معرفی مشاهیر پژوهشگاه (۳)؛
استاد فقید دکتر سیدمحمد دامادی، خدمتگزارِ دیرین ادب و فرهنگ فارسی
بزرگداشت و معرفی اندیشه و افکار مفاخر و مشاهیر یک سازمان از ابعاد و زوایای مختلفی دارای اهمیت است. از یک جهت مفاخر و استادان برجسته یک سازمان آیینه تمامنمای هویت و تاریخ آن سازمان بوده و یکی از بهترین و معتبرترین منابع برای آشنایی و شناساندن پیشینه و فعالیتهای متنوع و گسترده یک نهاد است. از جهتی دیگر، این موضوع با شکلگیری هویت و خودباوری در یک سازمان در سطح ملی و بینالمللی و در نسبت با سایر نهادها و سازمانها، ارتباطی بنیادی دارد. درواقع شناخت و معرفی این مفاخر، ظرفیتهای جدیدی را ایجاد میکند، فرهنگ و ارزشهای سازمانی تقویت شده و زمینههای توانمندسازی اعضاء و بسط و گسترش فعالیتهای یک سازمان فراهم میشود. تکریم مفاخر اهمیت بالایی در الگوسازی برای نسل جوان و هدایت آنان به سمت اهداف و ارزشهای متعالی سازمان دارد. نسل جوان پژوهشگران و اعضای پژوهشگاه با شناخت و الگوگیری از آنان میتوانند در ارتقاء و اعتلای جایگاه پژوهشگاه به شکلی مؤثرتر به ایفای نقش بپردازند. از بعدی دیگر، این امر نشاندهنده توجه و پاسداشت مقام این نخبگان توسط مسئولان سازمان و عدم فراموشی و غفلت از آنان است که منجر به شکلگیری عمیقتر احساس تعلق خاطر به سازمان و رضایت بیشتر، نه تنها در این نخبگان بلکه در نسلهای بعدی میشود.
بر این اساس معاونت کاربردیسازی علوم انسانی و فرهنگی پژوهشگاه در نظر دارد به منظور پاسداشت مقام مشاهیر و نخبگان علمی و فرهنگی پژوهشگاه به معرفی آنان در قالبی جدید بپردازد. هرچند به مناسبتهای مختلف و در زمانهای گذشته برنامههایی بدین منظور برگزار شده و یا یادداشتهایی در تجلیل از مقام این مفاخر پژوهشگاه نگاشته شده است، اما به هر تقدیر کاستیهایی در این زمینه وجود دارد که تلاش میشود با برنامهریزیهای دقیقتر و در خور شأن این سرمایههای ارزشمند و گرانبها، در قالبی تازه ابعاد دیگری از حیات آنان همچون خاطراتی از ایام زندگانی و تحصیل، دوران مختلف فعالیتهای علمی و پژوهشی و... علاوه بر معرفی افکار و اندیشههای آنان برای مخاطبان و علاقهمندان بازگو شود.
در گامهای پیشین این مسیر، به زندگانی استادان برجسته پژوهشگاه، دکتر تقی پورنامدریان و دکتر ناصر تکمیل همایون پرداخته شد و سومین گام به ادوار مختلف حیات استاد فقید برجسته زبان و ادبیات فارسی پژوهشگاه، دکتر سید محمد دامادی و منظومه فکری ایشان اختصاص دارد. یادآور میشود دکتر سیدمحمد دامادی روز ۵ شهریور ماه سال ۱۳۸۶ در جریان سانحه رانندگی در جاده تهران- اصفهان چشم از جهان فروبست و در باغ رضوان اصفهان به خاک سپرده شد.
نگاهی به زندگی مرحوم دکتر سید محمد دامادی
و این جهان گذرنده را خلود نیست و همه بر کاروان گاهیم و پس یکدیگر میرویم و هیچ کس را اینجا مقام نخواهد بود, چنان باید زیست که پس از مرگ دعای نیک کنند… (بیهقی، ۱۳۷۱: 466)
زندگینامه
سید محمد دامادی روز بیست و پنجم ماه آبان سال ۱۳۲۰ هجری شمسی در جمع خانوادهای اهل ایمان و زهد و پارسایی متولد شد. پدرش آسید صدرالدین از فامیل «دامادی» بود. سید محمد قبل از دبستان به مکتبخانه رفت و الفبای فارسی را همراه با دو جزء آخر قرآن کریم فراگرفت. سپس دوره دبستان را طی کرد و دبیرستان را با احراز رتبه اول رشته ادبی در استان اصفهان به پایان برد.
مدارس علمیه
سیدمحمد، به موازات تحصیل در مدارس جدید، در مدارس علمیه قدیم اصفهان مانند نیمآورد، صدر، کاسهگران و جده به تحصیل علوم ادبی (صرف و نحو، ادبیات عرب و بیان)، منطق و حکمت از کتابهای رایج زمان پرداخت. وقت حضور در این کلاسها برای سیدمحمد تابستانها میسر بود و درسها را از مقدماتی تا مغنی و مطول و اسفار صدرا و شرح منظومه حکیم سبزوار نزد استادان آن عصر در اصفهان خواند که در علم و عمل و تقوا و ورع زبانزد بودند، از جمله: سید محمدرضا داماد، عم بزرگوار وی که حکیمی - عارف با خصایل انسانی ستوده بود؛ آسید ابوالحسن کتابی؛ مرحوم امیر سید محمد اخوی؛ روانشاد «شیخ محمدباقر الفت» و «حاج آقا رحیم ارباب» که از ارباب تجرید و مستغرق در توحید بودند.
دوره دانشگاهی
سیدمحمد دامادی، در تیرماه سال ۱۳۴۱ ه.ش. مدرک لیسانس رشته زبان و ادبیات فارسی را از دانشسرای عالی دریافت کرد و کسوت معلمی در بر کرد و پنج سال را در دبیرستانهای اصفهان بهویژه دبیرستان ادب به تعلیم دانشآموزان پرداخت. پس از آن با انتقال به تهران ضمن خدمت آموزشی، ادامۀ تحصیل خود را در مقطع کارشناسی ارشد (فوق لیسانس) زبان و ادبیات فارسی پی گرفت و با درجه ممتاز این دوره را در سال ۱۳۴۷ تمام کرده و در ۱۸ شهریورماه سال ۱۳۴۹ از پایان نامه خود با عنوان «تحقیق و تتبع در اسرار التوحید» دفاع کرد و موفق به اخذ مدرک دکتری شد. در این مقطع تحصیلی نیز رتبه اول را در میان همگنان خود کسب کرد.
تدریس در دانشگاه
دکتر سیدمحمد دامادی، تدریس در دانشگاه را از دانشگاه تهران به صورت حق التدریسی آغاز (۱۳۴۸ - ۱۳۴۹) و از سال ۴۹ (پایان اسفندماه) تا سال ۵۶ (پایان اردیبهشت) به عنوان استادیار در دانشگاههای اصفهان و اهواز تدریس کرد. از سال ۵۶ تا ۶۷ در مقام استادیاری در دانشگاه اصفهان به کارش ادامه داد و از سال ۶۷ به درجه استادی نائل آمد. دکتر دامادی از دهه 60 به بعد، مدتی به تدریس زبان و ادبیات فارسی به رشتههای ادبی و غیرادبی در چند دانشگاه پرداخت: «دانشگاه اصفهان»، «دانشگاه تهران»، «دانشگاه سیستان و بلوچستان» (زاهدان)، «دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره)» (قزوین) و چندین و چند دانشگاه و دانشکده تهران و شهرهای دیگر. وی مدتی طولانی نیز در دانشگاه آزاد اسلامی ورامین (پیشوا) تدریس کرد. علاوه بر این، در همین دوره، سالهایی درازتر را به تدریس و پژوهش در «موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی» با نام بعدی «پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی» نیز مشغول بود. استاد دامادی تا آن هنگام که رخت از جهان بربست، همچنان بر جایگاه معلمی در دانشگاه نشست. وی به مدت یک سال (۱۳۵۶-۱۳۵۷) به عنوان استاد مدعو در دانشگاه دورهام انگلیس به تدریس و تحقیق پرداخت. همچنین سالها بعد به مدت دو سال (از بهمن ماه سال ۱۳۷۸ تا پایان اسفندماه سال ۱۳۸۰) در دانشگاه بارسلونای ایالت کاتالونیای اسپانیا استادی کرسی زبان و ادبیات فارسی را عهدهدار بود.
دکتر سیدمحمد دامادی روز ۵ شهریور ماه سال ۱۳۸۶ در جریان سانحه رانندگی در جاده تهران- اصفهان چشم از جهان فروبست و در باغ رضوان اصفهان به خاک سپرده شد.
نگاهی به گزیدهای از آثار استاد دامادی
مکتبِ عشق بماناد و سیه حجره علم
که در آن بود اگر کسب کمالی کردیم
حاصلِ زندگیِ او بر این باور بود که «نه به خود رفتهام این راه چه نیکو و چه زشت» و جز حوالتِ یزدانی چیزی دیگر نبوده است. استاد دامادی در طول چهل و پنج سال فعالیت علمی علاوه بر تدریسِ مستمر به دانشجویان دانشگاههای کشور، موفق به تألیف و تصحیح متون و ترجمه و نگارش و انتشار بیست مجلّد کتاب شد و همچنین بیش از 120 مقاله ایرانی علمی، ادبی و پژوهش در زمینههای گوناگون زبان و ادب فارسی، فرهنگ و معارف اسلامی و علوم انسانی از او به یادگار مانده که در مجلهها و فصلنامههای معتبر داخل و خارج از کشور به زبانهای فارسی، عربی، انگلیسی و اسپانیایی چاپ شده است. ازجمله آثار ایشان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
(1350) جرعهای از زلال، برگزیدههایی از آثار منظوم و منثور فارسی، تهران: سکه (چاپخانهای)
(1351) تحفه الاخوان در بیان اصول فتوت و آداب فتیان، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
(1355) تنوع مضمون در سبک هندی، تهران: انتشارات دانشگاه اصفهان.
(1367) شرح بر ترکیب بند جمال الدین محمد بن عبدالرزاق اصفهانی در ستایش رسول اکرم (ص)، تهران: انتشارات دانشگاه تهران
(1370) تحفه الاخوان فی خصائص الفتیان، تألیف کمال الدین عبدالرزاق کاشانی، با مقدمه و تصحیح و تعلیق، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی
(1370) حکایت اشرف خان و سرگذشت سه درویش با مقدمه و تصحیح، تهران: انتشارات پاژنگ
(1371) المسائل، از محیی الدین بن عربی با مقدمه و تصحیح و تعلیق، تهران: انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
(1371) تهذیب الاخلاق از یحیی بن عدی بن حمید بن زکریا با مقدمه و تصحیح و ترجمه و تعلیق، چاپ دوم، تهران: انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی.
(1372) ابوسعیدنامه زندگی نامه ابوسعید ابوالخیر، تهران: انتشارات دانشگاه تهران
(1373) الادب والمروء از صالح بن جناح، با تحقیق در فراز و فرود فتوت و جوانمردی، تهران: انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
(1375) ترجمه برگزیده آثار در قلمرو نقد ادبی، اثر تی اس الیوت، تهران: انتشارات علمی
(1375) شرح بر مقامات اربعین یا مبانی سیر و سلوک عرفانی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران
(1379) شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت: تحلیل عشق و علم و عرفان همراه با شرح و تفسیر منتخب مثنوی، تهران: نشر دانا
(1379) مضامین مشترک در ادب فارسی و عربی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران
(1381) «گزارش زندگی در اسپانیای اسلامی» اثر خسوس گروس توضیح دکتر سید محمد دامادی، تهران: انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
(1382) «زنان و مردان بزرگ، از لیسلی لویت، به همراه به بزرگی چیست و بزرگ کیست؟» نگارش و ترجمه، تهران: نشر عرفان
(1383) اسطوره سیاسی از هنری تودر، با مقدمه و ترجمه و توضیح دکتر سید محمد دامادی، موسسه انتشارات امیرکبیر
(1383) فرهنگ تحقیق، پژوهش و نگارش، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی (واحد ورامین)، تهران.
(1384) فارسی عمومی (آموزش دانشگاهی زبان و ادب فارسی) انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهارم
آثار یادشده، بیتردید گواهی است بر توانایی گسترده مؤلف و مترجم در شناسایی بخشهایی در خور توجه از سنتهای ادبی و عرفانی و فرهنگی ایرانی و اسلامی. این آثار، چه به لحاظ محتوا و چه از نظر زبان، آغشته و آمیخته با شعر و نثر قدیم فارسی و عربی است. دامادی با اعتماد به نفسی بسیار نمایان در راه «درج و اقتباس» نمونههای متقدم ادب و فرهنگ پارسی و تازی، حد و مرزی نمیشناسد. این درج و اقتباس اغلب در خدمت نوعی حکمتاندیشی حسرتآمیز قرار دارد و با تأکید بر تعالیم اخلاقی در سراسر هر نوشته همراه است. چکیده سخن او را در دیباچههای این آثار میتوان یافت. این دیباچهها، در مجموع، شکلی خطبهوار دارد و از بیان برخی ماجراهایی که در زمینههای فرهنگی و شخصی بر مؤلف و مترجم گذشته است، تهی نیست. نیز، هر دیباچه با عبارتهایی دعایی آغاز میشود و پایان میپذیرد. نفوذ و تأثیر نوع زبان و شیوه نگارش برخی پژوهندگان و استادان سنتگرا، مانند بدیعالزمان فروزانفر (۱۳۴۹-۱۲۷۶) به ویژه در شرح مثنوی شریف (۳ج، ۴۸-۱۳۴۶) بر بخش عمدهای از این آثار بسیار چشمگیر است. این نفوذ و تأثیر در دیباچههای مورد بحث، بیش از بخشهای دیگر آشکار است. با این همه، دامادی در تألیف این آثار، به مخاطبان گسترده آثار ادبی قدیم نظر چندانی ندارد. زیرا او تنها در یکی از آثار خود به مثنوی معنوی میپردازد و از شرح و تحلیل شاهنامه، گلستان، بوستان، دیوان حافظ و خمسه نظامی و آثار عطار، خاقانی، ناصرخسرو، بیهقی و دیگران، یعنی متنهای اصلی ادب قدیم چشم میپوشد. موضوع سخن برای وی، اغلب، متنهای ناشناخته یا کمتر شناخته ادب و عرفان ایرانی و اسلامی است. اما این متنها، در واقع بیشتر انگیزه یا بهانهای است که مؤلف و مترجم را به بیان و گردآوری نکتهها و توصیههای اخلاقی و حکمی و عرفانی کشانده است. از اینرو آنچه برای دامادی اهمیت عمدهای دارد، نه خود ادبیات، بلکه نتیجه و حاصلی است که باید از ادبیات به دست آید. به بیان دیگر، وی به دنبال «معنا» است و نه «صورت». پس، از نکتهها و تحلیلهای جدید ادبی یا تاریخ ادبی با فرهنگی در تألیفها و ترجمه ـ تألیفهای دامادی کمتر خبری دیده میشود. اما در مقابل، آثار مورد اشاره به دلیل وسعت اندوختهها و دانستههای مؤلف و مترجم، برای جویندگانی که به دنبال آموزشهای غیر لفظیتر در ادب و فرهنگ سنتیاند، و علاقهمندند تا ذوق و ذهن خویش را از گنجینه نظم و نثر فارسی و تازی پرباری بخشند، بسیار دلپذیر جلوه میکند.
دامادی در بخشی از آثار خویش به آثار ادبی و فرهنگی جدید فارسی و فرنگی توجه کرد. او گذشته از ترجمه منتخبی از مقالههای تحلیلی و انتقادی تی اس. الیوت (۱۹۶۵-۱۸۸۸ م) به فارسی ـ که از آن میان، چند مقاله پیشتر به قلم مترجمانی دیگر جامه فارسی پوشیده بود ـ در فارسی عمومی خویش، به گستردگی، و حتی شاید بتوان گفت به دلیری، برای آموزش ادب فارسی به رشتههای غیر ادبی، سیر آموزش را به خلاف شیوه رایج در ایران، از ادب جدید به سوی ادب قدیم قرار داد. یعنی دانشجو ابتدا با آثار محمدعلی جمالزاده، ملکالشعرا بهار، صادق چوبک، مهدی اخوان ثالث، عبدالحسین زرینکوب، نیما یوشیج، ایرج میرزا، جلال آلاحمد، سیاوش کسرایی، صادق هدایت و دیگران آشنایی مییابد و سپس، در و میانه کتاب، به تدریج نمونههایی از آثار شاعران و نویسندگان قدیمتر، از دوره قاجار تا عهد نخستین شعر و نثر فارسی، یعنی در دوره سامانی، پی گرفته میشود. اما حتی در این مرحله نیز متنهای قدیمیتر ادبی در کنار تحلیلها و دریافتهای منتقدان و پژوهندگان ادبی عصر ما درباره این متنها قرار میگیرد.
توجه گستردة مؤلف به ادب دوره معاصر در فارسی عمومیاش، آن هم در سال ۱۳۷۰، مورد استقبال علاقهمندان ادب معاصر قرار گرفت و در مقابل، ناخوشنودی و حتی انتقادهای تند برخی از تکاپوگران سیاسی ـ ایدئولوژیک آن دوره را برانگیخت. اما این اثر با چاپهای مکرر به خوبی جای خود را در میان علاقهمندان ادبی یافت و به احتمال به شناختهشدهترین اثر مؤلف تبدیل شد.
فرازهایی برگرفته از نوشته استاد دامادی دربارۀ مأموریت در دانشگاه بارسلونا
استاد دامادی در شرح مأموریت کاری خود برای تدریس زبان فارسی در دانشگاه بارسلونا که خود نوشتهای آموزنده و نشان از اخلاق و مرتبۀ استادی او دارد، چنین مینویسد:
«تنها با برخورداری از عنایات یزدانی و الطافِ سبحانی بود که این خدمتگزارِ دیرین ادب و فرهنگ توانست وظیفهای چنین مهم را با توفیق و سرافرازی به پایان رساند.
آن را که دل از عشق، پُر آتش باشد
هر قصّه که گوید، همه دلکش باشد
از آنجا که اسلام را نه در تهدید، بلکه در تسلیم دانستهام در این مدّت با در پیش گرفتنِ روش پایداری و استواری بر سرِ اصول و نه مجادله و یا معارضه ــ چنان که پیش از من بوده است ــ به لطفِ خداوند رفتار کردهام.
بجا است که شُکرِ خدای را بر زبان آورم که هرچند به سخت جانیام این گمان را نداشتم، توانستم شبهای هجران را بگذرانم و زنده مانم و در طیّ مدّتِ مأموریت از بام تا شام و پاسی از شب گذشته جانانه و مردانه کار کنم و با تدریس زبان و آموزش ادبیّات فارسی در اشاعه و گسترشِ ادب و فرهنگ ایرانی به سهم خود در گوشهای از جهان به انجام وظیفه بپردازم و فروغ معرفت را در زبان و ذهنِ فارسیآموزانِ دانشگاه بارسلونا روشن سازم و افروخته نگاه دارم و از بامداد تا شامگاه به طور منظّم در دفتر کارِ خویش در دانشگاه حضور یابم و همچون هنرمند و بازیگری که هر ساعت از روز را به ایفای نقشی متفاوت از دیگر ساعات مشغول است، شادمانی و سرفرازیِ خود را تنها و تنها در صفایِ معاملت با خالق و خدمتِ بیآلایش و انجام وظایفِ دانشگاهی بیابم.
در این مدت در یادگیریِ زبان و فرهنگ اسپانیولی لحظهای درنگ نکردم. سه کتاب مهم و بنیادیِ آموزشی را از آغاز تا پایان با دقّتِ علمی و مبتنی بر تجاربِ زبانآموزی نزد زباندانانِ آن دیار آموختم و دو کتاب دیگر را به طور جنبی خود مطالعه کردم. از مراجعه به منابع و مآخذ و فرهنگها و استفاده از کارافزارهای نوین یادگیریِ زبان بهره بسیار برگرفتم. کوشیدم فارسی را به اسپانیولی به دانشجویانم آموزش دهم و به ترجمه از فارسی به اسپانیولی و از اسپانیولی به فارسی لحظهای درنگ نکردم. چنان که «گزارش زندگی در اسپانیای اسلامی» را از زبان اسپانیولی به فارسی ترجمه کردم که از سوی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی انتشار یافت و کتابِ «اسطوره سیاسی» را از انگلیسی به فارسی برگرداندم که توسط مؤسّسه انتشاراتی امیرکبیر انتشار یافت. کتاب «شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت» نیز در تحلیل عشق و علم و عرفان در مثنوی همراه با تفسیر منتخبِ شش دفتر نیز در سال 1379=2000 میلادی انتشار یافت. در این مدّت با امعانِ نظر به مصادیق این اشعارِ مَخزن الأسرارِ نظامی که در فضیلتِ سخن میگوید:
خطِّ هر اندیشه که پیوستهاند
بر پَرِ مرغانِ سخن بستهاند
**
پرده رازی که سخنپروری است
سایهای از پرده پیغمبری است
**
بی سخن آوازه عالَم نبود
این همه گفتند و سخن کم نبود
**
نکته نگه دار، ببین چون بُوَد
نکته که سنجیده و موزون بُوَد
**
صدرنشین تر ز سخن، نیست کس
دولتِ این مُلک، سخن راست بس
مقالههای متعدّد نیز، در مُعَرّفیِ تاریخ و ادب و فرهنگ و عرفانِ ایران اسلامی به خامه نگارنده این سطور منتشر شد که از جمله آنها یکی: «واقعیّات حیاتِ خیّام از میان افسانهها و أفکار او از خلالِ رباعیّات» بود که در نامه پارسی سال پنجم شماره 1 در صحایف 5 تا 17 سرمقاله قرار گرفت.
و مقاله دیگر «معرّفیِ زندگی و آثار و احوال و سبک اشعارِ شاعرِ بزرگ و عارف زبانزدِ ایران جلالالدّین محمّد بلخی» بود که در فصلنامه انجمن شرقشناسانِ اسپانیا در مادرید، به زبان اسپانیولی انتشار یافته است.
... واقعیَّت اینست که به فضل و عنایت الهی من به عنوان استاد زبان و ادبیات فارسی روح و جان و روان ایرانِ و ایرانیان را در قالب میراثِ فرهنگیِ برآمده از باورداشتهایِ اسلامی همواره با خویش داشتهام و از این رهگذر به تعبیر خواجه رندانِ جهان، حافظ که میگوید... بُعد منزل نبود در سفرِ روحانی، هیچگاه از انجام وظیفه خود آن هم به بهترین وجهِ ممکن و مقدور، کوتاهی روا نداشتهام و اهتمام بیوقفه من برای یادگیری زبان اسپانیولی به منظور توفیق و کامیابیِ بهترِ آموزش زبان و ادب و فرهنگ ایران بوده است. دستاورد این تلاش بیوقفه این بوده است که مطالب علمی و آموزشی را از قبل به اسپانیولی تهیّه کرده و به آموزش زبان و ادب فارسی به زبان رسمیِ آنها در کلاسهای درس پرداختهام و کمّ و کیفِ آموزشی افزایش یافته است و اکنون بیشتر به اسپانیولی و کمتر به انگلیسی تدریس میکنم و ناگفته پیداست که تدریس با این کیفیّت، مستلزم صَرفِ وقت بسیار و جستوجو و دستیابی به عبارات رایج روزانه در فرهنگ های اسپانیولی به انگلیسی و ترجمه آن عبارات به فارسی بوده که از نخستین ساعاتِ بامداد تا پاسی از شب گذشته ادامه داشته است و در صورت ادامه و استمرار، خمیرمایه کتابی مفید و آموزشی را فراهم میسازد که آموزش زبان فارسی به اسپانیولیزبانان را جایگاهی خاصّ می بخشد و از بسیاری از دشواریها میکاهد، خاصّه آن که ملاحظه میشود به خاطر آشنایی محسوسِ من به زبان اسپانیولی، پیشرفت دانشجویان چشمگیرتر و علاقه آنها به فراگرفتنِ زبان فارسی بیشتر شده است و نظر به این که بنا بر یک تعبیرِ شاعرانه باید بگویم «...از برِ ما تا به مقصد همچنان فرسنگهاست» و به گفته منوچهری دامغانی:
شعر ناگفتن به از شعری که باشد نادُرُست
بچّه نازادن به از شش ماهه افکندن جنین
این میزان از تلاش و کوشش استاد دامادی بدون تردید فراتر از وظایف محوله به استادی در حال انجام مأموریت است و چنانکه خود مینویسد تمام اهتمام او برای نمایندگی بهینه از روح و روان و جان ایرانیان در قالب آموزش و انتقال میراث ادبی ایرانزمین بوده است و اگر این کوشش علمی در کنار منش پژوهشدوست و شخصیت میهنپرست او دیده شود روشن میشود که یک استاد، آن هم استادی از جنس استاد ادبیات میتواند بیرون از مرزهای جغرافیای وطن خود چگونه منشأ اثر باشد.
دکتر دامادی در ادامه شرح دوران کاری خود در بارسلونا نقل میکند:
«در این دوره آموزشی نیز این توفیق حاصل است که دانشجویان به حضور در کلاسِ دروس فارسی رغبت و علاقه و اهتمام خاصّی از خود ابراز میدارند. تدریس در این دانشگاهها این خاصیت را نیز دارد که گاهی دانشجویان پرسشهایی میکنند که مثلِ آهنی که بر سنگ خورَد و شراره برافروزد، استاد متوجّه دانستههایی میشود که هیچگاه از خزانه حافظهاش به بیرون راه نیافته است برای مثال، در روز پنجشنبه 30 آبان (20 نوامبر) یکی از دانشجویان با ادب و احترام ویژهای پرسید: رباعی شماره 109 خیام را میدانید چیست؟ میخواهم ترجمه اسپانیایی آن را بدانم. به او گفتم: رباعیات خیّام تدوینهای گوناگون و چاپهای مختلف دارد و نه من و نه هیچ کس دیگر هم نمیتواند به این پرسش، پاسخ دهد. گفت کلمه اوّلش را میدانم. گفتم چیست؟ گفت: شادی. بلافاصله پاسخ دادم این است:
شادی بطلب که حاصلِ عُمرِ دمی است
هر ذرّه ز خاک، کیقبادی و جمی است
**
احوالِ جهان و عُمرِ فانی و وجود
خوابی و خیالی و فریبی و دمی است
و پس از ترجمه کامل آن...گفتم: ترجمه بیت دوم همان است که شما می گویید: La vida es sueño زندگی، رؤیا است.
حضور استاد زبان و ادبیات فارسی در هر کجای جهان که باشد، در واقع حضورِ ایران است. به عبارت دیگر تنها استاد زبان و ادبیات فارسی است که میتواند به نوعی ایران را با خود به همراه ببرد و زبان فارسی را که معرِّف سیمای معنوی و عامل تفاهم و تعاون و مظهرِ دستاوردهایِ متراکم اندیشه پیشینیان و واسطة العقد بقا و سند هویّت و مایه سرفرازی و مهمترین پشتوانه فرهنگی ایران اسلامی و دربردارنده زبده لیاقت و شایستگی ایرانیان در طیِّ تاریخِ درازدامن آنها بوده است و به راستی مَظهرِ حیات ایران و ایرانیان است، در گوشه و کنار جهان زنده نگه دارد...
چنین استادی باید زبان و بیانی آن چنان گرم و نرم و از معرفت سرشار داشته باشد که بتواند بر علاقه و اشتیاق دانشاندوزان و فارسیآموزانِ غیرایرانی بیفزاید و آنها را به یادگیری و معرفتآموزی هرچه بیشتر برانگیزاند...
هر ملت هوشیار و دوستدار پیشرفت و ترقّی هم در دنیای کنونی باید بکوشد که در بزرگداشت فرهنگ ملی و نکوداشت جلوههای اصیل آن و آگاهی بر مزایای راستین زبان و ادبیات و فرهنگ خود، اهتمامی در خورِ ستایش و کوششی بیوقفه و مداوم داشته باشد و تنها از این طریق و گام برداشتن در این راه است که میتواند از تهاجم فکر و فرهنگ دیگران مصونیّت یافته، ایمِن بماند.
از اینرو، آموزش زبان و ادب و فرهنگ ایران_چنانکه آموختن زبان و ادب و فرهنگ زبانهای جهانی_باید از عناصرِ کالبدی و اصول مسلَّم برنامههای آموزشی در کلیه مقاطع تحصیلی به شمار آید و تنها با تنظیم و اجرای برنامهای دقیق و سنجیده از سوی کارشناسان خبیر و آزموده است که میتوان موجبات آشناییِ درستِ آموزندگان ایرانی را با زبان و ادب و فرهنگ و معرفت ایران و جهان فراهم ساخت تا ایرانیان نیز به نوبه خود بتوانند در عین پاسخ به نیاز زمان، راهگشای آیندهای روشن و صراطی مستقیم باشند.
کوتاه سخن آن که ما ایرانی زاده شدهایم و هر جا هم که باشیم، ایرانی هستیم و ایرانی هم از دنیا میرویم امّا در هر کجای جهان که باشیم باید رفتاری داشته باشیم که شایسته یک ایرانیِ نمونه و سربلند باشد و به گونهای که وقتی دیگران ما را میبینند فکر کنند همه ایرانیها همینطورند. حالا چه بسا ممکن است عدهای هم علمی نداشته باشند، فضل و کمالی نداشته باشند ولی آن اصالتِ ایرانی، پدر و مادرداریِ ایرانی، آن حسّ جوانمردی خاصِّ ایرانی در میان کسانی که به این قبیل مراکز علمی دنیا اعزام میگردند باید طوری نباشد که اسباب سرشکستگی را فراهم کند بل که در هر جا که هستند و به هر طریقی که انجام وظیفه میکنند، آدمی نمونه باشند و به گونهای که به آنها مثل بزنند. آرزویم تندرستی و شادکامی همه کسانی است که به منزلتِ گنجینههای زبان و ادب و فرهنگ ایران در گوشه و کنار جهان آگاهاند و مایه مباهات ایران اسلامی و ایرانیان در جهاناند و با آشنایی عمیقی که با خداوندگاران شعر و نثر فارسی و نیز با استیلا و اشرافی که بر زبانهای خارجی دارند، میتوانند بر فرهنگ دیرپا و زبان و ادبِ گرانقدر و ارزنده ایرانیان آثاری ماندگار بیفزایند و با این مایه از دلدادگی و سرسپردگی به مظهر جاویدان ایران ـ زبان فارسی است که میبینم از شما چه پنهان هنوز شور جوانی در شصت سالگی در وجودم زبانه میکشد و آرزو را هم بدینترتیب بر جوانان عیب نمیبینم و نمیدانم و هر چند روزی چندبار هم شده که در برابر آیینه محض مثال بایستم و دگرگونیها را نیز به چشم خود ببینم امّا گذشت زمان و گذر عمر را در مورد خود لااقل نمیتوانم باور کنم! . . .
هرآه که بود در دلِ ما
برقی شد و سوخت حاصل ما
رازِ دلِ ما، نمیشود فاش
تا لاله نروید از گِل ما
الباقی هو المُشتاقی و تتّمه اگر مقدور شد عند التّلاقی!»
این جملات و پایانبندی گزارش استاد دامادی است که موجب میشود دوستان و همکاران او در مراسم یادبودش، او را نه تنها فردی مرگآگاه بدانند که در شیوه زیستن خود مرگآگاهانه زیست، بلکه بگویند گویی او بانگ بربستن محمل را شنیده بوده است و گزارش مأموریت خود را همچون یک وصیتی علمی نگاشته است.
یاد استاد دامادی از زبان همکاران و دوستان
دکتر خلیجی: گویا دکتر دامادی از رفتن خود آگاهی داشتند
دکتر خلیجی معاون پژوهشی وقت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در مراسم بزرگداشت دکتر دامادی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، عمق معلومات و اطلاعات، دقت در طرح مسائل و ذکر اصطلاحات را از صفات بارز و ویژگیهای برجسته ایشان برشمرد. دکتر دامادی برای هر مسئله و هر موضوعی در زندگی، همیشه یک قطعه شعر، یک غزل، یک دوبیتی، یک بحث فلسفی، یک بحث عرفانی یا یک آیه قرآنی در چنته داشتند. محال بود مسئلهای پیش بیاید و ایشان از بحر اطلاعات و معلوماتش چیزی مطرح نکنند. روحیه و احوال واپسین ماهها و روزهای عمر مرحوم دکتر دامادی جلب توجه میکرد؛ به ویژه تغییراتی که در رفتار ایشان، طی یک سال گذشته رخ نموده بود، از جمله: عدم پیگیری کارهای عادی، پروژهها و تألیفات و پرداختن بیش از پیش به مسائل عرفانی، اشعار، آیات قرآن و احادیث و تکریم استادان و دوستان گذشته.
دکتر خلیجی، رو به خدارفتن و نزدیک و نزدیکترشدن به آن ذات مقدس را ویژگی بارز استاد در روزهای پایانی عمر توصیف کرد و در این زمینه، گزارش خودنوشت ایشان در مورد دوران مأموریت علمی دکتر دامادی در دانشگاه بارسلونای اسپانیا را شاهدی بر ادعای خود ذکر کرد. آیا کسی میتواند وصیتنامهای عارفانهتر، دقیقتر، توحیدیتر، و رساتر از این بنویسد. گویا دکتر دامادی از رفتن خود آگاهی داشتند.
دکتر کتابی: آثار علمی و پژوهشی برجای مانده از آن مرحوم بهترین باقیات صالحات است
دکتر کتابی رئیس وقت پژوهشکده علوم اجتماعی نیز دکتر دامادی را برخوردار از فضایل و محاسن بسیار دانستند: «انسان به مصداق جائزالخطا بودن نمیتواند از هر جهت معصوم باشد. اگر ما هنگام قضاوت درباره اشخاص به جای کمالطلبی و مطلقگرایی، مجموع افعال، اعمال، دستاوردها و خلاصه کارنامه کلی زندگی آنان را در نظر بگیریم و به کارنامه زندگی و به خصوص حیات علمی شادروان دکتر دامادی بنگریم، کاملاً مثبت است.
رئیس وقت پژوهشکده علوم اجتماعی، در ادامه، خصوصیات اخلاقی دکتر دامادی را ذیل سه برجستگی بارز توصیف کرد:
1. سخت کوشی، استعداد علمی بالا و حافظه بسیار قوی.
2. صراحت لهجه، رکگویی و اجتناب از هر نوع ریاکاری و تظاهر.
3. وفاداری و حقشناسی نسبت به استادان و دارندگان حق تعلیم برگردن او.
بنده از همان دوران دبیرستان، شاهد تلاشهای علمی و درخشش چشمگیر دکتر دامادی در زمینه تحصیلات قدیم و جدید بودم. وی صرفنظر از احراز رتبه اول در دبستان و دبیرستان، در اکثر سالها به فراگیری دانشهای قدیمی دلبستگی زیادی نشان میداد. عصرها پس از خاتمه کلاسهای درس و در روزهای تعطیل، برای کسب علوم قدیمه و حوزوی نزد علمای برجسته اصفهان زانوی تلمذ بر زمین مینهاد.
دکتر کتابی در تمجید از استعداد بینظیر و شایان تحسین آن ادیب وارسته، از کتابی تحت عنوان گزارش زندگی در اسپانیای اسلامی(2) سخن به میان آورد و گفت: «آن مرحوم در طول دوره دو ساله مأموریت تحصیلی و علمی در دانشگاه بارسلونای اسپانیا توانست زبان اسپانیولی را بدون هیچگونه آشنایی قبلی، در این مدت قلیل بیاموزد، تا آنجا که توانست کتابی را از زبان اسپانیولی به فارسی برگرداند که در پژوهشگاه به چاپ رسید؛ و شگفتانگیزتر اینکه به عنوان طرح پژوهشی خود، ترجمه متون ادبی برجسته فارسی نظیر گلستان سعدی و امثال آنها را به زبان اسپانیولی به شورای پژوهشی پژوهشگاه پیشنهاد کرد که تصویب شد.
بارها شاهد بودم که دکتر دامادی با چه احترام و تکریمی از استادان برجستهاش نظیر مرحوم بدیعالزمان فروزانفر، مرحوم جلالالدین همایی، مرحوم دکتر عبدالحسین زرکوب، مرحوم ذبیحاله صفا و... و حتی از معلمان دوره ابتدایی و متوسطهاش با همه وجود تجلیل میکرد و به کرات دیده بودم که هنگام ذکر نام آنها، اشک در چشمانش حلقه میزد.
دکتر کتابی، در خاتمه، آثار علمی و پژوهشی برجای مانده از آن مرحوم را بهترین باقیات صالحات خواند و بر تکریم عالمان، بزرگان و گنجینههای گرانقدرِ در قید حیات پژوهشگاه تأکید کرد.
دکتر کلباسی: جزئی از نفس دکتر دامادی، فرهنگ و ادب این سرزمین بود
دکتر کلباسی قائم مقام وقت گروه علم و دین، زبان و طلاقت زبان آن هم در قالب شعر را از نشانههای حکمت برشمردند و استاد مرحوم دکتر دامادی را تجلی پیوند ادب و عرفان و برخوردار از ادب نفسی و ادب درسی، هردو با هم، معرفی کردند: «ادب درسی، شدت حافظه و ذاکره ایشان بود که من در حقیقت در بعضی اوقات به شگفتی میافتادم که حافظه قوی انسانی در این سن و سال و در این شرایط آنقدر است که توان داشته باشد شاید بیش از یک ساعت به طور متصل اشعاری را آن هم با دقت و بدون کوچکترین سکته و اشتباهی بر زبان براند؛ و اما ادب نفسی که فکر میکنم از آن هم مهمتر است ...احترام به ذی حق و کسی که بر گردن و پشت او حقی داشته است، به خصوص کسانی که حق تعلیم داشتهاند، که من آن را از ایشان مکرر دیدم.
دکتر کلباسی با اشاره به صراحت لهجه دکتر دامادی، آن را معلول عشق و شیفتگی بسیار والای ایشان به فرهنگ و ادب ایران زمین دانست و ابراز کرد: «چیزی که برای انسان ملکه میشود، جزئی از نفس اوست؛ و جزئی از نفس دکتر دامادی، فرهنگ و ادب این سرزمین بود که در حکم حیات او و پاسداشت از آن در حکم پاسداشت از ناموس او تلقی میشد.»/پایان
نظر شما :