یادداشتی به مناسبت شهادت میرزا کوچک خان در گرامیداشت یاد و خاطره استاد تکمیل همایون
میرزا کوچک خان؛ مبارزی آزادیخواه و ملی گرا
دکتر اعظم ریاحی
مشروطه داعیه حکومتی بر مبنای عدالت و قانون داشت، نوید فردایی آزاد برای مردمی بود که قرنهای متمادی یوغ استبداد و سلطه خارجی رمق و توانی برایشان باقی نگذارده بود ، اما، شور و اشتیاق اولیه رهبران مشروطهخواه که به رغم تمایزهای فاحش طبقاتی و عقیدتی، دور نمای چشمگیر حکومت مشروطه آنها را به سوی اتحاد و یگانگی هدف و نادیده انگاشتن اختلافات سوق داده بود به زودی با یاس و ناامیدی مبدل گشت. بهشت گمشده و حکومت ایدهالی که در ذهن آن را تصور می کردند با آنچه در واقع با آن روبرو بودند تفاوتی عظیم داشت. نقاش مشروطه با رنگی بس زیبا و فریبا خانه مشروطه را رنگامیزی نموده بود اما این ظاهر زیبا نتوانست ناهماهنگی آن را با صاحبانش بپوشاند.
سلطه خارجی این بار فزون بر امتیازات تجاری و سیاسی، بر خاک ایران نیز دست گذاشت. استبداد نیز در غالب کابینههای سست و گروهی از نمایندگان مجلس با ایشان همراهی میکرد. وضعیت ایران آن دوره نتیجهای جز سرخوردگی سیاسی مشروطهخوهان، ورشکستگی تجار و فقر روزافزون توده مردم در پی نداشت. شرایط موجود زمینه را برای فریادهای آزادیخواه و مخالفت با شرایط حاکم هموار مینمود. در اعتراض به این شرایط جنبش های اعتراضی از جمله جنبش جنگل در قسمتهایی از این مرز و بوم شکل گرفت که هر کدام زاییده شرایط پس از مشروطه ، اوضاع بینالملل و دخالت دولتهای بیگانه با وجود دولت قانونی در مسائل ایران بودند.
جنبش جنگل به عنوان یک فرآیند اجتماعی خاص دارای مکانیسم هایی بود که کنشگران آن در یک کنش جمعی با آن درگیر بودند. این کنش دارای عوامل فعال و عاملان تغییر بود. آن گونه که از منابع بر می آید میرزا کوچک خان در محله قدیمی استاد سرای رشت در خانواده ای مذهبی و متعلق به قشر متوسط شهری متولد شد. و تحصیلات ابتدایی را در همانجا گذراند. تحصیلات تکمیلی حوزی را در مدرسه صالحیه قزوین ادامه دادکه برخی اعضا و دانش آموختگان آن از ابتدای دوره قاجار در بیشتر حوادث تاریخی از جمله جنگ های ایران و روسیه و قضیه رژی حضور فعال داشتند و بزرگترین فقهای اصولیون و علمای فلسفه متعالیه در آنجا تدریس میکردند. میرزا کوچک خان چندی بعد به مدرسه محمودیه تهران آمد و در 27سالگی به عضویت جامعه روحانیون ایران در آمد و در گیلان ساکن شد. در حوادث مشروطه به مشروطه خواهان پیوست و عضو جمعیت اتحاد اسلام شد. با شروع استبداد صغیر همراه با سایر مشروطه خواهان گیلانی به سوی تهران حرکت کرد ولی با شکست مشروطه خواهان به تفلیس رفت و مدتی در آنجا ماند. در بازگشت به ایران به کمیته ستار پیوست و در کنار اعضا این کمیته در فتح تهران حضور داشت و در بازگشت از تهران به عضویت کمیته جنگ در آمد. در زمان درگیری ترکمنها به طرفداری از شاه مخلوع با نیروهای مشروطهخواه زخمی و اسیر کنسول روس شد. اما با کمک دوستانش به بادکوبه رفت. بعد از بازگشت از بادکوبه، در سفری به لاهیجان در منزل مویدالدیوان لاهیجی جلسهای ترتیب داد و با سایر همراهانش از جمله دکتر حشمت طالقانی به سوی رشت حرکت کردند و در نخستین جلسه محرمانه در شهریور 1293، جنگلهای تولم به عنوان مرکز عمیلات انتخاب شد. در شماره 28 روزنامه جنگل(ارگان رسمی جنبش جنگل) هدفهای اصلی جنبش اینگونه اعلام شد: "ما قبل از هر چیز طرفدار استقلال مملکت ایرانیم،... یعنی بدون اندک مداخله هیچ دولت اجنبی، اصلاحات اساسی مملکت و رفع فساد تشکلات دولتی که هرچه بر سر ایران آمده از فساد تشکیلات است... "
هر کنشگری از بدو تولد تا مرگ با گروههای اجتماعی و عقاید مختلف رویارو میشود و از این رهگذر با مولفهها، ارزشها و عناصر هماهنگ و گاه متضاد روبرو میشود که چارچوب فکری او را می سازند و به تدریج آنچنان محکم می شوند که عملکردها و واکنش های فرد از آنها متاثر می شود. میرزا کوچکخان نیز فرزند زمانه خود بود. تولد در خانوادهای مذهبی و متعلق به طبق متوسط شهری سبب شد تا با خواستههای این گروه رشد کند. در مرحله بعد تملذ در محضر اساتید مدرسه صالحیه و محمودیه بر او تاثیرگذار شد. همنشینی با مشروخواهان، ارزشها و تفکر و منطق آزادیخواهان و مشروطهخواهان را در او پروراند و بعد با عضویت در کمیته ستار این روند تکمیل شد. البته باید به این موضوع مهم نیز اذعان داشت که میرزا دو سفر نیز به قفقاز داشت و در آنجا با آزادیخواهان قفقازی آشنا شد و از عقاید آنها نیز تاثیر پذیرفت. آنچه مسلم است میرزاکوچکخان مبارزی آزادیخواه و ملیگرا و آشنا به روحیات مذهبی جامعه آن روز ایران بود. مرحوم گیلک در خاطرات خود درباره زمان ورود بلوشیکها به انزلی و دیدار آنها با میرزاکوچکخان مینویسد:
" به میرزا کوچک خان پیشنهاد شد به اتفاق عدالتیها حکومت انقلابی را در ایران تشکیل دهد میرزا اظهار کرد چون اعضا کمیته عدالت سالها است از ایران دوره بوده و با اخلاق و روحیات اهالی آشنایی ندارند لذا بهتر است حکومت از افرادی تشکیل گردد که از روحیات مردم با خبر باشند، به علاوه در اثر تبلیغات مرتجعین به همه ملت ایران اینطور فهمانیدهاند که فرقه بلشویک بر علیه پول و دیانت و ناموس است...." مرحوم گیلک در ادامه سخن خود می نویسد که این عقیده هرچند مورد موافقت حزب عدالت قرارنگرفت ولی با حمایت ارژه نیکدزه که پیش از این با میرزا و افکارش آشنا بود تصویب شد. مورخالدوله نیز در اینباره مینویسد:
"میرزا از فرمانده بلشویک قول گرفت که در کارهای داخلی جنگل مداخله نکنند و فهماند که انقلاب ایران باید بدست ایرانی انجام گیرد و خود او تضمین کرد که انقلاب ایران را شروع نماید با این شرط که اولا روسها پول و اسلحه بدهند و در ثانی از تبلیغات کمونیستی احتراز جویند زیرا چون ایرانیان مسلمان و متعصب هستند ممکن است شالوده انقلاب متزلزل گردد"[1]
پس از این، میرزا بارها بر اصول اولیه خود تاکید کرد، چنانچه در زمان برگزاری کنگره شرق در باکو طی نامهای به لنین از افزایش ورود نیروهای بلوشیک و تبلغیات کمونیستی بهرغم توافق اولیه شکایت کرد و در ادامه در اعتراض به اقدامات شورای انقلاب جنگل در لغو مالکیت خصوصی، تبلغیات کمونیستی و ... ارتباط خود را با جناح تندرو جنبش جنگل قطع کرد و در فومن با یاران خود بر مینای اصول اولیه جنبش جنگل گرد هم آمدند و تا زمانیکه توسط نیروهای دولتی کشته شود، بر همین مرام باقی ماند.
جستاری از پایاننامه کارشناسی ارشد نگارنده
به راهنمایی دکتر ناصر تکمیل همایون
[1] مورخالدوله، سپهر، ایران در جنگ بزرگ، همان، ص391
نظر شما :