گزارش نشست «دانشگاه ایرانی» و رونمایی از کتاب «ارتباطات سلامت در همهگیری کووید۱۹»
بهمناسبت هفته پژوهش، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و ارتباطاتِ پژوهشگاه، 23 آذرماه 401، بهعنوان قدردانی از تلاشهای علمی و انسانی دکتر هادی خانیکی مبتنی بر کتاب «دانشگاه، ارتباطات و توسعه ملی در ایران» به بررسی مفهوم دانشگاه ایرانی از منظر مجید تهرانیان پرداخت. این کتاب مجموعهای از پژوهشها و مقالات دکتر مجید تهرانیان و ترجمه دکتر هادی خانیکی است که توسط پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم منتشر شده است.
اهمیت یادآوری مفهوم «دانشگاه ایرانی» در این برهه زمانی دوجانبه عام و خاص است: از یکسو، لازم است که به مفهوم، نقش و کارکرد علم، از جمله فضای آکادمی ایران توجه دقیق داشته باشیم و ضروری است که به پژوهشهای پیشین توجه کنیم. از سوی دیگر، اهمیت خاص خوانش این کتاب به جایگاه دکتر تهرانیان بهعنوان اولین رئیس این پژوهشکده مربوط است که منشاء آن به سال 1353 و تأسیس پژوهشکده با عنوان علوم ارتباطی و توسعه ایران برمیگردد.
تهرانیان برای نظریهپردازی درباره دانشگاه ایرانی، سیر تحول مفهوم و واقعیت دانشگاه در جهان را در سه مرحله توضیح داد:
الف) دانشگاه در جامعه سنتی که آموزش عالی را در خدمت علم، زهد و پارسایی میدانست و وظیفه آموزش عالی پرورش نخبگان سیاسی، اداری و نظامی بود. دانشگاه در جامعه سنتی به آموزش هنرهای آزاد مشغول بود.
ب) دانشگاه در جامعه صنعتی که آموزش عالی وظایف سنتی، دینی، آموزشی و پرورشی داشت. آموزش حرفهها، ایجاد خدمات پشتیبانی توسعه اقتصادی و اجتماعی و پیشبرد علوم و فنون وظایف جدید دانشگاه بود. در روش آموزش نیز گرایش به سمت آزمایش، تجربه و کارورزی وجود داشت. در این دوره بهدلیل افزایش تقاضا دانشگاهها درهای خود را بهروی تمام طبقات باز کردند و جنبه اشرافی خود را از دست دادند. دانشگاهها بهمیدان برخورد آراء و عقاید ناهمساز هم تبدیل شدند و حفظ تعادل میان انضباط علمی و آزادی بیان موضوع مهم دانشگاهها بود.
ج) دانشگاه در جامعه فراصنعتی: اهمیت کارهای اطلاعاتی در اثر پیشرفت فناوریهای نوین موجب شده تا آموزش عالی دچار تغییر شود. جایی برای آموزش مداوم در سراسر زندگی و متناسب با نیازها بشود. آموزش تا بالاترین سطوحش، همگانی شود. آموزش عالی از سرمایهگذاری برای ایجاد امکان درآمد بیشتر به کالای مصرفی پایدار برای افزایش کیفیت زندگی تبدیل شود. آموزش تحت تأثیر علایق دانشجویان (گروههای اقلیت) و علائق استادان (مارکسیسم، پسامدرنیم و...) حرکت کند. در این دوره بهدلیل کاهش سرمایهگذاری دولت و بخش خصوصی در دانشگاهها، شهریهها افزایش یافتهاند.
متناسب با این تحولات در ایران هم مفهوم دانشگاه و انتظار از آن تغییر کرده است. تهرانیان پس از توضیح درباره «جندی شاپور» و عصر طلایی پیشرفت علمی مسلمین، دوره رشد تصوف و بافتار اجتماعی این رویدادها، نظام جدید آموزش عالی در ایران را شرح میدهد.
طبق نظر تهرانیان میتوان گفت، تا عصر پهلوی نگاه به غرب و علم آنها در بین حاکمان ایرانی با خودبزرگبینی توأم بوده است. سیاست موازنه ناشی از قدرت فزاینده روسها و انگلیسیها به نفع سنتی نگه داشتن ایران تمام شد و ظهور میهنپرستانی چون عباسمیرزا و امیرکبیر موجب ورود علم مدرن به ایران شد که دارالفنون نماد آن است. برای رعایت سیاست موازنه، استادان این دانشگاه نه روسی و نه انگلیسی بودند بلکه از فرانسه و اتریش استخدام شدند. غلبه رویکرد فرانسوی و الگو گرفتن اولین دانشگاه ایران یعنی دانشگاه تهران از دانشگاههای فرانسه که با برتری نظریه بر عمل، سخنرانی بر بحث و گفتوگو و تجربه آزمایشگاه، تفکیک رشتهای به جای برنامههای میان رشتهای همراه بود، برای شرایط ایران مناسب نبود و ثمر نداد. نتیجه، آموزش طوطی وار، نمرهگرایی و مدرکگرایی بود.
در نهایت تهرانیان ایدهآل تایپ دانشگاه ایرانی را واجد ویژگی تعریف میکند:
1. در نیازهای ملموس و واقعی کشور ریشه داشته باشد.
2. از نخبهگرایی پرهیز کند.
3. فرا رفتن از تربیت نیروی انسانی برای رفع نیاز دستگاههای اداری
4. توجه به تربیت نیروی انسانی ماهر طبق نیازهای روز جامعه
5. جایگزینی اشتغال حین آموزش با آموزش حین اشتغال
6. انجام پژوهشهای بنیادی و کاربردی برای ارائه رهنمودهایی جهت انتخاب سیاستها و کارافزارهای توسعه ملی
7. زنده کردن سنت قدیمی اجتهاد
8. پرداختن به مسائل توسعه اقتصادی و اجتماعی
سه ضلع مدیریت بحران
در ادامه دکتر منصور ساعی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در نشست هفته پژوهش پژوهشکده مطالعات فرهنگی و ارتباطات به بحث در مورد رسانههای ایرانی و مواجهه با بحران کرونا پرداخت و گفت: در هر بحرانی سه ضلع مدیریت بحران، «دولت و نظام حکمرانی»، «نظام ارتباطی و اطلاعرسانی» و «جامعه یا شهروندان» هستند در واقع نظام اطلاعرسانی یک بازیگر مهم در مدیریت بحران است که هم حکمرانی از طریق آن سعی در ارائه اطلاعات و آگاهیهای شفاف و به هنگام به جامعه دارد و هم خود رسانه با داشتن استراتژی ارتباطی و رسانهای مشخص و اندیشیده شده به کنشگری و مداخله در بحران میپردازد. در واقع رسانهها اعم از رسانههای رسمی و رسانههای اجتماعی از جمله مهمترین منابعی هستند که مردم از طریق آنها اطلاعات و آگاهی مربوط به بحرانها کسب میکنند.
دکتر ساعی تأکید کرد: در مقوله کنشگری در بحرانها بهویژه بحران فراگیری نیز کرونا، نقش و جایگاه رسانههای جریان اصلی و رسمی مهمتر از رسانههای اجتماعی غیررسمی و حتی رسانههای ملی فارسی زبان غیرهمسو است. زیرا فرآیند تولید و توزیع و نظارت بر محتوا و دروازهبانی خبری در رسانههای جریان اصلی و رسمی که شامل رسانههای چاپی و برخط و دیداری و شنیداری دارای مجوز هستند. از سوی یک سازمان رسانهای مشخص و دارای روزنامهنگاران متخصص و آموزش دیده و دارای احساس مسئولیت اجتماعی انجام میشود و مخاطبان در هنگامه بحران کرونا برای جستجوی اطلاعات و اخبار معتبر و متقن و شفاف به سراغ رسانههای جریان اصلی گسیل میشوند. این درحالیاست که بهویژه در رسانههای اجتماعی گرچه سرعت اطلاعرسانی و فرآیند تولید و تویع محتوا شتاب فزآیندهای در دوران بحران دارد، اما بهدلیل اینکه فرآیند تولید و توزیع و مدیریت محتوا در رسانههای اجتماعی فاقد سازمان مشخص و توسط کاربران غیرمتخصص و بدون دروازهبانی و صحتسنجی و اعتبارسنجی و راستیآزمایی انجام میشود، از اعتبار محتوایی و خبری کمتر برخوردار هستند.
او گفت: سیام بهمن ماه 1398 به طور رسمی شیوع کرونا در ایران تأیید شد و نظام حکمرانی و رسانههای رسمی ایران با فاصله کمی از تجربه حوادث و بحرانهای طبیعی و غیرطبیعی قبلی همان سال یعنی سیل گسترده شمال و جنوب کشور در نوروز، ناآرامیهای سیاسی آبان ماه و سقوط هواپیمای اوکراینی در دیماه، با اعلام رسمی شیوع کرونا در ایران در اواخر بهمن ماه، مواجهه و غافلگیر شدند.
ساعی افزود: در واقع گرچه از ماهها قبل، موضوع سرایت بیماری کرونا از کشور چین به سایر کشورها و از جمله ایران در رسانههای بینالمللی مورد بحث بود، اما در نظام اطلاعرسانی رسمی ایران هرگونه شیوع احتمالی کرونا در ایران تکذیب میشد. درواقع بعد از گذشت یک هفته از تأیید رسمی شیوع بحران، رسانههای رسمی ایران(خبرگزاریها، رادیو و تلویزیون) از راهبرد بحرانگریزی بهسمت اتخاذ راهبرد بحرانپذیری با تأخیر تغییر جهت دادند. این درحالی بود که باوجود تأخیر رسانههای رسمی در پذیرش بحران، در رسانههای اجتماعی غیررسمی و هم در رسانههای فراملی فارسی زبان از دوماه قبل آمار و شواهدی مبنی بر شناسایی بیمارانی با علائم کرونایی در برخی از شهرهای ایران ارائه میدادند.
با گستردهشدن به همه نقاط ایران و تداوم بحران همهگیری کرونا در ایران طی یکسال گذشته، کنشگری رسانههای رسمی به اعلام آمار رسمی کشتهها، خسارتها و هشدارهای بهداشتی و تولید مطالب آموزشی نحوه پیشگیری و تأکید بر رعایت پروتکلهای بهداشتی محدود ماند و کمتر به برنامهریزی ارتباطی و رسانهای هدفمند و مدیریت محتوا در راستای آشناکردن مردم با بیماری نامرئی و مسری کووید-19، ترویج شیوههای زیست کرونایی و ترغیب شهروندان به تغییر رفتار، کاهش آسیبهای روانی ناشی از کاهش تعاملات انسانی، کاهش اضطراب و استرس، افزایش تابآوری اجتماعی، تقویت سرمایه اجتماعی و تقویت امید اجتماعی پرداختند.
مصرف رسانههای اجتماعی و انجام رفتارهای پرخطر
دکتر داود مهرابی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در این نشست به بحث در مورد «مصرف رسانههای اجتماعی و انجام رفتارهای پرخطر» پرداخت و گفت: تأثیر رسانهها بر رفتار همواره مورد توجه محققان بوده است. با توجه به گسترش استفاده از رسانههای اجتماعی، تحقیقات مختلفی به تأثیر احتمالی این رسانهها بر انجام رفتارهای پرخطر بین گروهای مختلف سنی بهویژه نوجوانان و جوانان پرداختهاند. بروز رفتارهای پرخطر در این رده سنی میتواند آسیبهای اجتماعی را تقویت کرده و بر هنجارهای اجتماعی تأثیر منفی بگذارد. میزان استفاده از رسانههای اجتماعی و خطراتی که در کنار مزایای این قبیل رسانهها وجود دارد، باعث شده بروز بخشی از این رفتارهای پرخطر به استفاده از رسانههای اجتماعی نسبت داده شود. با وجود این، تاکنون مطالعات کافی به بررسی این تأثیر نپرداخته و ناکافی بودن ادبیات موجود و مستندات علمی در این حوزه مانع مهمی در سیاستگذاریها، آگاهی مردم و همچنین طراحی برنامههای پیشگیرانه بهویژه توسط متخصصان ارتباطات سلامت محسوب میشود.
وی افزود: بر اساس اصول بهکارگیری پیامهای اقناعی بهویژه در حوزه ارتباطات سلامت میتوان بیان کرد که صِرفِ بیان احتمال وقوع رفتارهای پرخطر در رسانههای اجتماعی (ارائه اطلاعات) بهتنهایی نمیتواند باعث شکلگیری اقدامات موفقیتآمیز با هدف اجتناب از این قبیل رفتارها شود، بلکه نیاز است مستندات علمی قابل توجیهی از طریق روشهای مختلفی همچون انجام پژوهشها بهمنظور طراحی مداخلات اثرگذار فراهم شوند. بر این اساس، این پژوهش با تمرکز بر رابطۀ بین الگوی مصرف رسانههای اجتماعی و انجام رفتارهای پرخطر در میان نوجوانان و جوانان انجام شد.
نتایج این مطالعه که دادههای آن در فصل بهار سال 1400 به صورت برخط (آنلاین) جمعآوری شد، نشان میدهد که در خصوص استفاده روزانه از رسانههای اجتماعی و برنامههای(نرمافزارهای) پیامرسان، سه رسانه شامل اینستاگرام، واتساپ، و تلگرام بیشترین وقت کاربران را به خود اختصاص دادند. استفاده از برنامههای بله، ایتا، آیگپ، کلابهاوس، و سیگنال در رتبههای بعدی قرار داشتند.
دادههای گردآوری شدۀ این مطالعه از یک نمونه 406 نفری نشان میدهد حدود نیمی از پاسخگویان شبها از این شبکههای اجتماعی استفاده میکنند. کاربران بهطور عمده از تلفن همراه بهمنظور دسترسی به شبکههای اجتماعی و برنامههای پیامرسان استفاده میکنند. انگیزه استفاده از شبکههای اجتماعی و پیامرسانها نیز نشان میدهد که دستیابی به اطلاعات، انگیزه اصلی استفاده از چنین فناوریهایی است و پس از آن نیز استفاده از مطالب سرگرمکننده، رفع بیحوصلگی و برقراری ارتباطات شخصی از جمله دیگر انگیزههای استفاده از رسانههای اجتماعی معرفی شدهاند.
دکتر مهرابی تأکید کرد: پژوهش حاضر همچنین با استفاده از نظریههای ارتباطات به بررسی این موضوع پرداخته است که آیا تعاملات اجتماعی، سرگرمی، وقتگذرانی، آگاهیبخشی و سهولت استفاده از رسانههای اجتماعی میتوانند تعیینکنندۀ انجام رفتارهای پرخطر بین نوجوانان و جوانان باشند و اینکه نقش هنجارهای اجتماعی در این فرایند احتمالی چگونه است؟ درواقع، هنجارهای اجتماعی به دو دسته توصیفی و دستوری تقسیمبندی میشود. هنجارهای توصیفی را میتوان درک نوجوانان از وجود یک رفتار در بین همسالان خود دانست. هنجارهای دستوری که به آنها ناهی یا نهیکننده هم گفته میشود به عقاید در مورد تأیید یا رد یک رفتار در بین همسالان گفته میشود. هنجارهای توصیفی و دستوری در مجموع باورهای ذهنی نوجوانان در مورد رفتار و تأییدیه همسالانشان است و بنابراین ممکن است که این هنجارها بر اساس درک نادرست از هنجارهای همسالان باشد. مطالعات زیادی با استناد به این نظریه بیان کردهاند که رفتارهای مشکلساز نوجوانان تحت تأثیر هنجارهای توصیفی یا دستوری همسالانشان است. افراد از ترس انزوا و جدایی از یک گروه سعی میکنند که هنجارهای درک شدۀ (که ممکن است با واقعیت منطبق نباشد) آن گروه را بپذیرند.
تحلیلهای آماری انجامشده در مطالعه حاضر نشان میدهند که بین تعامل اجتماعی، جستجوی اطلاعات، وقتگذرانی، و سرگرمی با انجام رفتارهای پرخطر رابطهای قابل قبولی که بتوان از آن در مداخلات کاهش احتمالی چنین رفتارهایی استفاده کرد، وجود ندارد. در مقابل، بر اساس نتایج به دست آمده، بین سهولت استفاده از رسانههای اجتماعی و اپلیکیشنهای پیامرسان با انجام رفتارهای پرخطر دارای ارتباط معناداری مشاهده شد. هنجارهای اجتماعی درکشدۀ رایج در بین نوجوانان و جوانان نیز در رابطه بین سهولت استفاده از رسانههای اجتماعی و بروز رفتارهای پرخطر دارای نقش واسطهای است. سهولت دسترسی به شبکههای اجتماعی در مطالعه ونته و همکاران (2020) نیز مورد توجه قرار گرفته است. این محققان بیان کردهاند که با توجه به گزارشهایی در خصوص استفاده از این رسانهها، نگرانی در خصوص مشارکت در رفتارهای پرخطر نیز وجود دارد. در مطالعهای دیگر، ماناگو و همکاران (2008) دریافتند که سهولت ارتباطات در شبکههای اجتماعی (بهعنوان زیرمجموعهای از رسانههای اجتماعی) به کاربران اجازه میدهد که با شمار زیادی از کاربران دیگر از قبیل دوستان در سطوح مختلف (دوران مدرسه، افرادی که در مهمانیها با آنها شده بودند، دوستانِ دوستان، و ...) ارتباط دائم داشته باشند. این نوع ارتباطات باعث شده که هر یک از این کاربران در پروفایل خود بهطور میانگین 185 دوست داشته باشند. آنها این شبکه بزرگ را دوستان را بهعنوان «چرخه دوم دوستان» معرفی کردند، گروهی که به گفته کاربران نه ملاقاتی با آنها صورت میگیرد و نه تماسی با آنها برقرار میشود. وجود چنین تعاملاتی میتواند در سمتوسو دادن به رفتار کاربران اثرگذار باشند.
لازم به ذکر است که مطالعه حاضر بهدلیل شیوع کرونا که امکان گفتوگوی حضوری با نمونۀ موردنظر را تا حدی غیرممکن ساخته بود، ضرورتاً از روش برخط(آنلاین) بهمنظور گردآوری دادههای مطالعه حاضر استفاده کرده است. باوجود نقاط قوت روش برخط، محدودیتهایی در تعمیمپذیری نتایج بهدست آمده از این روش وجود دارد. پرسشهای مرتبط با دیدگاه دوستان و همسالان نسبت به رفتارهای پرخطر یا پرسش از افراد درخصوص انجام رفتارهای پرخطر شاید با درنظر داشتن بحث مطلوبیت اجتماعی، نوعی تردید نسبت به صحت پاسخها ایجاد کند، لذا توصیه میشود بهمنظور دستیابی به نتایج قابل اعتمادتر، بررسی نمونههایی که رفتار پرخطری از آنها سرزده باشد، مورد توجه محققان قرار گیرد تا منبع شناخت جامعتری بهمنظور اثرگذاری احتمالی این فناوریها بر رفتارهای پرخطر ایجاد شود.
نسبت دین و تصویر
دکتر بشیر معتمدی عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در سخنرانی خود از «نسبت دین و تصویر» سخن به میان آورد و این سؤال را مطرح کرد: آیا ادیان که تبلیغ آنان همواره مبتنی بر «کلام» و «کلمه» شکل گرفته است، میتوانند با رسانههایی که ماهیتی تصویری دارند، نسبتی برقرار سازند؟
او در پاسخ اظهار کرد: دین همیشه با محور کلام به تبلیغ میپرداخت ولی در عصر حاضر که معروف به عصر تصویر است، دین دچار چالش جدی شده و دینی که مبتنی بر کلام است اکنون مبتنی بر تصویر میخواهد پیش برود و این چالش در مورد همه ادیان صدق میکند.
دکتر معتمدی ادامه داد: از سالها پیش، بین مسیحیان گروهی به نام «اوانجلیکها» شکل گرفت که از پروتستانهایی هستند که نهضت بازگشت به انجیل را راه انداختند و در این مسیر، اولین گروهی بودند که از رسانههای جمعی برای تبلیغ استفاده کردند. این گروه در ادامه شبکههای بزرگ تلویزیونی ایجاد کردند که یکی از آنها به نام تی بی ان(TBN) اکنون یک شبکه بسیار گسترده است که در سطح وسیعی به زبانهای مختلف فعالیت میکند.
او افزود: برای بهرهگیری از تجربه آنها برای تبلیغ دینی در برنامههای تلویزیونی کشور خودمان روی برنامههای گفتوگو محورشان که از جمله برنامههای مبتنی بر کلام بود، تمرکز کردم. آنها چند عنصر را در برنامههای دینی گفتوگو محور مسیحی بهکار بردهاند که برای ما هم میتواند مفید باشد.
معتمدی درباره عناصر کاربردی این شبکه در تبلیغ دین اظهار داشت: یک عنصر «زن» است. نقش زن در برنامههای دینی آنها خیلی پررنگ است و هم بهعنوان مهمان و هم مجری نقشی جدی در برنامههای دینی دارند. عنصر دیگر «شادی» است که در برنامههای این شبکه بسیار پررنگ است، در حالیکه در کشور ما برنامههای دینی تلویزیونی عمدتاً مبتنی بر حس غم یا حالت جدی شکل میگیرد و این باعث گریزان شدن مخاطب از فضای دینی میشود.
او از «غیررسمی بودن» بهعنوان عنصر سوم تبلیغ دین از جانب این گروه مسیحی نام برد و گفت: ما در فضایی خشکی و رسمی دین را تبلیغ میکنیم ولی در این برنامهها دین را چیزی سخت و رسمی که نتوان راحت از آن حرف زد نمیدانند و غیررسمی بودن دین در این برنامهها باعث میشود مخاطب راحتتر با دین ارتباط برقرار کند.
معتمدی همچنین از عنصر موسیقی بهعنوان یکی دیگر از عناصر جذب مخاطب به دین در برنامههای تبلیغاتی این گروه پروتستانی نام برد و گفت: موسیقی برای ایجاد هیجان و در نتیجه جذب مخاطب به سمت دین یکی از عناصر پرکاربرد در تبلیغات این گروه مسیحی است، در حالیکه این عنصر در برنامههای دینی ما به ندرت استفاده میشود.
این پژوهشگر حوزه دین و رسانه خاطرنشان کرد: عنصر دیگر برنامههای دینی این شبکه، استفاده از گفتوگوهای چندجانبه بهجای گفتوگوی ساده یکجانبه از سوی مهمان برای مخاطبان است که این امر علاوه بر اینکه امکان طرح دیدگاههای مختلف را فراهم میکند، فضای گفتوگوی پربارتری را رقم میزند.
وی افزود: علاوه بر این، در گفتوگوهای چندجانبه این شبکه از یکسو شاهد تنوع تیپ و قیافه حاضران در گفتوگو هستیم که بهنوعی تنوع جامعه آمریکا را میخواهد بازتاب دهد و در نتیجه طیف وسیعتری از مخاطبان را پوشش میدهد و از سوی دیگر این امکان را فراهم میکند تا حاضران در برنامه بهعنوان افراد عادی جامعه، تجربه دینی خود را بیان کنند تا از طریق این تجربیات، مخاطبان برنامه بهتر بتوانند با برنامه ارتباط برقرار کنند. ضمن آنکه به فرد عادی در ارائه این تجربه، هویت، استقلال و جایگاه ویژهای بخشیده شده که برای کشاندن او به سمت دین میتواند مثمرثمر باشد.
معتمدی عنصر آخر در گفتوگوهای دینی این شبکه را استفاده از افراد شناختهشده جامعه آمریکا دانست و اظهار داشت: بر اساس الگوی ارتباطی دو مرحلهای، چنانچه گروههای مرجع در یک جامعه در مورد یک موضوعی صحبت کنند، میتواند در انتقال مطالب مورد نظر به بخشهای دیگر جامعه مؤثر باشد، لذا در برنامههای دینی میتوان از این راهکار جهت تبلیغ دینی استفاده کرد. این شبکه آمریکایی نیز تلاش کرده است تا گفتوگوهای دینی خود را با حضور هنرمندان، اهالی موسیقی و... شکل دهد تا از طریق این گروههای مرجع مباحث دینی را در سطح جامعه مطرح کند.
دکتر معتمدی در پایان سخنانش اظهار امیدواری کرد که با توجه به ظرفیتهای دین اسلام، الگوبرداری درستی از شیوههای تبلیغ دین در تلویزیونهای مسیحی صورت گیرد تا بتوان در جهت ارتقای برنامههای دینی تلویزیون گامهایی را بهسوی جلو برداشت.
پیچیده شدن فرزندپروری در عصر دیجیتال
دکتر معصومه تقیزادگان در سخنرانی خود با تأکید بر «پیچیده شدن فرزندپروری در عصر دیجیتال» گفت که ظهور اینترنت و پس از آن استفاده گسترده از تلفنهای هوشمند، بازیهای برخط(آنلاین) و ظهور شبکههای اجتماعی چالشهای جدیدی را برای والدین ایجاد کرده و آنان را با سؤالات زیادی مواجه ساخته است، از جمله اینکه کودک چه زمانی آمادگی داشتن تلفن همراه را دارد؟ کودک چه چیزهایی را میتواند در شبکههای اجتماعی به اشتراک بگذارد؟ اگر آزار اینترنتی روی داد چه اتفاقی میافتد و چه کنیم؟ مدت زمان استفاده مناسب برای کودک چقدر است؟ چگونه با فرزند خود در مورد هرزهنگاری، خطرات و عواقب صحبت کنیم؟
هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با اشاره به اینکه دغدغه تأمین امنیت و ایمنی دیجیتال کودکان تنها مسئله والدین نیست افزود: البته پرداختن به حوزه اینترنت امن برای کودکان در سطح کلان نیز قابل مطالعه است و سؤالاتی درباره وظیفه حاکمیت، وظیفه اپراتورها و نسبت میان ذینفعان و ذیربطان این حوزه مطرح است. سوابق سیاستگذاری و تدوین سند در این حوزه در سالهای گذشته نیز نشاندهنده دغدغه حاکمیت نسبت به این مسئله است.
دکتر تقیزادگان در ادامه گفت: مطالعه نسبت کودک و رسانه حوزهای مطالعاتی پرباری در رشته ارتباطات است که البته در ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته است. پژوهشکده مطالعات فرهنگی و ارتباطات در نظر دارد در چند سال آینده توان پژوهشی خود را بر این حوزه متمرکز کند تا بتواند ادبیات این حوزه در رشته ارتباطات را بسط دهد. بهعنوان نقطه شروع سال 1399 مطالعهای با عنوان «کودک و فضای مجازی: تحلیل میانجیگری والدین در استفاده کودکان از اینترنت» با روش کیفی در پژوهشکده انجام شده است.
او درباره نتایج این مطالعه گفت: این مطالعه نشان داد که والدین از طیف وسیعی از استراتژیهای میانجیگری استفاده میکنند که این استراتژیهای رابطه مستقیمی با جنسیت، سن و درک والدین از بلوغ فرزندانشان داشت. بهعنوان مثال والدین معمولاً از استراتژیهای کنترلی بیشتری در مورد فرزندان دختر خود استفاده میکنند. مطالعات پیشین در حوزه مصرف تلویزیون نیز نشان میدهد که وضع قوانین و شیوههای مختلف والدگری وابستگی مستقیمی با جنسیت کودک دارد و بهطور مشخص در مورد مالکیت دستگاه این تفاوت قابل مشاهده است. توجه به جنسیت کودک در زمان ایفای نقش نظارتی والدین نیز مشهود است، بدین معنا که احتمال مشارکت پدران در هنگام پسر بودن فرزند افزایش مییابد، این افزایش نه تنها ناشی از خواست مادر بلکه درخواستی از سوی فرزند پسر است.
عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و ارتباطات افزود: والدین از استراتژیهای ترکیبی برای فعالیت مشخص کودک استفاده میکنند. بهعنوان مثال والدین در زمینه ارتباطات اجتماعی فرزندانشان بیش از هر زمینه دیگری حساس و پیگیر هستند، لذا از استراتژیهای متفاوتی مانند استراتژیهای نظارت محسوس مانند محدودسازی و نظارت بر تعداد گروهها در شبکههای اجتماعی و استراتژیهای نظارت نامحسوس مانند نظارت بر مکالمات کودک استفاده میکنند.
معصومه تقیزادگان در پایان سخنانش تأکید کرد: آگاهی محدود والدین از خطرات فضای مجازی و انواع آن سبب شده است که میانجیگری واکنشی نسبت به پیشگیرانه در میان والدین افزایش یابد. بدینمعنا که آنها بهدلیل آگاهی محدود نسبت بهخطرات فضای مجازی نمیتوانند پیش از رخ دادن خطر زمینههای بروز آن را کنترل یا به فرزند خود آگاهی دهند و صلاحیت وی را افزایش دهند، لذا پس از رخدادن اتفاقی ناخوشایند و درصورت آگاهی یافتن از آن، وارد عمل شده و استراتژیای را بسته به سن و جنسیت کودک در پیش میگیرند.
بیان پایههای نظری نظریه ژئوکریتیک
دکتر احمد شاکری، دیگر سخنران نشست و عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در سخنان خود به ارائه گزارشی از پژوهش انجام شده پرداخت و با بیان «پایههای نظری نظریه ژئوکریتیک» که به نقد جغرافیایی در ایران مشهور شده است، این پژوهش را از جمله پژوهشهای حوزه مطالعات بازنمایی و مطالعات خوانشی توصیف کرد که در پژوهشهای آتی به مسئله ارتباطات شهری از منظرهای دیگر پرداخته خواهد شد.
وی با بیان پیشینه اندک پژوهشهای انجام شده در این حوزه در کشورمان، به روند دگردیسی نظریه ارائه شده توسط «برتران وستفال» در بازه زمانی 20 ساله از زمان پیدایش تا انتشار کتاب «بینهایت فرهنگی» پرداخت. به اعتقاد شاکری، ژئوکریتیک را میتوان یک رویکرد نقادانه درنظر گرفت که دربردارنده مطالعه انواع فضاهامیشود. «برتران وستفال» مفهوم ژئوکریتیک را در چند اثر خود به تفصیل شرح داده و «رابرت تالی» نیز معتقد است که ژئوکریتیک گونهای تحلیل و نقشهبرداری ادبی است. بر همین اساس، این رویکرد ازجمله رویکردهای نوین در مطالعات تطبیقی و میانرشتهای است که در یک منظر، بخشی از آن به بررسی پیوند میان ادبیات و فضا و جهان انسانی و سپس در امتداد مطالعات شهری به بازنمایی فضاهای شهری از دیدگاههای مختلف میپردازد و از منظری دیگر، خواهان رویکردی انسانی به شکلدهی فضاهای شهری و فرهنگسازی برای زیست همدلانه و اخلاقی شهروندان در کنار یکدیگر است.
هر چنددگرگونی مفهوم فضا و جغرافیا در دوران پسااستعماری، وقوع جنگهای جهانی اول و دوم و اتفاقات پس ازآن و دگرگونیهای علمی در حوزه جغرافیا موجب پیدایش این رویکرد شده است، اما در فاصله نظریه زمان_فضا «میخائیل باختین» در سال 1940 تا نظریه ژئوکریتیک برتران وستفال در سال 2000، نظریهپردازان مختلفی همچون گاستون باشلار(بوطیقای فضا)، موریس بلانشو(فضایادبی)، ژرژپوله(فضایپروستی)، یوری لوتمان(سپهرنشانهای)، میشل کولو (افق انتظار) و هومی بابا (فضای سوم) به مفهومپردازی در حوزه جغرافیا پرداختهاند. آخرین نظریه مربوط به آراء برتران وستفال، استاد دانشگاه لیموژ فرانسه در کتاب ژئوکریتیک: واقعیت، تخیل و فضا بود که بهعنوان نخستین مرحله از نظریههای در امتداد ژئوکریتیک، اینرویکرد را بهعلت شباهتهایی که با بعضی از وجوه فلسفه، روانکاوی، جغرافیای انسانی، مردمشناسی، جامعهشناسی و علوم سیاسی دارد، رویکردی میانرشتهای میداندکتاب دوم وستفال با عنوان ژئوکریتیک: واقعیت، تخیل و فضا 23که در سال 2007 توسط انتشارات دانشگاه لیموژ منتشر شده، از منابع مهم در رویکرد ژئوکریتیک است. بر اساس این نقد، بهمنظورخوانش انسانی از یک متن، لازم است مطالعه اثر از نگاه تکساحتی آغاز شده و به بازنماییهای متکثر و متفاوت از آن بیانجامد. وی در تعریف خود از انواع فضاهای موجود، به تمایزآنها از یکدیگر پرداخته و سه مفهوم نظری فضا_زمانییت، مرزشکنی و ارجاعیت بهعنوان پایههای مفهوم این نظریه بهشمار میروند. وستفال در کنار این اصول مفهومی چند مفهوم دیگر ازجمله چندکانونی، چندحسی، لایهنگاری و بینامتنی که به فهم بهتر نظریه ژئوکریتیک کمک میکند، مطرح کرده است. بر اساس سه مفهوم نظری و چهار اصل پایهای، وستفال نقد را بر دودسته تقسیم میکند: «خودمحور» و «دیگری محور». او معتقد است: فضای انسانی حاصل برآیند میان «خود» و «دیگری»است و بشر از رهگذر این برهمکنش به درک اهمیت اجتماع میرسد. تفاوت میان ژئوکریتیک وستفالی با دیگر نمونههای پیش از خود در همین حضور پررنگ «دیگری» است. وی در حقیقت به کمک جغرافیا و جبر جغرافیایی نوعی واقعگرایی را وارد نقد میکند که ارجاع بیرونی در آن اهمیت فراوانی دارد. در همین راستا، به اعتقاد وستفال دو نوع رابطه میان واقعیت فضا و بازنمایی آن میتواند وجود داشته باشد: در حالت اول بازنمایی، تصویری واقعی را به نشان میدهد و در حالت دوم بازنمایی میکوشد چیزی خلاف واقعیت را به خواننده نشان دهد. در حالت اول که بازنمایی واقعی است، دنیای روایت کاملاً حقیقی است و احتمال تناقض میان تصویر و بازنمایی به کمترین حد ممکن کاهش مییابد؛ در حالیکه در بازنمایی خلاف واقعیت به اعتقاد وستفال با شگردهایی چون ترکیب چند فضا با یکدیگر، غیرواقعی جلوه دادن فضای واقعی، اختلال در بافت زمانی و گنجاندن صورت میپذیرد.
دکتر احمد شاکری در ادامه به بیان نمونههایی از دو رمان «رهش» اثر رضا امیرخانی و «استانبول» اثر اورهان پاموک پرداخت و به کارکرد عناصر شکلدهنده جغرافیای فرهنگی شهر بهمنظور تبیین مفهوم ارتباط شهروندان بهعنوان کنشگران شبکههای ارتباطی شهر پرداخت. در همین راستا مباحثی نظیر از خانه تا شهر و از شهر تا آرمانشهر و همچنین زیست چندفرهنگی در شهر در این حوزه مطرح شد.
رونمایی از کتاب «ارتباطات سلامت در همهگیری کووید۱۹»
در ادامه، مراسم رونمایی از کتاب «ارتباطات سلامت در همهگیری کووید۱۹» برگزار شد و دکتر سیدهزهرا اجاق که مسئولیت تنظیم و گردآوری مقالات این کتاب را برعهده داشت، در این مراسم گفت: مجموعه مقالات این کتاب نتیجه اندیشه پژوهشگرانی است که بیشتر آنها متخصص ارتباطات هستند. بر همین اساس مسئله عالمگیر کووید ۱۹ که سلامت جسمی و روانی انسانها را تهدید کرده، از این منظر مورد کنکاش و بررسی قرار گرفته است.
رئیس پژوهشکده مطالعات فرهنگی و ارتباطات افزود: این مقالات در ماههای اولیه همهگیری بیماری کرونا تدوین شدهاند. ویژگی بارز و تمایزبخش این کتاب نسبت به موارد مشابه، تأکید بر اتخاذ رویکرد ارتباطات در مطالعه پدیده همهگیری کووید۱۹ است. امروزه حوزههای مطالعاتی نوظهوری در عرصه ارتباطات مطرح است؛ ارتباطات علم، ارتباطات سلامت، ارتباطات محیط زیست، ارتباطات ریسک، ارتباطات فریب و ... از جمله آنهاست.
به گفته دکتر اجاق نویسندگان مقالات این کتاب، ضمن ارزش و احترام قائلشدن برای تلاش فراوان کادر درمان ایران در دوره همهگیری کرونا، سعی کردهاند، دانش این تجربه را با نگاه توصیفی یا انتقادی ثبت و نگهداری کنند.
این کتاب ۲۷۵ صفحهای که شامل ۱۰ مقاله علمی است، در سه فصل همهگیری کووید۱۹ را در فرهنگ و ارتباطات سازمانی، متون ارتباطی و اقدامات ارتباطی سازمانها بررسی کرده است.
دکتر اجاق در خاتمه سخنانش تأکید کرد: آموزههای کرونا برای ارتباطات دینی، تجارب مدارس موفق استان تهران در برگزاری کلاسهای مجازی در دوران همهگیری کرونا و تحلیل محتوای صفحات اینستاگرام سازمانهای منتخب، ازجمله عناوین مقالات این کتاب است./پایان
نظر شما :