گزارش نشست تخصصی «هویت ایرانی؛ از فضایی به مکانی و فضایی-مکانی»

۰۳ دی ۱۴۰۱ | ۱۶:۵۳ کد : ۲۳۳۱۵ خبر و اطلاعیه گزارش نشست‌ها
تعداد بازدید:۶۵۹
گزارش نشست تخصصی «هویت ایرانی؛ از فضایی به مکانی و فضایی-مکانی»


نشست تخصصی هویت ایرانی؛ از فضایی به مکانی و فضایی-مکانی، هویت ایرانی به‌مناسبت هفته پژوهش 26 آذرماه 401، با سخنرانی دکتر محمد هاتفی و دکتر محمدامیر احمدزاده برگزار شد.
به‌گزارش روابط عمومی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در ابتدای این نشست دکتر محمد هاتفی، به ایراد سخن پرداخت و هویت ایرانی را در سه پارادایم پیشامدرن، مدرن و پست مدرن بررسی کرد.

عضو هیأت علمی پژوهشکده زبان و ادبیات، در بحث هویت از منظر پدیدارشناسی گفت: از منظر پدیدارشناسی هویت پدیده‌ای است منظرمحور که با کنار گذاشتن پیش فرض‌ها راجع به پدیده هویت به دست می‌آید. هویت بما هویت پدیده‌ای است که بسته به منظرهای مختلف تعاریف مختلف می‌یابد و رویکرد پدیدارشناسی، چیستی هویت را سرجمع این منظرها می‌داند. البته این منظرها منظرهای خام نیستند و با تلقی هرمنوتیکی از همنشینی منظرهای مختلف هم که آن‌ها را برابر می‌نهد متفاوت است. منظر به معنی مد نظر ما یعنی طرح یک مسئله خاص راجع به مقوله هویت. بنابراین منظرهای مختلف یعنی مسئله‌های مختلف راجع به هویت. بنابراین منظرهای مختلف یعنی نظریه‌های مختلف راجع به مسئله هویت. چنانکه منظر زبانشناسی هویت را امری سلبی و مبتنی بر تفاوت با دیگر نشانه‌ها می‌داند. از منظر زبان‌شناسی ساختگرا می‌توان گفت هویت چیزی است که ماهیت نیست. از این منظر تعریف ایجابی از هویت نمی توان ارائه داد. از منظر رویکرد پساساختگرا هویت چیزی است که در متن  بافت و در بستر فضای گفتمانی هویت تلقی می‌شود. منظر مطالعات فرهنگی هویت را در نسبت بین فرهنگ و طبیعت مورد بررسی قرار می‌دهد و هویت اغلب چیزی است که به‌مثابه فرهنگ در نقطه مقابل طبیعت قرار می‌گیرد یعنی برتری دادن جایگاه خود بر دیگری.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی در ادامه رویکرد مطالعاتی خود به هویت ملی ایران را رویکردی دانست که ابتدا پدیده هویت بما هویت در آن بررسی می‌شود و هویت را به‌مثابه پدیده‌ای همچون هر پدیده دیگر در نظر می‌گیرد. بنابراین در این سطح، شناخت هویت مانند شناخت هر شیء و پددیده ذهنی یا عینی دیگر است که در هر حال امری منظری است و حاصل جمع مسئله‌مندی‌های مختلف راجع به آن. هر چه رویکردها بیشتر باشد نگاه غنی تری شکل می‌گیرد، اما در هر حال هیچگاه نه لزوماً آنچه گفته می‌شود حقیقت آن شیء است و نه همه آنچه می‌توان درباره آن گفت.
دکتر هاتفی در ادامه نظرگاه خود به مقوله هویت ملی را از منظر مبانی قابل تعمیم به هر هویت ملی در جهان دانست اما در این نشست به‌طور خاص روی هویت ملی ایرانی تمرکز شده است. وی اظهار داشت: در کل سه پارادایم هویت ملی را در جهان شناسایی کرده که شامل پاردایم‌های پیشامدرن، مدرن و پسامدرن می‌شود و هر کدام از این پارادایم‌ها بر اساس رویکردی فسلفی به مکان شکل گرفته‌اند. در رویکرد پیشامدرن مکان همچون هر امر شناختی و پدیداری دیگر از منظری استعلایی معنادار می‌شود. این پارادایم مبتنی بر تلقی‌ای مخروطی و هرمی از هستی است که در قاعده آن پدیده‌های عینی مجزا و حسی قرار دارد و هر چه بالاتر می‌رود بر اساس کلی‌سازی، کمی‌زدایی شده و مجرد و انتزاعی می‌شود. این هرم هستی‌شناختی به‌مثابه یک پارادایم در همه ساحت‌های سیاسی و فکری پیش از مدرن جریان دارد چنانکه در عرصه سیاسی، سیستم سلسله مراتب اجتماعی با شاه در رأس هرم قرار دارد و در بدن انسان، سر در نسبت با دیگر اعضای بدن مهمترین جایگاه را دارد و جایگاه خرد است.
وی مبنای اندیشگانی پارادایم پیشامدرن را در فلسفه پیشامدرن از ارسطو تا ابن‌سینا و سهروردی و ملاصدرا در شرق و تا رنسانس در غرب دانست که مکان نه یک جای عینی و کمی مشخص بلکه امری است که به‌صورت انتزاعی مشخص می‌شود و در یک سیستم انتزاعی استعلا می‌یابد و به‌صورت استعاری، بالاترین ارزش در بیشترین  انتزاع است. بنابراین کشور و ایران و هر چیزی زمانی ارزشمند است که در بالاترین سطح تجرد، انتزاعی بودن و غیرکمی بودن باشد. امر مجرد همواره سویه‌ای تقدسی می‌یابد و از این‌روست که در همه جای دنیا باستان‌گرایی هویتی نوعی تقدس‌گرایی را نیز در خود دارد زیرا اساساً اسطوره‌ای و استعلایی است و بنابراین در دوره پیشامدرن نباید دنبال یک هویت ملی یا ایران مکانی عینی و کمی و مشخص باشیم زیرا در این صورت به جایگاه دون و پایین مخروط هستی‌شناختی و پدیداری تنزل خواهد کرد. تقابل‌های جایگاه‌های بالا/پایین و متعالی و دون در اشعار گذشته نیز جریان دارد به عنوان مثال شاعر می‌گوید:
روزی کزین سراچه سفلی گذر کنم/ وانگه به سوی عالم علوی سفر کنم
کرّوبیان عرش و مقیمان قدس را/ از درد خویش و حسن تو یک یک خبر کنم
در این شعر به وضوح تقابل عالم علوی و سراچه سفلی مشاهده می‌شود و جایگاه قدسی امر علوی را بیان می‌کند.
هاتفی هرم مخروطی هستی‌شناسی گذشته را نشان داد و گفت: به‌نظر می‌رسد در تمام دوره‌های پیشامدرن این نوع هستی‌شناسی به‌نحوی تعیین‌کننده سازوکار شناخت و کنش بوده است.

 
سهروردی با نفی همانندی جا و مکان اظهار می‌دارد، مکان جایی نیست که بر آن می‌ایستیم یا می‌نشینیم بلکه مکان هر کس مقداری است که او فضا را اشغال می‌کند و با هیأت آن شخص برابر است و هیأت چیزی است که باعث تمایز پدیدارها می‌شود. بنابراین مکانی که سهروردی از آن سخن می‌گوید گرچه خالی از تصوری راجع به یک مکان عینی نیست اما در هر حال انتزاعی است و همین انتزاعی بودن است که زمینه استعلای آن را فراهم می‌کند زیرا امر عینی و کمی قابل استعلا نیست.
دکتر هاتفی سپس رویکرد مدرن به هویت و هویت ملی را پیش کشید و گفت: این رویکرد از نظریه دکارت شروع می‌شود که بین ذهن و عین تفاوت گذاشت و جهان بیرونی و از جمله مکان را خارج از ذهن قرار داد اما این کانت بود که مکان را برای اولین‌بار به امری تحت سلطه انسان تعبیر کرد و خطاب به انسان‌ها نهیب زد که جرأت اندیشیدن داشته باشد زیرا جهان و از جمله مکان شکلی را می‌پذیرد که انسان به آن می‌دهد. از این پس بود که مکان‌سازی و هویت‌سازی به‌مثابه یک پاردایم شروع شد و بنابراین مکان من، هویت من، کشور من، و... در کنش انسان‌ها نمایان شد و خواه، ناخواه تنازعات مکانی و هویتی بر اساس مرزکشی‌ها شکل گرفت و هر کسی به‌نوعی به دشمن مکان و هویت دیگری تبدیل شد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی هویت مدرن را هویتی دانست که ساخته می‌شود و بنابراین باید دارای کم‌وکیف مشخص باشد و از این‌رو هویت‌های ملی با مکان سازی‌های جغرافیای با طول و عرض جغرافیایی و مرزبندی‌های مشخص نمایان  شد که باید از آن‌ها حراست شود. درحالی‌که هویت ایده‌آل پیشامدرن کمیت زدوده بود. هویت پیشامدرن هویتی فضایی و انتزاعی بود که هویت کمیت‌گرا و عینی و مکانی مدرن در تقابل با آن قرار گرفت. اولین زمزمه‌های هویت‌سازی مدرن را در قالب وطن‌خواهی و عشق به وطن در دوره قاجار می‌توان دید که در شعری از میرزاده عشقی متبلور شده است:
خاکم به سر، ز غصه به سر، خاک اگر کنم
خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم؟
آوخ کلاه نیست وطن تا که از سرم
برداشتند، فکر کلاهی دگر کنم
مرد آن بود که این کلهش بر سر است و، من:
نامردم ار به بی‌کله، آنی بسر کنم
من آن نیم که یکسره تدبیر مملکت
تسلیم هرزه‌گرد قضا و قدر کنم
زیر و زبر اگر نکنی خاک خصم ما
ای چرخ! زیر و روی تو، زیر و زبر کنم
جائیست آرزوی من، ار من به آن رسم
از روی نعش لشکر دشمن گذر کنم
هر آنچه می‌کنی؟ بکن‌ ای دشمن قوی!
من نیز اگر قوی شدم از تو بتر کنم!
من آن نیم به مرگ طبیعی شوم هلاک
وین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم
معشوق «عشقی» ‌ای وطن، ‌ای مهد عشق پاک!
ای آن که ذکر عشق تو شام و سحر کنم:
«عشقت نه سرسری است که از سر به در شود»
«مهرت نه عارضیست که جای دگر کنم»
«عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم»
«با شیر اندرون شد و با جان به در کنم»
در این شعر میرزاده عشقی وطنی را که محصول ساخت خودآگاهانه است استعلا می‌بخشد و به موضوعی برای عشق ورزیدن تبدیل می‌کند چنانکه جان و تنش را در راه آن فدا می‌کند. در دوره پیشامدرن امر سیاسی حول محور شاه استعلا می‌یافت و شاه مرکزی بود که همه چیز بر اساس قرب و بعد به آن معنا می‌یافت و جان نیز فدای شاه می‌شد، اما در میرزاده عشقی جان به‌طور مشخص فدای وطنی می‌شود که ساخته انسانهاست اما استعلا داده می‌شود.
دکتر هاتفی در ادامه هویت پسامدرن را مطرح کرد که باز بر منظری و نگاهی فلسفی به مسئله مکان ترسیم می‌شود و مبنای آن را باید در فلسفه موریس مرلوپونتی جست که به مکان‌مندی تأکید می‌کند. از این منظر انسان‌ها برخلاف ایده مدرن بر مکان مسلط نیستند و نسبت به آن خودآگاه عمل نمی کنند بلکه انسان‌ها به واسطه جسمشان و بدن‌مندی‌شان در مکانند و نمی‌توانند بیرون از مکان اندیشه داشته باشند و تأثیرات مکان‌مندی را از خود دور کنند. بنابراین انسان به واسطه مکان‌مندی بخش عمده اندیشه‌هایش ناخودآگاه است و نسبت به مکان تسلط ندارد. با زایل شدن شیرازه‌های مکان خودآگاه مدرن، امکان مکان‌سازی و درنتیجه هویت‌سازی به شیوه مدرن از بین می‌رود و هویت به چیزی تبدیل می‌شود که تا حد زیادی بر انسان تحمیل می‌شود و مهمتر از همه مکان است که هویت ما را می‌سازد و به ما رنگ می‌دهد. به‌عبارتی بخش عمده تفاوت‌های هویتی را اگر نگاه کنیم می‌بینیم بر اساس تفاوت در تأثیر مکانی است. علاوه بر این وقتی به هویت‌ها و مکان‌های برساخته مدرن نگاه می‌کنیم می‌بینیم همه آن‌ها بر اساس تلقی سازنده آن شکل گرفته‌اند ولی این سازنده‌ها به‌جای آگاهی به برساختی بودن آن، ساخته خود را استعلا می‌بخشند. در رویکرد پیشامدرن با امر ایده‌آل و متعالی روبه‌رو بودیم اما مدرن دست به ایده‌آل‌سازی و استعلابخشی می‌زند و این دو با هم متفاوت است. ایده پست مدرن با مشاهده نسبت میان هویت‌ها و ساختگی بودن آنها به این نتیجه می‌رسد که هویت‌ها برساخت هستند و هر هویتی هویتی است که ساختگی است. درنتیجه وجه استعلایی هویت از آن زایل می‌شود.
عضو هیأت علمی سپس با تمرکز مشخص بر هویت ملی ایرانی، گفت هویت ایرانی در دوره پیشامدرن همان است که در همه جای دنیا یکسان و دارای ساختار مشابه است اما در دوره مدرن چون هویت‌سازی شکل گرفته در کل و با مراجعه به تاریخ دوره معاصر می‌توان گفت، سه نوع هویت مدرن در ایران برساخته شده است که نخستین هویت را باید مربوط به دوره پهلوی دانست و دومی هویت دوره پس از انقلاب است و هویت سومی هم هست که می‌توان آن را هویت ملی-مردمی معرفی کرد. هاتفی مبنای متنی این تفکیک را سرودهای مختلف ملی ایران معرفی کرد.
وی با بررسی نمونه‌های سرود ملی ایران از دوره قاجار تاکنون، اظهار داشت: در دوره قاجار برای نخستین بار سرود ملی تدارک دیده شد اما این سرود بی‌کلام بود. الان که نگاه می‌کنیم به‌نظر می‌رسد این سرود اساساً نمی‌توانست باکلام باشد زیرا هنوز رویکردی شکل نگرفته بود که بر مبنای آن هویت مشخصی ادعا شود زیرا قاجار خود تداوم سنت ایده‌آلی پیشامدرن بود و هویت‌سازی، مکان‌سازی و کشورسازی و سپس سرود ملی باید متناسب با ایده مدرن امری می‌بود که ساخته می‌شود ولی قاجار چیزی بود که بود و نمی‌توانست چیزی باشد که ساخته می‌شود. ولی در دوره پهلوی اولین سرود ملی ایران به‌صورت باکلام و با متنی سه جزئی شامل سرودهای شاهنشاهی، سرود پرچم و سرود ملی ساخته شد.
در دوره قاجار برای نخستین بار سرود ملی به تأثیر از فرهنگ اروپایی ساخته می‌شود اما این سرود صرفاً موسیقایی است و فاقد نشانه‌های کلامی. بی‌کلام بودن این سرود به‌نوعی نشان‌دهنده وضعیتی پیشاهویتی برای شکل‌گیری هویت مدرن ایرانی است.
بعدها برای این سرود بی‌کلام سرودهایی در دوره‌های اخیر ساخته شد از جمله سرود «پاینده ایران» که توسط خوانندگان مختلف خوانده شد، اما متن کلامی معرف رویکرد مردمی به هویت ملی و نگاهی متفاوت به مقوله مکان است. مکان در سرود ملی-ایرانی با عناصری چون خاک و مرز و اغلب با لفظ وطن تصویر می‌شود و مکانی است زیستی. هویت – مکان ایرانی در دوره پهلوی در سرود ملی پهلوی نمایان شده است. بر اساس سرود سه گانه دوره پهلوی (سرود شاهی، سرود پرچم و سرود ملی) مکان ایران، مکانی برای ملک و حکومت است و به نام شاهنشاه عنوان می‌یابد.
به دستور رضاخان ضمیر «ما» به شهنشاه اضافه می‌شود و می‌شود، «شهنشه ما». این تغییر نشان‌دهنده عبور از نظام شاهنشاهی کلاسیک است که در آن شاه موجودی است در سلسله مراتب هستی‌شناختی و در عالم مجردات موجودات انسانی. شاه پهلوی به شاهی زمینی و شاه «ما» تبدیل می‌شود.
تأکید بر «ملک» نشان می‌دهد این مکان‌سازی و هویت‌سازی در راستای تشکیل حکومت است.
در کنار این وجه ایجابی، از بعد سلبی-بین‌المللی تأکید شده است که «بودیم و هستیم پیرو حق/ جز حق هرگز نخواهیم از جهان». «حق» در اینجا بیشتر معنای حقوقی حق را می‌رساند و با فعل نفی (که وجهی انفعالی دارد) تأکید شده است که اگر حق حکومت ایجابی از ناحیه دیگران برای ما (شاه) به رسمیت شناخته شود این هویت ملی – مکانی تعرضی به هویت-مکان‌های دیگر نخواهد داشت.
در دوره بعد از انقلاب، هویت و مکان جنبه ارزشی و ایدئولوژیک می‌یابد. سرود ملی با مطلع «شُد جمهوری اسلامی به پا/ که هم دین دهد هم دنیا به ما» جنبه ارزشی درون مرزهای ایران را می‌پرورد و نقطه مقابل طاغوت و دوره پیش از انقلاب قرار می‌گیرد و هر دو مؤلفه‌های دین و دنیا و ارزش و رفاه را در نظر دارد.
سرود ملی فعلی با مطلع «سر زد از افق، مهر خاوران» برعکس سرود پیشین جنبه ارزشی برون مرزی دارد و در این سرود ایران بیشتر به‌مثابه یک پایگاه ارزشی انقلابی رو به بیرون تصویر شده است. در این سرود بر خلاف منطق سرود دوره پهلوی که نسبت به فضای سلبی بین‌المللی انفعالی است و حق را حقوقی در نظر می‌گیرد حق را به معنای حقیقت و به‌مثابه یک پیام از ناحیه مکانی شرق (خاوران) در تقابلی سلبی با غرب ارائه می‌دهد. در این سرود ایران به عنوان مکانی برای ارائه «پیام» در نظر گرفته شده و تمامی حق‌باوران دنیا را مخاطب قرار داده است. بنابراین رویکردی کاملاً فعال در مقابل رویکرد کاملاً منفعل پیشین است.
هویت-مکان مردمی و ملی در سرودهایی مشاهده می‌شود که بعدها به‌صورت نگارش متن کلامی برای سرود بی کلام دوره قاجار شکل گرفته و در آنها مؤلفه‌هایی هست که با مؤلفه‌های سرودهای رسمی حکومتی قبل و بعد از انقلاب متفاوت است. رسمیت نیافتن سرودهای ملی-مردمی و یا کوتاهی عمرشان در فضای رسمی، نشان می‌دهد بین رویکرد مکانی-هویتی آن با رویکرد رسمی حکومتی فاصله وجود داشته است. سرودی که بنان خواند پس از انقلاب به مدت یکسال سرود ملی بود اما با سرود دیگری جایگزین شد.
متن سرودی که بیژن ترقی به مطلع «نامِ جاوید وطن/ صبحِ امید وطن» خوانده و متنی که با عنوان «ای ایران/ای مرز پرگهر» توسط بنان و دیگران خوانده شده نشان‌دهنده برجسته‌شدن کنش‌گری مردم با ضمیر «من» است. (وطن‌ای هستیِ من/ شور و سرمستیِ من). نشانه دشمن نیز بسیار بیشتر از سرودهای ملی رسمی پررنگ شده و مسئولیت مقابله با دشمن را «من» یا «ما» بر عهده می‌گیرد.
در سرود ایران‌ای مرز پرگهر تأکید بر عنصر «خاک» و «مرز» بسیار بیشتر است و وطن در این متن بسیار عینی تر و زمینی‌تر شده است. در هر دو سرود نام جاوید وطن و‌ای ایران، مکان به‌مثابه «مکان زیستن» در نظر گرفته شده است.
بنابراین می‌توان گفت، هویت ایرانی در دوره مدرن از سه منظر امکان ساخت یافته است و می‌توان نسبت‌های آنها را به این صورت بیان کرد که هویت دوره پهلوی ایجابی، انفعالی، حکومت محور، شاه محور (مکان جایی برای حکومت است)؛ هویت ملی- مردمی زیست محور، مرزمحور، خاک محور، مردم محور (مکان جایی برای زیستن) است؛ و هویت ارزشی انقلابی، ارزش محور، پیام محور، سلبی، تهاجمی (فعال)، ایدئولوژیک (مکان جایی برای ارائه پیام) است.
منطق سه‌گانه‌ای در مقایسه سه رویکرد شکل می‌گیرد که نشان می‌دهد منطق هویت ملی دوره پهلوی منطقی است بر مبنای گزاره «نمی‌خواهیم مگر ..... (نخواهیم از جهان جز حق)»؛ منطق ارزشی پس از انقلاب بر مبنای «می‌خواهیم مگر ........ (شهیدان پیچیده در گوش زمان فریادتان)» و منطق هویت ملی-مردمی بر مبنای منطق «اگر ........... آنگاه من/ما ...... (ای دشمن ارتو سنگ خاره‌ای، من آهنم)» شکل گرفته است. رویکرد ملی-مردمی رویکردی مشروط در نسبت با دشمن بیان می‌کند، رویکرد پهلوی دشمن را درواقع دشمن شاه و حکومت قلمداد می‌کند و رویکرد پس از انقلاب دشمن را دشمن حقیقت و ایدئولوژی ارزشی می‌داند. با وجود این، از آنجا که در رویکرد ملی-مردمی واژه‌های وطن، خاک و مرز برجسته است هر وقت سیستم رسمی می‌خواهد تعامل مردمی داشته باشد این نشانه‌ها را در گفتمان خود برجسته می‌کند زیرا بررسی سرودها نشان میدهد این نشانه‌ها و به ویژه تأکید بر ضمیر شخصی «من» تنها در رویکرد ملی-مردمی مشاهده می‌شود.


استادیار پژوهشگاه علوم انسانی، در پایان سخنانش گفت: رویکرد پیشامدرن و رویکردهای مدرن، هویت‌هایی هستند که تاکنون تجربه کرده‌ایم ولی هنوز رویکرد پست مدرن به هویت رخ نداده و می‌توان گفت، امری مربوط به آینده است و اگر بخواهیم آن را تصور کنیم باید گفت، رویکرد پست‌مدرن به هویت رویکردی کاربردی است. سؤال این رویکرد این خواهد بود که هویت برای چه؟ و کاربرد مکان و هویت برای شخص چیست؟ از این منظر به‌نظر می‌رسد بهینگی هویت و مکان در اولویت قرار گیرد و بر اساس بیشترین استفاده برای بیشترین افراد ارزش‌گذاری شود. نمونه بسیار خوبی برای سرود ملی متناسب با وضعیت کاربردی هویت در تاریخ ایران مشاهده می‌شود. ماجرا از این قرار بوده که در اواخر دوره قاجار برخی دانشجویان ایرانی که در آلمان تحصیل می‌کرده‌اند به درخواست دانشگاه موظف به قرائت سرود ملی‌شان در مراسمی می‌شوند که با حضور صدر اعظم آلمان باید برگزار می‌شده است. این دانشجویان با علم به فقدان سرود ملی ایرانی، با خلاقیت شخصی ترانه «عمو سبزی فروش» را تمرین و در مراسم با صدای بلند قرائت می‌کنند. چنانکه فضایی از شعف فراگیر و کارناوال ایجاد می‌کند و دانشجویان دیگر ملت‌ها هم «بله» را همخوانی می‌کنند. این سرود نه یک سرود بلکه سرودنما بوده ولی کارکرد یک سرود ملی را ایفا کرده است. این سرود فاقد معنی است و در آن هیچ برساخت استعلایی وجود ندارد و ظرفیت کارناوال‌سازی و هجو هویت‌های ملی را دارد. فضایی همگانی ایجاد می‌کند که همه می‌توانند با خواندن آن همان حس را تجربه کنند. تفاوت گذار نیست. این واقعه، نشان می‌دهد هویت و مکان کاربردی نیز در وجه پست مدرن باید چنین ویژگی‌هایی داشته باشد از جمله تفاوت زدا و غیراستعلایی باشد و صرفاً امری برساختی باشد.
عمو سبزی‌فروش!... بله/ سبزی کم‌فروش!... بله/ سبزی خوب داری؟... بله/ خیلی خوب داری؟... بله/ عمو سبزی‌فروش!... بله/ سیب کالک داری؟... بله/ زال‌زالک داری؟... بله/ سبزیت باریکه؟... بله/ شب‌هات تاریکه؟... بله/ عمو سبزی‌فروش!... بله...
سرود محتوازدوده و ارزش زدوده، می‌تواند نمونه یک سرود پست مدرن تلقی شود./پایان

 

کلیدواژه‌ها: هویت ایرانی؛ از فضایی به مکانی و فضایی-مکانی گزارش نشست محمد هاتفی


نظر شما :