گزارش سخنرانی معاون پژوهشی پژوهشگاه علوم انسانی در مرکز الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت

پرسش از مناسبات علوم انسانی و الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت

۳۰ آذر ۱۴۰۰ | ۰۹:۴۹ کد : ۲۱۸۵۴ خبر و اطلاعیه
تعداد بازدید:۱۰۸۶
پرسش از مناسبات علوم انسانی و الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت


نشست علمی مرکز الگوی اسلامی_ایرانی پیشرفت با موضوع ارائه گزارشی از کتاب «علوم‌انسانی و الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، این کتاب با عنوان «علوم انسانی و الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت: فراترکیب یافته‌های پژوهشی» به قلم دکتر یحیی فوزی، استاد علوم سیاسی و معاون پژوهشی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، به رشته‌ تحریر درآمده است.
در این کتاب چنانکه از عنوان آن پیداست درباره‌ی چیستی و چگونگی الگوی پیشرفت در ایران و نسبت آن با علوم انسانی در کشور صحبت شده است. مؤلف در مقدمه اثر درباره‌ این موضوع چنین نوشته است: طیف‌های گوناگونی از اندیشه‌ها درباره‌ این موضوع آرای مختلف فکری را مطرح کرده‌اند که به‌صورت کلان می‌توان آنها را در دو جریان کلی طبقه‌بندی کرد؛ کسانی که راه برون‌رفت را در الگویی یکسان‌انگارانه معطوف به تجربه‌ غرب جست‌وجو می‌کردند و کسانی که بر نوعی الگوی پیشرفت معطوف به نیازها و شرایط و همسو با بستر فرهنگی و ‌زیست‌بوم ایران تأکید می‌کردند.
رویکرد اول تحت‌تأثیر نظریه‌پردازان اولیه‌ توسعه‌ جوامع‌ را به‌ سنتی‌ و مدرن‌ تقسیم‌ کرده‌ و معتقد بودند که‌ همه‌ جوامع‌ سنتی‌ به‌طور اجتناب‌ناپذیر حرکت‌ تکاملی‌ خود را به‌ سمت‌ جامعه‌ مدرن‌، که‌ نقطه‌ اوج‌ آن‌ کشورهای‌ غربی‌‌اند، طی‌ می‌کنند. به نظر آنان‌، جامعه‌ مدرن‌ به‌تدریج‌ با زوال‌ جامعه‌ سنتی‌ بر جهان‌‌‌ سوم‌ حاکم‌ خواهد شد و کشورهای غیرغربی راهی به‌جز پیروی کامل از الگوی تعقیب‌شده در غرب برای پیشرفت ندارند.
در مقابل، بخش مهمی از اندیشمندان بر ضرورت الگوی پیشرفت معطوف به نیازها و شرایط و همسو با بستر فرهنگی و ‌زیست‌بوم ایران تأکید می‌کردند؛ به‌طوری که می‌توان گفت، گفتمان غالب در خصوص پیشرفت بین اندیشمندان ایرانی در دو قرن گذشته حمایت از این رویکرد بوده است.
این استاد علوم سیاسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در ادامه مقدمه‌ خود درباره‌ پیشینه رویکرد دوم به موضوع پیشرفت چنین می نویسد: اصولاً این رویکرد از دوران قاجار و به‌خصوص بعد از جنگ‌های ایران و روس مطرح شده و در زمان مشروطه و پهلوی و در سال‌های بعد از انقلاب تداوم داشته است. از جمله‌ این اندیشمندان می‌توان به عباس‌میرزا، امیرکبیر، طالب‌اف، میرزاملکم‌خان، یوسف مستشارالدوله و همچنین اندیشمندان مشروطه مانند آیت‌الله نائینی و در سال‌های بعد ایرانشهر، کسروی، فروغی، آل‌احمد، شریعتی، شایگان، آیت‌الله مطهری، امام خمینی(ره) و آیت‌الله خامنه‌ای اشاره کرد که دغدغه‌ آنان، با وجود تنوع دیدگاه‌ها، اغلب بحث از پیشرفت همسو با زیست‌بوم ایران و برای حل مشکلات کشور و همچنین تأکید بر چگونگی نقش دین به منزله‌ مهم‌ترین عنصر فرهنگی جامعه‌ ایران در الگوهای پیشرفت بوده است. و به این منظور راهبردهای مختلفی را در خصوص چگونگی اثرگذاری عناصر ملی و دینی در الگوی پیشرفت مطرح کرده‌اند اما در درون این جریان، نیروهای فکری مختلفی وجود دارند؛ به‌طوری‌که بخشی از آن‌ها از پیوند هویت ملی و ناسیونالیسم ایرانی با تجدد و برخی دیگر از پیوند اسلام و تجدد سخن گفته‌اند و گروهی نیز الگویی یکتا‌انگار و تأسیسی فارغ از تجربه‌ غرب را مطرح کرده‌اند.
در سال‌های بعد از انقلاب و با غلبه‌ گفتمان نوگرایان دینی که از اقتباس و تصرف در تجدد و ارائه‌ الگوی تجددگرایی معطوف به مؤلفه‌های دینی و ملی در ایران دفاع می‌کرد، این مباحث وارد مرحله‌ جدیدی شد. نگرش‌های مختلفی درباره‌ چگونگی پیوند تجدد و دین و ملیت مجدداً در بین نوگرایان دینی طرح شد که به دلیل غلبه‌ گفتمانی قرائت فقهی‌اجتهادی نوگرا این جریان تلاش برای عملیاتی‌کردن الگوی موردنظر خود را آغاز کرد و در عرصه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برای تأسیس ساختارهای جدید مبتنی بر الگوی پیشرفت معطوف به قرائت خود از دین و ملیت در ایران پرداخت. دکتر یحیی فوزی در ادامه طرح موضوع خود درباره‌ی الگوی دوم پیشرفت به وضعیت دهه‌های اخیر ایران در این زمینه می‌پردازند و چنین نوشته است: برخلاف اینکه انقلاب ایران خود به‌دنبال الگویی متأثر از مؤلفه‌های دینی و ایرانی برای پیشرفت کشور بود و مبتنی بر آن به تأسیس نهادها و جهت‌گیری‌های خود پرداخت، اما در دو دهه‌ اخیر بحث از ضرورت تأسیس الگوی ‌اسلامی ایرانی پیشرفت مجدداً در فضای گفتمانی و نخبگانی ایران را رهبری انقلاب مطرح کرد و برای تبیین چیستی و چگونگی عملیاتی‌سازی این الگو طی دو دهه‌ گذشته آثار مختلف و گسترده‌ای در عرصه‌ علوم انسانی منتشر شده است؛ به‌طوری‌که صدها مقاله، کتاب و رساله و اثر پژوهشی درباره‌ این موضوع نگاشته شد که هر یک از دیدگاهی خاص به این الگو نگریستند و تلاش برای تبیین آن را آغاز کردند. این حجم انبوه از اطلاعات ضرورت یک فرامطالعه و یکپارچه‌سازی برای رسیدن به هسته‌ مشترک آن‌ها و شناسایی تفاوت‌ها و تشابه‌های یافته‌های این آثار با دیدگاه‌ها و نظرهای پیشین در دو قرن گذشته در خصوص این الگو و دستیابی به تبیینی اجماعی و عالمانه از پدیده‌ الگوی ‌اسلامی ایرانی را الزامی می‌سازد. بر این ‌اساس، مسئله‌ این پژوهش تبیین ویژگی‌ها و وجوه نوآورانه‌ یافته‌های این پژوهش‌ها در مقایسه با نظریات و اندیشه‌های متفکران پیشین بومی‌گرا در ایران و چرایی و چیستی این الگو در آثار منتشرشده‌ محققان علوم انسانی و ارائه‌ مدلی برای تبیین نظری آن است.
در این اثر مؤلف به دنبال پاسخ به این سؤال اصلی است که الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی چه نسبتی با نظریات و اندیشه‌های معطوف به پیشرفت در بین متفکران علوم انسانی دارد؟ و پژوهش‌های انجام‌شده درباره‌ این الگو، در دو دهه‌ گذشته در ایران، چه یافته‌های متمایز و نوآورانه‌ای در مقایسه با الگوهای پیشین مطرح ساخته‌اند؟
برای مطالعه گزارش تفصیلی سخنرانی مؤلف کتاب در سلسله نشست‌های اندیشه‌ورزی مرکز الگوی اسلامی_ایرانی پیشرفت پیرامون این کتاب و نقد و نظر صاحب‌نظران به اینجا مراجعه کنید.

نشست علمی مرکز الگوی اسلامی_ایرانی پیشرفت با موضوع ارائه گزارشی از کتاب «علوم‌انسانی و الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، این کتاب با عنوان «علوم انسانی و الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت: فراترکیب یافته‌های پژوهشی» به قلم دکتر یحیی فوزی، استاد علوم سیاسی و معاون پژوهشی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، به رشته‌ تحریر درآمده است.
در این کتاب چنانکه از عنوان آن پیداست درباره‌ی چیستی و چگونگی الگوی پیشرفت در ایران و نسبت آن با علوم انسانی در کشور صحبت شده است. مؤلف در مقدمه اثر درباره‌ این موضوع چنین نوشته است: طیف‌های گوناگونی از اندیشه‌ها درباره‌ این موضوع آرای مختلف فکری را مطرح کرده‌اند که به‌صورت کلان می‌توان آنها را در دو جریان کلی طبقه‌بندی کرد؛ کسانی که راه برون‌رفت را در الگویی یکسان‌انگارانه معطوف به تجربه‌ غرب جست‌وجو می‌کردند و کسانی که بر نوعی الگوی پیشرفت معطوف به نیازها و شرایط و همسو با بستر فرهنگی و ‌زیست‌بوم ایران تأکید می‌کردند.
رویکرد اول تحت‌تأثیر نظریه‌پردازان اولیه‌ توسعه‌ جوامع‌ را به‌ سنتی‌ و مدرن‌ تقسیم‌ کرده‌ و معتقد بودند که‌ همه‌ جوامع‌ سنتی‌ به‌طور اجتناب‌ناپذیر حرکت‌ تکاملی‌ خود را به‌ سمت‌ جامعه‌ مدرن‌، که‌ نقطه‌ اوج‌ آن‌ کشورهای‌ غربی‌‌اند، طی‌ می‌کنند. به نظر آنان‌، جامعه‌ مدرن‌ به‌تدریج‌ با زوال‌ جامعه‌ سنتی‌ بر جهان‌‌‌ سوم‌ حاکم‌ خواهد شد و کشورهای غیرغربی راهی به‌جز پیروی کامل از الگوی تعقیب‌شده در غرب برای پیشرفت ندارند.
در مقابل، بخش مهمی از اندیشمندان بر ضرورت الگوی پیشرفت معطوف به نیازها و شرایط و همسو با بستر فرهنگی و ‌زیست‌بوم ایران تأکید می‌کردند؛ به‌طوری که می‌توان گفت، گفتمان غالب در خصوص پیشرفت بین اندیشمندان ایرانی در دو قرن گذشته حمایت از این رویکرد بوده است.
این استاد علوم سیاسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در ادامه مقدمه‌ خود درباره‌ پیشینه رویکرد دوم به موضوع پیشرفت چنین می نویسد: اصولاً این رویکرد از دوران قاجار و به‌خصوص بعد از جنگ‌های ایران و روس مطرح شده و در زمان مشروطه و پهلوی و در سال‌های بعد از انقلاب تداوم داشته است. از جمله‌ این اندیشمندان می‌توان به عباس‌میرزا، امیرکبیر، طالب‌اف، میرزاملکم‌خان، یوسف مستشارالدوله و همچنین اندیشمندان مشروطه مانند آیت‌الله نائینی و در سال‌های بعد ایرانشهر، کسروی، فروغی، آل‌احمد، شریعتی، شایگان، آیت‌الله مطهری، امام خمینی(ره) و آیت‌الله خامنه‌ای اشاره کرد که دغدغه‌ آنان، با وجود تنوع دیدگاه‌ها، اغلب بحث از پیشرفت همسو با زیست‌بوم ایران و برای حل مشکلات کشور و همچنین تأکید بر چگونگی نقش دین به منزله‌ مهم‌ترین عنصر فرهنگی جامعه‌ ایران در الگوهای پیشرفت بوده است. و به این منظور راهبردهای مختلفی را در خصوص چگونگی اثرگذاری عناصر ملی و دینی در الگوی پیشرفت مطرح کرده‌اند اما در درون این جریان، نیروهای فکری مختلفی وجود دارند؛ به‌طوری‌که بخشی از آن‌ها از پیوند هویت ملی و ناسیونالیسم ایرانی با تجدد و برخی دیگر از پیوند اسلام و تجدد سخن گفته‌اند و گروهی نیز الگویی یکتا‌انگار و تأسیسی فارغ از تجربه‌ غرب را مطرح کرده‌اند.
در سال‌های بعد از انقلاب و با غلبه‌ گفتمان نوگرایان دینی که از اقتباس و تصرف در تجدد و ارائه‌ الگوی تجددگرایی معطوف به مؤلفه‌های دینی و ملی در ایران دفاع می‌کرد، این مباحث وارد مرحله‌ جدیدی شد. نگرش‌های مختلفی درباره‌ چگونگی پیوند تجدد و دین و ملیت مجدداً در بین نوگرایان دینی طرح شد که به دلیل غلبه‌ گفتمانی قرائت فقهی‌اجتهادی نوگرا این جریان تلاش برای عملیاتی‌کردن الگوی موردنظر خود را آغاز کرد و در عرصه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برای تأسیس ساختارهای جدید مبتنی بر الگوی پیشرفت معطوف به قرائت خود از دین و ملیت در ایران پرداخت. دکتر یحیی فوزی در ادامه طرح موضوع خود درباره‌ی الگوی دوم پیشرفت به وضعیت دهه‌های اخیر ایران در این زمینه می‌پردازند و چنین نوشته است: برخلاف اینکه انقلاب ایران خود به‌دنبال الگویی متأثر از مؤلفه‌های دینی و ایرانی برای پیشرفت کشور بود و مبتنی بر آن به تأسیس نهادها و جهت‌گیری‌های خود پرداخت، اما در دو دهه‌ اخیر بحث از ضرورت تأسیس الگوی ‌اسلامی ایرانی پیشرفت مجدداً در فضای گفتمانی و نخبگانی ایران را رهبری انقلاب مطرح کرد و برای تبیین چیستی و چگونگی عملیاتی‌سازی این الگو طی دو دهه‌ گذشته آثار مختلف و گسترده‌ای در عرصه‌ علوم انسانی منتشر شده است؛ به‌طوری‌که صدها مقاله، کتاب و رساله و اثر پژوهشی درباره‌ این موضوع نگاشته شد که هر یک از دیدگاهی خاص به این الگو نگریستند و تلاش برای تبیین آن را آغاز کردند. این حجم انبوه از اطلاعات ضرورت یک فرامطالعه و یکپارچه‌سازی برای رسیدن به هسته‌ مشترک آن‌ها و شناسایی تفاوت‌ها و تشابه‌های یافته‌های این آثار با دیدگاه‌ها و نظرهای پیشین در دو قرن گذشته در خصوص این الگو و دستیابی به تبیینی اجماعی و عالمانه از پدیده‌ الگوی ‌اسلامی ایرانی را الزامی می‌سازد. بر این ‌اساس، مسئله‌ این پژوهش تبیین ویژگی‌ها و وجوه نوآورانه‌ یافته‌های این پژوهش‌ها در مقایسه با نظریات و اندیشه‌های متفکران پیشین بومی‌گرا در ایران و چرایی و چیستی این الگو در آثار منتشرشده‌ محققان علوم انسانی و ارائه‌ مدلی برای تبیین نظری آن است.
در این اثر مؤلف به دنبال پاسخ به این سؤال اصلی است که الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی چه نسبتی با نظریات و اندیشه‌های معطوف به پیشرفت در بین متفکران علوم انسانی دارد؟ و پژوهش‌های انجام‌شده درباره‌ این الگو، در دو دهه‌ گذشته در ایران، چه یافته‌های متمایز و نوآورانه‌ای در مقایسه با الگوهای پیشین مطرح ساخته‌اند؟
برای مطالعه گزارش تفصیلی سخنرانی مؤلف کتاب در سلسله نشست‌های اندیشه‌ورزی مرکز الگوی اسلامی_ایرانی پیشرفت پیرامون این کتاب و نقد و نظر صاحب‌نظران به اینجا مراجعه کنید.

 


نظر شما :