گزارش نشست چهارم از سلسله نشست‌های گفت‌وگوی انتقادی:

گزارش نشست «هویت ملی ایران معاصر » + گزارش تصویری

تعداد بازدید:۲۵۵۳
گزارش نشست «هویت ملی ایران معاصر » + گزارش تصویری

چهارمین نشست از سلسله‌ نشست‌های گفت‌وگوی انتقادی با عنوان «هویت ملّی ایران معاصر» روز سه‌شنبه 22 آذرماه 1401 با حضور پژوهشگران و کارشناسان رشته‌های مختلف علوم انسانی و جمعی از علاقه‌مندان به مباحث فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و تاریخی در سالن اندیشه پژوهشگاه برگزار شد.

به‌گزارش روابط عمومی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در این نشست دکتر موسی نجفی، استاد علوم سیاسی و رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی؛ دکتر یحیی فوزی، استاد علوم سیاسی و معاون پژوهشی و تحصیلات تکمیلی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی؛ دکتر آزیتا افراشی، دانشیار زبان‌شناسی همگانی و رئیس پژوهشکده دانشنامه‌نگاری؛ دکتر سید محمّدرحیم ربانی‌زاده، استادیار تاریخ و رئیس پژوهشکده مطالعات قرآنی؛ دکتر سیروس نصراله‌زاده، دانشیار فرهنگ و زبان‌های باستانی و رئیس پژوهشکده زبان‌شناسی، دکتر زهرا حیاتی، دانشیار زبان و ادبیات فارسی؛ دکتر حمیدرضا دالوند، استادیار فرهنگ و زبان‌های باستانی از رویکردهای مختلف به سخنرانی و ارائه دیدگاه‌های خود درباره هویت ملی و تحلیل و ارزیابی مسائل و چالش‌های مرتبط با آن پرداختند.

دکتر موسی نجفی: مسائل اساسی کشور باید در محیطی معقول و فکری مورد بررسی قرار گیرد

در ابتدای جلسه دکتر نجفی، رئیس پژوهشگاه، با درود و سلام و صلوات بر پیامبر گرامی اسلام صلّی ا... علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السّلام، ضمن خیرمقدم به حاضران، گفت: پس از برگزاری چند نشست از سلسله‌نشست‌های گفت‌وگوی انتقادی و استقبالی که از مباحث و مسائل ارائه شده در آنها صورت گرفت، با مذاکرات صورت گرفته با اعضای پژوهشکده‌ها و مراکز پژوهشی پژوهشگاه تصمیم بر آن شد تا در نشست چهارم از این سلسله‌نشست‌ها دربارۀ موضوع هویت ملی، که یک کلان نظریه است، بحث و گفت‌وگو کنیم. دکتر نجفی با اشاره به پیشینه، جایگاه و مرکزیت پژوهشگاه در میان پژوهشگاه‌ها و مراکز علوم انسانی کشور متذکر شد: پژوهشگاه خود را متعهد می‌داند تا در زمینه بحث‌های نظری و فکری در زمینه علوم انسانی مخصوصاً در عرصه مسائل مبتلابه جامعه پیش‌گام باشد. رئیس پژوهشگاه با اشاره به سه مقوله مهم در مباحث مختلف سیاسی یا فکری شامل مشروعیت، مقبولیت و معقولیت، گفت: مشروعیت به حوزه مباحث ساختاری، نهادی و سیاسی، مقبولیت به حوزه مباحث اجتماعی و فرهنگی و معقولیت به حوزه مباحث دانشگاهی و پژوهشی مربوط می‌شود. در کنار مرجعیت سیاسی و مرجعیت فرهنگی، پژوهشگاه می‌تواند در مقوله معقولیت مرجعیت علمی و فکری داشته باشد. می‌توانیم از یک ذهنیت نخبگانی در زمینه بحث‌های اساسی سخن بگوییم و محل آن نیز در همین مراکز پژوهشی و دانشگاهی است نه فضای مجازی و شبکه‌های ماهواره‌ای با غلبه عناصر هیجانی. دکتر نجفی سطحی‌اندیشی و موارد احساسی را عنصر مقابل معقولیت برشمرد و ادامه داد: پژوهشگران و دانشگاهیان باید مسائل مختلف و اساسی کشور را به دور از فضای سیاسی، روانی و هیجانی حاکم در جامعه که در شرایط حاضر خارج‌نشینان بیشتر به آن دامن می‌زنند و فعالیت دارند، در محیطی آرام، معقول و فکری مورد بحث و بررسی قرار دهند. وی بحث هویت ملی را یک کلان نظریه‌ای دانست که بحث و بررسی آن می‌تواند ابعاد و لایه‌های مسائل مختلف و کوچک‌تر را پوشش دهد و به فهم و شناخت بهتر و عمیق‌تر مسائل و وضعیت موجود یاری رساند.

دکتر مالک شجاعی: امروز بیش از پیش به اندیشه درباره ایران، سرنوشت فرهنگی و پاسداشت هویت اسلامی ـ ایرانی آن نیازمندیم.

سپس دکتر مالک شجاعی جشوقانی، استادیار فلسفه و رئیس مرکز تحقیقات امام علی(ع)، به عنوان دبیر نشست ضمن اشاره به سوابق پژوهشی و علمی سخنرانان این نشست، فرارسیدن هفته پژوهش را تبریک و با اشاره به انتخاب شعار هفته پژوهش پژوهشگاه با عنوان «علوم انسانی و مسئله هویت»، اظهار امیدواری کرد در این نشست که به بررسی و تحلیل هویت ملی اختصاص دارد، سخنرانان و اعضای حاضر با بیان دیدگاه‌ها و تحلیل‌های خود، مخاطبان را در جهت فهم و شناخت بهتر و عمیق‌تر از این موضوع یاری رسانند. وی سپس با قرائت آیه 13 سوره حجرات از قرآن کریم: «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ» (ترجمه: ای مردم ، ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آن گاه شعبه های بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید ، همانا بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شمایند، همانا خدا کاملاً دانا و آگاه است)؛

و همچنین شعری از مولانا:

ای برادر تو همان اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه ای

گر گل است اندیشه تو گلشنی / ور بود خاری تو هیمه گلخنی

نقل قولی از کتاب بازگشت دکتر شریعتی را به شرح زیر قرائت کرد:

«غرب از قرن هجدهم به کمک جامعه‌شناسان و مورخان و نویسندگان و حتی هنرمندان و حتی انقلابیون و انسان‌دوستانش این تز را می‌خواهد به دنیا تحمیل کند که تمدن یکی است و آن هم شکلی است از تمدن که غرب ساخته است و به جهان عرضه کرده و هرکس می‌خواهد متمدن باشد می‌باید همین تمدنی را که ما می‌سازیم مصرف کند و اگر می‌خواهد آن را نفی کند باید وحشی بماند. فرهنگ یک فرهنگ است به نام فرهنگ غرب. هرکس می‌خواهد در قرن بیستم فرهنگ داشته باشد باید فرهنگ غربی را بخرد، همان‌طور که کالای غربی را می‌خرد، همان‌طور که هرکس می‌خواهد تلویزیون داشته باشد باید تلویزیون غربی را بخرد و بیاورد در خانه‌اش، همان‌طور هم هرکه می‌خواهد فرهنگ داشته باشد و ارزش‌های فرهنگی را در خود بپرورد، باید این قالب‌ها را که غرب برایش عرضه می‌کند بپذیرد وگرنه بی فرهنگ و بی تمدن یعنی وحشی است. پس یا وحشی ماندن یا متمدن غربی شدن». (علی شریعتی، بازگشت، ص 28)

و سپس از استاد مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران این نقل قول را بیان کرد:

«اسلام به پیروان خود می‌گوید که این اختلاف رنگ‌ها و نژادها و زبان‌ها که در ملت‌های روی زمین می‌بینید، و آنها آن را ملاک جدایی و تفرقه ساخته‌اند، چیزی اصیل و جوهری نیست. در مجموع آن مردمی عزیز و شریف‌ترند که در راه تکامل انسانیت قدم بردارند. رنگ‌ها، زبان‌ها و سنت‌هایی که در میان ابنا بشر مشاهده می‌کنیم همچون اختلافی که درخود طبیعت به چشمت می‌خورد، جلوه‌های گوناگون یک حقیقت و شمه‌ای از غنا و کثرت در وجود است که هر گلی رنگ و بویی دارد و خواص و فوائدی، که همه در راه حرکت آدمیت به سوی مبدأ اعلای خود ارزیابی و تحلیل می‌شوند. این اختلاف و تفاوت‌ها نه تنها مایه جدایی و دشمنی نتواند بود، بلکه برخورد و آشنایی و تعارف اینان است که تکامل مادی و معنوی می‌سازد». (استاد مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 37)

دکتر شجاعی با اشاره به شرایط فعلی کشور گفت: کشور ما امروز در شرایطی است که ما امروز بیش از پیش محتاج هستیم در یک گفت‌وگوی معقول به ایران و سرنوشت فرهنگی آن و به پاسداشت هویت اسلامی ـ ایرانی بیندیشیم. دکتر شجاعی اظهار امیدواری کرد در این نشست‌ها در پژوهشگاه به عنوان یک نهاد علمی و دانشگاهی، بتوانیم درباره هویت ما، که شکل گرفته از آبشخور سنت‌های اسلامی ـ ایرانی بوده، گفت‌وگوی انتقادی عالمانه، دلسوزانه و دغدغه‌مندانه به دور از هیجانات متعارف در سطح جامعه و فضای مجازی داشته باشیم و امکان آن و فراهم شدن شرایط برای برگزاری این نشست، مرهون حمایت‌ها و توجه مدیریت پژوهشگاه و هیأت رئیسه و شورای پژوهشی پژوهشگاه است.

دکتر دالوند: حفظ تمامیت ایران بر هر نوع مطالبه‌ای مقدم است

سپس دکتر حمیدرضا دالوند، استادیار فرهنگ و زبان‌های باستانی،  به عنوان اولین سخنران این نشست، با اشاره به موضوع سخنرانی خود دربارۀ جوهر هویت ایرانی بنا بر آموزه‌های ایرانی در دوران باستان با تأکید بر موضوع استمرار فرهنگی گفت: حوادث اخیر و مدعای هر دو طرف در تلاش برای سعادت و بهروزی مردم، نشان داد که ما با یک خلاء جدی از خودمان و روایتی که از آن داریم مواجه هستیم و ضرورت دارد اندیشمندان و متفکران به‌ویژه اصحاب علوم انسانی به اندیشه درباره آن بپردازند. وی با اشاره به رسالت در نظر گرفته شده برای انسان در متون باستان ایران ادامه داد: رسالت بزرگ انسان در آموزه‌های ایرانی، پیروزی خیر است. در وجه نظری انسان باید به نگاه خیر به جهان نگاه کند و در وجه عملی رفتار انسان بنا بر راستی، خرد و عقل و داد یعنی عدل باشد. اگر انسان بر این منوال رفتار کند، به قدرت می‌رسد. همه ما در قلمرو اختیارات خود یک پادشاه و شهریار هستیم، چون رفتاری که می‌کنیم منتج به قدرت می‌شود. اگر این قدرت را در جهت رفاه دیگری به کار بگیریم، به نیک‌شهریاری می‌رسیم و اگر به نیک شهریاری برسیم، یعنی هستی و انسان را دوست داریم، طبیعت را دوست داریم و اگر این کار را کنیم، خداگونه می‌شویم یعنی به کمال می‌رسیم. اگر عشق بورزیم به کمال می‌رسیم و خداگونه می‌شویم و اگر خداگونه شویم، جاودان می‌شویم. در فرهنگ ایرانی و در جوهر نگاه ایرانی به هستی، ما چون این رسالت را داریم معتقدیم خدا ما را تنها نمی‌گذارد.

دکتر دالوند با اشاره به اعتقاد به نگاه نجات‌بخش در دوران قبل و پس از اسلام در ایران افزود: ما به وعده و عید اعتقاد داریم، به معاد اعتقاد داریم. این مفاهیم در هر دو دوره قبل و بعد از اسلام پررنگ شدند. جوهرۀ انسان ایرانی را همین از خدا آمدن و به سوی خدا رفتن و در این دنیا وظیفه بزرگی را داشتن می‌سازد. این انسان آرمانی در فرهنگ ایرانی در ایرانشهر تجلی و ظهور می‌کند و درواقع ایرانشهر برای این هدف ساخته می‌شود. در کتب باستان ایرانی، شاهد اولین روایت‌ها از خود و دیگری و ترسیم جغرافیای جهان و اقلیم‌های مختلف هستیم و ایران در قلب آن قرار می‌گیرد، چون رسالت بزرگی برای سعادت انسان دارد. این تجلی اساطیری در تاریخ ما ظهور پیدا می‌کند. اگر به شکوه هخامنشیان یا ساسانیان یا صفویان و حتی امروز و انقلاب می‌بالیم، به دلیل تجلی این رسالت بزرگ یعنی سعادت انسان در آنهاست که انسان ایرانی بتواند در پرتو خداباوری، دینداری، تساهل و تسامح و شادی به سعادت برسد.

این پژوهشگر فرهنگ و زبان‌های باستان ادامه داد: آنچه امروز در یک استمرار فرهنگی وارث آن هستیم در یک مثلث طلایی یعنی ایرانیت، تفسیر ایرانی از اسلام خاصه تشیع، و زبان فارسی برای ما به یادگار مانده است. این مثلث ظرفیت‌های بسیاری دارد و بزرگترین جرم ما در دنیای امروز در خاورمیانه این است که وارث این زیربنای تاریخی عظیم و عمیق هستیم. وی در پاسخ به پرسش از اینکه ایرانی کیست، با اتکا بر مطالب مطرح شده گفت: ایرانی فقط عمر زیستی ندارد بلکه انسانی است که سه هزار سال تاریخ دارد.

دکتر دالوند با برقراری پیوند میان مباحث خود و مسائل و حوادث اخیر کشور گفت: مطالبات اقتصادی و اجتماعی، هرچند اهمیت دارند، ولی نمی‌توان شأن انسان ایرانی را در چارچوب این مطالبات خلاصه کرد و با چارچوبی که مطرح شد، می‌توان به نقد، بررسی و حقانیت این مطالبات پرداخت. اگر امروز صرفاً به خود نگاه کنیم و آن انسان تاریخی را رها کنیم، آیندگان ما را خودخواه خواهند نامید. در پرداختن به هویت ایرانی باید به رسالت تاریخی او که به خوبی در شاهنامه تجلی یافته توجه شود که کتاب خرد است و رفتار ما نیز باید مبتنی بر خرد باشد. براساس این خرد است که اگر از راستی دور شویم، به دروغ نزدیک می‌شویم و درواقع از اصل و آرمانی اصیل خود دور می‌شویم.

وی با جمع‌بندی مباحث خود تأکید کرد: امروز ما در صحنه نبرد بین‌المللی هستیم و امروز مخالفان و دشمنان این سرزمین هویت ایرانی شامل مثلث طلایی ایرانیت، تفسیر ایرانی از اسلام، و زبان فارسی را نشانه گرفته‌اند. اینکه در وقایع اخیر به پرچم و قهرمانان کشور توهین می‌شود، درحقیقت بنیان‌های ملی کشور را هدف قرار می‌دهد و تضعیف و کم رنگ کردن هریک از سه ضلع، نابودی اضلاع دیگر را در پی دارد. وظیفه ما بازخوانی این میراث و حل مشکلات کشور است و مردم ما با فهم، شناخت و فرزانگی‌ای که دارند، از این بحران‌ها عبور خواهند کرد. وی ایران را ودیعه بزرگی دانست که پدران ما در اختیار ما قرار داده‌اند و حفظ آن بر هر نوع مطالبه‌ای مقدم است.

دکتر افراشی: انسجام هویت در بعد اجتماعی بدون توجه به تاریخ و میهن ممکن نیست.

دکتر آزیتا افراشی، دانشیار زبان‌شناسی همگانی و رئیس پژوهشکده دانشنامه‌نگاری، به‌عنوان دومین سخنران این نشست، با بیان موضوع سخنرانی خود با عنوان «انسجام هویت از منظر شناخت» گفت: هویت مفهوم چندلایه و پیچیده‌ای است و مانند هر موضوع دیگری که به انسان و کنش اجتماعی او مرتبط است می‌توان از مناظر گوناگون و به ابعاد و لایه‌های مختلف آن توجه کرد. دکتر افراشی با بیان امکان بررسی هویت از منظر علم شناخت در کنار سایر نگاه‌‌ها گفت: علم شناخت علم میان‌رشته‌ای در قرن 20 و 21 بوده و در اینجا مطابق با دستاوردهای جدید علم، موضوع هویت بررسی و توصیف می‌شود. هویت از منظر علم شناخت براساس وجوه همگانی و مشترک ادراک و شناخت انسان‌ها توصیف می‌شود. پس در وهله اول به انسانی متعلق به قوم یا سرزمینی خاص یا زمانی مشخص نمی‌پردازد، بلکه به هویت در ارتباط با تمام آن چیزی که انسان را انسان می‌کند پرداخته می‌شود، یعنی ویژگی‌هایی که مستقل از زمان و مکان و مخصوص نوع انسان هستند.

دکتر افراشی با اشاره به مراحل تکمیل هویت بر مبنای شناخت ادراکی و عصب‌شناختی گفت: مرحله اول درک خود است. اینکه ما وجود داریم و متمایز از سایر انسان‌ها و پدیده‌ها و موجودات جهان هستیم. ما از آنها متمایز هستیم ولی با آنها ارتباط داریم. این مفهوم از خود اگرچه در مراحل اولیه تولد از خود عصب‌شناختی شروع می‌شود، ولی در مسیر رشد فرهنگی و اجتماعی بسط یافته و انسان از یک خود فردی به یک خود اجتماعی می‌رسد. درک خود به درک چند لایه منتهی می‌شود که می‌توان آن را به دیگری یا غیر تعبیر کرد. درک تمایز خود از دیگری نه تنها مفهوم خود را معنی‌دارو مشخص می‌کند، بلکه شناخت دیگری را هم در طول شناخت اجتماعی میسر می‌کند. مفهوم دیگری هم با افزایش آگاهی اجتماعی ـ فرهنگی ابعاد و لایه‌های متفاوتی پیدا می‌کند. در مراحل اولیه تولید دیگری به محیط اطراف کودک اطلاق می‌شود ولی در مسیر رشد اجتماعی ـ فرهنگی، دیگری مفهومی چندلایه پیدا می‌کند که تحلیل و تبیین آن با تجربه اجتماعی و با افزایش اطلاعات صورت می‌گیرد.

این پژوهشگر حوزه زبان‌شناسی همگانی با اشاره به فرایند شکل‌گیری درک خود و دیگری ادامه داد: درک خود و دیگری در شناخت سایر پدیده‌ها به انسان کمک می‌کند. اول انسان خود را از جهان اطراف متمایز می‌کند، بعد دیگری را تشخیص می‌دهد و بعد این رابطه خود و دیگری را در خصوص سایر موجودات و سایر انسان‌ها هم درک می‌کند. چه به لحاظ فردی و چه به لحاظ رشد اجتماعی فرهنگی، اگر تمیز خود و دیگری مخدوش شود، هویت دستخوش بحران می‌شود، چه در بعد روان‌شناختی و چه در بعد اجتماعی فرهنگی آن. البته باید توجه داشت که تمیز خود از دیگری در انسان مدنی زمینه‌ساز ارتباط درست و گفت‌وگو و فرایند حل مسأله است.

وی در پایان با جمع‌بندی مطالب خود گفت: با این مختصر که از دستاورد علم شناخت گفته شد، که کارایی آن در قرن حاضر ثابت شده است، به نظر می‌رسد تحلیل و تبیین انسجام هویت، با درک تمایز خود و دیگری قابل دریافت است و بدون توجه به این مسأله اگر در جامعه ارتباط خود و دیگری مخدوش شود، مطمناً انسجام هویت دچار بحران می‌شود. انسجام هویت در بافت زمان و مکان تحقق پیدا می‌کند. درک خود از جهان اطراف بدون درک زمان و مکان اتفاق نمی‌افتد. همان‌طور که مفاهیم خود و دیگری در بستر رشد اجتماعی فرهنگی بسط می‌یابند، بسط زمان در فرایند رشد اجتماعی و فرهنگی به تاریخ و بسط مکان به سرزمین و میهن مرتبط می‌شود. بنابراین انسجام هویت در بعد اجتماعی بدون توجه به تاریخ و میهن ممکن نیست. عوامل متعددی درک از خود و دیگری و درنتیجه هویت را دچار بحران می‌کنند، یکی از مهم‌ترین این عوامل تبلور احساسات و هیجانات است. احساسات و هیجانات از منظر علم شناخت با ترشح هورمون‌ها و... مرتبط‌اند ولی با شناخت ما از هویت هم مرتبط‌اند. هر آنچه درک ما را از زمان و مکان مخدوش کند، هویت را دچار بحران می‌کند. هر لطمه‌ای به یکپارگی خاک و میهن، و انفکاک از زمان و مکان، انسجام و هویت را مخدوش می‌کند.

دکتر ربانی‌زاده: هیچ مهاجمی در طول تاریخ نتوانسته بر فرهنگ و تمدن ایرانی غلبه کند

دکتر سید محمّدرحیم ربانی‌زاده، استادیار تاریخ و رئیس پژوهشکده مطالعات قرآنی، سومین سخنران این نشست بود و ضمن بیان عنوان سخنرانی خود با موضوع «هویت قومی» به ساخت موزاییکی جامعه ایران با توجه به تشکیل شدن از اقوام مختلف اشاره کرد و گفت: ایران گونه‌های مختلفی از اقوام و مذاهب و آیین‌های متعدد را در خود جای داده است و در چنین جامعه‌ای با تنوع قومی بسیار، هویت از اهمیت خاصی برخوردار است. این تنوع قومی به مثابه تیغی دو لبه می‌تواند باشد و در صورت بهره‌برداری صحیح می‌توان از آن در جهت انسجام و یکپارچگی ملی، که بسیار مهم است، بهره بود. ایران در طول تاریخ مورد هجوم اقوام گوناگون بوده ولی همچنان ایران باقی مانده است.

این پژوهشگر حوزه تاریخ با اشاره به ساختار ایلی و قبیله‌ای حکومت‌های پیش از صفویه ادامه داد: صفویه به عنوان اولین دولت ملی در ایران شناخته می‌شود و پیش از آن عموماً حکومت‌ها برآمده از ایلات و قبایل بودند و ساختار حکومت، ساختار ایلی بود. ایلاتی که در جهت تعامل با سایر ایلات بودند نسبت به آنانی که تعامل نداشتند، در حکمرانی موفق‌تر عمل می‌کردند. شاه اسماعیل صفوی نیز به عنوان اولین حاکم صفوی نسبت به غیر قوم قزلباش تعامل چندانی نداشت ولی شاه عباس برعکس سیاست او تلاش کرد تا با تعامل با سایر قبایل، زمینه حکمرانی مناسب را ایجاد کند. وی با اقوام مختلف ازجمله کردها تعامل کرد و علاوه بر اینکه از آنها در نبردهای نظامی بهره برد، حتی افرادی از کردها را به عنوان فرمانده نظامی و همچنین سفیر و نماینده کشور یا حاکم بخش‌هایی از کشور انتخاب کرد. نادرشاه افشار با نادیده گرفتن هویت دینی و فرهنگی اقوام مختلف، سیاست عدم تعامل و کوچ اجباری آنها را پیش گرفت. اتخاذ چنین سیاستی، علاوه بر اینکه اشخاص را از گذشته خود و فضای فیزیکی متعلق به آنها جدا می‌کرد، آنان نسبت به مکان جدید نیز الفتی نمی‌یافتند. بدین ترتیب در دستگاه حکومت بجای شایسته‌سالاری، افرادی که کمتر بن و ریشه داشتند رشد یافتند. در دوره کریم خان زند به منظور رشد اقتصادی کشور، سیاست تعامل سازنده با ایلات و قبایل انتخاب و به منظور جلوگیری از شورش آنها، نماینده‌ای از میان آنان انتخاب و سمتی در دربار به او داده می‌شد که البته نقش گروگان داشت. اتخاذ چنین سیاستی منجر به پیشرفت چشمگیر ایران در این دوره شد.

دکتر ربانی‌زاده با گذر از سلسله قاجاریه، به سیاست تخته‌قاپو کردن عشایر در دوره پهلوی اشاره کرد و گفت: در دوره رضاشاه با نادیده گرفتن هویت فرهنگی و قومی اقوام مختلف، سیاستی مشابه سیاست نادرشاه نسبت به اقوام مختلف در پیش گرفته شد. در این دوره با تحمیل رویه‌های بدون کارشناسی، تلاش شد تا عشایر در یکجا ساکن شده و آنها نسبت به هویت و فرهنگ خود بیگانه شوند. وی سپس به سیاست رهبران جمهوری اسلامی در نگاه به اقوام مختلف اشاره کرد و گفت: پس از انقلاب رویکرد تعامل با اقوام مختلف و سهیم کردن آنان در حاکمیت برگزیده شد که به عنوان نمونه برگرفتن اسامی استان‌ها و شهرها از نام اقوام مختلف نشانه‌ای از این سیاست تعاملی است. دکتر ربانی‌زاده در پایان سخنان خود با اشاره به حضور و نقش‌آفرینی و رشادت‌ها و ایثارگری‌های اقوام و مذاهب مختلف در جنگ تحمیلی، ایرانیت ایران را مؤلفه‌ای بسیار مهم در تاریخ ایران برشمرد و گفت: هیچ مهاجمی نتوانست در طول تاریخ ایران را از پای درآورد، مغول‌ها و سایر مهاجمان نهایتاً مغلوب تمدن و فرهنگ ایرانی شدند و ضرورت دارد مراقب نقشه‌های خائنانه برخی از داخل کشور که یا از روی ناآگاهی و جهل و یا به دلیل منفعت‌طلبی و یا دلایل دیگر، در پی ضربه زدن به کشور هستند باشیم و از ایرانیت ایران دفاع کنیم.

دکتر فوزی: تضعیف هویت ملی نظام اجتماعی را دچار تجزیه و فروپاشی می‌کند

چهارمین سخنران این نشست دکتر یحیی فوزی، استاد علوم سیاسی و معاون پژوهشی و تحصیلات تکمیلی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، به موضوع «عناصر و مؤلفه‌های سازنده هویت ملی در ایران» پرداخت و گفت: بررسی مسأله هویت پیشینه تاریخی داشته و در یک نگاه می‌توان در دو عرصه فردی و جمعی به بحث هویت پرداخت، در عرصه فردی سوال این است که من کیستم و در عرصه ملی بحث بر سر این است که ملت چیست و چه چیزی برسازنده یک ملت است؟ چه عناصر و مؤلفه‌هایی آن را تقویت و چه مواردی آن را تضعیف می‌کنند؟ دکتر فوزی با تأکید بر موضوع بحث خود درزمینه هویت ملی و اینکه این بحث از زمان شکل‌گیری دولت ـ ملت در ساخت سیاسی مطرح شده است، ادامه داد: در زمینه هویت ملی سه رویکرد متصور است: 1. رویکرد جوهرگرا که براساس آن هویت ملی دارای عناصر ثابت و غیرقابل تغییر بوده و هویت ملی بنابر آن عناصر تکوین می‌یابد. 2. رویکرد برساخته بودن هویت ملی که بنا بر آن هویت در حال تغییر است و در هر دوره‌ای عناصر هویت ملی می‌توانند متفاوت باشند. 3. رویکرد مبتنی بر نگاه‌های جامعه‌شناسانه و تاریخی که بنا بر آن هویت ملی هم در طول تاریخ ساخته می‌شود و هم تحت تأثیر عناصر و عوامل یک دوره می‌تواند تغییر کند.

این استاد علوم سیاسی با اشاره به اینکه در پی آن است که با بهره‌گیری از رویکرد سوم به شناخت عوامل ثابت و متغیر هویت ملی در ایران معاصر بپردازد، به اهمیت رابطه میان تقویت و تضعیف هویت ملی با تقویت و تضعیف دولت اشاره کرد. وی هویت ملی را جوهرۀ دولت‌ها دانست و گفت: اگر هویت ملی تضعیف شود، نظام اجتماعی دچار تجزیه و فروپاشی می‌شود و این نشان می‌دهد موضوع هویت ملی از اهمیت بسیاری برخوردار است.

دکتر فوزی سپس سه دسته عوامل ثابت در هویت ملی ایرانیان را برشمرد و گفت: 1. جغرافیای سیاسی ایران به عنوان یک عنصر دیرپا از زمان باستان و دوره مادها، هخامنشیان، ساسانیان تاکنون اولین عنصر ثابتی است که در هویت ملی ایرانیان نقش دارد. ایران دارای تاریخی طولانی است و ایرانیان به آن افتخار می‌کنند. ایران از زمان هخامنشیان نظام سیاسی داشته و جغرافیای سیاسی آن پابرجا مانده است. 2. اعتقادات و فرهنگ به عنوان یکی از مشخصه‌های کشورهای شرقی در مقابل کشورهای غربی عنصر دیگری است که از عناصر مهم و ثابت برسازنده هویت ملی ایرانیان به عنوان یکی از کشورهای شرقی است. غربی‌ها عموماً مادی‌پرست و انسان‌محور بوده‌اند در حالیکه شرقی‌ها خداباور، آخرت‌گرا و به معنویت گرایش دارند. تأکیدی که در زرتشت بر خیر و شر و آخرت‌گرایی می‌شود مؤیدی بر این امر است. وی سپس به تداوم نگاه و جهان‌بینی ایران باستان پس از ورود اسلام به ایران و در دوره اسلامی اشاره کرد و گفت: درواقع ایرانیان اسلام را ادامه جهان‌بینی قدیم خود دیدند و به این دلیل مروّج اسلام شدند و با عرفان و کلام شیعی و... در پی تقویت و اشاعه و گسترش اسلام بودند. براین اساس دینداری جوهره هویت ایرانی بوده و تا امروز تداوم یافته است. در کنار دینداری، ارزشهای دیرپای دیگری همچون همزیستی، مدارا، عدالت‌طلبی، مبارزه با ظلم و سلطه‌گری، مبارزه با دروغ و... که تحت تأثیر همان اعتقادات دینی هستند، جوهره هویت ملی ایرانیان را برساخته است.  در میان اقوام مختلف ایرانی افتخار به سعدی، حافظ، فردوسی و... و گرامیداشت مراسم‌های ملی همچون نوروز، شب یلدا و... یا پاسداشت آیین‌های دینی همچون واقعه عاشورا، ولادت ائمه و امامان علیهم السلام و...  مشترک است. دکتر فوزی نتیجه این وضعیت و اشتراک‌ها را ایجاد هم‌سرنوشتی دانست که براساس آن پیوند و همبستگی میان ایرانیان با اقوام و نژادهای مختلف در خوشی‌ها و ناخوشی‌ها پدید آمده است. 3. زبان فارسی سومین عامل برسازنده هویت ملی ایرانیان است که با آن اقوام مختلف از دیرباز تاکنون با یکدیگر مراوده و تعامل داشته‌اند و به رغم تغییرهای مختلف در آن، زبان فارسی امروز ادامه زبان فارسی میانه و آن نیز ادامه زبان فارسی باستان ایران است. این زبان حلقه وصل همه اقوام بوده و آثار ارزشمند و بزرگی که ایرانیان پدید آورده‌اند بدان زبان بوده است.

این استاد علوم سیاسی سپس با اشاره به اینکه عوامل متغیری نیز براساس رویکرد سوم در ساخت هویت ملی ایرانیان مؤثر است، گفت: ازجمله این عوامل می‌توان به جهانی شدن اشاره کرد که در پی همانند کردن فرهنگ‌های مختلف و تسلط و غلبه یک فرهنگ خاص بر سایر فرهنگ‌ها است و به شدت بر ساخت هویت ملی مؤثر بوده است. همچنین سیاستگذاری‌های اجتماعی و اقتصادی دولت‌ها از دیگر عوامل متغیر است که بر بحث هویت به شدت تأثیرگذار است.

دکتر فوزی در خاتمه سخنان خود تأکید کرد: با بررسی و تحلیل این عوامل می‌توان دریافت که چه عوامل منجر به تقویت یا تضعیف هویت ملی می‌شوند و این موضوع به منظور تحلیل درست و صحیح از وضعیت کشورها به‌ویژه ایران از اهمیت بسیاری برخوردار است.

دکتر حیاتی: ادبیات گاه با اتخاذ رویکرد انتقادی و گاه با رویکرد سازنده و اثبات‌گرایانه به بازنمایی و بازیابی ساختارهای هویتی پرداخته است.

دکتر زهرا حیاتی، دانشیار زبان و ادبیات فارسی و عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به عنوان پنجمین سخنران این نشست، به موضوع «ادبیات فارسی و بازنمایی هویت ایرانی» پرداخت و گفت: هویت ایرانی به دلایل مختلف سیاسی، تاریخی و... همیشه در معرض تغییر بوده و همواره راه نوسازی را در پیش گرفته است. هرگاه شرایط متناقض‏گونه‏ای پیش آمده، هویت ایرانی، نخست مقاومت کرده، بعد به پرسش‏ و بازنگری روی آورده، و درنهایت، صور فرهنگی خود را با شرایط جدید ترکیب کرده است. بارزترین نشانه‏های این تعامل، یکی تلفیق بین اسلام و ایران است که دو بعد اساسی هویت ایرانی را شکل می‏دهند؛ و دیگری، هضم شدن جهان مدرن در این دو جهان ایرانی و اسلامی است.

دکتر حیاتی با اشاره به اینکه هویت در شرایط بحرانی تبدیل به مسأله می‌شود و سپس نخبگان و اندیشمندان به آن می‌پردازند، ادامه داد: ادبیات گاه با اتخاذ رویکرد انتقادی و گاه با رویکرد سازنده و اثبات‌گرایانه به بازنمایی و بازیابی ساختارهای هویتی پرداخته است.

وی به پنج دوره در ادبیات فارسی اشاره کرد که توجه به هویت ایرانی در آن‏ها مورد توجه بوده است:

1. دوره نخست، قرن سوم است که یکپارچگی سیاسی از دست می‏رود و فردوسی بزرگ‏ترین حماسۀ ملی یعنی شاهنامه را خلق می‏کند و باعث می‏شود هویت ایرانی، نه در بستر حکومتی یکدست، بلکه در بستری فرهنگی، ادبی و هنری به حیات خود ادامه دهد.

2. دور دوم، روزگار صفویان است که یکپارچگی سیاسی به ایران بازمی‌گردد و قهرمانان ملی به قهرمانان دینی دگردیسی می‏یابد. در ادبیات عامۀ این دوره، شاهد ظهور منظومۀ رستم‏نامه هستیم که در آن رستم، طی ماجرایی با شاه مردان، علی علیه السلام، دیدار می‏کند و به او ایمان می‏آورد و مسلمان می‏شود؛ و این چنین، یک اسطورۀ ایرانی با یک اسطورۀ ایمانی پیوند برقرار می‏کند.

3. دورۀ سوم، عصر مشروطه است که استعمار و فقدان قانون به‏عنوان عوامل تهدیدکنندۀ هویت ایرانی در کانون توجه قرار می‏گیرد و هویت به مسئله تبدیل می‏شود. روی آوردن شاعران و نویسندگان به بازنمایی هویت ایرانی تا مدت‏ها به‏صورت جدی در ادبیات حضور دارد. برای مثال نویسنده‏ای مانند محمدعلی جمالزاده، دربارۀ انگیزۀ خود از خلق داستان‏هایی مانند فارسی شکر است یا یکی بود و یکی نبود، به صراحت از زبان فارسی که مؤلفه‏ای بنیادین در هویت ایرانی است یاد می‏کند و می‏گوید: استقلال و اعتباری که در طول تاریخ و در بحران‏های مختلف برای ما باقی مانده، به برکت زبان فارسی ما بوده. او در فارسی شکر است، ناهمگونی‏های زبانی را برجسته می‏کند تا نشان دهد چگونه زبان که خاستگاه اندیشه است، فقدان معرفت مشترک است و در نتیجه بحران هویت را به نمایش می‏گذارد. در کنار رویکرد منتقدانۀ نویسندگان، شاعران بسیاری به بیداری، و بازگشت به هویت ملی دعوت می‌کنند؛ چنانکه در شعر معروف اخوان ثالث، جغرافیای مشترک، جغرافیای فرهنگی، تاریخ مشترک، قومیت‏ها، زبان، ادبیات و دیگر مولفه‏های هویتی به ردیف شعری «دوست دارم» عرضه می‏شوند.

4. دورۀ چهارم، روزگار پس از انقلاب و هشت سال دفاع مقدس است که خاک، سرزمین و ایران اسلامی را در کانون توجه قرار می‏دهد. در شعر شاعران این دوره هم از علی و حسین علیهما السلام یاد می‏شود هم از رستم رویین.

5. روزگار ما را می‌توان دوره پنجم نامید که در آن مسأله هویت اهمیتی دوباره یافته است. اگر این سخن میلان کوندرا را بپذیریم که هنرمندان، پنجره را به آن سوی واقعیت می‏گشایند، پیش‏بینی‏های پنهان شاعران دهه‏های هشتاد و نود شمسی در خصوص ویژگی‏های هویتی را با نگاهی نگران دنبال خواهیم کرد. شاعران این دوره، تمایلات پنهان جامعه را برای بازتعریف و بازبینی هویت جمعی، به تصویر می‏کشند. برای مثال بسیاری از تقابل‏ها و قطب‏های مثبت و منفی اندیشه، که بنیان‏های فکری و فرهنگی ما بوده‏اند، به چالش کشیده می‏شوند و شاعر به ارزشگذاری‏های همیشگی با تردید و پرسشگری نگاه می‏کند.

این پژوهشگر حوزه زبان و ادبیات فارسی در پایان با تأکید بر تشویش هویتی منعکس شده در ادبیات امروز، گفت: به عنوان یک منتقد ادبی، گمان می‏کنم باید نهیب‏های پنهان هنر و ادبیات را به تدبیرهای آشکار در سیاستگذاری‏های فرهنگی تبدیل کنیم.

دکتر نصراله‌زاده: ایرانیان همواره با افزودن مؤلفه‌های جدید هویت ملی خود را بازتعریف و تقویت کرده‌اند

ششمین سخنران این نشست دکتر سیروس نصراله‌زاده، دانشیار فرهنگ و زبان‌های باستانی و رئیس پژوهشکده زبان‌شناسی، به موضوع «هویت تاریخی و ملی ایران از کهن‌‌ترین روزگار تا پایان دوره ساسانی: پیوستگی و استمرار ایرانیت» پرداخت و گفت: ضرورت دارد به منظور شناخت بهتر بحث هویت در دوره معاصر به پیشینه آن توجه شود. در دوره قاجار علاوه بر مباحث هویتی مثل تمایز عرب و عجم و... که با آن مواجه بودیم، مواجهه با غرب بود و یکی از ره‌آوردهای آن مطالعات مختلف کتیبه‌شناختی و باستان‌شناختی بود که انجام شد و به تبع آنها کشف مجدد ایران باستان رخ داد. براساس تاریخ‌نگاری سنتی تا آن زمان تاریخ ایران از ماد و هخامنشیان به بعد شناخته می‌شد ولی با اکتشافات جدید، تمدن‌های بومی مثل عیلامیان نیز شناخته شدند و بازآرایی تاریخی‌ تازه‌ای از خاطره تاریخی ایرانیان حاصل شد.

دکتر نصراله‌زاده بر این نکته تأکید کرد که با این دستاوردها، ما با تاریخ قدیمی‌ و طولانی‌تری پیش از ساسانیان در ایران مواجه می‌شویم اما این تاریخ به شکل پیوسته و مستمر به حیات خود ادامه داده است این در حالی است که از تمدن‌های هماورد ایران مانند آتن و روم دیگر اثری نیست. جغرافیای ایران همواره مورد تهاجم قرار گرفته ولی باقیمانده و ایرانیان مجبور شده‌اند با افزودن مؤلفه‌های جدید، خود را بازتعریف و تقویت کنند. وی سپس توجه به هویت ایرانیان در متون باستانی ایران ازجمله یشت‌ها را متذکر شد و گفت: توجه به قلمرو و سرزمین، تاریخ ایران و تقابل با دیگری مثلاً مواجهه با تورانیان را می‌توان ازجمله مؤلفه‌های هویت دانست که در متون کهن ایرانی به آنها اشاره شده است که تداوم آنها در دوره حکومت هخامنشیان و گستردگی قلمرو و تصرفات آنها منجر به شکل‌گیری روح ایرانیت شد. این روح و فرهنگ ایرانی حتی توسط اسکندر و سلوکیان پذیرفته شد، هلنیزم ترکیب فرهنگ غرب و شرق است. سپس اشکانیان با عقب راندن سلوکیان، به سنت‌های هخامنشی بازگشته و حکومتی پدید می‌آورند که به مدت 500 سال در ایران پابرجا می‌ماند و در مقابل روم و اقوام مهاجم شرقی مقابله می‌کنند. سپس ساسانیان با سابقه 427 سال حکومت روی کار آمدند و ضمن تقویت و گسترش سنت‌های ایرانی در دوره اشکانیان و هخامنشیان، به طور رسمی نام ایران در کتیبه موسس آن اردشیر بابکان و نام ایرانشهر در کتیبه شاپور بر کعبه زردشت آمد. در زمان ساسانیان نوعی تاریخ‌نگاری بنا نهاده می‌شود که به خدای‌نامه مشهور است و به سبب شرایط ویژه تاریخ‌نگاری زمانه تاریخ ملی‌ای ساخته و پرداخته شد که شامل پیشدادیان و کیانیان و مختصری اشکانیان و خود ساسانیان بود. این نوع تاریخ‌نگاری در دوره ایران اسلامی به دست فردوسی، شاعر بزرگ ایران، با کم و زیادی‌هایی، تبدیل به شاهنامه شد. این تاریخ‌نگاری تبدیل به خاطره بلند تاریخی ایرانیان تا نیمه دوم قاجار شد که تداوم و استمرار تفکر تاریخی در خاطره ایرانیان از گذشته خود محصول همین نوع تاریخ‌نگاری بوده است و نقش بسیار مهمی در تثبیت هویت ایرانی دارد.

این پژوهشگر فرهنگ و زبان‌های باستان زبان فارسی را عامل مهم دیگر در وحدت ایرانیان و پیوستگی و استمرار هویت ایرانی دانست و گفت: هژمونی زبان فارسی مؤلفه دیگری است که منجر به تداوم هویت ایرانی می‌شود. وی در پایان سخنان خود تأکید کرد: دوگانه‌سازی‌ها و تقابل‌های موجود در ادبیات فارسی برای ایجاد و حفظ خاطره تاریخی ایرانیان است، دوباره پیشینه‌سازی از رمزهای ماندگاری هویت ایرانیان است. هویت ایرانیان علی‌رغم پشت سر گذاردن دوران سخت در طول تاریخ، پایدار مانده و باقی خواهد ماند. ادبیات و فرهنگ ایران ظرفیت‌ها و غنایی دارد که می‌توانیم از آنها در تقویت و انسجام ملی بهره‌ ببریم.

دکتر نجفی: عدالت، آرمان‌خواهی و حق‌طلبی، و معنویت‌گرایی ویژگی‌های هویت ملی ایرانیان هستند

دکتر موسی نجفی، استاد علوم سیاسی و رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، به عنوان هفتمین و آخرین سخنران این نشست با موضوع «هویت سه‌‌گانه ایرانی» به سخنرانی پرداخت و با نقل قولی از کتاب نظم جهانی هنری کیسینجر، وزیر خارجه سابق آمریکا درباره ایران مبنی بر اینکه «در میان همه کشورهای منطقه شاید ایران دارای منسجم‌ترین شکل ملیت و دقیق‌ترین سنت حکومتداری بر مبنای منافع ملی باشد، البته رهبران ایران از دیرباز به دوردست‌ها آن سوی مرزهای کنونی ایران نگاه می‌کردند و به ندرت موقعیتی پیش می‌آمد تا به مفاهیم وستفالی یا استقلال مملکتی پایبند باشند»، گفت: وستفالی قرارداد 1648 غربی‌هاست که بر مبنای آن هنوز هم اروپایی‌ها و آمریکا خودشان را متعهد به نظم جهانی فعلی می‌دانند. یکی از نکات این متن توجه به این است که ایران منسجم‌ترین شکل ملیت را دارد. اما نکته بعدی که می‌گوید این است که «الگوی امپراطوری پارسی مانند امپراطوری سنتی چین شکلی از نظم‌بخشی جهانی را به نمایش گذاشت که در آن اهمیت نقش دستاوردهای فرهنگی، سیاسی و آسایش روانی به اندازه فتوحات سنتی نظامی بود. هرودوت مورخ قرن پنجم پیش ازمیلاد مسیح اعتماد به نفس مردمی را تشریح می‌کند که بهترین آداب و رسوم بیگانه را فرامی‌گرفتند و خود را مرکز توفیقات بشری می‌دیدند». در این بخش نیز نکته این است که ایرانی‌ها مثل چینی‌ها نظم جهانی‌ای را بنیانگذاری کردند.

این پژوهشگر مسائل سیاسی در ادامه گفت: بنا بر نظر کیسینجر ایران و انقلاب اسلامی تنها کشوری است که نظم جهانی بر مبنای وستفالی را به چالش کشید، کاری که حتی کمونیسم به‌رغم ادعاهای خود، نتوانست انجام دهد. این نشان‌دهنده قدرت تمدنی ایران است. ایران در دوران قدیم می‌توانست فراتر از سرزمین خود قوانینی را وضع کند و امروز هم ایران یک چالش جدی با غرب دارد.

دکتر نجفی با بیان امکان صحبت از ایران براساس سه انگاره از ایران شامل ایران جغرافیایی (گربه)، ایران سیاسی (شیر) و ایران فرهنگی (فیل)، بر حرکت و اثرگذاری سیاست‌ها و برنامه‌های ایران در این جغرافیای پهناور تأکید کرد. وی دلیل این اثرگذاری را ذاتی دانست که ایرانی‌ها از دیرباز داشته‌اند. وی سپس با اشاره به دو دسته نظریات مرتبط با هویت ادامه داد: برخی معتقدند هویت ذات ثابتی دارد که دائم به سمت شدن حرکت می‌کند و درمقابل برخی معتقدند هویت موازییکی یا رودخانه‌ای است که هر بار به مؤلفه یا بخشی از آن می‌رسد و آن را به ذات خود وارد می‌کند. وی سپس با تأکید بر اینکه معتقد است ذات ایرانی ثابت است گفت: سه عنصر و ویژگی عدالت‌طلبی، آرمان‌خواهی و حق‌طلبی، و معنویت‌گرایی مؤلفه‌های برسازنده ذات هویت ایرانی هستند. اگرچه این سه ویژگی ذات همه افراد بشر است اما همه افراد این فرصت را پیدا نمی‌کنند تا آن را متحقق سازند و عوامل مختلفی سبب می‌شود این عوامل در حد یک قوم یا مردم بماند و به یک ملت تبدیل نشود. ایرانیان فرصت کردند تا این سه را به یک فعلیت ملی برسانند.

وی سپس با اشاره به اسلام آوردن ایرانیان ادامه داد: برخلاف نظر شرق‌شناسان، وقتی اسلام به ایرانیان عرضه شد، برخلاف اینکه گفته می‌شود ایرانی‌ها با شمشیر به اسلام تمایل یافتند، آنان آگاهانه و از روی اختیار و با مشاهده ذات سه گانه در اسلام بود که اسلام را پذیرفتند. اینکه تا قرن سوم آتشکده‌ها در ایران بر پا بود و یا اینکه قرآن خواندن عجم‌ها و اینکه مالیات ندهند بیش از هر چیز بر خلفاء گران می‌آمده، حاکی از این است که ایرانیان آگاهانه و به اختیار به اسلام روی آوردند. درواقع آن ذات سه گانه خود را در اسلام پیدا کرد. اما ایرانیان بین اسلام خلفا و اسلام واقعی و عدالت‌طلبانه تفاوت قائل شدند و ایرانی‌ها فهمیدند که اسلام واقعی با اسلام خلفا فاصله دارد. در نتیجه ایرانیان به قطب دیگر اسلام که امام و ولایت بود کشیده شدند که آن هم تجلی آن ذات سه گانه است. یکبار در قرن دهم این ذات به منصۀ ظهور رسید. دکتر نجفی سه شخص را به عنوان نماد تکوین و به ظهور رسیدن این ذات و شناخت این سیر مهم و موثر معرفی کرد و افزود: 1. امام رضا(ع) که در ماجرای ولیعهدی ایشان ایرانی‌ها به خوبی فهمیدند که مسأله خلافت، مسأله اسلامی نیست. بدین‌ترتیب زمینه‌های شکل‌گیری اولین سلسله نیمه مستقل ایرانیان که طاهریان بودند، پدید آمد. 2. فارابی با طرح نظریه مدینه فاضله گام دوم در تکمیل این سیر را برداشت و با طرح نظریه رئیس اول از خلافت دور شد. وی به نظام مدینه‌ای فکر می‌کند که در آن خلیفه وجود ندارد. 3. گام سوم را فردوسی برداشت که دیگر اعضای حاضر در نشست به نقش او در تاریخ زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ ایران اشاره کردند.

دکتر نجفی در ارتباط با زبان و ادبیات فارسی نکته‌ای را متذکر شد و گفت: اینکه ایرانیان فارسی صحبت می‌کنند ولی به رسم الخط اسلامی می‌نویسند، دلالت بر این مسأله مهم دارد که ایرانی‌ها در پی نشان دادن این هستند که عرب نیستند ولی مسلمان و متعهد به اسلام هستند. ایرانی‌ها بین اعراب و مذهبی که آوردند تفاوت قائل می‌شوند. همان‌طور که امروز ما بین غرب و علم غرب تفاوت قائل می‌شویم که این به تیزهوشی ایرانیان بازمی‌گردد.

وی با یادآوری فرد برجسته دیگر در این سیر، خواجه نصیرالدین طوسی را کسی دانست که ضربه آخر را به خلافت می‌زند و در سال 656 ایرانی‌ها از سلطه خلافت رها می‌شوند. سپس چند سال بعد نتیجه این حرکت از رئیس اول را شاه اسماعیل صفوی در مرشد کامل به اوج خود می‌رساند و ایرانی‌ها برخلاف تفکری که در رنسانس غرب شایع شد، موفق شدند یک ملیت جدیدی را برپایه مذهب شیعه (که در ذات سه‌گانه‌ای که ایرانی‌ها داشتند، ریشه داشت) پایه‌گذاری کنند. بعدها نظریه مرشد کامل تکوین یافته و در زمان ما در شخصیت امام خمینی(ره) و در ولایت فقیه به شکلی کاملتر ظهور می‌کند. هویت از بودن به سمت شدن هست، به صورت دائم در حال تکمیل شدن است.

این پژوهشگر مسائل سیاسی با بیان اینکه می‌توانیم متناظر با مراحل سه گانه هویت ایرانی، سه نماد را مشاهده کنیم، از 1. آستان قدس رضوی به عنوان مقدس‌‌ترین نقطه ایران، 2. حافظیه به عنوان یکی از مکان‌های مورد احترام است ولی مقدس نیست، و 3. تخت جمشید به عنوان مکانی که مظهر عظمت ایران است، یاد کرد. بر این اساس وی تأکید کرد هویت ایرانی هم قداست، هم احترام و هم عظمت می‌خواهد.

دکتر نجفی در پایان سخنرانی خود تأکید کرد: هر وقت اندیشه‌ای توانسته نسبت معقولی بین عناصر سه گانه مذهب شیعه، زبان فارسی و جغرافیای ایران برقرار کند، از دل آن یک تمدن بزرگ زاده شده است. این تمدن بزرگ است که همان‌طور که کیسینجر بیان می‌کند، می‌تواند فراتر از سرزمین خود تأثیرگذار شود، هم نظم نوینی را در دنیای قدیم پایه‌گذاری کرده و هم نظم وستفالی را بعداز چهار قرن به چالش بکشد.

در بخش پایانی این نشست پژوهشگران و اعضای حاضر به طرح دیدگاه‌های خود ناظر به مطالب طرح شده از سوی سخنرانان و موضوع نشست پرداختند.

دکتر معین‌زاده: احضار هویت یعنی ما مرتب یاد بنیاد کنیم و بنیاد را با شرائط زمانه تطبیق دهیم.

دکتر مهدی معین‌زاده، مدیر پژوهشی پژوهشگاه با یادآوری این مطلب از سارتر که گاهی انسان می‌کوشد خود را پشت هویت و سایر مسائل مخفی کند، گفت: ضرورت دارد ما وظیفه انسانی خود را فراموش نکنیم و با توسل به توجیهات و بهانه‌های مختلف، شانه از بار مسئولیت در مواجهه با مسائل و چالش‌های مختلفی که جامعه با آن مواجه است، خالی نکنیم. هویت یک بنیاد است به معنای یاد بُن. بنیاد چیزی نیست که حاضر و آماده بوده و بتوانیم به آن اشاره کنیم. باید دائم به بُن توجه داشته باشیم و با طرح پرسش از آن، به جست‌وجوی پاسخ آن در میان آثار و مواریث ارزشمند خود باشیم، حال ممکن است این آثار بنا به ظرفیت‌های انسانی ما، پاسخ خود را به ما هبه کنند یا مخفی کنند. اگر بن را احضار نکنیم، اگر هویت را احضار نکنیم، از ما می‌گریزد. اما یاد بُن صرفاً خواندن آثار گذشتگان مثل شاهنامه یا... نیست، بلکه امتداد دادن به آن تا زمان حاضر و تطبیق آن با شرایط زمانه است.

دکتر مبلغی: نباید اجازه داد شکاف‌های ساختاری و غیرساختاری هم‌راستا شده و تعمیق یابند.

دکتر عبدالمجید مبلغی، عضو هیأت علمی پژوهشکده اندیشه سیاسی، انقلاب و تمدن اسلامی، به ضرورت صورت‌بندی دقیق و مؤثر از امکانات علوم انسانی در ارتباط با امر بیرونی اشاره کرد و گفت: مطابق نظریه لیپ‌ست در زمینه شکاف‌های اجتماعی، برخی شکاف‌ها ساختاری هستند مانند شکاف‌های نسلی یا جنسیتی و... و برخی شکاف‌ها غیرساختاری هستند مانند شکاف‌های مذهبی و اقتصادی. در ارتباط با شکاف‌های ساختاری باید به بازمفصل‌بندی اندیشید و در ارتباط با شکاف‌های غیرساختاری باید از فعال کردن آنها جلوگیری کرد. آنچه منجر به فعال‌تر شدن شکاف‌ها می‌شود روی هم قرار گرفتن آنهاست و متقاطع شدن شکاف‌هامنجر به تعمیق آنها می‌شود. وضعیت نامطلوب این است که این شکاف‌ها منجر به شکل‌گیری جامعه‌ای بخش بخش و جدا از هم به صورت ساختاری مشابه یک پیتزا درآید. در جهت جلوگیری از پدید آمدن این وضعیت ضرورت دارد وجوه ساختاری شکاف‌ها را به رسمیت شناخته و حقوق و مناسبات مربوط به آن شکاف را به درستی درک کنیم. نباید اجازه داد شکاف‌های ساختاری و غیرساختاری به یکدیگر متصل شده و آنها را به گونه‌ای تدبیر کنیم که هم‌راستا نشوند.

دکتر سادات محسنی، جستاری بر علل مانایی و پایایی هویت ملی در ایران از منظر اندیشمندان و متفکران غربی

دکتر فریبا سادات محسنی، عضو هیات علمی پژوهشکده اندیشه سیاسی، انقلاب و تمدن اسلامی گفت: علی‌رغم فراز و فرودها و بحران‌های سیاسی و اقتصادی و... هویت ملی برخی کشورها نظیر ایرانیان پایا و مانا بوده است. متفکری همچون اسپایسر معتقد است چنین وضعیتی بدلیل تاریخی بودن مللی همچون ایران، یونان و مصر بوده است. و برخلاف دیگر ملل که خودآگاهی و فهم مشترک از هویت ملی آنها مقارن با نظم وستفالی و شکل‌گیری دولت ملت بوده است؛ ملت ایران یک ملت پیشامدرن و دارای سابقه تاریخی ودر زمره ملل تاریخی جهان است.

هنری کسینجر استراتژیست و مشاور امنیت ملی دو رئیس جمهور ایالات متحده نیز در کتاب نظم نوین جهانی به این نکته اذعان دارد که جمهوری اسلامی ایران دارای سابقه حکمرانی و دو دوره پیشینه تمدنی در سده‌های سوم تا ششم و سیزدهم تا شانزدهم است و این‌ دو سابقه تمدنی در جمهوری اسلامی ایران به هم رسیده‌اند و به همین دلیل با کشورهایی نظیر لیبی، هند، ژاپن و... متفاوت است. از نظر وی یکی از دلایلی که سیاست‌های غرب در رابطه با لیبی و هند و ژاپن جواب می‌دهد ولی در رابطه با ج.ا.ایران اثرگذاری مورد انتظار را ندارد، همین پیشینه تمدنی است.

دکتر محمدی‌کیا: فناوری‌های ارتباطی در شناخت هویت و شکل‌‌گیری ذهنیت نسل جدید نقش اساسی دارد

دکتر طیبه محمدی‌کیا، عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات سیاسی، بین‌الملی و حقوقی، با بیان گسترده بودن مفاهیم و عناصر مؤثر در بحث هویت، آن را مقوله‌ای فازی دانست که برای فهم درست و صحیح آن، باید ابعاد و اضلاع آن را به درستی شناخت. دکتر محمدی‌کیا با اشاره به اینکه هویت در طول زمان دچار تغییر و تحول می‌شود، تأثیر فناوری‌های ارتباطی در زمان حاضر و افزایش تعامل و ارتباط با دیگران را از عناصر مهم در شکل‌گیری هویت نسل جدید برشمرد و گفت: این مسأله باعث شده ما در جامعه با هویت‌های خلق‌الساعه‌ای مواجه شویم که با آنچه در جامعه به شکل سنتی با آن آشنا هستیم، تجانس نداشته باشد. برای نسل جدید کنش ارتباطی در بستر جهانی رخ داده و ما با هویت‌هایی مواجه هستیم که نه تنها به سرعت ظهور می‌کنند، بلکه گاهی به همان سرعت از میان می‌روند و یا تحول می‌یابند. این موضوع در شناخت هویت و ذهنیت نسل جدید بسیار اساسی است./پایان

کلیدواژه‌ها: هویت ملی ایران معاصر + گزارش تصویری گزارش نشست چهارم از سلسله نشست‌های گفت‌وگوی انتقادی:


نظر شما :