گزارش نشست «بازتاب هویت ملی در ادبیات و سینما»
نشستی تخصصی «بازتاب هویت ملی در ادبیات و سینما» 17 اسفندماه 1400، به اهتمام «پژوهشکده زبان و ادبیات» و «مرکز اسناد فرهنگی آسیا» برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی دکتر زهرا حیاتی، دبیر علمی نشست، این جلسه را با ابیاتی از مهدی اخوان ثالث آغاز کرد:
ز پوچ جان هیچ اگر دوست دارم تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم
تو را ای کهن پیر جاوید برنا تو را دوست دارم اگر دوست دارم
...تو در اوج بودی به معنا و صورت من آن اوج قدر و خطر دوست دارم
دگرباره بَر شو به اوج معانی کهت این تازه رنگ و صُور دوست دارم
دکتر حیاتی سخنان خود را با موضوع «خوانش معنای هویت در گفتمان روایی ادبیات و سینما» ادامه داد و گفت: به باور پژوهشگران حوزه جامعهشناسی و مطالعات اجتماعی، هویت ملی، شاخهای از هویت جمعی است. بازشناسی و بازیابی مؤلفههای هویت ملی، چیزی است که همیشه ایام در خودآگاه یا ناخودآگاه هر ملتی وجود داشته است و تنها در بزنگاههای خاصی از تاریخ، با اقبالی ویژه روبهرو میشود. از آنجاکه هویت هم در شکل فردی هم در شکل اجتماعی خود، برآیندِ تعاملی اجتماعی است، با شناخت آن میتوان زمینههای رشد و توسعه را هموار ساخت و به راهکارهای عملی دست یازید. هم از این روست که شاخصههای هویت ملی در منابع و بسترهای گوناگونی مانند جغرافیا، دین، زبان، هنر و ادبیات، آداب و رسوم، و مصادیق دیگر، قابل بررسی است. چنانکه از عنوان این نشست برمیآید، قلمرو مورد تأکید در مطالعات هویت، ادبیات و سینما است؛ و بر این عنوان یک پیشفرض حاکم است و آن اینکه، ادبیات و سینما هم میتوانند هویت را بازنمایی کنند و هم میتوانند آن را برسازند. در گفتمان رواییِ ادبیات و سینما، معناسازی هویت بر عهده شگردهای روایی و شیوه روایتپردازی است؛ و منتقد ادبی با تحلیل عناصر سازنده روایت و ارتباط آنها با یکدیگر به واکاوی معنا میپردازد.
دکتر حیاتی ادامه داد: خوانش معنای هویت با رمزگشایی از متن روایی یکی از برنامههای پژوهشی او در گروه پژوهشیِ «نقد و نظریه و پژوهشهای بینرشتهای» در پژوهشگاه است و در این راستا دو رساله دکتری را با عناوینِ «بازنمایی هویت در فیلمنامه/فیلمهای بهرام بیضایی با رویکرد روایتشناسی رولان بارت» و «تحلیل درونمایه هویت در رمان دهه نود با رویکرد روایتشناسی پساکلاسیک» راهنمایی کرده است که دو مقاله مستخرج از آنها در نشست حاضر ارائه میشود.
دکتر حیاتی در معرفی سخنران بعد تصریح کرد: عنوان سخنرانی دکتر محمد نجاری، «بازنمایی هویت ایرانی در اقتباس سینمای از ادبیات کهن فارسی» است که از سوی مرکز اسناد فرهنگی آسیا ارائه میشود. از آنجاکه هویت، مفهومی است که براساس تشابهها و تمایزهای خود و دیگری شناخته میشود، مرکز اسناد فرهنگی آسیا در برگزاری این نشستها با پژوهشکده زبان و ادبیات همراه شد تا بتواند در گامهای بعد، نشستهایی را با محوریتِ مناسبات هویتی ایران و آسیا ادامه دهد؛ اما در این نشست، بحث با هویت ایرانی و بازتاب آن در ادبیات و سینمای ایران آغاز میشود.
طبقهبندی اهمیت هویت ایرانی برای ایرانیان
دکتر محمد نجاری، که در هر دو رشته ادبیات و سینما از تحصیلات دانشگاهی برخوردار است و بیش از ده سال در مرکز اسناد فرهنگی آسیا به فعالیتهای پژوهشی در حوزه مطالعات تطبیقی علوم انسانی و هنر پرداخته است، سخنان خود را با طبقهبندی اهمیت هویت ایرانی برای ایرانیان، در چهار دوره تاریخی گفت:
نخستین باری که هویت ملیِ ایرانی، برای ایرانیان اهمیت مییابد، قرن سوم است که ترکان غزنوی بر ایران حکومت میکنند، در این دوران، بزرگترین حماسه ملی یعنی شاهنامه فردوسی خلق میشود.
دوره دوم، دوره صفوی است، در این دوران، بازنمایی هویت ملی با دگردیسی قهرمان ملی به دینی، تجلی مییابد، در متون این دوران، رستم، مسلمان میشود، زرین قَبا، فرستاده سلیمان نبی، نواده رستم است و...؛ دوره سوم، عصر مشروطه است؛ که در این دوران، استعمار و نبود قانون، بیش از هرچیز هویت ملی ایرانی را تهدید میکرد؛ شعرا و نویسندگان در این دوران، عناصری همچون: سرزمین، تاریخ، فرهنگ و زبان را مورد توجه قرار دارند؛ دوره چهارم، دوره پس از انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس است؛ در این دوران، خاک و سرزمین، بیش از هرچیز مورد توجه نویسندگان است.
دکتر نجاری، غفلت سینمای ایران از ادبیات کهن فارسی را کمتوجهی به هویت ایرانی و اندیشه و هنر آن دانست و گفت: با توجه به کثرتِ اقتباسِ سینمای جهان از ادبیات کلاسیکِ خود، پیوسته این پرسش مطرح است که چرا سهم سینمای ایران از ادبیات ملی اندک است؟! توجه به میراث ملموس و ناملموس فرهنگی و احیای پیشینههای مادی و معنوی به جای تقلید و تکرار آن، راه را برای تفکر خلاق در ارائه الگوهای عملیِ توسعه میگشاید. بازآفرینی آثار گذشتگان در ابزارهای بیانی جدید یکی از مؤلفههای هویت پویا است.
دکتر نجاری پس از این مقدمه، به برخی راهکارهای بازآفرینی ادبیات کهن فارسی در سینما اشاره کرد، مانند اینکه در انتقال داستانهایی با ساختار کهن شرقی به مدیوم سینما که با اقتضائات روایتهای غربی همگام است، میتوان از میانبُرهای فرهنگی و هنری بهره برد که حداکثر سازگاری را تأمین کند؛ یا اینکه در تبدیل آثار کهن ادبی به فیلمنامه، اگر پیرنگ اصلی داستانها به گونهای حفظ شود که مخاطب، اصالت بومی آن را فهم کند، هویت ملی به خوبی القاء و احیاء میشود و یکی از بهترین روشها در بازآفرینی ادبیات کهن فارسی در سینما استفاده از فضاها و امکانات مختلف هویتهای قومی است. وی افزود: استفاده از هویت قومی، به همراه خود، رنگ، معماری، لباس، آیین، تاریخ، اسطوره و... را میآورد که همه این موارد، به زیبایی شناسی رسانه سینما میافزایند.
دکتر نجاری، با کنار هم نهادن چهار دوره هویت ایرانی در آثار ادبی، اینگونه جمعبندی کرد که دو دوره نخست، به رغم ویژگیهای برجسته نمایشی برای اقتباس، از دید سینماگران مغفول مانده است، در دوره سوم نمونههای اقتباسی خوبی در سینما ارایه شده است؛ اما دوره چهارم، اگرچه هنوز اثر ادبی شاخصی خلق نشده، اما به دلیل حمایتها و سرمایهگذاریهای بخش دولتی، آثار سینمایی اقتباسی خوبی خلق شده که توجه مخاطب را جلب کرده است.
دکتر محمد نجاری گفتار خود را با این بیت به پایان برد:
«مجال ما این همه تنگمایه بود و دریغ
که مایه خود همه در وجه این حکایت رفت»
بازنمایی هویت ملی و قومی در فیلم باشو غریبه کوچک
سومین سخنران نشست، دکتر ریحانه قندی، دانشآموخته دکتری دانشگاه علامه طباطبائی، درباره «بازنمایی هویت ملی و قومی در فیلم باشو غریبه کوچک» اظهار داشت: باشو، روایت پسرک جنگزدهای است که ناخواسته و ناآگاهانه به علت رخداد جنگ از سرزمین خود به سرزمین دیگری پرتاب میشود. مواجهه باشو با دیگری نه به صورت تدریجی که ناگهانی و یکباره است. باشو به منزله غریبهای است که در قلمرو دیگری به او نگاه میشود؛ غریبهای آسیب دیده و ناشناخته که به دلیل تفاوتهای ظاهری، قومی، زبانی و در دایرهای محدودتر با علائق غذاییِ متفاوت، رفتار و عملکرد متمایزی دارد و مورد طرد دیگری قرار میگیرد. هویت و فردیت باشو برای روستاییان غیرقابل پذیرش است. نایی، زن شمالی که نقش مادر دارد و اسطوره مام وطن را یادآور است، در جهت حفاظت از باشو برای برقراری ارتباط با او تلاش میکند و با سیاستهای گفتمانیِ خاص خود در صدد جذب باشو به خود برمیآید. زبان معیار در جایگاه زبان مشترک، میان باشو و اهالی شمال ارتباط برقرار میکند و فاصله میان آنها را تقلیل میدهد. نایی با پیش رفتن روایت برای نگهداری از باشو و حفظ مناسبات خود و او برابر دیگری با اقتدار میایستد و همسر مخالف خود را در این جریان همراه خود میکند. در صحنه پایانی روایت، بیضایی تصویری از رفع تقابلهای قومی ذیل هویت ملی را به تصویر میکشد و باشو در جایگاهی مورد قبول در سرزمین دیگری قرار میگیرد.
رمان رهش آخرین اثر رضا امیرخانی
غزاله صباغیان، دانشجوی دکتریِ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، آخرین سخنران نشست بود. او گفت: رمان رهش آخرین اثر رضا امیرخانی نویسنده معاصر است که هم اقبال عموم و هم اقبال منتقدان را به خود جلب کرده است. این رمان طی یک سال به چاپ شانزدهم رسیده و برنده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی در بخش رمان و جایزه ادبی جلال آلاحمد نیز شده است. یکی از درونمایههای پررنگ این رمان بحث «ما»ی جمعی است. رهش رمانی است که به نسبت فرد و جامعه میپردازد. هویت شهری و هویت ملی موضوعاتی هستند که ایدئولوژی رمان در نسبت آنها بازشناسی میشود. رمان براساس معرفی پشت جلد و جوایزی که به آن تعلق گرفته، نوشتهای در راستای تقویت هویت شهری است. اقبال جوایز رسمی و دولتی هم نشان میدهد که در پیامهای روساخت اثری دغدغه مند شناخته شده که تعارضی با هویت ملی ندارد. اما در پژوهش ما دو خوانش متفاوت از این رمان در تناقض با هم قرار میگیرند: خوانش قصدگرا که به دنبال تفسیر متن بر اساس معانی مورد نظر نویسنده است و خوانش نشان یاب که به دنبال رمزیابی از متن طبق نشانههایی از حالات ذهنیِ ناخودآگاه یا کشف ناشده نویسنده یا وضعیت فرهنگی است. در خوانش نشانیاب میتوان درباره ایدئولوژی این رمان دو فرضیه مطرح کرد. اول اینکه در این رمان، هویت ملی در سایه هویت شهری کمرنگ میشود و دیگر اینکه حتی هویت شهری هم در این رمان تضعیف میشود. در واقع ما شاهد یک تناقض در پیامهای آشکار و پنهان رمان هستیم و این اتفاق سه دلیل عمده دارد: ارائه تعریفی انحصاری و غیرقابل وفاق از «ما» در هویت شهری و پررنگ کردن تقابل بومی/ غیربومی بین ساکنان تهران در درونمایه داستان؛ تأکید بر تقابل تهرانی/ شهرستانی در شخصیت پردازی قهرمان و ضدقهرمان و بار ارزشی که با آن همراه میکند؛ و استعارههای داستان.
جمعبندی مباحث
در پایان، دکتر زهرا حیاتی، به جمعبندی مباحث پرداخت و گفت: دکتر نجاری به شکلهای بروز و ظهور هویت ایرانی در ادوارِ مختلفِ تاریخی اشاره کرد و پس از آن، از بایدها و نبایدها و شایدها در بازآفرینی ادبیات کهن فارسی در سینمای ایران سخن گفت. دکتر قندی دستاورد یکی از فصلهای رساله دکتری خود را که در مقاله مشترکی، تألیف شده است ارائه داد و گفت: بیضایی در پسِ شیوههای روایی خود در فیلم «باشو غریبه کوچک»، چالشهای هویت قومی را دربرابر هویت ملی کمرنگ کرده و نقش مؤلفههایی مانند زبان فارسی، آداب و رسوم، و مراسم آیینی و اساطیری را برجسته کرده است. باید به گفته ایشان افزود: کتاب فارسی سال اول دبستان که نمادِ آشکار زبان فارسی است، حلقه اتصال هویتهای قومی است و خوشبختانه در همه کشور تدریس میشود. غزاله صباغیان نیز نتیجه یکی از فصلهای رساله دکتری خود را ارائه داده، گفت: نویسنده رمان رهش در پسِ رویدادهایی که خلق کرده، دیدگاهی که روایت را با آن پیش برده، و نیز استعارههایی که در دل متن جای داده، بر تقابلِ هویت تهرانی/شهرستانی تأکید بیشتری نشان داده و در این تقابل، هویت ملی کمرنگ شده است.
دبیر علمی نشست با ذکر این نکته که مباحث فوق در حد یک طرح بحث است و نقد یافتههای پژوهشگران به فرصت دیگری مؤکول میشود، با ابیاتی از ملک الشعرای بهار، نشست را به پایان رسانید.
به هوش باش که ایران تو را پیام دهد تو را پیام به صد عز و احترام دهد
نسیم صبح که بر سرزمین ما گذرد ز خاکِ پاکِ نیاکان، تو را سلام دهد
گذشته، پایه و بنیان حال و آینده است سوابق است که شغل را نظام دهد
به کارنامه پیشنیان نگر، بد و خوب که تلخ کامیت آرد پدید و کام دهد
پایان/
نظر شما :