گزارش نشست «بررسی و نقد درس مطالعات زبانی در متن ادبی»

۱۷ خرداد ۱۴۰۰ | ۱۴:۲۳ کد : ۲۰۹۷۷ خبر و اطلاعیه
تعداد بازدید:۱۶۹۲
گزارش نشست «بررسی و نقد درس مطالعات زبانی در متن ادبی»

گزارش نشست «بررسی و نقد درس مطالعات زبانی در متن ادبی»

نشست تخصصی «بررسی و نقد، درس مطالعات زبانی در متون ادبی» دوازدهم خردادماه 1400، با سخنرانی دکتر محمود مهرآوران (دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه قم)، دکتر لیلا نوروزپور (استادیار دانشگاه گلستان) و با دبیری دکتر علیرضا شعبانلو (عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی) برگزار شد.

در ابتدای این نشست مجازی دکتر مهرآوران سخنان خود را با موضوع: «مطالعات زبانی در رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی، زمینه‌ها، ضرورت‌ها و کاستی‌ها» آغاز کرد و گفت: یکی از درس‌هایی که پس از بازنگری گرایش محض رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی در مقطع کارشناسی ارشد، در برنامه‌ی درسی، گنجانده شده، درس «مطالعات زبانی در متن ادبی» است که هدف از این درس «شناخت روش‌های تحلیل زبانی متون ادبی و کسب مهارت در این زمینه» بیان شده. این درس با توجه به هدف تعیین شده، بسیار به‌جا و سزاوار و برای دانشجویان زبان و ادبیات فارسی بسیار ضروری است اما آیا با دو واحد درسی هدف مهم و بلند این درس برآورده می‌شود؟ آیا با این دو واحد، دانشجوی کارشناسی ارشد ما در تحلیل زبانی متون ادبی مهارت می‌یابد؟ واقعیت آن است که دست‌یابی به این هدف بسیار مشکل است و با توجه به توضیحات بعدی دانشجویان عملاً به مقدار کمی از اهداف این درس دست خواهند یافت. دکتر مهرآوران در تأیید این ادعا، بحث خود را در زمینه‌های زیر توضیح داد:

الف- ضرورت‌ها و زمینه‎ها

عنوان رشته‌ی مورد نظر ما در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد «زبان و ادبیات فارسی» است؛ یعنی از دو بخش زبان و ادبیات تشکیل شده و هدف، آشنایی و تسلط نسبی در هر دو زمینه است. اما متأسفانه سهم «زبان فارسی» در این رشته به‌ویژه در مقطع کارشناسی یا بسیار اندک است یا بخش ادبیات چنان بر زبان سایه افکنده که به مباحث زبان فارسی کمتر توجه می‌شود. در برنامه‌ی درسی و سرفصل‌های مصوب وزارتخانه برای مقطع کارشناسی نوشته شده که «رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی در دوره‌ی کارشناسی در پی آشنا کردن دانشجویان با ابعاد گوناگون زبان و ادب فارسی برای به‌دست آوردن قوّه‌ی تمییز و نقد آثار ادبی و کسب توانایی لازم برای آفرینش‌های ادبی و مهارت‌های تخصصی زبانی و ادبی است به‌گونه‌ای که توانایی لازم را برای ورود به دوره‌ی کارشناسی ارشد یا آمادگی مناسب را برای ورود به نظام شغلی جامعه به‌دست آورد». بنابراین با توجه به هدف و نام رشته، ضرورت پرداختن به مباحث زبانی و زبان‌شناسی در هردو مقطع روشن است. ولی متأسفانه در مقطع کارشناسی، توجه به زبان فارسی اندک است و واقعیت چینش واحدهای درسی در این مقطع به‌گونه‌ای است که هدف گفته شده را برآورده نمی‌سازد. از مجموع 137 واحد درسی، درس‌هایی را که می‌توان مجموعاً در حوزه‌ی عمومی زبان در نظر گرفت عبارتند از:

الف- درس‌های الزامی پایه و تخصصی: 4 واحد دستور زبان فارسی، 2 واحد آیین نگارش و ویرایش، 2 واحد تاریخ زبان فارسی.

ب- واحدهای اختیاری: 2 واحد مقدمات زبان‌شناسی،  4 واحد کارگاه ویراستاری، 2 واحد مبانی آموزش زبان فارسی، 2 واحد دستور تاریخی.

با توجه به چینش واحدهای الزامی ‌و تخصصی، از هشت واحد درسی، فقط دستور زبان است که مستقیماً در حوزه‌ی شناخت زبان فارسی آن هم از منظر قواعد صرفی و نحوی است و درس‌های تاریخ زبان و آیین نگارش الزاماً در حیطه‌ی شناخت زبان نیستند.

در بخش واحدهای اختیاری نیز از مجموع 10 واحد، فقط درس «مقدمات زبان‌شناسی» مستقیم به شناخت زبان مربوط است و دروس دیگر در حوزه‌ی دستور و ویرایش است. پس در همین وضعیت سهم «زبان فارسی» در این رشته و مقطع بسیار اندک و ناچیز است تا چه رسد به این‌که ممکن است در برخی دانشگاه‌ها هیچ یک از این دروس اختیاری به‌ویژه مقدمات زبان‌شناسی نیز ارائه نشود.

از سوی دیگر در دوره‌ی کارشناسی، درس‌هایی مرتبط با شناخت زبان و مطالعات زبانی گنجانده شده که عبارتند از: الف- درس‌های الزامی: کلیات نقد ادبی (2 واحد) سبک‌شناسی نظم و نثر (4 واحد)،

ب- درس‌های اختیاری: مکتب‌های ادبی (2 واحد)، نظریه‌های ادبی (2 واحد)، مکاتب نقد ادبی(2 واحد)

وی تأکید کرد: وجود این واحدها نیز مطالعات زبانی را ضروری می‌سازد؛ زیرا برخی نظریه‌ها و مکاتب ادبی یا نقد ادبی برمبنای زبان‌شناسی است. نظریات صورت‌گرایی، ساخت‌گرایی و نقدهای مرتبط از این جمله‌اند. در مقطع کارشناسی ارشد، در گرایش ادبیات محض، این درس‌ها مرتبط با «زبان» دیده می‌شود: 2 واحد ساخت دستوری زبان فارسی، 2 واحد مطالعات زبانی در متن ادبی. این دروس مستقیم در این حوزه قرار دارد. واحدهای مرتبط و غیرمستقیم نیز عبارتند از: 2 واحد نظریه‌ها و نقد ادبی، 2 واحد بلاغت کاربردی (با توجه به سرفصل‌ها).

پس در مجموع و با توجه به نیازها و زمینه‌ها، این درس از درس‌های ضروری است که دست‌کم، بخشی از نیازهای دانشجویان را برآورده می‌کند.

ب- کاستی‌ها

  1. مهم‌ترین کاستی این درس کمبود واحدهای درسی مرتبط در مقطع کارشناسی یا کم‌توجهی به مباحث مربوط به حوزه‌ی زبان‌شناسی در این مقطع است که دانشجو، زبان فارسی را کمتر می‌شناسد. بنا به تخصص و گرایش مطالعاتی استادان، ممکن است در مقدمات درس دستور، مقداری از زبان‌شناسی گفته شود یا نهایتاً در درس مقدمات زبان‌شناسی اگر در دانشگاهی تدریس شود مطالبی بیان شود و دیگر هیچ‌گونه آشنایی تخصصی با مباحث ضروری زبان‌شناسی حاصل نمی‌شود.
  2. تسلط به زبان فارسی و دست‌کم آشنایی با مبانی زبان‌شناسی و نظریات آن شرط لازم برای تدریس این واحد است. معمولاً متون و مباحث زبان‌شناسی و مطالعات مربوط را در گروه‌های درسی در دانشگاه‌ها، استادانی تدریس می‌کنند که تخصص اصلی‌شان زبان و ادبیات فارسی است و این همکاران محترم یا به‌سبب علاقه و مطالعات شخصی خویش در زبان‌شناسی و نقد ادبی، یا به‌سبب آشنایی با زبان خارجی و مطالعه‌ی منابع به زبان اصلی عهده‌دار تدریس این واحدها هستند. بنابراین ممکن است در برخی از دانشگاه‌ها چنین امکانی نباشد یا کمتر باشد که خود در تضعیف این درس مؤثر واقع می‌شود.
  3. سرفصل‌های تعیین شده برای این درس نه در حد دو واحد بلکه در حد یک گرایش تصویب شده است. گرچه دست‌یابی به هریک از این سرفصل‌ها مطلوب است اما واقعیت آن است که باتوجه به کمبودهای گفته شده، امکان دست‌یابی به نیمی از این اهداف هم میسر نیست. به‌خصوص که هر هدف باید همراه با تحلیل نمونه‌ها نیز باشد و این با ساعات اختصاص یافته به درس در یک ترم (به فرض تشکیل همه‌ی کلاسها) میسر نیست.
  4. با توجه به تازگی درس، اهداف و سرفصل‌های تعیین شده و گستره‌ی مباحث مربوط، نبودِ منبع درسی واحد بزرگ‌ترین کاستی است. هریک از منابع معرفی شده بخشی از اهداف را برآورده می‌کنند اما پراکندگی و گستردگی سرفصل‌ها و موضوعات مربوط مانع از آن می‌شود که دانشجویان بتوانند به همه دسترسی داشته باشند یا آن‌ها را مطالعه کنند. از این‌رو لازم است استادان محترمی‌که هم به زبان و ادبیات فارسی مسلط هستند و هم مباحث زبان‌شناسی را خوب می‌شناسند (بالعکس) متنی مناسب برای این درس تهیه کنند. پس باتوجه به مطالب بیان شده برخلاف ضرورت این درس، توجه کمتر به مباحث زبان‌شناسی در دوره‌ی کارشناسی، کمبود متخصصان زبان‌شناس در رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی، گستردگی اهداف و سرفصل‌ها و نداشتن منبعی واحد و کافی برای این درس، باعث می‌شود که هدف اصلی درس که «شناخت روش‌ها و توانایی دانشجویان در تحلیل زبانی متون ادبی» است، به‌درستی برآورده نشود. لازم است سرفصل‌ها نیز بازنگری و به گونه‌ای تنظیم شود که دانشجویان در عمل به مهارتی در تحلیل متون دست‌کم از یک دیدگاه دست یابند.

نگاهی به کتاب «سبک و زبان در نقد ادبی»

در ادامه‌ی نشست دکتر نوروزپور سخنان خود را با نگاهی به کتاب «سبک و زبان در نقد ادبی» آغاز کرد و گفت: عنوان اصلی کتاب linguistic criticism نوشته راجر فاولر است. ویرایش اول کتاب، سال 1988 و ویرایش دوم آن سال 1996 منتشر شده است. کتاب «سبک و زبان در نقد ادبی» ترجمه‌ای‌ است از ویرایش دوم کتاب. موضوع اصلی کتاب تبیین نقد زبان‌شناختی است. از این‌رو در متن کتاب بارها این اصطلاح به‌کار رفته اما در عنوان، این اصطلاح به گونه‌ی دیگری ترجمه شده است. ضمن تأکید بر نقاط قوت و ارزنده‌ی کتاب خصوصاً تحلیل‌های راجر فاولر از متون منتخب، موضوع بحث با توجه به هدف درس «مطالعات زبانی در متون ادبی» پی گرفته می‌شود. مبانی نظری نویسنده خصوصاً در فصل‌های آغازین به تفصیل آمده است که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از:

  • اصل اعتبار زبان؛ از کتاب هفت نوع ابهام امپسون در سال 1930 تا آثار ریچاردز و کتاب اس/زد رولان بارت و نقد نو تأکید بر زبان اصلی مهم در نقد ادبی بوده است.
  • جامعیت، نظام‌مندی و وضوح نقد زبان‌شناختی؛ زبان‌شناسی نظام جامعی است که سطوح مختلف تحلیل را امکان‌پذیر می‌سازد. سطح دستوری، سطح کاردبردشناختی و دستور متن که مربوط به پیوند جملات و توالی آن‌هاست. هم‌چنین بعد جامعه‌شناختی و روان‌شناختی متن.
  • باور به این اصل که ادبیات جوهر خاصی ندارد که در سایر کارکردهای زبان نباشد.
  • مبهم بودن مفاهیم برآمده از نقد ادبی مانند وحدت، تنش، پارادوکس و ...
  • تمایز قائل‌شدن بین دو رویکرد در زبان‌شناسی و ترجیح رویکرد functional-textual؛ فاولر از دستور نقشی_متنی که برگرفته از نظریات «مایکل هلیدی» است و زبان را در ارتباط با موقعیت اجتماعی و ارتباطی می‌بیند، الگو گرفته است.
  • ابزار نبودن زبان‌شناسی؛ نقد زبان‌شناسی وسیله یا ابزاری نیست که برای فرضیه انتقادی دیگری کاربرد داشته باشد، زیرا تنها ابزار کشف متن نیست و حاوی نظریه‌ای درباره‌ی ماهیت زبان است.
  • زبان بازنمود تجربه؛ فاولر با بیان این که جهان ساختاری ذاتی ندارد که زبان منفعلانه آن را بازتاب دهد از نقش اساسی زبان در مقوله‌سازی و دسته‌بندی پدیده‌های طبیعت و جهان اطراف سخن می‌گوید و سپس از نقش فرایندهای اجتماعی در شکل‌گیری این مقوله‌ها.
  • جنبه‌ی منفی زبان رسمی؛ از نظر فاولر مشروعیت‌بخشی و عادت‌شدگی انتقادی است که می‌توان به رمزگذاری‌های زبان وارد کرد. از نظر فاولر زبان در نهادهای اجتماعی از جمله مدرسه با نظارت نهادهای دارای اقتدار، آموزش داده می‌شود و بسیاری از مفاهیم از قبیل برابری، نژاد، قانون، ارزش و ... از این منشاء متأثرند. بازنمایی این مفاهیم با نیاز گروه‌های غالب و سلطه‌گر حفظ می‌شود و تداوم می‌یابد. این ویژگی با ایجاد کلیشه‌ها یا قالب‌های فکری، و منجر به تفسیر خودکار شده و نگاه انتقادی را حذف می‌کند. از نظر فاولر نقش ادبیات این است که فطری بودن رمزها و نشانه‌های زبانی را به چالش بکشد.

از نظر فاولر تحلیل متن به مثابه‌ی تحلیل گفتمان است و «اهمیت ساختارهای زبانی در ادبیات حاصل ارتباط بین ساختارهای متنی و شرایط اجتماعی، نهادی و ایدئولوژیک پدیدآوران و دریافت کنندگان متن است. بنابراین تاریخ، بافتار اجتماعی و ایدئولوژی، منبع اصلی هر فرضیه در چارچوب نقد زبان‌شناختی به شمار می‌رود.» (ص 32) فاولر ایده‌هایی از نقد ادبی هم وام گرفته است مانند آشنایی‌زدایی، ساختار گفتگویی باختین و زاویه دید.

  • روش‌های تحلیل نقد زبان‌شناختی برآمده از دستور نقش‌گرای هلیدی و نیز کتاب زبان، بافت و متن او و نیز حوزه کاربردشناسی از جمله عمل گفتار، شناسه، مکالمه و تضمن است. آن‌چه فاولر درخصوص کارکردهای تجربی و بینافردی زبان بیان کرده، هم‌چنین تمایز زمینه گفتاری context of utterance ، زمینه‌ی فرهنگی و زمینه‌ی ارجاعی و نیز انسجام و پیوستگی متأثر از دیدگاه هلیدی است، هرچند این بحث‌ها به صورت مشروح‌تر در اثر بوگراند و درسلر و یا تحلیل گفتمان یول و براون آمده است.

دکتر نوروزپور تصریح کرد: فاولر بدون این‌که مستقیماً به تحلیل گفتمان انتقادی اشاره کند، چنان‌که دیده می‌شود بسیار متأثر از این رویکرد است از جمله می‌توان به طرح بحث عقل سلیم یا common sense و ایدئولوژی و نیز پرکتیس گفتمانی اشاره کرد. او ضمن تحلیل سه عنوان‌ خبری از روزنامه‌های آبزرور و ساندی تایمز و ساندی تلگراف براساس نوع نامیدن افراد، ساختار نحوی جملات و دلالت‌های ضمنی واژگان حتی کاربرد حرف اضافه نتیجه گرفته است که خوانندگان این نشریات معانی ضمنی و ایدئولوژی پنهان این جملات را بدون توجه جذب می‌کنند و این تحلیل آشکارا گفتمانی است.

وی در بخش پایانی سخنانش گفت: اگر این کتاب به عنوان نخستین منبع درس مطالعات زبانی در متون ادبی درنظر گرفته شود برای درک دقیق پیشینه‌های بحث دستور نقش‌گرا و آثاری مثل «زبان، متن و بافت» از هلیدی، و «کاربردشناسی» یول و «تحلیل گفتمان» یول و براون از ضروریات مطالعاتی است.

کلید واژه ها: زبان مطالعات زبانی محمود مهرآوران لیلا نوروزپور


نظر شما :