گزارش فرصت مطالعاتی عضو هیأت علمی دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره) در پژوهشگاه
با توجه به ابلاغ «شیوهنامه فرصت مطالعاتی اعضای هیأت علمی دانشگاهها و مؤسسات پژوهشی در جامعه و صنعت» از سوی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، براساس توافق صورت گرفته میان پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره)، دکتر یعقوب خزائی، از اعضای هیأت علمی گروه تاریخ دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره)، فرصت مطالعاتی خود در این ارتباط با عنوان «بررسی وضع زندانهای تهران و ساختار آن» را در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به انجام رساند. در ادامه ضمن اشاره به گزارشی مختصر از برگزاری 3 کارگاه در مدت اجرای این فرصت مطالعاتی، دستاوردها، محدودیتها و موانع اجرای فرصتهای مطالعاتی اینچنینی تشریح میشود.
ضرورت دارد به این نکته اشاره شود که دکتر خزائی در ابتدا، برای اجرای برنامه فرصت مطالعاتی خود دو طرح عملیاتی زندان و نیز طرح جایگزین تیمارستانها را به گروه تاریخ دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره) ارائه کرده و مقرر شد گزارش فرصت مطالعاتی خود را طبق مصوبه گروه تاریخ دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره) و با توافق با معاونت پژوهشی پژوهشگاه علوم انسانی، یک پژوهش تاریخی ـ پیمایشی با بازدید از زندانها تهیه و ارائه نموده و بر بنیاد آن به آسیبشناسی وضع زندانها بپردازد. اما بهرغم پیگیریهای صورت گرفته از سوی محقق و مسئولان پژوهشگاه و موانع موجود در مسیر اجرای این طرح، اجرای آن به شکل اولیه میسر نگردید و مقرر شد با موافقت معاون کاربردیسازی و فرهنگی وقت پژوهشگاه، برگزاری برنامههای دیگری همچون طراحی و برگزاری کارگاههای عملیاتی از سوی پژوهشگر در چارچوب طرح اولیه پیشنهاد و ارائه گردد.
بر همین اساس و پس از دریافت و بررسی برنامهها و کارگاههای پیشنهادی برای اجرای این دوره ازجمله:
الف) موضوعات پیشنهادی حوزۀ تخصصی زندان
1ـ آسیبشناسی رفتار زندانبانها با زندانیان دوران پهلوی (1357 ـ 1342)
2ـ آسیبشناسی دارالتادیبها در دوران پهلوی
3ـ زندان زنان و مسائل زنان در زندانهای تهران عصر پهلوی دوم
ب) موضوعات پیشنهادی در زمینه روش تحقیق و روش شناسی
1ـ آموزش گام به گام روش پدیدارشناسی
2ـ فردگرایی و کل گرایی روش شناختی در علوم اجتماعی
3ـ روش پیر بوردیو در تحلیل مسائل اجتماعی
4ـ روش ابطال گرایی و کاربست آن در علوم اجتماعی
در نهایت با توجه به ملاحظات مختلف و جمعبندیهای صورت گرفته مقرر گردید تا پژوهشگر سه کارگاه زیر را در بازه زمانی تابستان و پاییز 1400 برگزار نماید. بدینترتیب با تلاشهای مسئولان پژوهشگاه علوم انسانی سه کارگاه زیر در تاریخ و زمان مقرر برگزار شد:
1ـ کارگاه «آموزش گام به گام روش پدیدارشناسی»؛ تاریخ برگزاری: روز 15 و 22 شهریور ماه 1400
شرکتکنندگان در کارگاه بیش از 20 تن از محققان، دانشپژوهان و دانشجویان رشتههای مختلفی همچون علوم سیاسی، جامعهشناسی، معماری، علوم قرآنی و تاریخ بودند. روش پدیدارشناسی از جمله روشهای مهم و در عین حال فنی است که به شکل کاربردی و کاربستی در علوم اجتماعی کمتر مورد توجه و آموزش قرار گرفته است. علت اصلی این موضوع ماهیت فلسفی این روش است که باعث شده است کارورزان علوم اجتماعی کمتر به سراغ آن بروند.
در ابتدای کارگاه به پیشینه روش پدیدارشناسی در افکار دکارت، کانت، فیشته اشاره شد. این روش چشمانداز نوینی پیشروی دانشپژوهان علوم اجتماعی از جامعهشناسی و تاریخ گرفته تا سیاست و دین میگشاید. پدیدارشناسی در علوم اجتماعی همچون تاریخ و جامعهشناسی در ذیل سوبژکتیویسم تعریف میشود. بنیانگذار پدیدارشناسی هوسرل فیلسوف آلمانی بود. هوسرل بود که در برابر گرایشهای تمامیتخواه علوم طبیعی به ویژه در قلمرو زندگی انسانی مقاومت کرد و اشکال و صور گوناگون پوزیتیویسم را رد کرد. هوسرل به شاگردان خود آموزش داده بود که روش شکآوری دکارتی را دنبال کنند و نهیب میزد که یک فلسفه دقیق باید بهطور کامل از تمامی پیشفرضها رها باشد. تعلیق در کانون فلسفه پدیدارشناسی قرار دارد و مراد از آن در پرانتز گذاشتن برخی احکام یا معلومات و تعلیق آنهاست. پژوهش پدیدارشناسی با توسل به روش تعلیق پیش میرود و «تعلیق به معنای وانهادن باورهاست».
در آثار هوسرل قریب به 6 نوع تاویل یا رد و ارجاع قابل شناساییاند که دو گونه از مهمترین تاویلها یکی تاویل فلسفی است که در آن ذهن با کنار گذاشتن تمام سیستمها فقط به عین اشیاء عنایت میکند. دیگری تاویل یا تقلیل پدیدارشناختی است که با توقیف و تعلیق اعتقاد به وجود جهان ذهن فقط مواجه با صرف پدیدار است. از نظر این روش جامعه تا حدی به گونهای پدیدارشناسانه توسط بازیگران و ناظران ساخته میشود. معنای این سخن این است که ذهنیات ما از جامعه بر نحوه ی عمل و کردار ما و دیگران تاثیر میگذارد و کنشهای ما نیز به نوبه خود به نحوه شکلگیری جامعه کمک میکند.
طرفداران ضرورت تفسیر ذهنی حداقل از زمان ویکو تفاوت بین واقعیت طبیعی و واقعیت اجتماعی را تعیینکننده تلقی میکردند. در کارگاه حاضر مراحل مختلف این روش همچون اپوخه، حیث التفاتی، توصیف پدیدارشناختی یک به یک آموزش داده شد. با آموزش این روش میبایست فارغ از زمان و مکان و رهیافتهای تاریخگرایان با پدیدار مواجه شد. از این جهت پدیدارشناس قرار نیست از خود چیزی را به پدیدهها نسبت بدهد. او اجازه میدهد خود پدیده به سخن آید. از نظر این روش ما حق ورود به ارزش داوری، ارزیابی و قضاوتها را نخواهیم داشت.
یکی از سخنان نو و جدید در کارگاه کنونی که برای نخستینبار مطرح میشد، این بود که سعی شد تمایزات میان توصیف پدیدارشناختی و توصیف پوزیتیویستی بیان شود؛ یعنی وقتی که برتراند راسل فیلسوف تحلیلی دانشگاه کمبریج از توصیف سخن میگوید، موضع وی با توصیف پدیدارشناختی هوسرل کاملاً متفاوت است. لذا دانشپژوهان علوم اجتماعی وقتی از توصیف سخن میگویند معمولاً این تمایز را در نظر نمیگیرند. یکی از تفاوتها نوع نگاه به رابطه میان سوژه و ابژه است. در توصیف راسلی جدایی میان سوژه و ابژه برقرار است؛ این انفکاک، انفکاکی هستیشناختی است، همچنانکه دکارت مبدع این پارادایم بود، در حالی که در توصیف پدیدارشناختی سوژه و ابژه در یک رابطه بینالاذهانی قرار دارند و فاصلهای میان آنها وجود ندارد. درضمن تمایزات پدیدارشناسی هوسرلی و هایدگری مورد بحث و بررسی قرار گرفت. در حالی که هوسرل همچنان در پارادایم آگاهی تفکر کند، جهان خارج را به رسمیت نمیشناسد و آن را اپوخه میکند، هایدگر ضمن عبور و یورش به اصل آگاهی جهان و هستی را در اولویت اصلی روش پدیدارشناسی خود قرار میدهد. از نظر هایدگر چیزی که اپوخه ناپذیر است، همانا هستی است که هوسرل بدان دست نیافته بود.
2ـ کارگاه «آسیبشناسی دارالتادیبها در دوران پهلوی»؛ تاریخ برگزاری: مورخ 26 آبان ماه 1400
شرکتکنندگان در کارگاه 15 نفر و از دانشجویان مقاطع تحصیلات تکمیلی در رشتههای حقوق (گرایش حقوق جزا)، علوم سیاسی، جامعهشناسی و تاریخ بودند. در ابتدای کارگاه به مفهوم کودکی در دوران گذشته اشاراتی شد و تنبیه کودکان در تاریخ گذشته ایران بر بنیاد مراجع دست اولی همچون قابوسنامه عنصرالمعالی، اخلاق ناصری خواجه نصیرالدین طوسی و گلستان سعدی مورد واکاوی قرار گرفت. در بخشی از کارگاه آموزش و تنبیه کودکان در مکتبها مورد بحث قرار گرفت و این نتیجه گرفته شد که تنبیه بخش لاینفکی از آموزش کلاسیک را تشکیل میداد.
در بخش دیگری از کارگاه این مبحث مورد بررسی قرار گرفت که جوامع بشری با دورهای به نام کودکی آشنا نبودهاند، و معرفت نسبت به کودکی بسیار متاخر و مربوط به اواخر قرن 19 م میباشد. از آن زمان اندک اندک حقوق کودکان به رسمیت شناخته شد و نوع رفتار با آنان تغییر کرد. بدینترتیب نهادی به نام دارالتادیب برای نگهداری کودکان خطاکار به وجود آمد. در دوره معاصر ایران هم با تدوین حقوق کیفری نوین، کودک و حتی کودک مجرم هم واجد حقوقی شدند. در تمام جوامع کودکان بزهکاری یافت میشوند که به دلیل ارتکاب جرائم آنها را در جایی محبوس میسازند. پیش از دوران جدید کودکان هم در کنار بزرگسالان محبوس میشدند ولی در اواخر دوران قاجار بهتدریج ساخت نهادی برای کودکان بزهکار در نظر گرفته شد.
در این کارگاه با استفاده از اسناد و تصاویر منتشر نشده دوران پهلوی و مجلات تخصصی شهربانی، پلیس، نظمیه و سالنامه پارس وضع کودکان در دارالتایبهای دوران پهلوی مورد بررسی قرار گرفت. تمرکز اصلی بحث بر دارالتادیب زندان قصر و نیز در بخشی از زمان کارگاه درخصوص دارالتادیبهای عادلآباد و ساری استوار بود. یکی از نکات بدیع این کارگاه آن بود که تمام دارالتادیبهای عصر پهلوی در محوطه زندانها ساخته شده بودند و متاسفانه قرارگیری محل حبس زندانیان بالغ با کودکان آسیبهای جبرانناپذیری برای کودکان به دنبال داشت. قرار بود که با ساخت دارالتادیب، کودکان در فضایی امن و سالم به حیات خود ادامه دهند ولی به دلیل قرارگیری دارالتادیبها در محوطه محابس عملاً چندان سودی از این کار متصور نبود. لذا یکی از پیشنهادات اصلی این کارگاه به مسئولان قضایی کشور و به ویژه دارالتادیبها این است که برای اینکه خطاهای گذشته تکرار نشود، بایسته است دارالتادیبها یا کانون اصلاح و تربیت در فضایی مستقل ایجاد گردند. انتظار میرود با شناسایی مخاطراتی که در کارگاه مورد ارزیابی قرار گرفت، راهحلهایی برای کودکان امروزی در دارالتادیبها ارائه گردد تا بدین وسیله خطاها و انحرافات گذشته تکرار نگردد.
3ـ کارگاه «آسیبشناسی رفتار زندانبانها با زندانیان دوران پهلوی (1357 ـ 1342)»؛ تاریخ برگزاری: مورخ 24 آذر ماه و 1 دی ماه 1400
شرکتکنندگان در کارگاه 13 نفر و از رشتههای حقوق (گرایش حقوق جزا)، علوم سیاسی، تاریخ و... بودند. در ابتدا به زندانبانی به عنوان یک دانش در حقوق اشاره شد و اینکه مسئولان زندان تقریباً از دانش زندانبانی و نوع رفتار با زندانیان بهرهای نداشتند. در کارگاه مورد نظر با استفاده از اسناد و تصاویر منتشر نشده که از آرشیو مجلس شورای اسلامی، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، اسناد بایگانی راکد قوه قضائیه گردآوری شده بود و نیز دیگر مراجع رسمی و غیررسمی همچون روزنامهها و کتب و فیلمهای مستند شرحی از وضعیت زندانیان و رابطه آنان با زندانبانها ترسیم گردید.
قبل از ورود به بحث اصلی نقش تعیینکننده ساواک در تغییر وضعیت زندانها مورد بررسی قرار گرفت. اداره سوم ساواک، مهمترین ادارهای بود که کنترل و بازجویی از زندانیان را عهدهدار بود. آموزشهای اعضای ساواک در اسرائیل و آمریکا یکی از مباحث کلیدی کارگاه بود که این افراد با ورود به زندان رفتاری نوینی با زندانیان را رقم زدند. در اینجا تیپهایی همچون «ساقی» به عنوان نمونههای زندانبانهای متعهد و اخلاقمدار مورد بررسی قرار گرفتند و با این بررسی این ادعای برخی زندانبانها که مجبور به انجام شکنجهها بودهاند، را کاملاً بیاعتبار میسازد.
زندانبانها از نظر روانشناختی هم مورد بررسی قرار گرفتند. اغلب افرادی که شکنجههای دهشتناک را بر زندانیان اعمال میکردند، سادیستهایی بودند که دچار عقدههای روانی بودند و با شکنجه دیگران رضایتخاطرشان جلب میشد. همینطور رابطه فنآوریهای جدید با شکنجهها بررسی شد گو اینکه تکنولوژی به مدد رژیم پهلوی آمده بود تا بیآنکه رد از شکنجه بر بدن زندانی باقی بگذارند، شدیدترین شکنجهها همچون شوک برقی را صورت دهند. در دهه 40 و 50 به غیر از وسایل قدیمی شکنجه از «شوک الکتریکی»، « اشعه خیرهکننده» و «آمپولهای تضعیف اراده» استفاده میشد.
زندانیان در برابر شکنجه به دو دسته تقسیم میشدند. برخی ها به سرعت شروع به افشاگری کرده و روحیه خود را با کمترین شکنجه می باختند. عده ای هم بودند که تصمیم به مقاومت میگرفتند و گاه و بیگاه زیر شکنجه جان میباختند. ولی زندانیان اغلب در برابر اقدامات مقامات زندان حالت انفعالی نداشتند. آنها به طرق مختلف درصدد بودند رابطه خود را با سلولها و کوریدورهای دیگر و همینطور با خارج از زندان برقرار سازند. در این رابطه استفاده از مورس، اتاق ملاقات، دادن رشوه به زندانبانها امکان برقراری ارتباط را فراهم می ساخت. بدینترتیب روزنامههای ممنوعه حزب توده و جبهه ملی با ترفندهای خاص وارد زندان می شد. به عنوان نمونه زندانیان از طریق روزنامه از ترور زندیپور، رئیس کمیته مشترک، آگاه شدند.
در این کارگاه سعی گردید فضای زندانهای مختلف با یکدیگر مقایسه شود به طوری که در زندان خارک زندانیان در جزیره آزاد بودند و روزها در لب ساحل به تماشای منظره دریا می نشستند، درحالیکه سلولهای انفرادی کمیته مشترک و اوین خود به نمادی از بدترین نوع شکنجه تبدیل شده بود. همینطور دولت سعی داشت تا زندانیان به اصطلاح خطرناک و متمرد را در زندان هایی با آب و هوا و شرایط سخت بیشتر مجازات کند و به همین جهت کاروانسرای سنگی برازجان را با تغییر کاربری به زندان مبدل ساختند. حضور در برازجان با دمای هوای 50 درجه خودبخود در تشدید مجازات زندانیان موثر بود و در این شرایط سخت و دشوار گاه و بی گاه زندانیان مبادرت به خودکشی می کردند. یکی از مباحث مفصل کارگاه زیست روزمره زندانیان بود؛ اینکه زندانیان صبح را چگونه آغاز می کنند، چه خوراک هایی در طول روز دریافت می کنند، سرگرمی های آنها چیست؟ و چگونه با عقاید متفاوت کنار یکدیگر زندگی می کنند؟ تعارضات عقیدتی در زندان هم مهم بود به طوری که زندانبانها و سران شهربانی از آن به سود خود بهره میگرفتند. نماز از اصلی ترین مناسک همگرایی بین مذهبیها بود و برعکس زندانیان چپگرا با اعتصاب غذا همگرایی بین خود را به نمایش می گذاشتند.
در بخش پایانی کارگاه تاثیر زندان در مشروعیت زدایی از رژیم پهلوی مورد ارزیابی قرار گرفت. تقریبا تمام کسانی که در راس انقلابیون در سال 57 قرار گرفتند، تجربه زندان رژیم پهلوی را داشتند. این افراد شامل طیفهای مختلف اعم از اعضای کانون نویسندگان ایران، سران احزاب مختلف، علما و روحانیان، طیفهای مختلف مردمی اعم از کارگران و بازاریها میشد. درحقیقت رژیم پهلوی چنین می پنداشت که با زندانی کردن مخالفان امنیت رژیم خود را تضمین میکند ولی برعکس پس از چند دهه مشخص شد جریانی که به انقلاب منتهی شد ریشه در زندان داشت.
نظر شما :