گزارش سخنرانی « ارزیابی انتقادی فمینیسم پساساختارگرا»
گزارش سخنرانی « ارزیابی انتقادی فمینیسم پساساختارگرا»
گروه پژوهشی مطالعات زنان پژوهشکدهی مطالعات اجتماعی، نشست تخصصی مجازی «ارزیابی انتقادی فمینیسم پساساختارگرا با تکیه بر آرا و اندیشههای دریدا، کریستوا و ایریگاری» را روز ۲۵ بهمنماه ۱۳۹۹، با حضور و سخنرانی دکتر حامد علیاکبرزاده پژوهشگر فلسفه و دبیر علمی نشست دکتر آتنا غلام نیارمی، دبیر گروه جامعهشناسی تاریخی انجمن جامعهشناسی ایران برگزار کرد.
درابتدای برنامه دکتر نیارمی، دبیر علمی نشست صحبت خود را با مقدمهای در باب پارادایم پساساختارگرایی و چگونگی حضور فمینیسم در این پارادایم آغاز کرد و گفت: از دههی هشتاد، مجموعهای از اندیشههای فیلسوفان و جامعهشناسان با گرایش فرانسوی ایجاد شد که در صدد توسعهی پارادایم ساختارگرایی و درواقع عبور از ساختارها بودند و به جریان فرانسوی پساساختارگرایی شهرت یافتند. برخی از آنان مانند دریدا و کریستوا و ایریگاری به فمینیسم با نگاهی پساساختارگرایانه نگریسته و مبحث زبان را به عنوان زیرشاخهای از مباحث پسا ساختارگرایی در حوزهی جنسیت مطرح کردند. از نگاه آنان، در فمینیسم بهعنوان یک نظریهی اجتماعی، ابتدا تنها مسئلهی جنسیت مطرح بود؛ اما اندکاندک به یکی از مسائل مهم در حوزهی زبان تبدیل شد که از زیر مجموعههای پارادایم پساساختارگرایی محسوب میشد. آنان بهنوعی، رویکرد جنسیتی را به حوزهی فلسفه وارد کرده و به نفی دوگانهی زن و مرد پرداختند. دریدا با بهچالش کشیدن منطق کلامی فلسفهی غرب، نوعی واسازی و از نو بنا نهادن را در پساساختارگرایی مطرح کرد.
در ادامه، دکتر علیاکبرزاده پژوهشگر فلسفه به جریان پساساختارگرایی و دیدگاه چهرههای شاخص این حوزه اشاره کرد و گفت: ساساختارگرایی جریانی است که با فیلسوفان و اندیشمندانی مانند میشل فوکو ، ژاک دریدا و دیگران شناخته شده و در حوزههای مختلف فکری و علمی مانند ادبیات، تاریخ، فلسفه و مطالعات اجتماعی تأثیرگذار بوده است. این جریان که ادامه و واکنشی در برابر ساختارگراییبودن است در فرانسه شکل گرفت و کمکم در کشورهای دیگر نیز خود را تسری داد. این نگرش بهشدت با بنیانگرایی و تعیین و هر گونه ثباتی در حوزهی معنا و دیگر حوزهها مخالف است و حیات و پویایی را در تغییر مستمر و مداوم و نفی هرگونه مفهوم متعالی و مرکزی می بیند. ایدهی ساختگشایی یا ساختارشکنی از دل همین جریان بیرون آمده و به حوزهی فمینیسم هم گسترش یافته است.
علیاکبرزاده گفت: دریدا بهعنوان شاخصترین فرد این جریان بهخاطر تمرکززدایی از نگرشهای مردانه و نفی جنسیتگرایی به نفع مردان، مورد توجه فمینیستها قرار گرفته است. او نگرش مردسالارانه را رد میکرد چرا که اساساً هرگونه دوگانهانگاری مانند زن و مرد و .... را نمیپذیرفت. ایریگاری دیگر فیلسوف فمینیست پساساختارگر نیز معتقد بود، گرایش مردانهی زبان مانع از شکلگیری هویت مستقل زنانه است و باید برای رفع این تبعیض، زبانی زنانه ایجاد کرد. زبان مردانه باید تمرکززدایی و ساختگشایی شود. کریستوا نیز معتقد بود باید نظم موجود در تفکیک زن و مرد را باید بر هم زد. این نظم عقلانیت را انحصاری کرده و تکنوکراسی و فنسالاری را حاکم کرده است. زبان مسلط بر تکنوکراسی هم زبان مردانه و نرهسالاری است. این نظم و سلطه باید بر هم بخورد و کارکردهای متنوع ایجاد شود و زبان مسلط مردانه کنار رود.
وی افزود: پساساختارگرایی جریانی است که با فیلسوفان و اندیشمندانی مانند میشل فوکو ، ژاک دریدا و دیگران شناخته شده و در حوزههای مختلف فکری و علمی مانند ادبیات، تاریخ، فلسفه و مطالعات اجتماعی تأثیرگذار بوده است. این جریان که ادامه و واکنشی در برابر ساختارگراییبودن است، در فرانسه شکل گرفت و کمکم در کشورهای دیگر نیز خود را تسری داد.
این نگرش بهشدت با بنیانگرایی و تعیین و هر گونه ثباتی در حوزهی معنا و دیگر حوزهها مخالف است و حیات و پویایی را در تغییر مستمر و مداوم و نفی هرگونه مفهوم متعالی و مرکزی میبیند. ایدهی ساختگشایی یا ساختارشکنی از دل همین جریان بیرون آمده است و به حوزهی فمینیسم هم گسترش یافته است.
نظر شما :