گزارش کرسی ترویجی «استعاره مفهومی تکاملی»
کرسی ترویجی «استعاره مفهومی تکاملی» دهم دی ماه 1401، با ارائه دکتر محمد هاتفی و با حضور ناقدان: دکتر آزیتا افراشی و دکتر حمیدرضا شعیری در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
در این نشست که با مدیریت علمی دکتر علیرضا شعبانلو و مدیریت اجرایی دکتر طاهره ایشانی برگزار شد، ابتدا دکتر هاتفی ادعای علمی طرحنامه خود در زمینه استعاره مفهومی تکاملی را ارائه کرد و سپس ناقدان به نقد دیدگاه علمی او و وجوه نوآورانه مدنظر صاحب طرحنامه پرداختند.
دکتر هاتفی در ابتدای سخنانش گفت: این طرحنامه بهلحاظ سابقه پژوهشی ریشه در برخی از قسمتهای رساله دکتری من در سال 1388 دارد که در آن زمان برخی شعرهای دیداری را بررسی کردم و بدون اینکه به مبحث استعاره مفهومی التفات پیدا کنم، وجود نمودهای استعاری در طراحی این شعرها از منظر استعاره جهتی قابل مشاهده بود، اما توجه به استعاره مفهومی و بهویژه استعاره مفهومی تکاملی که مورد ادعای طرحنامه نوآوری است، در مقاله اخیرم درباره یک شعر دیداری با عنوان «قطار باز حرکت کرد» پردازش شد و مقاله مربوط در مجله پژوهشهای زبانشناسی چاپ شد. علاوه بر این، طرح پژوهشی فعلی من در پژوهشگاه درخصوص متنهای اکفراستیک است که حین کار روی این متنها متوجه شدم استعاره مفهومی در این متنها جایگاه بسیار مهمی دارد. از اینرو با جمعکردن همه مباحث در پیرامون استعاره مفهومی سعی شد رویکرد متفاوت خود به استعاره را جمعبندی کنم و حلقه واسط این دستاوردها یا بهعبارتی مهمترین بخش آن، معرفی استعاره مفهومی تکاملی است.
وی ادامه داد: تفاوت اصلی رویکرد طرحنامه با رویکرد موجود استعاره مفهومی که از لیکاف و جانسون شروع شده و حتی با منتقدان نظریه استعاره مفهومیشان، در این است که بهطور مبنایی از رویکرد آنها که در چارچوب مطالعات همزمانی و ساختارگراست فاصله میگیرم. لیکاف و جانسون دغدغه اصلی و تلاششان این است که خود را بهعنوان نظریهپردازان رویکرد مطالعاتی همزمانی و ساختارگرا بهرسمیت بشناسانند و حتی دغدغه تجربیبودن دارند، زیرا در آن زمان پارادایم پژوهشی در سلطه مطالعات ساختارگرا بود و از اینرو باوجود انتقاداتی که به شیوه پژوهشی چامسکی در زمینه بیتوجهی به معنا دارند، خودشان رویکردی اصولگرا و مبتنی بر جستوجوی تشابهات تکراری ساختاری در زمینه استعارهها در پیش گرفتهاند و منتقدان آنها نیز با این که به برخی جنبههای مطالعاتیشان نقد کردهاند همچنان در همان چارچوب باقی ماندهاند، زیرا بهعنوان مثال وقتی به لیکاف و جانسون انتقاد میکنند که تأثیر فرهنگ را نادیده گرفتهاند تلقیشان از فرهنگ مبتنی بر تلقی متنمحور و بافتمحور در مطالعات فرهنگی اخیر نیست بلکه مثلاً با مشاهده نمونه مطالعاتی میدانی در یک بافت اجتماعی و فرهنگی دیگر، میگویند فرهنگهای متفاوت استعارههای مفهومی متفاوتی دارند. بنابراین نقد فرهنگی آنها نه یک نقد مبتنی بر مطالعات فرهنگی که فرهنگ را در تقابل با طبیعت ببیند بلکه نقد مبتنی بر مشاهدات میدانی است.
نظریه استعاره مفهومی لیکاف و جانسون از آنجا که به ناخودآگاهی شناخت استعاری اعتقاد دارد و اساس شناخت انسان را مبتنی بر استعاره میداند، بهعنوان یکی از نظریههای مهم در تقویت رویکرد پست مدرن شناخته شده اما رویکرد مطالعاتی خودشان در پژوهش همچنان مدرن است، زیرا دغدغه قطعیت در نتایج پژوهش، تکرارپذیری و تجربهگرایی دارند. بنابراین پژوهش آنان همچنان از منظر روششناختی از معایب پژوهشهای مدرنیستی نیز برخوردار است گرچه دستاوردهای پژوهششان تقویتکننده یا زمینهساز پست مدرنیسم بهشمار میرود.
الگوی پژوهش لیکاف و جانسون و نیز منتقدان آنان مانع از آن شده است که فراتر از جنبههای ساختاری استعارهها حرکت کنند و درنتیجه کارکردهای گفتمانی استعارهها در فضاهای عینی و متنی و تأثیر فضای نشانهای بر کاربرد استعاره واحد در شرایط پدیداری مختلف را از نظر دور داشتهاند. نحوه کار آنان در فضایی بین ساختارشناسی و طبقهبندی استعاری است و نحوه معناداری استعاره در فضاهای نشانهمعناشناختی و گفتمانی از منظر آنان دور بوده است. بنابراین آنچه آنان استعاره مینامند، پرداختی انتزاعی از استعاره است و استعاره در مادیت و عینیت آن را نمیتوانند نشان دهند.
از منظر درزمانی، استعاره دارای ماهیت نشانهشناختی است و در هر متن و بافتی متأثر از نیروهای درون آن متن و اهداف گفتمانی درونمتن است. از این منظر استعاره جز در بستری گفتوگویی و تنشی قابل بررسی نیست. از اینمنظر است که طرح حاضر رویکرد درزمانی نشانهمعناشناختی و تحلیلگفتمان را برای بررسی برگزیده است. در این رویکرد، دو منظر قراردادی و نقشگرا وجود دارد و تا جای ممکن سعی خواهد شد، استعاره از هر دو منظر بررسی شود.
وی شرح داد: در این طرحنامه دو سؤال اصلی مطرح میشود: استعاره مفهومی چگونه در متن معنادار میشود (نحوه معناداری استعاره)؟ و کارکرد ارتباطی استعاره مفهومی چگونه است (کارکرد ارتباطی استعاره)؟ برای بررسی سؤال نخست از رویکرد نشانه معناشناسی مکتب پاریس و برای سؤال دوم از نشانه معناشناسی نقشگرا استفاده شده است. زیرا رویکرد پاریس شیوه معناداری نشانهها در متنها در چارچوب گفتمانها را بررسی میکند و رویکرد نقشگرا به کارکرد ارتباطی نشانهها در متنها و گفتمانها میپردازد. علاوه بر این توجه کردهام که تفاوت بین استعاره زبانی و استعاره غیرزبانی را نیز نشان دهم. نتایج تحقیق نشان داد که استعاره مفهومی زبانی با ایجاد فضای نشانهای معنادار میشود. این مسئله از آنرو مهم است که در این پژوهش با توجه به نظریه نشانهشناختی یلمزلف، تلاش شد هر دو سطح بیان و محتوای نشانه را در نظر گیرم و نشان دهم این دو سطح همزمان پا بهپای نشانه استعاری در متن تحول میپدیرند. فضای نشانهای به استعاره مفهومی زبانی کمک میکند تا علاوهبر گسترش در معنی در سطح زبانی نیز گسترش بیابد چنانکه در یک متن ادبی بعضاً سه تا چهار یا بیشتر بیت را باید یکپارچه معنا کرد و این با صنعت موقوفالمعانی سنتی نیز متفاوت است. بنابراین نمونههای متنی را نیز توزیع کردم و هم متنهای زبانی و هم متنهای تصویری و هم متنهای چندوجهی کلامی_بصری مانند شعرهای دیداری را برگزیدم تا کارایی، نحوه معناداری و کارکرد ارتباطی استعاره مفهومی در متنهای دارای وجوه نشانهشناختی و بینانشانهشناختی متعدد را بررسی کنم.
پژوهش حاضر تلاش میکند، در سه سطح به پرسشهای مربوط بهنحوه کارایی، معناداری و کارکرد استعاره مفهومی پاسخ دهد. پاسخ به این پرسشها درباره استعاره مستلزم در نظر گرفتن جایگاه متنی و گفتمانی استعاره و توجه به مؤلفههای مختلف شناختی و عاطفی پیرامون استعاره در فضاهایی درزمانی است. فرضیههای پژوهش بسته به هر کدام از پرسشها به این صورت بوده که بهنظر میرسد بهلحاظ کارایی، استعاره مفهومی بهصورت فضایی و در قالب ایجاد فضای استعاری کار میکند؛ بهلحاظ معناداری، در چارچوب گفتمان و در فضایی تنشی معنادار میشود و بهلحاظ کارکرد، در وضعیتهای چندوجهی، دارای کارکرد بینانشانهمعناشناختی است. یکی از کارکردهای بینانشانهمعناشناختی آن، کارکرد اکفراستیکی است که کمک میکند هنرمند فضایی نشانهای را با فضاسازی استعاری به فضای نشانهای دیگر منتقل کند.
بر اساس پژوهش حاضر بهنظر میرسد استعاره مفهومی در وضعیتهای بینانشانهای از ظرفیت کاربردی در فضاهای آموزشی برای ایجاد تفکر خلاق و آموزش تفکر استعاری برخوردار است.
دکتر هاتفی تأکید کرد: اصلیترین تفاوت استعاره مفهومیِ مدنظر این طرحنامه با دیگران در این است که استعاره مفهومی از نظر من تنها زمانی قابل طرح است که امری ذهنی در پرتو امری عینی توضیح داده شود، یعنی به زبان استعاره سنتی باید گفت؛ مشبه عقلی و مشبه حسی باشد و در موارد دیگر استعاره، بهویژه در استعاره عینی به عینی، اگر هم به استعاره قائل باشیم استعاره مفهومی به معنی خاص نیست. بنابراین من از موارد متعدد استعاره مفهومی که لیکاف و جانسون و دیگران مطرح کردهاند تنها یک نوعشان را استعاره مفهومی میدانم و به آن «استعاره مفهومی خاص» میگویم. در استعاره مفهومی خاص یا استعاره مفهومی ذهنی به عینی، مبدأ استعاره امری عینی، حسی و مقصد آن امری ذهنی است و امر ذهنی در پرتو امر عینی تعین مییابد. مانند استعاره «عشق سفر است» که در آن عشق امری انتزاعی و سفر و ملزومات آن عینی است.
استعاره در شکل سنتی آن، امری زبانی است درحالیکه استعاره نزد لیکاف و جانسون مقولهای شناختی است. طرحنامه حاضر بر رویکرد شناختی استوار است اما به جای توجه به تشابهات ساختاری به تفاوتهای متنی و درزمانی استعاره در بستر گفتمانها توجه دارد. ارسطو استعاره را انتقال اسم چیزی به چیز دیگر میداند اعم از اینکه بهصورت انتقال از جنس به نوع یا از نوع به جنس یا از نوع به نوع یا بر حسب قیاس تناسب بوده باشد. مبنای استعاره نزد ارسطو تشبیه است و این برداشت از استعاره تا دوره مدرن در میان نظریهپردازان استعاره رواج داشته است.
وی گفت: استعاره زبانی را میتوانیم شکل استاندارد و سنتی استعاره تلقی کنیم که در آن چیزی بنا به لحاظی (وجه شبه یا قرینه) جانشین چیز دیگری قرار میگیرد. از حالات مختلف تشبیه (حسی به حسی، عقلی به حسی، حسی به عقلی) ظاهراً استعاره مفهومی با تشبیه عقلی به حسی انطباق دارد که در آن امری انتزاعی در پرتو امری عینی توضیح داده میشود و مطابق اصطلاحات استعاره مفهومی، امر حسی مبدأ و امر عقلی مقصد واقع میشود. گرچه تشبیه حسی به حسی نیز در برخی منابع پژوهشی بهعنوان استعاره مفهومی معرفی شده (بهعنوان مثال: تشبیه انسان به کامپیوتر یا تشبیه کامپیوتر به انسان) اما با توجه به کلمه «مفهومی» در «استعاره مفهومی» باید استعاره مفهومی را بر نوع «عقلی به حسی» اطلاق کرد. برخلاف تشبیه حسی به حسی، در استعاره مفهومی نمیتوان طرفین استعاره (طرفین تشبیه) را در ترکیب اضافی جابهجا کرد. البته از آنجا که لیکاف و جانسون اساس شناخت را استعاری میدانند بنابراین گفتن استعاره مفهومی در نظریه آنان تنها برای تمایز نظریهشان با استعاره زبانی سنتی معنادار میشود وگرنه از نظر آنان هر استعارهای چون شناختی است، پس مفهومی است اما از نظر من از بین استعارههای مفهومی مختلف مدنظر آنان، تنها استعاره مفهومی که ذهنی به عینی (مبدأ عینی و مقصد ذهنی) باشد، استعاره مفهومی به معنای خاص است زیرا یکطرف آن انتزاعی (مفهومی) و طرف دیگر آن عینی (حسی) است و کارکرد اصلی استعاره عینیسازی امر ذهنی باید باشد پس تنها این نوع استعاره را باید استعاره مفهومی کامل دانست.
نسبت استعاره و منطق
یکی دیگر از مسایلی که باید در ارتباط با استعاره مفهومی به آن توجه شود نسبت این استعاره با استدلال است. ماکس بلاک (۱۹۵۴و ۱۹۶۲) از فلاسفه و لیکاف و جانسون (۱۹۸۰) از زبانشناسان شناختی از افرادی هستند که استعاره را انحرافی در کاربرد استدلالی زبان میدانند. زیرا استعاره در مسیر فهم یک مفهوم انتزاعی بهعنوان هدف بر حسب یک مفهوم عینی مبدأ بهطور ضمنی تنها بخشی از اوصاف مبدأ را در نظر میگیرد و بخشهای عمده دیگری از آن را نادیده میانگارد. با وجود این لیکاف و جانسون در نظریه استعاره مفهومی معتقدند چارچوب استعاره مفهومی میتواند به خردورزی و ارزیابی استدلالها کمک کند و بر آنها تأثیر گذارد یا به عبارتی آن را پوشش دهد. البته عدهای با این دیدگاه آنان موافق نیستند. من در طرحنامه نشان میدهم باید در نسبت با منطق از دو جهت بین انواع استعاره تفاوت گذاشت. نخست این که استعاره زبانی سنتی از آنجا که مبتنی بر وجهشبه ادعایی است با سازوکار استدلال منطقی که مبتنی بر صدق است تناسب ندارد و امکان اعتبار منطقی آن اتفاقی است، اما در بررسی استعارههای چندوجهی متوجه شدم؛ سازوکار منطقی آن نه مبتنی بر منطق ارسطویی قیاسی بلکه مبتنی بر گزارههای منطق جدید و در قالب p آنگاه q رخ میدهد. علاوه بر این وجه دیداری استعاره اجازه نمیدهد استعاره چیزی جز صدق را بیان کند زیرا دیداریشدن امر انتزاعی درصورت متن مانع از مغایرت وجه پدیداری آن با معیار و الگوی منطقی ذهنی میشود و درنتیجه وجه دیداری و تصویری متن چندوجهی در استعاره مفهومی همانند آزمایشگاهی برای صدق استعاره در وجه منطقی عمل میکند.
استعاره سنتی و ساختاری با منطق دیجیتال نسبت مییابد که بهشیوهای قطعی نگاشتی را بهعنوان مقصد به جای مبدأ مینشاند اما استعاره متنی، استعاره فرایندی و استعاره دیداری با پدیدارکردن وجه عینی نگاشتهای مقصد در صورت بیانی متن، نمایی آنالوگ و پیوستاری از تطور معنایی و عبور از فضای اولیه به ثانویه (از مبدأ به مقصد) را نشان میدهد. همانطور که پدیدارهای عینی در وضعیت واقعیشان با یک بار دیدن آشکار نمیشوند بلکه باید از زوایای مختلف به آنها نگریست تا ماهیت کامل آنها بهدست آید استعاره مفهومی دیداری نیز با یک بار دیدن (تقطیع) بهدست نمیآید و مستلزم نگاههای چندباره خواهد بود.
مبانی نظری و روش پژوهش
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در ادامه شرح داد: در این طرح از هر دو روش نشانه معناشناسی قراردادی و نقشگرا استفاده خواهم کرد تا ماهیت و کارکرد استعاره از هر دو جنبه معناداری و ارتباط معلوم شود.
نشانهمعناشناسی به شیوه و معنیای که امروزه از آن صحبت میشود میراث دار تعریف سوسوری از نشانه است که نشانه را ابزار دلالت میداند و آن را بر اساس تفکیک به دال و مدلول و بر اساس یک فرایند اختیاری و قراردادی تفسیر میکند.
سوسور زبان را دارای ساختاری پیچیده و دقیق میداند و معتقد است آنچه از منظر علمی در این ساختار قابل بررسی است مفهوم «ارزش» است. سوسور بررسی و اندازهگیری مفهوم ارزش در ساختارهای پیچیده و از جمله در زبان را جز از طریق طراحی دو محور متقاطع عناصر همنشین و جانشین بهصورت همزمان ممکن نمیداند.
سوسور نشانه زبانی را نه یک شیء و یک نام بلکه ترکیبی از یک دال و یک مدلول میداند که یک مفهوم و یک تصور صوتی را به هم پیوند میدهد. موازی با سوسور، چارلز سندرس پیرس نشانه را بازنمود و چیزی میدانست که چیزی را برای کسی، بنا به نسبتی یا بنا به ظرفیتی ، معرفی میکند. پیرس معتقد بود نشانه فردی را مورد خطاب قرار میدهد، یعنی در ذهن آن فرد یک نشانه برابر، یا احتمالا یک نشانه کاملتر میآفریند. بنابراین میتوان گفت، سوسور شیوه دلالت نشانه در «ساختار» و پیرس شیوه دلالت نشانه در «تعبیر» را معرفی میکند.
مسئلهای که در تحلیل استعارههای مفهومی در ارتباط با مفهوم نشانه با آن مواجه شدم تفاوت بین استعاره مفهومی زبانی با استعاره مفهومی چندوجهی بود؛ به این معنا که استعاره مفهومی زبانی با نشانه دو بعدی سوسوری تطبیق میکند که در آن چیزی به چیز دیگری ارجاع میدهد مثلاً در متن زبانی «شبی گیسو فروهشته به دامن» گیسو به جای تاریکی شب نشسته است و با نشانه سوسوری تطبیق میکند، اما در استعاره مفهومی خاص که امر ذهنی به امر عینی تشبیه میشود نوعی سهگانگی در استعاره مشاهده میشود و استعاره خالی از تعبیر نیست. آنجا که شاعر میگوید «در این شب سیاهم/ گم گشته راه مقصود» تنها جایگزینی «راه» به جای «عشق» یا «هدایت» رخ نداده بلکه تعبیر «گمراهی» نیز صورت صورت گرفته است. بنابراین در استعاره به مفهوم خاص (که از نظر من تنها صورت واقعی استعاره مفهومی است) تعبیر بخشی از ساختار استعاره است، اما در نگاه نشانهمعناشناختی به استعاره مفهومی، از آنجا که باید استعاره در بستر متن گفتمان و بهصورت درزمانی مد نظر قرار گیرد بهناچار باید مفهومی از نشانه را مبناء قرار داد که مستلزم فرایندی بودن دلالت استعاری نیز باشد. از اینرو نظریه یلمزلف درخصوص نشانه را مطرح کردهام. یلمزلف تقسیم نشانه از سوی سوسور به دال و مدلول، را با دو سطح وابسته به هم، تحت عنوانهای سطح بیان و سطح محتوا جایگزین کرد و پدیده زبانی را به «سیستم» و «فرایند» تقسیم کرد. توجه به فرایند، در مقایسه با نظریه سوسور نقطه عطفی در تبیین سازوکار فعالیتهای زبانی بهشمار میرود. از نظر یلمزلف مرز میان دو سطح بیان و محتوا هربار توسط سوژهای تعیین میشود که تلاش میکند به چیزی با واژهای معنایی اطلاق کند. بنابراین مرز بین دو سطح بیرون و درون هیچگاه از قبل مشخص و قطعی نیست و اگر دو سطح بیان و محتوا را در تمامیت آن در نظر گیریم بین آنها ارتباط دوجانبه و الزامی وجود دارد. تأثیر این نگاه فرایندی را بهویژه در پردازش مفهوم استعاره مفهومی تکاملی خواهیم دید که استعاره به دلیل فرایندی بودن، طیفی میشود و هر نقطه از متن استعاری بازنمود بخشی از استعاره مفهومی میشود. در شعر دیداری «قطار باز حرکت کرد» نشان دادهام که روی محور دیداری متن، هر لحظه از بازنمود حرکت قطار روی متن، جلوهای از حرکت قطار زندگی از مبدأ به مقصد را نمایش میدهد و اینگونه، استعاره در فرایندی تکاملی قرار میگیرد. این استعاره برخلاف استعاره مفهومی دوبعدی سوسوری قابل خوانش یکباره نیست بلکه نخست اینکه، طی فرایندی از راست به چپ بهتدریج خوانده میشود. دوم اینکه، بهعلت برشهای بازگشتی، چندباره خوانده میشود. در خوانش چندباره استعاره دیداری، از فرایند نشانگی استعلایی پیرسی به فرایند نشانگی پدیداری دست مییابیم که هر مدلول دال جدیدی را از عینیت متن بیرون میکشد و لایه جدیدی را هویدا میسازد. نزد پیرس مدلولها و دالهای بیپایان انتزاعی و استعلاییاند اما در اینجا هر چقدر هم فرایند نشانگی ادامه یابد از وجه عینی و پدیداری متن در میآید، زیرا متن هر بار از نو تقطیع میشود و سویههای جدیدی از لایههای متن آشکار میشود.
توجه به نشانه یلمزلفی کمک میکند از نشانه استعاری و مفهومی ساختاری به استعاره مفهومی گفتمانی عبور کنیم. گفتمانیشدن نشانه استعاری، توجه به ابعاد شناختی، عاطفی، تنشی و ارزشی را در نسبت با سوژه پیش میکشد. یلمزلف فرایند را به تحلیل رابطه دو سطح نشانه وارد کرد و نشان داد در تحلیل وضعیتهای نشانهای تنها بررسی تقابلهایی که وضعیت جانشینی دارند کافی نیست و باید به رابطه همنشینی نشانهها در متن توجه کرد. فونتنی و زیلبربرگ (1998) نحوه تعامل این عناصر و خلق دو نوع ارزش باز و بسته را روی محور تنشی نشان میدهند. نمیتوان استعاره مفهومی را در متن بررسی کرد مگر این که جنبههای سوژگانی، گفتمان ها، تنش و عناصر شناختی و عاطفی، و ارزشها را مد نظر قرار داد.
جمعبندی:
دکتر هاتفی در جمعبندی سخنان خود گفت: این پژوهش نشان داد که در سطح زبانی استعاره مفهومی دارای ساختار ساده نیست و بهصورت خوشهای و در فضای استعاری معنادار میشود و استعاره مفهومی به معنی خاص، سازوکاری کاملاً متفاوت با دیگر انواع استعاره شناختی دارد از جمله در استعاره مفهومی خاص محدودیتهای گزینش نگاشتی از حوزه عینی برای متناظرسازی با مفهوم انتزاعی وجود ندارد، اما در استعاره عینی به عینی از آنجا که هر عین مختصات عینی خود را ذهن تحمیل میکند دایره تناظرسازی گزینشی و محدود است.
نقطه جامع پژوهش حاضر از منظر تئوریک را میتوان در شناسایی نوع جدیدی از استعاره مفهومی در متنهای چند وجهی دانست که استعاره فرصت مییابد وجه تکاملی و پویای عینیسازی مفهوم انتزاعی را به نمایش گذارد. از آنجاکه متن چندوجهی کلامی دیداری هر دو حوزه نشانه زبانی و نشانه تصویری را دارد و استعاره در وجه زبانی با سویه انتزاعی تناسب بیشتری دارد وجه تصویری به عینیسازی این سویه انتزاعی کمک میکند و آنرا درصورت متن نیز پدیداری میسازد. در استعاره مفهومی تکاملی (طیفی) که دیداری است کاملترین نمونه عینیسازی مفهوم انتزاعی را میتوانیم مشاهده کنیم.
استعاره مفهومی تکاملی بنا به دیداریسازی مفهوم انتزاعی، از منظر منطقی و استدلالی فضایی آزمکایشگاهی برای ادعای منطقی درون متن استعاری در اختیار میگذارد و نشان میدهد برخلاف استعاره زبانی که با استدلال منطقی ناسازگار است، در استعاره مفهومی تکاملی، دیداریسازی بهمثابه ابزار معتبر شدن ادعای منطقی عمل میکند. بنابراین نوعی منطق کاربردی پویا و تجربی در قالب زبان استعاری از این طریق نمایان میشود. معتبرشدن ایده انتزاعی از طریق آزمون دیداری، افرادی را که مخالف اعتبار منطقی آن باشند وادار خواهد کرد رد ادعای منطقی و استدلالی استعاره را در قالب ابطالگرایی پیش ببرند و نه صرفاً با ابزار منطق استدلال قیاسی.
دکتر هاتفی تصریح کرد: در سطح بینانشانه معناشناختی، استعاره مفهومی پیچیدهترین وجه خود را به نمایش گذاشت. در این سطح، استعاره همچون یک ابزار انتقالی یا ترجمهای برای برگردان دو حوزه نشانه معناشناختی به یکدیگر عمل میکند و در بیان اکفراستیک بهترین کارایی را از این منظر ایفا میکند. در اکفراسیس کلامی/بصری از آنجاکه متن کلامی، انتزاعی است و متن تصویری، دیداری، استعاره بینانشانه معناشناختی نشان میدهد در هر کدام از این دو حوزه پردازش مفهومی نه بهصورت تناظری بلکه بهصورت سازوارهای و در قالب دو دستور زبان متفاوت برگردان (ترجمه) را انجام میدهد. برخلاف متن چندوجهی که معنا بهواسطه همیاری و اشتراک هر دو حوزه نشانهای کلامی و دیداری متبلور میشود و استعاره مفهومی حالت طیفی پیدا میکند در استعاره بینانشانه معناشناختی هر متن مفهوم را بهصورت جداگانه و با ابزار نشانه شناختی متفاوتی بازگویی میکند.
استعاره بینانشانه معناشناختی در تفسیر عنوان آثار بهویژه نقاشیها کارکرد آموزشی خلاقانه برای پرداخت عینی مفاهیم انتزاعی یا تفسیر محتوای متن نقاشی ایفا میکند و از اینرو شناسایی سازوکار استعاره مفهومی در عنوانگذاری میتواند ابزار آموزشی و خلاقانه در اختیار گذارد. این پژوهش در سه سطح سه ظرفیت متفاوت برای استعاره مفهومی شناسایی کرد:
درسطح زبانی: خوشهسازی، بینانگاشتی، منطق قیاسی
در سطح چندوجهی: «کاملترین» نوع استعاره مفهومی، منطق کاربردی، پویایی، اعتبار منطقی از طریق فضای آزمونی دیداری، تعمیمپذیری مبنای استدلالی
در سطح بینانشانهای: «پیچیدهترین» سطح استعاره مفهومی، اهداف آموزشی، خلاقیتآموزی
پژوهش حاضر نشان داد، در دوره پستمدرن استعاره بهصورت آگاهانه از سوی پردازشگر متن به کار گرفته میشود و بنابراین دریافتِ معنای متن مستلزم این است که مخاطب نسبت به نظریه استعاری واقف باشد تا بتواند معنای استعاری متن را دریافت کند. در استعاره پستمدرن جهتها بهصورت عمدی و آگاهانه با معنایی مغایر با شناخت متعارف پردازش میشود و بنابراین کارکرد انتقادی دارد.
سخن ناقدان
پس از ارائه طرحنامه توسط دکتر هاتفی، ناقدان به ارائه نقدها و نظراتشان پرداختند.
ابتدا دکتر افراشی، دانشیار زبانشناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، به ارائه نقد و نظر پرداخت. وی طرحنامه را از منظر رویکرد و نیز نمونههای مطالعاتی ستود و بهویژه نقد طرحنامه به رویکرد همزمانی لیکاف و جانسون را بهجا دانست، زیرا این طرحنامه برخلاف آنان نه به تشابهات استعاری بلکه به تفاوتهای استعارهها توجه نشان داده و این بسیار مهم است و نقطه تفاوت طرحنامه است اما درخصوص عنوان طرحنامه نه تنها اصطلاح «تکاملی» بلکه اصطلاحات «درزمانی» و «گفتمانی» نیز بعضاً توسط دیگران (البته با رویکردهای دیگر) برای استعاره مفهومی بهکار رفته و بهنظر میرسد اصطلاح «طیفی» مناسبتر باشد، اما مسئله مهمتر در ارتباط با تلاش نظریهپردازانه این است که نظریه باید از انسجام درونی برخوردار باشد. بنابراین طرحنامه مستلزم بازنگری در مفاهیم و روش و نتیجه بهگونهای است که سازواری انسجامی آن محرز شود.
دکتر افراشی در ادامه تصریح کرد: بهترین پرسش طرحنامه این است که تفاوت استعاره در فضاهای نشانهای و بینانشانهای چیست. وی با تفکیک فضای شناختی و عاطفی از یکدیگر مخالفت کرد و تأکید کرد که امروزه دیگر این تفکیک از میان رفته و تفاوتی بین امر شناختی و عاطفی در پژوهش گذاشته نمیشود.
دکتر افراشی پیشنهاد کرد: نقش یاکوبسن و نظریه استعاری او در طرحنامه پررنگتر شود.
در بخش دیگر نقد، دکتر شعیری، استاد نشانه معناشناسی و عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس، بر توجه طرحنامه در بررسی استعاره مفهومی به تجربه زیسته و نسبت استعاره در رابطه بین هستی و انسان تأکید کرد.
وی در ادامه با اشاره با نمونه مثال «چای» در اثر پروست به نقش احیاگرانه استعاره در رابطه انسان و هستی اشاره کرد و توجه به وجه آنتروپولوژیک استعاره را مهم دانست.
دکتر شعیری با خاطرنشان کردن جایگاه ادراک و عواطف و شناخت در مطالعات پدیدارشناختی پس از سال 2000 تصریح کرد که دیگر بدون توجه به این مقولهها نمیتوان به بررسی معنا پرداخت و در استعاره نیز همینطور است. از این منظر هیچ کنشی در جهان بدون استعاره رخ نمیدهد و در همه ساحتهای زبانی و کنشی و شناختی انسان استعاره حضور دارد. همچنین باید به نسبت بین روایت و استعاره توجه کرد زیرا روایتها بستر تولید و زایش استعارهها هستند و گاه خود روایت یک استعاره است.
شعیری فرایندی دانستن استعاره و توجه به بعد گفتمانی آن را مهم دانست و تأکید کرد: دیگر از استعاره خطی عبور کردهایم و استعاره غیرخطی مورد بحث است.
وی در پایان به نسبت و تفاوت میان استعاره و کنایه پرداخت و پیشنهاد کرد: طرحنامه بحث از کنایه و استعاره کنایی را نیز مد نظر قرار دهد.
شعیری در پایان تأکید کرد: این طرحنامه ظرفیت آن را دارد که در آینده در دانشگاهها برای دانشجویان تدریس شود و از اینرو حتماً باید بهنحو مطلوب پرداخت علمی و نهایی خود را پیدا کند.
توضیحات ارائه دهنده طرحنامه
پس از سخنان ناقدان، مدیر علمی جلسه، از دکتر هاتفی خواست تا به نقدها پاسخ دهد.
هاتفی در پاسخ به نقدها، گفت: من به هیچ وجه ارزش کار لیکاف و جانسون و پژوهشهای ساختارگرا و همزمانی را در زمینه استعاره نفی نمیکنم چون به هر حال مبنای استعاره مفهومی را آنان طرح کردند چنانکه من نیز استعاره را امری شناختی دانستهام، اما بهلحاظ رویکرد پژوهشی بهطور کامل از آنها عبور کردهام و چنانکه دکتر افراشی نیز گفتند این طرحنامه برخلاف لیکاف و جانسون که تشابهات و طبقهبندیهای استعاری را جستهاند تفاوتهای استعارهها در بسترهای متنی و گفتمانی مختلف را مورد توجه قرار داده است. بنابراین کار من بهطور مبنایی در مسئله و روش و نیز نتیجه با کار آنان تفاوت دارد و میتوان گفت، نظریهای جدید در حوزه استعاره طرح میکند.
هاتفی سپس گفت: طرحنامه در بررسی نمونههای تصویری، همنشینی استعاره با کنایه را مدنظر داشته و از جمله تصریح کرده است که استعاره مفهومی در همنشینی با کنایه ظرفیت چندمعنایی پیدا کرده است زیرا استعاره ماهیتاً تک معنایی اما کنایه چندمعنایی است و همنشینی این دو ظرفیت معنایی بیشتری ایجاد میکند. همچنین به تفاوت استعاره مفهومی و نماد نیز در طرحنامه توجه داشته و نماد نیز باعث افزایش ظرفیت معنایی متن در همنشینی با استعاره مفهومی شده است.
هاتفی بر تفاوت دیگر طرحنامه اشاره کرد: مبنی بر این که این طرحنامه از انواع مختلف استعاره مفهومی که دیگران مطرح کردهاند تنها استعاره ذهنی به عینی را استعاره مفهومی به معنی واقعی و خاص شناسایی کرده و بهعنوان استعاره مفهومی بهرسمیت میشناسد و بقیه موارد استعاره مفهومی از جمله استعاره عینی به عینی را باید از حوزه استعاره مفهومی به معنی خاص سوا کرد.
وی طرحنامه را با توجه به این که از منظر گفتمانی انجام شده خالی از توجه به تجربه زیسته ندانست و اظهار داشت: هم در بررسی نحوه معناداری و هم در کارکرد ارتباطی، تحلیل نمونهها مبتنی بر توجه به تجربه زیسته کنشگران نیز بود اما باید واضحتر پرداخته شود. همچنین وقتی استعاره را بهصورت گفتمانی بررسی میکنیم، خواهناخواه از استعاره خطی نیز عبور میکنیم چنانکه از تقطیع مکرر استعاره در متن صحبت کردهام.
پایان جلسه
در پایان جلسه، دکتر شعبانلو، مدیر علمی نشست، از ناقدان درخواست کرد با پر کردن فرمهای مربوط به نقد، نظر خود را راجع به کیفیت طرح و پیشنهاداتشان در رابطه با اصلاح و نیز تداوم کار پژوهشی آن بهصورت مکتوب بیان کنند.
دکتر ایشانی، مدیر اجرایی نشست نیز با تشکر از حضار، ختم جلسه را اعلام کرد./پایان
نظر شما :