انجمن علم و الهیات به راه افتاد و هر دو سالی یک بار جلسات آنها در یکی از کشورهای اروپایی برگزار میشد. بنده در چهارمین کنفرانس علم و الهیات آنها شرکت کردم. هم فیزیکدان، هم فیلسوف، هم کشیش و هم عدهای از علمای تراز اول و نیز برای اولین بار عدهای از فیزیکدانان روسی حضور داشتند و از یک فیزیکدان روسی دعوت کرده بودند که درباره خلقت عالم صحبت کند. جالب اینجاست که افکار بسیار بههم نزدیک و جلسات پر برکتی بود زیرا ثابت کرد که اختلاف بین تفاوت آراء درمورد رابطه علم و الهیات بین ادیان توحیدی بسیار کم است. در سال 1998 بحث علم و جستوجوی معنویت مطرح شد. جورج الیس کیهانشناس تراز اول از سران کیهانشناسی معاصر معتقد است، بر علم باید یک چتر الهیات حاکم باشد.
دکتر گلشنی تأکید کرد: در چهار الی پنج سال گذشته دانشگاههای درجه اول آمریکا و انگلیس مانند آکسفورد و… در دانشگاههای خود بخش فلسفه فیزیک تشکیل دادهاند. الان در دانشگاه ایران در کلاس فیزیک بهمحض اینکه دانشجو سؤالی میپرسد، به او گفته میشود که اینها فلسفی هستند و سؤال فلسفی نپرسید درحالیکه فیزیکدان تراز اول دارد بر روی آن بحث مقاله مینویسد اما آنها به این موضوع توجهی ندارند و دانشکدههای فلسفی نیز هیچ ارتباطی با علوم ندارند در صورتیکه الان این ارتباط بسیار نزدیک شده است. دکتر اعوانی نیز مانند مرحوم مطهری و استاد جعفری بر روی نکات فلسفی غرب که کار با علم داشت، تأمل کنند در این مسیر پیشرو بودهاند. ایشان استاد ممتاز دانشگاه شهید بهشتی بودند و در عرصه علم و فرهنگ چهره ماندگار بوده و رئیس انجمن بینالمللی فلسفه اسلامی بودند و... به چند زبان عربی، انگلیسی، فرانسه تسلط کامل داشته و با چند زبان هم آشنایی خوبی دارند، اما مهم حضور دکتر اعوانی در تعداد زیادی از کشورهایی مانند آمریکا، مصر، اندونزی، پاکستان، هند، یونان، فنلاند، آلمان، سوریه، عراق، ایتالیا، اسپانیا، ژاپن، سویس، کره جنوبی، بلغارستان بود که در همه اینها سخنرانی داشتند و نیز استاد منتخب دانشگاه بینالمللی چین بوده که در آنجا سالها درس فلسفه اسلامی، فلسفه غرب و عرفان میدادند. نکته مهمی که من از کنفرانسهای علم و الهیات آموختم این بود که بخشهای فلسفی ما باید با بخشهای فلسفی غرب تعامل داشته باشند. زیرا الان دیگر آن جو غربی وجود ندارد و در حال حاضر مشترکات بسیار زیاد است و در بعضی جاها حکمت نیز زنده شده است که دکتر اعوانی همیشه دنبال این بحث بودهاند. گروه دوستان طرفدار حکمت عقیده دارند که تفحصات آکادمیک باید به انسانها کمک کند تا از طرق عقلی حکمت بیاموزند. یکی از دیدگاههایی که در غرب احیاء شده، نگاه کلینگر است. هایزنبرگ میگوید، دنیا را با عینک فیزیک و تخصص خود نبینید، زیرا دنیا وسیعتر از تخصص شماست. شاگرد او که از بزرگترین کیهانشناسان آلمانی است در سخنرانی خود میگوید، هایزنبرگ در اواخر عمرش یک افلاطونی تمام عیار شده بود. بنابراین ما نیز باید به این جریانات مهمی که بهتازگی در غرب اتفاق افتاده است، توجه کنیم و بخشهای فلسفی ما نیز به علوم توجه کنند و علوم ما نیز به فلسفه نگاهی داشته باشند و فلسفه یاد بگیرند تا از خشک بودن خارج شوند. «راسل» گفته است که هر فیلسوفی که کاری به علوم نداشته باشد فلسفه آن ابتر است. دکتر اعوانی نیز در دهههای گذشته با تبلیغ عرفان، حکمت و فلسفه به این کلینگر توجه داشتهاند که حتی نسیم صحبتهای ایشان به غرب نیز رسیده است و آنجا نیز تأثیرگذار بودهاند.
دکتر محقق داماد: دکتر اعوانی بدون شعار، در حال عمل به معرفی فلسفه اسلامی است
سخنران دیگر این نشست، دکتر سیدمصطفی محقق داماد بود که سخنرانی خود را در مورد حکمت آغاز کرد و گفت: صدرالمتآلهین در آغاز جلد ششم اسفار که آغاز مبحث الهیات هست از حکمت الهی تعریف جالبی دارد. ایشان حکمت الهی را نوع خاصی از حکمت و معرفت تعریف میکند. ملاصدرا میگوید، خیر کثیر همان علم الهیات است که خداوند به بندگان شایستهاش عطاء میکند. حکمت مقوله به تشکیک است یک درجه اش به پیغمبر اکرم(ص) داده میشود و یک درجهاش به حضرت داود(ع) داده میشود و یک درجه هم به من یشاء، یعنی به هر کس که خودش بخواهد داده میشود. بهنظر ایشان حکمت الهی دو بخش دارد یکی معرفت هستی جهان و دیگری معرفت بایستی انسان، چگونه جهان هست (حکمت الهی نظری) و چگونه باید انسان باشد (حکمت الهی عملی). ایشان میفرمایند که وقتی کسی نگاه سطحی به جهان میکند، مثلاً بهطور مثال آب را میجوشاند و میبیند که در 100 درجه حرارت به جوش میآید یا دست را جلوی آتش میگیرد و میفهمد که میسوزد این نگاهی به جهان و شناخت آن است. آیا همه چیز جهان محسوس است؟ آیا علم میتواند به این پاسخ دهد؟ آیا وجود جهان هدف و علت غایی دارد؟ آیا ما انسانها میتوانیم پاسخ قطعی همه سؤالات را بدهیم؟ آیا ما انسانها آزاد هستیم؟ آیا ارزشهای مطلقی وجود دارد؟ پاسخ این سؤالات را هرگز با تجربه نمیتوان داد. یعنی علوم تجربی نمیتواند به این سؤالات پاسخ دهد. در مقام مقایسه علوم تجربی و علوم فکری و عقلی خدا به انسان گفته است آنهایی که در علم استنباط میکنند، نزد من نسبت به آبادکنندگان زمین با صنایع، افضل هستند. مثلاً برخی افراد هر خبری که میشنوند را بدون تفکر پخش یا به آن عمل میکنند.
آیتالله محقق داماد تأکید کرد: قرآن مجید سه مطلب را کنار هم آورده است: کتاب، حکمت، تزکیه. این سه را از هم جدا کردن، خیانت به دین است و دین مجموعهای از این سه عنوان است. اگر حکمت را از کتاب جدا کنیم و فهم کتابالله را از فهم، اندیشه، تعقل و حکمت فاصله دهیم، نتیجه همین داعش میشود و همینطور اگر تعلیم کتاب حکمت را از تزکیه جدا کنیم. در قرن ما دو نگاه است؛ یکی نگاه مادی و دیگری نگاه فلسفی، حکمی و عقلانی است. در زمان ما دکتر گلشنی در چندین مقاله و کتاب، نگاه عقلانی و فلسفی به علم داشته است. ایشان در یکی از کتابها رابطه تعمق و تفکر با علوم تجربی را آورده که بسیار جالب است. از همه مهمتر رابطه مسئله جهان با علت غایی آن است.
زمانیکه انجمن حکمت و فلسفه، جزئی از پژوهشگاه بود، دکتر اعوانی بدون اینکه بخواهد شعار دهد در حال عمل به معرفی فلسفه اسلامی بود. ایشان فلسفه غرب را از لحاظ حکمی نقد و ایرادات و اشکالات آن را بیان کردند. دکتر اعوانی افلاطونی بوده که به ملاصدرا هم رسیده است. برای دکتر گلشنی و دکتر اعوانی عمری به درازای خورشید از خداوند خواستاریم.
آخرین سخنران این نشست، دکتر غلامرضا اعوانی خالق اثر «فروغ حکمت» بود که پس از خوشامدگویی به میهمانان و قدردانی از سخنرانان، صحبتهای خود را آغاز کرد و گفت: من این کتاب را در زمان کرونا نوشتم و این نشان میدهد که نقصی که ما در علوم انسانی داریم این است که باید به استادان و محققان، مرخصی تحقیقاتی بدهیم. این کتاب درباره حکمت است، چرا حکمت در قرآن؟ حکمت با مفاهیم زیادی سر و کار دارد. یکی از مسائلی که علمای ما نیز از آن غافل میشوند این است که حکمت قرآن جهانی است. ادیان جهانی دو دین هستند: مسیحیت و اسلام. مسیحیت آن را قبول ندارد اما اسلام تمام حکمت انبیاء را قبول دارد چه حکمت رسمی و چه حکمت غیر رسمی و طبق فرموده استاد محقق داماد، همه انبیاء را معلم حکمت میدانند.
آیهای در قرآن هست که فرموده از عهد ارس از همه انبیاء پیمان بسته و به همه حکمت و کتاب دادهام که بدون کتاب و حکمت معنی ندارد و دید جهانی قرآن باعث حکمت شده است و اگر دید جهانی قرآن درباره حکمت نبود، مسلمانان از ایران باستان برای آموختن حکمت به کشورهایی چون هند و چین و مخصوصاً یونان سفر نمیکردند. حکمت را جهانی کردند، هم حکمت دینی و هم حکمت رسمی. حکمت رسمی یعنی حکمت فلاسفهای چون افلاطون. چون تنها کسی که آنها را به حکمت صریحاً یاد میکند یکی داود که ملک حکمت داشته و دیگری لقمان است. همه گفتهاند که لقمان پیامبر (ص) نبوده و کتاب نداشته و مانند افلاطون و دیگران بوده یعنی حکمت را به معنای عام داشته که این دو حکمت همیشه مؤید یکدیگرند. فلاسفه اسلامی، یهودی و مسیحی را ببینید که حکمای آنها سعی کردهاند دین را حکمی بیان کنند که این در اسلام و یکی از مزایای ایران است که هیچیک از کشورهای اسلامی ندارد و یک سرمایه بزرگ الهی است که به ما داده شده و آن میراث حکمت است. در کشورهای دیگر اسلامی به حتم میگویم که آنها چیزی به نام حکمت اسلامی ندارند و بهجای آن اصول و عقاید دارند که بیشتر اشعریت درس میدهند، تنها کشوری که حکمت در آن حیات مستمر دارد، ایران فرهنگی است نه ایران جغرافیایی.
دکتر اعوانی تأکید کرد: حکمت تعاریف متعددی دارد که هر تعریفی یک وجه حکمت را بیان میکند از نظر حکما حکیم مطلق خداوند است. حکمت با علم جدید یک تفاوتی دارد. حکمت بنا به ذاتش الهی است. افلاطون فرموده، حکمت بدون فضیلت جز نامی بیش نیست.
علم جدید به جهانبینی مطمئنی منتهی نمیشود و این حکمت الهی است که بین علوم، وحدت ایجاد میکند.
آخرین بخش مراسم نیز رونمایی از کتاب «فروغ حکمت» با حضور دکتر نجفی، رئیس پژوهشگاه، استادان و محققان حاضر و گرفتن عکس یادگاری بود./پایان
تنظیم گزارش: معصومه دلداردیل
نظر شما :