رئیس پژوهشگاه علوم انسانی:اساسا مخالف حذف رشته های علوم انسانی هستم
سال گذشته در زمان توزیع دفترچه انتخاب رشته به یکباره داوطلبان علوم انسانی متوجه شدند که در دانشکده علامه طباطبایی 13 رشته حذف شده است. مخالفتها باعث شد تا این رشته ها دوباره احیا شوند.
خبرآنلاین مصاحبه ای را با دکتر حمیدرضا آیت الهی، رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، درباره تغییرات در علوم انسانی و حذف رشته ها ، ترتیب داده است:
دکتر حمیدرضا آیت الهی می گوید: من اساسا مخالف حذف رشته های علوم انسانی هستم. دلیلش هم را در محضر مقام معظم رهبری عنوان کردم که برای تحول در علوم انسانی بعضی ها فقط راه سلبی را یاد گرفته اند، مانند رشته فلسفه، زنان و ... . یک سری از افراد می گویند که باید این رشته ها را حذف کنیم در حالی که ما اگر فلسفه را نشناسیم، غرب را نمی شناسیم که بتوانیم وضعیت خودمان را در مقایسه با آنها درک کنیم.
* از آنجایی که شما عضو کمیته بازنگری در دروس علوم انسانی هستید، چقدر این دروس تغییر کرده اند و الان این موضوع در چه مرحله ای است؟
از میان 38 رشته علوم انسانی، 555 درس منتخب تغییر کرده است که بیشترین تغییرات در علوم اجتماعی بوده است.با توجه به کاستیهای متعدد رشتههای علوم انسانی درکشور که روز آمد و مناسب فرهنگ ایرانی اسلامی نبود و با توجه به دغدغههای جدی مقام رهبری، این دروس مورد بازنگری قرار گرفت.برخی از سرفصلها و منابع دروس کارشناسی رشتههای علوم انسانی بیش از بیست سال بود که تغییر نکرده بود.در بازنگری دروس سعی شده است که سرفصلها در چارچوب ارزشهای اسلامی، اهداف بلندمدت کشور و راهبردهای کلان کشور مورد توجه قرار بگیرد.
اما اینکه بخواهیم بگوئیم این علوم از اساس غرب زده هستند و اساتید دانشگاهی غربزده هستند و باید هدایت شوند حرف سنگینی است. به نظر من باید نسبت به اندیشه های غربی حالت فعال داشته باشیم و منفعل نباشیم .جامعه باید بتواند حالت فعال داشته باشد و به مسائل با دید اجتهادی نگاه و مسائل را بررسی کند و ببیند چه میزان از مسائل و موضوعات بررسی شده، درست یا غلط است و چه میزان از آن با مسائل جامعه ما همخوانی دارد یا ندارد.
* در تغییراتی که در علوم انسانی انجام می شود امکان حذف رشته ای هم وجود دارد.؟ مثلا سال گذشته اعلام شد که دانشگاه علامه طباطبایی 13 رشته درسی علوم انسانی را حذف کرده است؟
در زمینه تحول علوم انسانی، شورای عالی انقلاب فرهنگی به طور قانونی این وظیفه را به عهده گرفته و شورای تحول در علوم انسانی به طور تخصصی این موضوع را پیگیری می کند. قرار شد چون این کار زمان بر است یکسری کارهای کوتاه مدت انجام شود لذا تصمیم به اصلاح سرفصلهای علوم انسانی شد و 38 رشته را انتخاب کردیم و در این 38 رشته، درسهای مهمی که احتیاج به تغییر داشت را انتخاب کردیم .اما ما تصمیم نداشتیم این کار را به تنهایی انجام دهیم لذا پرسشنامه ای را تدوین کردیم و به 3021 استاد دادیم و نهایتا این پرسشنامه ها را به اعضای شورا تحول دادیم تا این آنها را به طور دقیق بررسی و اطلاعات را تهیه کنند.
اما در پاسخ به سوال شما باید بگویم که ما به شدت معتقدیم که این رشته ها نه تنها نباید حذف شوند بلکه باید زودتر بحث تحول آنها بررسی شود. اما متاسفانه یک سری افراد، تنها راه حل را حذف این رشته ها میدانستند. بعضی دانشگاهها، رشته ها را حذف کردند.
* شما تصور می کنید در دفترچه انتخاب رشته امسال هم این موضوع دوباره دیده شود؟
من در اینباره خبری ندارم چون من هم جزو یکی از اساتید این دانشکده هستم و فقط تدریس می کنم.
* شما در پژوهشکده مخالف موضوع حذف رشته ها هستید؟
بله من اساسا با این موضوع مخالفم. دلیلش هم را در محضرمقام معظم رهبری عنوان کردم که برای تحول در علوم انسانی بعضی ها فقط راه سلبی را یاد گرفته اند، مانند رشته فلسفه، زنان و ... . یک سری از افراد می گویند که باید این رشته ها را حذف کنیم در حالی که ما اگر فلسفه را نشناسیم، غرب را نمی شناسیم که بتوانیم وضعیت خودمان را در مقایسه با آنها درک کنیم.
ارزش گذاری های صفر و یکی – عددی-، کمی گرایی، ساده انگاری و جزیی نگری از آفت های حوزه علوم انسانی در کشور است. نباید اندیشه هایی که در علوم انسانی مطرح می شود را یا به طور مطلق پذیرفت و یا به کلی آنها را طرد کرد بلکه باید جریان های مختلف فکری را درکنار هم ارایه کرده و به نقد و پالایش آنها پرداخت .علوم انسانی کشور با چالش های مختلفی روبه رو است که همسان انگاری این علوم با علوم فنی و پزشکی از جمله آنها به شمار می آید و متاسفانه برخی افراد توجه ندارند که علوم انسانی، تاثیراتی عمیق و دراز مدت اما غیرظاهری دارند و نمی توان انتظار داشت که نتایج آن را همچون علوم تجربی در کوتاه مدت به صورت کمی و ملموس مشاهده کرد.
ساده انگاری و جزیی نگری را به عنوان دیگر آفت های علوم انسانی است و برخی افراد خارج از علوم انسانی، این علوم را ساده می انگارند درحالیکه علوم انسانی، یک حوزه کاملا تخصصی است و برخی دیگر نیز با نگاه مهندسی، فرآیند ها را کمتر به صورت کلی می بینند و از علوم انسانی هم انتظار ایجاد نتایج جزیی دارند.
* شما به بومی سازی علوم انسانی معتقد هستید؟
این موضوع باید به طور جدی مورد بررسی قرار گیرد. در شعار میتوان گفت که این علوم انسانی همه غربی است و نباید آنها را ترجمه و تألیف کرد،اما باید مطابق آمار حرف زد. باید بررسی کرد که چند درصد از کتب موجود علوم انسانی در کشور ترجمه و چند درصد تألیف است و چند درصد از این کتابها با جامعه ما متناسب است.
به نظر من ما باید نسبت به اندیشه های غربی حالت فعال داشته باشیم و منفعل نباشیم. با نگاه اجتهادی باید بنیادها بررسی شوند و آنجایی که بنیادها مشکل دارند مورد توجه قرار گیرند. برای نمونه جامعه شناسی در فرانسه، انگلستان، آلمان و آمریکا را در نظر بگیرید. جامعه شناسی در این جوامع با یکدیگر متفاوت است و با هم فرق میکند. جامعه شناسی در هر کدام از این جوامع رنگ و بوی خاص خود را دارد.همچنین فلسفه قارهای در انگلستان، فرانسه و آمریکا با نگاه متفاوتی نگریسته میشود. مثلاً فلسفه آلمانی رنگ و بوی تاریخی دارد و فلسفه فرانسوی رنگ و بوی پست مدرنیستی و فلسفه انگلیسی رنگ و بوی تحلیلی دارد. حال درصدد هستیم تا در ایران فلسفهای داشته باشیم که رنگ و بوی ایرانی و اسلامی داشته باشد. در این موضوع مطالب زیادی نهفته است. یکی از مطالب این است که ما از لحاظ فکری خودمان را عدل فرانسه، انگلیس و آمریکا در مسائل علوم انسانی بدانیم. این موضوع عکس العملهایی را نیز می تواند در سطح دنیا به همراه داشته باشد.
* این تغییرات می تواند در فعال شدن رشته های علوم انسانی موثر باشد؟
متاسفانه در این سال ها ما به دانشجویان فقط حفظیات یاد داده ایم و مهارتی به آنها نیاموخته ایم. ما در تغییر سرفصلها گفته ایم که دانشجویان باید در این رشته ها چه چیزهایی را بیاموزند و بعد از آن چه مهارتهایی باید داشته باشند. این کار بسیار مهم و جدیدی است که ما آنجام داده ایم. وقتی مهارت وجود داشته باشد، دیگر ارزیابی ها براساس اطلاعالت نیست، بر اساس مهارتهاست . رفته رفته افراد به سمت مهارتها می روند. اگر این مهارتها در دروس ما بیایند و استادان موظف شوند که آنها را بیاموزند، باید منتظر کارآیی زیادی هم در این رشته ها باشیم. در حال حاضر فارغالتحصیلان علوم انسانی به صورت بالقوه پژوهشگر هستند اما به دلیل ضعف در مدیریت نمیتوان ارتباط موثری میان پژوهشگران و بودجههای تحقیقاتی در کشور فراهم شود.ما باید نقش تعیینکننده در رشد پژوهش داشته باشیم تا پژوهش به درستی در کشور فراهم شود.
50 درصد دانشجویان کشور در رشتههای علوم انسانی مشغول به تحصیل هستند و این در حالی است که مهمترین مشکل کشور در حوزه علوم انسانی است. طبق برنامه پنجم توسعه 3 درصد تولید ناخالص ملی باید به امر پژوهش اختصاص یابد و این در حالی است که در حال حاضر تنها نیم درصد تولید ناخالص ملی به امر پژوهش اختصاص مییابد.پژوهشگران زیادی در کشور وجود دارند اما به دلیل معضل مدیریت پژوهش نمیتوان به درستی از این پژوهشگران استفاده کرد.
با اینحال برخی از کارشناسان حوزه علوم انسانی با موضوع بومی سازی علوم انسانی مخالف هستند؟ برخی مطرح کردهاند که جامعه شناسی ما باید ناظر بر مسأله های کشور ما باشد. این سؤال مطرح است که با کدام ابزار باید این اقدام انجام شود. آیا با همان ابزار میخواهید این کار را بکنید! البته باید بررسی کرد که با همان ابزار میتوان به مسائل بومی پاسخ داد یا نه. اما بدون منطق و استدلال نمی توان زود قضاوت کرد. اینکه بومی شدن صرفا به معنای پرداختن به مسائل بومی معنا شود درست نیست. البته این موضوع هم مطرح است اما بومی شدن صرفا به این معنا نیست. بلکه باید خود علم رنگ و بوی بومی بگیرد. برای نمونه علم در آمریکا، انگلیس و فرانسه رنگ و بوی کشور خودشان را دارد.
شاید دلیل مخالفتها این باشد که برخی در داخل معتقد هستند بنیادها در علوم انسانی باید از اساس برچیده شوند که به نظر من خیلی موجه نیست. باید در برخی جاها بنیادها از اساس تغییر کند و مسائل خود را دخالت دهیم و در برخی جاها که عناصر آنها عقلانی است نیاز به این کار نیست.
* در دیگر کشور ها هم بحث بومی شدن علوم انسانی مطرح است؟
بومی شدن علوم انسانی در همه جای دنیا هست. غربیها فرهنگ خاص خود را دارند که با فرهنگ ما نمی خواند. اصل موضوع در اسلامی و بومی شدن دانشگاهها این است که ما باید با موضوعات، فعال برخورد کنیم، یعنی نگاه منتقدانه داشته باشیم، اول بفهمیم و بعد نقد کنیم. بعد خودمان ساختار ارائه دهیم که متناسب با نگرشها و ارزشهای ما باشد.
نظر شما :