گزارش نشست «امام خمینی (ره) و علوم انسانی در ایران گذشته، حال و آینده»
پژوهشکده نظریه پردازی سیاسی و روابط بین الملل با همکاری شورای بررسی متون پنج شنبه 5 دی98 نشست علمی «امام خمینی (ره) و علوم انسانی در ایران گذشته، حال و آینده» را با سخنرانی دکتر محمدعلی فتحالهی برگزار کرد.
دکتر فتحالهی، رئیس پژوهشکده نظریهپردازی سیاسی و روابط بینالملل پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در این نشست سخن خودشان را این چنین آغار کرد: اگر علوم انسانی را هرچند با مسامحه، همان علوم فرهنگی بدانیم؛ به نظر میرسد که دیدگاه امام خمینی(ره) نسبت به عقل عملی انسان و نیز جایگاه حکمت عملی در بین سایر دانشها میتواند نقطه عزیمت مناسبی برای مواجهه با علوم انسانی از منظر امام راحل باشد. هرچند که رشتههای علمی مصطلح در حوزه علوم انسانی، ارزش و اهمیت خود را دارند و البته که در شکلدهی به فرهنگ فردی و اجتماعی تعیین کننده هستند. ابتدا لازم به توضیح است که آن چیزی که با فرهنگ نسبت پیدا میکند، عقل نظری و عملی انسان است که از امور وجودی و هویتی هستند و با حکمت عملی و نظری تفاوت دارند.
فتحالهی افزود: نگاه امام خمینی(ره) به علوم انسانی را میتوان از تفسیر ایشان نسبت به حدیث شریف نبوی که در کتاب «چهل حدیث» آمده است؛ استنباط نمود. قال النّبیّ، صلّی الله علیه و آله: إنّما العلم ثلاثه: آیه محکمه، أو فریضه عادله، أو سنّه قائمه، و ما خلاهنّ فهو فضل. (اصول کافی، ج 1، ص 32، « کتاب فضل العلم»، «باب صفه العلم و فضله»، حدیث 1.) بهویژه در تبیین فریضه عادله که آن را بر اخلاق و حکمت عملی تطبیق میدهند؛ صیرورت انسان و جامعه را مطرح میکنند. حکمت عملى، تحولات روحى و شخصیتى افراد و تجمعات انسانى و رشد و تکاملی را که در شخصیت انسان و جامعه انسانی روی میدهد را بررسی میکند.
از نظر امام راحل، مباحث این حوزه تحت تأثیر امور واقعی و همچنین اعتباری، است و لذا تلفیقى از دو روش استدلال عقلى و نقلى، براى شناخت آنها لازم خواهد بود. البته مسائل این حوزه را از اعتباریات جدا میکنند. امام(ره) توجه به اعتباریات را مستقل و غیر از خود اعتباریات در نظر میگیرند که میتوان گفت، حوزه حکمت عملی، معطوف بررسی این توجه است.
... نظام، امر اعتباری است. این امر اعتباری مورد توجه قرار گرفته است و همه عقلای عالم به حفظ این نظم اعتباری، اهتمام دارند. جنگها هم برای حفظ نظم و انتظامها است... برای حفظ این نظام اعتباری که البته غیر از افراد، واقعیت دیگری ندارد؛ باید تلاش و کوشش کرد. ملکیّت که اعتباری است؛ در صورت خدشهدار شدن، مورد اعتراض قرار میگیرد. زوجیّت هم همینطور یک اعتبار عقلا است. همه احکام شرع، اعتباری هستند و اصلها باید برای حفظ این اعتبار قربانی شوند.
(تقریرات فلسفه، ج1 شرح منظومه، ص316)
وی گفت: حکمت عملی چگونگی ایجاد توجه به اعتباریات و چگونگی استحکام عقاید را بررسی و تحلیل میکند و باید بتواند این توجه و استحکام ایمانی را که همان عقل عملی است، ایجاد کند. ایمان، عقل عملی و تخیل اخلاقی مربوط به واقعیت واحدی هستند که حوزه تکثّر هم هستند و مورد پژوهشهای حکمت عملی هستند. حکمت عملی عبارت از، علم به اعتباریات نیست؛ بلکه عبارت از علم به کیفیت شکلگیری عقل عملی و توجه و ایمان به اعتباریات است که حکومت را شکل میدهد. به تعبیر دیگر علم همان توجه و ایمان و تشکیل حکومت میشود. عقل عملی که توجه و ایمان است در شخصیت انسان مؤمن و نظام اجتماعی دینی تحقق و تعیّن پیدا میکند. عقل عملی باعث میشود که بخشهای جدا از هم حکمت نظری یعنی فقه، حکمت عملی و فلسفه، به هم پیوند یابند. امام، غلبه تاریخی حکمت نظری بر حکمت عملی را کنار میگذارد و این امر را با کنار گذاشتن تعریف رایج از انسان به عنوان حیوان ناطق انجام میدهد و میفرمایند:
حیوان بودن که برای انسان، معنی جنسی دارد برای حیوانات، جنس نیست و بلکه فصل است. کما اینکه نبات بودن هم که جنس برای حیوان است برای نباتات معنی جنسی ندارد و فصل است. همه حیوانات نوع واحدی هستند و حیوان بودن برای آنها معنای جنسی ندارد و انسان هم که حیوان بودن برای او معنی جنسی دارد نوعی جدا برای خودش است. حیوان بودن یا قوه حیات حیوانی، در ضمن وجود انسان است؛ ولی حیوانات، نوع واحد هستند هرچند که صنفهای مختلف حیوانات را داریم. حیوانات همه یک نوع واحدند، منتهی اصناف مختلف دارند. بطور مثال، اسب یک صنف آن است و قاطر صنف دیگر آن است. چنان که انسان صنفهای مختلف دارد. گرچه بطور حتم تفاوت بین دو صنف انسان از حیث قیافه و هوش و فهم بیشتر از تفاوت خر و اسب خواهد بود.
) تقریرات فلسفه، ص282)
فتحالهی تأکید کرد: از نظر امام(ره) حیوان بودن را نمیتوان جنس مشترک برای انسان و حیوان دانست. ناطق بودن، حقیقت انسان است؛ همانطور که حیوان بودن، حقیقت حیوانات و نبات بودن، حقیقت نباتات است. نبات یک نوع، حیوان یک نوع و انسان نوع دیگر است. حقیقت انسان هم در همان نطق او است. ناطق بودن که فصل اخیر انسان است؛ حقیقت او را شکل میدهد و لذا انسان، همان ناطق است. (همان، ص287،ص292) میتوان نتیجه را گرفت که قوه درک کلیات و ناطق بودن انسان، کمالی برای او نسبت به حیوانات محسوب نمیشود. اینها نوع واحدی نیستند که امکان مقایسه بین آنها وجود داشته باشد. اگر انسان قسیم سایر حیوانات باشد این توهم پیش میآید که انسان از سایر حیوانات برتر است.(همان، ص395)
امام(ره) حکمت عملی را علم نظری میدانند که با فکر و برهان سروکار دارد. هرچند که از نظر ایشان باید بتواند ضمن بحث از مبادی و عمل اخلاقی، عمل اخلاقی را هم القا کند. در غیر این صورت ارزش چندانی نخواهد داشت. حکمت عملی باید القا کننده باشد و مخاطب را به عمل وادارد. لازمهاش هم این است که تعلیم دهنده، خودش عامل باشد. امام خمینی(ره) دربارهی علوم عملی و بویژه اخلاق میفرمایند:
کتاب اخلاقی آن است که بیانات طوری باشد که کانّه مخلوط به عمل است و در ضمن تعلیم ریشهها و مبادی اخلاق، عمل اخلاق و فضیلتی را هم به خواننده تحمیل کند. مثل نسخه نباشد که بنویسند و به دست مردم بدهند بلکه مثل دوا باشد که به خورد مردم داده شود. نویسنده کتاب اخلاقی باید خودش مرد اخلاقی باشد تا بتواند عمل را به خواننده تزریق کند. مرد اخلاقی آن است که حقایق را بیان کند. باید کلماتی مخلوط نمایند که انسان را به عمل وادارد. مقارن با تبشیر و خواص و آثار و تعریف روحانیات باشد.
(تقریرات فلسفه، صص360-361)
در مورد تفسیر قرآن کریم هم چنین نگاهی را دارند. تا جایی که در کتاب تقریرات فلسفه می فرمایند: چنانکه به عقیده من تفسیر هم برای قرآن ما نوشته نشده است، گرچه خیلی از کتابها را انسان میبیند که به اسم تفسیر است؛ ... اما آن جنبه تفسیر و مقصود اصلی قرآن که هدایت مردم است زمین مانده است؛ .... صاحبان تفسیر متوجه آن جهات هدایت و تذکر قرآن نیستند و نکات هدایت و سوق جمعیت به شاهراه هدایت را بیان نمینمایند؛.
قرآن یک کتاب دعوت است که انسان را به اصل حقایق دعوت میکند و همّت کتاب دعوتی، ایجاد عقایدی است که برای مدعوّین در نظر دارد.
فتحالهی در خاتمه سخنانش گفت: به نظر میرسد که از نظر امام خمینی(ره) میتوان شکلگیری قلب و هویت انسانی را شروع شکلگیری فرهنگ در میان انسانها تلقی کرد. آن حقیقتی که با توجه، ایمان، اخلاق و تخیّل گره خورده است و به عقل عملی تعبیر میشود. دانشهای نظری چون فلسفه، اخلاق و فقه هم در راستای تحقق این هویت و عقل عملی انسان معنی پیدا میکنند. امام خمینی(ره) علم صحیح را آن میدانند که به واسطه نورانیت و روشنیاش در قلب اطمینان آورد و شک و ریب را زایل کند.
نظر شما :