«گونهشناسی نگارشهای قرآنی در ایران معاصر» به مناسبت هفتهی پژوهش برگزار شد
مرکز پژوهشی مطالعات قرآنی در هفتهی پژوهش سال جاری (آذر ماه 1400) مجموعه نشستهایی را تدارک دیده است. با توجه به شعار امسال یعنی «تحول در پژوهش»، عنوان این سلسله نشستها «تحولات پژوهش در حیطه مطالعات تفسیری قرآن کریم» نام گذاری شد. نخستین نشست از این مجموعه «گونهشناسی نگارشهای قرآنی در ایران معاصر» بود که 21 آذرماه با سخنرانی دکتر فروغ پارسا (رئیس مرکز پژوهشی مطالعات قرآنی) و دکتر محمدهادیگرامی (عضو هیأت علمی مرکز پژوهشی مطالعات قرآنی) برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در ابتدای این شست دکتر پارسا شرح داد: گونهشناسی به معنای مطالعهی انواع یا طبقهبندی بر اساس ویژگیهای مختلف یک پدیده، دانش و رشته است. گونهشناسی در رشتههای مختلف بر اساس امور همان رشتهها یعنی ویژگیهای آن رشته و دانش صورت میگیرد. به طورمثال: گونهشناسیِ مردمشناسی بر اساس نژادها و گونهشناسیِ دانش روانشناسی براساس مدل شخصیتهای انسانی انجام میشود. گونهشناسیِ مطالعات قرآنی نیز بر اساس انواع مطالعات و آثار مختلف این رشته صورت میگیرد. منظور از ایران معاصر در این جستار، چهار دهه پس از انقلاب اسلامی ایران است. در واقع این بازهی زمانی، درخشانترین دوران ادبیات قرآنی در طول تاریخ تشیع است که آثار قرآنی در مقایسه با تمامی آثار 14 سدهی گذشته به لحاظ کمّی و کیفی افزونی بسیار قابل ملاحظهای داشته است.
دکتر پارسا در خصوص تقسیمبندی آثار قرآنی گفت: در ایران معاصر آثار قرآنی به پنج گونه قابل تقسیم هستند: نگارشهای علوم قرآنی، نگارشهای تفسیری، نرمافزارهای قرآنی، هنرهای تجسمی و هنرهای مفهومی که در این نشست فقط به دوگونه نخستین اشاره میشود. منظور از علوم قرآنی مجموعهاى از مباحث است که موضوع و محور آنها قرآن کریم است و ابعاد گوناگون آن را مورد مطالعه و بررسى قرار مىدهد. در دوران معاصر قرآن پژوهان ایرانی کتابهای زیادی در علوم قرآنی تألیف کردند، اما انواع خاصی از علوم قرآنی بیش از همه مورد تمرکز قرار داشته است. تاریخ قرآن، زبان قرآن، خط قرآن، تحریف قرآن، ساختار قرآن و نیز مصاحف کهن و نوپدید قرآنی در شمار این انواع هستند.
نگارشهای تفسیری نیز به نوبه خود شامل چند گونه متمایز است: 1- آثاری که به تحلیل انتقادی مطالعات قرآنی خاورشناسان پرداخته است؛ 2- آثار معطوف به ترجمهی قرآن کریم؛ 3- آثار تفسیر پژوهانه؛ 4- ادبیات داستانی قرآنی؛ 5- تفسیرهای جامع و تک نگاریهای تفسیری؛ 6- مطالعات میان رشتهای قرآنی و 7- مطالعات عهدینی در شمار این گونهها هستند. آثار تفسیری نیز به نوبهی خود در گرایشهای مختلفی تألیف شدهاند: رویکرد عقلی– کلامی و فرقهگرایانه، رویکرد واعظانه و فرقهگرایانه، رویکرد اثری، رویکرد سنتی نوگرا، رویکرد تربیتی اخلاقی، رویکرد قرآنبسندگی، رویکرد تدبری، رویکرد علمینگر، رویکردهای هرمنوتیکی و بالاخره رویکرد اجتماعی در فهم و تفسیر قرآن کریم، رویکردهایی هستند که در آثار قرآنی 4 دهه اخیر وجود دارند.
وی افزود: مطالعات میان رشتهای قرآن نیز گونهی دیگری از آثار است که تلاش کرده از روششناسی دانشهای مختلف جهت فهم و دریافت آموزههای الهی استفاده کند. دانش زبانشناسی و روششناسیهای آن در مطالعات معناشناسی قرآن کریم و مطالعات ادبی نوین و مباحث زیباییشناختی در مطالعات ادبی و زیبایی شناختی قرآن و دانش تاریخ و روشهای آن، آثار بدیعی در مطالعات تاریخی فرهنگی قرآن پدید آورده است.
در ادامهی این نشست دکتر گرامی سخنان خود را ارائه کرد و گفت: در طبقهبندی نگارشهای قرآنی در ایران معاصر و در حوزهی تفسیر و فراتفسیر با دو شاخهی کلی روبهرو هستیم؛ یکی آثاری که در سنت تفسیری کلاسیک قرار میگیرند و دوم، آثاری که در رویکرد تفسیری مدرن میگنجند، که هریک زیرمجموعههایی دارند.
در مورد آثاری که در سنت تفسیری کلاسیک شکل گرفتهاند باید گفت که در این زمینه و در دورهی معاصر، سه دسته آثار وجود دارند و تفاسیر دیگر به شکلی زیرمجموعهی آنها طبقهبندی میشوند؛ که هریک نیز نمایندهی یک جریان سنتی در علوم اسلامی هستند. اگر بخواهیم نمایندهی فقه و کلام را در نظر بگیریم، باید از تفاسیر اجتهادی- فقاهتی نام ببریم. تفسیر قرآن به قرآن نمایندهی جریان فلسفی است و تفسیر تفکیکی را هم میتوان تداوم جریان خبرگرایی یا اخباریگری در جهان اسلام تلقی کرد.
دکتر گرامی افزود: مهمترین اثر در زمینهی اجتهادی – فقاهتی، البیان آیتالله خویی است. ایشان نماینده گرایشی است که وضعیت مشخص و ساختارمندی را که در حوزهی فقه و اصول وجود داشته را در حوزهی تفسیر بهکار برده است. علامه طباطبایی نیز نمایندهی جریان فلسفی است و همچنین آثاری مانند منهج البیان، نوشتهی میانجی یا مصباح الهدی نوشتهی میرزاجوادآقا تهرانی نیز نماینده جریان تفکیکی هستند. در اینجا باید اشاره کرد که برخی از تفکیکیها مانند محمدرضا حکیمی باور دارند که این دو نگاه قرآن به قرآن و مکتب تفکیک، مبنای معرفتی یکسانی دارند و در قرآن یک نظام مستقل برای فهم آن وجود دارد. تفکیکیها این نظام را در حوزهی قرآن و حدیث تعریف میکنند و برخی بهصورت محدودتر و در حوزهی قرآن آن را تعریف میکنند.
وی گفت: یک رویکرد مدرن نیز وجود دارد و از دیدگاه بنده نگاه تفسیری و قرآنپژوهانهای که در این بخش وجود دارد، متأثر از جریانهای اسلامشناسی در ایران مدرن است. جریانهای اسلامشناسی در ایران مدرن را می توان به سه بخش تقسیم کرد؛ اسلامشناسی انقلابی، اسلامشناسی روشنفکری دینی و اسلامپژوهی آکادمیک. اسلامشناسی انقلابی تلاش میکرد از سنت تفسیری یا اسلامپژوهانه ساکتی که در گذشته بوده، به سمت یک کنش تفسیری فعال حرکت کند. این رویکردها بیشتر در دهههای چهل و پنجاه شمسی مطرح بود و میتوان آن را کمی متأثر از جریانهای چپ در نظر گرفت.
در این اسلامشناسی دو شاخه وجود دارد؛ یکی گرایش پاناسلامیستی که قائل به اتحاد جهان اسلام است و دیگری ملیگرایانه. پاناسلامیستها، به نحوی بحث اسلامیت را محور اتحاد جهان اسلام میدانند و معتقدند این اتحاد باید در برابر غرب باشد. این بحث از مصر، ترکیه و جهان اهل سنت آغاز شد و در ایران از دارالتبلیغ شریعتمداری و مجلهی مکتب اسلام شروع و با شاگردان شریعتمداری؛ مانند مکارم شیرازی و سبحانی ادامه یافت.
دکتر گرامی شرح داد: در کنار این دیدگاه، نگاهی ملیگرایانه نیز وجود دارد. نگاه ملیگرایی شیعی_ایرانی و نگاه ملی گرایی سنی_عربی. در این نگاه میتوان از دکتر شریعتی و شهید مطهری یاد کرد که قائل به یک ملیگرایی ایرانی_ شیعی بودند و در برداشتهایی از آیهی ۱۳ سورهی حجرات، این بحث را به رسمیت شناختهاند. این، مرحلهی نخست از اسلامشناسی انقلابی بود که تاریخ آن تا حدی به پایان رسیده است. گونهی دوم اسلامشناسی، اسلامشناسی روشنفکری دینی است. این اسلامشناسی میخواهد از سنت تفسیری کلاسیک و انقلابی به سوی یک کنش تفسیری اخلاقی و غیرسیاسی حرکت کند. افرادی نظیر سروش و مجتهد شبستری در حوزهی روشنفکری دینی هستند. این رویکرد در دهههای هفتاد و هشتاد به اوج خود رسید. این اسلامشناسی در زمانی شکل گرفت که عطش فهم انقلابی از اسلام با تحقق انقلاب اسلامی به اوج رسید و به گونهای جامعه ما با وجوه واقعنگرانه انقلاب روبهرو شد.
وی در خاتمهی سخنانش تصریح کرد: در ادامه حرکت بهسمت روشنفکری دینی مطرح شد که همان بحث تِز و آنتیتز است. در حقیقت، در حالیکه در اسلامشناسی انقلابی نقطهی کانونی تقابل با اسلام سنتی بود، نقطهی تقابل در اسلامشناسی روشنفکری دینی با اسلام سیاسی انقلابی بود. دیگر اینکه روشنکفری دینی میخواست خوانشی مبتنی بر عقلانیت تجربی از اسلام ارائه کند و بهصورت حداکثری، مقولاتی که بهصورت متافیزیکی فهم میشدند را به صورت تجربی فهم کند؛ مانند بسط تجربه نبوی و ... مرحلهی سوم اسلامشناسی، اسلامپژوهشی آکادمیک است. این نوع از اسلامشناسی، توصیفی، بروندینی و آکادمیک بوده و در دو دههی اخیر بهصورت جدی در ایران شکل گرفت و میتوان در آن نشانههایی از حرکت از مرحلهی اسلامشناسی روشنفکری دینی به سمت اسلامپژوهشی آکادمیک را مشاهده کرد. پایان/
نظر شما :