گزارش نشست «کاربست روایات مدارج ایمان در سیاست‌گذاری و حکمرانی فرهنگی»

۱۴ شهریور ۱۴۰۲ | ۱۰:۰۹ کد : ۲۴۳۷۱ خبر و اطلاعیه گزارش نشست‌ها
تعداد بازدید:۴۹۴
گزارش نشست «کاربست روایات مدارج ایمان در سیاست‌گذاری و حکمرانی فرهنگی»


نشست «کاربست روایات مدارج ایمان در سیاست‌گذاری و حکمرانی فرهنگی» ۲۶ تیرماه 402 در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد. این نشست به همت معاونت کاربردی‌سازی علوم انسانی و فرهنگی و پژوهشکده مطالعات قرآنی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با همکاری شورای فرهنگ عمومی کشور برگزار شد. دکتر سیدحمید پارسانیا (عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی)، سیدمجید امامی (دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور)، دکتر سیدمحمدهادی گرامی (رئیس پژوهشکده مطالعات قرآنی) و دکتر احمد پاکتچی (سفیر ایران در یونسکو و عضو هیأت علمی پژوهشگاه) سخنرانان این نشست بودند و دبیری دبیری نشست نیز بر عهده محمد نصراوی بود.

کاربست روایات مدارج ایمان در سیاست‌گذاری و حکمرانی فرهنگی
در ابتدای این نشست دکتر پاکتچی سخنانش را با موضوع «کاربست روایات مدارج ایمان در سیاست‌گذاری و حکمرانی فرهنگی» را موضوع بسیار گسترده‌ای دانست و گفت: سه بحث اصلی در این زمینه وجود دارد. صورت مسئله اول درباره مؤلفه‌های ایمان و مسئله درجات است. یکی از احادیثی که بارها در این بحث مورد استفاده قرار گرفته است حدیث: «الْإِیمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ» از پیامبر(ص) است. تاکنون بحث‌های بسیاری درباره این حدیث صورت گرفته است، اما در اینجا به این حدیث از منظر دیگری نگاه می‌کنیم. فهم غالب این حدیث راجع به ایمان فردی است. یعنی تصور می‌شود که قلب، زبان و ارکانی دارد و فرد باید معرفت قلبی داشته باشد. به زبان اقرار به ایمان کرده باشد و با اعضایش به ارکان ایمان عمل کند. اما نگرش به این حدیث می‌تواند در سطح اجتماعی باشد و معرفت به قلب در حد معرفت اجتماعی دیده شود و قلب را روح ملت و به تعبیر دیگر فرهنگ در نظر بگیریم و اقرار به لسان را می‌توان به لسان اجتماعی برگرداند که به حوزه رسانه مربوط می‌شود. عمل به ارکان را هم می‌توان به کنش‌های اجتماعی برگردانند. به نظر می‌رسد اگر به این حدیث معروف نگاه اجتماعی داشته باشیم، دامنه این فهم می‌تواند خیلی وسیع‌تر باشد و آن وقت به حوزه حکمرانی فرهنگی ارتباط پیدا خواهد کرد.
دکتر پاکتچی ادامه داد: حدیث دیگری از امام صادق(ع) نقل شده است که می‌فرمایند «خداوند ایمان را در هفت سهم قرار داده است» یا برای ایمان هفت جنبه قرار داده است. این هفت جنبه عبارتند از بِرّ، صدق، یقین، رضا، وفا، علم، حلم. خداوند این هفت سهم را بین مردم تقسیم کرده و به افراد مختلف سهم‌هایی داده است. غالب این موارد در فضای ارتباط و تعامل اجتماعی معنا پیدا می‌کند. بر و نیکوکاری، صدق، وفا، حلم و رضا اعمالی تعاملی هستند و فردی نیستند. بر این پایه بعید نیست به خودمان اجازه دهیم بگوییم باید یقین و علم را هم تعاملی دید.
وی گفت: توجه شود که چگونه درجات ایمان را باید دو روی یک سکه در نظر گرفت. در سطح اجتماعی ممکن است مؤمنین از درجات مختلف برخوردار باشند و این درجات مختلف به ویژگی‌های شخصی و تعامل اجتماعی افراد برمی‌گردد. در روایتی دیگر امام صادق(ع) می‌فرماید: «ایمان ده درجه است» و بعد افراد مختلف را از نظر درجه توضیح می‌دهند: «مقداد درجه هشتم است، ابوذر درجه نهم و سلمان درجه دهم». پس حتی شاخص‌ترین چهره‌های صحابه در درجات ایمانی مختلفی هستند و فردی با اعتبار و موقعیت مقداد یا ابوذر ممکن است در درجه متفاوت با سلمان باشد. این حدیث توجه ما را به این نکته جلب می‌کند که باید تفاوت درجات ایمانی را در جامعه به رسمیت شناخت. یک حکمران فرهنگی باید متکثر بودن درجات ایمان را مدنظر داشته باشد و به افرادی که در درجات مختلف هستند با دیده احترام نگریسته شود.
دکتر پاکتچی تصریح کرد: من همین‌جا می‌خواهم حدیث دیگری از امام صادق(ع) را یادآوری کنم که می‌فرمایند، «اگر ابوذر بداند آنچه در قلب سلمان است، او را می‌کشد یا تکفیر می‌کند». پس ممکن است فاصله زیادی بین افراد از درجات ایمانی متفاوت وجود داشته باشد. ولی کسی که در جایگاه سیاست‌گذاری قرار می‌گیرد باید طوری مدیریت کند که مردم در برادرانه‌ترین و همدلانه‌ترین سبک با هم کار کنند و در کنار هم حضور داشته باشند، نه‌اینکه به‌گونه‌ای عمل کند که فاصله بین ابوذر و سلمان را به شکاف تبدیل کند و موقعیتی فراهم کند جامعه ایمانی دچار انشقاق شود. همچنین باید این نکته را هم اضافه کنم که آیه؛ انما المؤمنون اخوه، بیش از اینکه خبر باشد دستور است. یعنی مؤمنین باید برادر باشند. لذا حکمران و سیاست‌گذار باید نگاهی همگرا داشته باشد و جامعه را به سمت شکاف پیش نبرد.

موضوع بازخوانی تاریخی انگارۀ «ایمان» و تأثیر آن در سیاست‌گذاری فرهنگی
دکتر گرامی سخنران دیگر این نشست سخنرانی خود را با «موضوع بازخوانی تاریخی انگارۀ «ایمان» و تأثیر آن در سیاست‌گذاری فرهنگی» ارائه داد. وی در پاسخ به این سؤال که «خوانش فرهنگی_تاریخی احادیث» چیست؟ عنوان کرد: خوانش فرهنگی_تاریخی احادیث می‌تواند طی فرایندی سه‌گانه محقق شود: گزینش، بازخوانی و کاربست. در این سه مرحله ابتدا گزینش احادیث در نسبت با پرسش‌ها و مسائل کنونی ما انجام می‌شود. سپس برای بازفهمی احادیث در بافت تاریخی_فرهنگی آنها (هرمنوتیک زمینه‌گرا) تلاش می‌شود و در انتها به کمک آن ها به استخراج راه‌کارها و سیاست‌های فرهنگی جدید پرداخته خواهد شد.
وی ادامه داد: در گزینش احادیث در نسبت با پرسش‌ها و مسائل کنونی ما بایست به مسائلی چون ازدواج موقت، حجاب، چندهمسری، ارث زن، انرژی هسته‌ای، جهاد و ترور و ... (انگاره‌های ظاهرا اجتماعی) و ایمان، تقیه، دروغ و ... (انگاره‌های ظاهرا غیراجتماعی) توجه داشت.
دکتر گرامی تصریح کرد: اساساً در بستر اسلام اولیه یکی‌انگاری میان اسلام و ایمان وجود داشته است و زمینه‌های زبانی_گفتمانی صدر اسلام، سبب طرح مسئله تمایز اسلام و ایمان شده است. طرح همین تمایزها این توهم را ایجاد کرد که شاید اساساً ایمان صرفاً بازگشت به جنبه‌های اعتقادی با تأکید بر تشیع دارد. در چنین بستری امامان تلاش کردند تا نشان دهند، اساساً پیوستگی میان عمل و اعتقاد در مقوله ایمان بسیار جدی است و حتی ایمان دائرمدار عمل است.
چنین بازخوانی از انگاره «ایمان» کمک خواهد کرد تا از یکسو در سطح فقهی_حقوقی بتوان تجدیدنظرهایی در زمینه اموری همچین غیبت، مناکحه، امام جماعت، مصرف خمس و زکات، قضاوت و ... پیشنهاد داد. از سوی دیگر کمک خواهد کرد تا بیناذهنیت و حافظه جمعی سنتی شیعی از انگاره «ایمان» به فراموشی سپرده شود. هرچند در ظاهر این‌طور به‌نظر می‌رسد که کنش‌گران فرهنگی در مقام عمل، مستقل از آن بستر گفتمانی سنتی عمل می‌کنند، اما اصلاح تلقی سنتی درباره انگاره «ایمان» خواه‌ناخواه بنیادی‌ترین آبشخور فکری و فرهنگی برای کنش‌گران عرصه فرهنگ در کشور ما محسوب می‌شود.

ایمان و کفر بدون آگاهی امکان‌پذیر نیست

همچنین حجت‌الاسلام و المسلمین حمید پارسانیا، استاد دانشگاه تهران سخنان خود را این‌چنین آغاز کرد: دوستان راجع به ایمان در آیات و روایات صحبت کردند. تا سخن از ایمان می‌آید بحث‌های مختلف مطرح می‌شود مثلاً در حوزه فلسفه دین بحث نسبت ایمان با معرفت و علم مطرح می‌شود و اینکه آیا ایمان همان معرفت است یا ایمان مسیری غیر از معرفت دارد یا جایی که معرفت باشد ایمان نیست و ایمان در جایی است که معرفت و عقل نباشد.

ابتدا باید اتخاذ موضع کنیم موضع اول تعریفی از ایمان، اسلام و علم و معرفت و تفاوت اینها است. معرفت و علم، آگاهی است و الزاماً با اسلام و ایمان همراه نیست اما از مقدمات آن است. شرط لازم است ولی شرط کافی نیست. انسان وقتی چیزی را نمی‌داند ایمان به آن ممکن نیست ولی به هر چه دانست ایمان نمی‌آورد بلکه ممکن است متعلق معرفت قابلیت انکار داشته باشد. همان‌طور که ایمان متوقف بر معرفت است کفر هم متوقف بر معرفت است.
دکتر پارسانیا ادامه داد: نکته دیگر اینکه قلمرو معرفت قلمرو اراده و گزینش انسان نیست. انسان در معرفت می‌یابد، نه اینکه بسازد. ایمان برساخت است ولی معرفت دریافت انسان است. دین با معرفت آغاز می‌شود ولی معرفت به تنهایی دین و اسلام و ایمان نیست و اتفاقا بعضی‌ها بعد از اینکه معرفت پیدا کردند توانستند کفر بورزند. رسوخ در کفر مختص به کسانی است که معرفتشان بیشتر و بهتر است. پس بحث ما تفاوت بین معرفت، اسلام و ایمان است. اگر معرفت ظنی باشد ایمانی که متنبی بر آن است با تزلزل در معرفت، متزلزل می‌شود. اگر کسی معرفتش یقینی باشد کوه‌ها می‌جنبند ولی او از جایش تکان نمی‌خورد. به همین خاطر در روایت آمده است؛ المومن کالجبل الراسخ. اشاره کردم معرفت خودش ارادی نیست ولی ممکن است مقدماتش ارادی باشد یعنی اگر سر کلاس نرویم معرفت به دست نمی‌آوریم. در مراحل سلوک، مقدماتی طی می‌شود ولی آن مقدمات مقوم کشف و معرفت نیست. این بحث نسبت بین علم و ایمان است. ایمان چیست؟ ایمان همان گرایش وجودی است. ما دو نوع عقد و گره داریم یکی بین محمول و موضوع؛ یک گزاره مثل هوا روشن است. این «است» ربط موضوع و محمول است. از این پیوند اول، یک پیوند دوم به وجود می‌آید که همان گرایش وجودی است.
دکتر پارسانیا در مورد اینکه اسلام چیست؟ شرح داد: اسلام تسلیم شدن است ممکن است با ایمان همراه باشد ممکن است همراه نباشد. این تسلیم شدن سطوح مختلفی دارد. انسان در زندگی فردی ممکن است نسبت به اموری تسلیم شود، در امور اجتماعی هم ممکن است نسبت به اموری تسلیم شود ولی در عین حال ایمان نداشته باشد. اگر ایمان متوجه حقیقت باشد ویژگی‌هایی دارد از جمله اینکه قابل تفکیک نیست و یکپارچه است.
ایمان شبکه‌ای از معانی است
دکتر پارسانیا تصریح کرد: من آیه ۱۳۶ سوره نساء را که نوعاً دوستان شنیده‌اند می‌خوانم و بعد بیان مرحوم علامه طباطبایی ذیل این آیه را بیان می‌کنم؛ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَمَنْ یَکْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِیدًا» اى کسانى که ایمان آورده‏ اید به خدا و پیامبر او و کتابى که بر پیامبرش فرو فرستاد و کتابهایى که قبلا نازل کرده بگروید و هر کس به خدا و فرشتگان او و کتابها و پیامبرانش و روز بازپسین کفر ورزد در حقیقت دچار گمراهى دور و درازى شده است.
آیا از این آیه مراتب ایمان برداشت می‌شود؟ علامه چهار قول بیان می‌کند که یک قول، قول مختار ایشان است و سه قول دیگر را نمی‌پذیرد. بیان ایشان این است که معنای آیه این است: ای کسانی که به اجمال ایمان آوردید به تفصیل ایمان بیاورید. ایمان شبکه معناها است که به هم ارتباط دارند. اگر به یک جایی چنگ زدی همه با هم وصل است و اگر یکجا را کنار گذاشتی به بقیه آسیب می‌رساند. پس در این آیه بحث شبکه معناها است که علامه به آن می‌پردازد و انسان باید ایمانش را به حقایقی که در آیه بیان شده است بسط دهد و اینها مجموعه معرفت‌هایی است که هر کدام دیگری را لازم دارد. وقتی برخی افراد بخشی از اینها را نمی‌پذیرند قسمت دیگر را نپذیرفتند. ایمان به این معارف ممکن نیست مگر به همه باشد و اگر به قسمتی آسیب رساندی به همه آسیب رساندی.
این مجموعه معارفی که متعلق ایمان است همه در یک سطح هستند یا خیر؟ اساسا کانون این معرفت چیست؟ وقتی اسلام به ایمان دعوت می‌کند توحید در میان این معرفت‌ها نقش مهمی دارد و خیلی معرفت‌های دیگر به آن وابسته است و بقیه به آن شناخته می‌شوند. توحید در معنابخشی و هویت‌بخشی به دیگر معناها چنین اثری دارد. پس ایمان عبارت است از ایمان به مجموعه معانی که در کانون آنها توحید است. این عقد یک عقد قلبی است. دکتر پارسانیا که متن سخنانش در ایکنا منتشر شده است، در خاتمه سخنانش تأکید کرد: هویت ایمان با فرد است و فرد است که مواجه با توحید می‌شود و به آن دل می‌دهد ولی ایمان مجموعه‌ای است که با هم پیوند دارد برخی سطوح فردی دارد، برخی سطوح جمعی. گاهی معنا در سطح هویت فرد حضور دارد گاه حضور جمعی پیدا کرده است. وقتی هویت جمعی پیدا کرده است این هویت جمعی یک قدرت و اقتداری دارد و اسلام در مجموعه معانی همان‌طور که توحید عبادی فردی دارد توحید جمعی هم دارد. حفظ مقررات و زیست جمعی الهی بخشی از ایمان است و این امر قواعد مربوط به خودش را دارد یعنی رعایت شعائر الهی غیر از هویت فردی است. به عبارت دیگر وقتی ایمان در ارتباط با فرد است سخن از گرایش خودش است اما وقتی هویت جمعی را نگاه می‌کنیم فرد در ذیل آن مستهلک است و دیده نمی‌شود.

اگر دیدى کسى یک پله از تو پایین‌تر است با مهربانى و ملایمت او را به طرف خود بالا بیاور
در ادامه نشست سیدمجید امامی سخنانش را آغاز کرد و گفت: روایات بسیاری در بیان مدارج، ابعاد و سهم‌های ایمان وجود دارد. ولی عمده روایاتی که برای ما معما شده، به‌مراتب و مدارج ایمان توجه دارد. به‌عنوان مثال از امام صادق(ع) روایت شده است: «ایمان، مانند نردبانى است که ده پله دارد و پله‌هاى آن یکى پس از دیگرى پیموده مى‌شود. پس کسى که در پله دوم است نباید به آن که در پله اول است بگوید تو چیزى نیستى، تا برسد به آن که در پله دهم است (او هم نباید به پایین تر خود چنین سخنى بگوید). آن را که در پله پایین‌تر از تو قرار دارد نینداز که بالاتر از تو نیز تو را مى‌اندازد. اگر دیدى کسى یک پله از تو پایین‌تر است با مهربانى و ملایمت او را به طرف خود بالا بیاور و فراتر از توانش بارى به دوش او مگذار که او را مى‌شکنى و هر کس مؤمنى را بشکند، باید شکستگى او را جبران کند.»
دکتر امامی ادامه داد: حضرت در این روایت می‌فرمایند کسی که در پله قبل از تو است را ساقط نکن و اگر دیدی کسی یک درجه پایین‌تر است دستش را بگیر و او را بالا بیاور و با مهربانی او را به طرف خودت بالا بکش. کسی که توان پله دوم را ندارد بار پله دوم را بر عهده او نگذار و او را به زور به پله دوم نیاور چون می‌شکند. مشابه این روایت بسیار است.
یکی از دلالت‌های روایات مدارج ایمان این است که ما در سیاست فرهنگی و حکمرانی فرهنگی مسئله مهمی به نام «نفس مناسبات دولت و جامعه» داریم و در این بحث مهمترین بخش ماجرا، زبان مواجهه دولت و جامعه است که امروز در جمهوری اسلامی به‌شدت با آن چالش داریم. یک بخش آن به این خاطر است که گاه مسئله زبان‌شناسی با معرفت‌شناسی خلط می‌شود. دوستانی که روی صندلی تدوین اسناد بالادستی می‌نشینند تأکیدشان این است همه چیز را در سند بیاورید. مثلاً می‌گویند، بحث نماز را هم در سند بیاورید! انگار ما الآن در حال تقریر دین هستیم و به جای پیامبر(ص) نشسته‌ایم و کتاب مبین را عرضه می‌کنیم. در حالی‌که در زبان دولت و جامعه سکوت و تغافل هم یک سیاست است.
در زبان‌شناسی این بحث مطرح است که می‌توان زبان‌هایی متنوع و پر ایجاز برای گروه‌های مختلف داشت و در سیاست فرهنگی به‌کار گرفت و این را به معنای عقب‌نشینی از درجات عمیق ایمان یا مقام ثبوتی ایمان ندانیم. ایمان یک مقام ثبوتی دارد که غایت حکومت اسلامی است ولی یک زبان میان دولت و جامعه برقرار است. برخی ادعا می‌کنند که این مسئله نشانه عقب‌نشینی در نظام اسلامی است. ولی در واقع آیا نمی‌توان با زبانی بهتر با وضعیت ایمانی جامعه که در حال فراز و نشیب است، ارتباط برقرار کرد؟ این‌گونه می‌توان رابطه و حضور در مدار ایمان و در ایمان جمعی را حفظ کرد و به واسطه تداوم و بسط در دایره ایمانی، رابطه ایمانی افراد درجه افزایشی پیدا کند.
در مسائل فرهنگی حق نداریم از گام سوم شروع کنیم
امامیدر خاتمه سخنانش تصریح کرد: بحث این است که هر جا دچار مسئله‌مندی فرهنگی می‌شویم، حق نداریم از گام سوم شروع کنیم، بلکه باید از پله اول شروع کنیم و جامعه را وسط میدان بیاوریم. در این شرایط حوزه معنایی حجاب و پوشش هم باید شناخته شود و بعد گام اول تا دهم شناسایی شود تا بتوان حرکت کرد./ پایان
تنظیم گزارش: زهرا نبئی

ویدئو

 

کلیدواژه‌ها: نشست «کاربست روایات مدارج ایمان در سیاست‌گذاری و حکمرانی فرهنگی» سیدحمید پارسانیا سیدمجید امامی سیدمحمدهادی گرامی احمد پاکتچی


نظر شما :