گزارش سیوهشتمین کرسی «روایتشناسی، الگویی نظری و عملی برای بررسی قصص قرآنی»
سیوهشتمین کرسی ترویجی عرضه و نقد ایده علمی «روایتشناسی، الگویی نظری و عملی برای بررسی قصص قرآنی» 17دیماه 1398 در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزارشد. در این نشست دکتر ابوالفضل حرّی، عضو هیأت علمی دانشگاه اراک ارائه کننده و ناقدین این نظریه دکتر حسین صافی عضو هیأت علمی پژوهشگاه و دکتر حمیدرضا حسن زاده توکلی، عضو هیأت علمی دانشگاه سمنان و مدیر علمی نشست دکتر مریم شریفنسب عضو هیأت علمی پژوهشگاه بودند.
در ابتدای جلسه دکتر شریفنسب مدیر علمی توضیح داد که در میان رویکردهای موجود برای بحث و بررسی درباره متون به واقع روایتشناسی و روایتپژوهی یکی از مفیدترین رویکردهااست به این سبب که پیوند وثیقی با زندگی روزمره پیدا میکند مهمترین دستاورد روایتپژوهی برای مخاطبان این است که نشان میدهد روایتهای متفاوت از یک ماجرا، به سبب تفاوت زاویه دید راوی است و این نکته ما را در برقراری ارتباط با روایتهای «غیر» یاری میدهد.
در ادامه دکتر ابوالفضل حرّی ضمن تعریفِ روایتشناسی و پیشنه آن در جایگاه ارائهکننده ایده، بیان کرد: روایتشناسی چارچوب و الگویی نظری و کاربردی برای تجزیه و تحلیل انواع و اقسام روایات از جمله روایات و سرگذشتهای واقعی و تاریخی -که قصص قرآنی علیالقاعده بدانها متعلق است- فراهم میکند و بخش عمده تعالیم و دستورات قرآنی از رهگذر شگردهای ادبی بطور عموم و ابزار و فنون قصهسرایی و حکایتپردازی و باصطلاح ادبیات داستانی روایی به ویژه، انتقال یافته؛ اما جنبههای هنری، زیباییشناختی، بلاغی و به ویژه روایی قرآن چندان که باید از دیدگاه نحلههای نقد و نظریههای جدید نقد ادبی و رویکردهای زبانشناختیمحور که امروزه در دنیای ادبیات مطرح است، بررسی و تحلیل نشده است. وی با اشاره به قصص قرآنی گفت: قصص قرآنی بنا بر ماهیت و فلسفه وجودی آنها، در زمره روایتهای واقعی یا تاریخی قرار میگیرند، از این منظر واقعیاند که در زمان و مکانهای واقعی رخ دادهاند و تاریخی از این نظر که از شیوهها و اسلوبهای ادبی و زیباییشناختی بهره بردهاند. آنچه در قصص قرآنی به لحاظ روایتشناختی حائز اهمیت است، کارکرد و نقش مکان در ارتباط با سایر مؤلفههای قصص و کارکرد آن در پیشبرد کنش داستان و شخصیتپردازی است؛ به عبارت بهتر، پرسش اصلی این پژوهش، این است که؛ رویکرد روایتشناختی در تحلیل قصص قرآنی چگونه کارآمد خواهد بود؟ باید دید همیاری و تعامل مکان و سایر اجزا چگونه است؟
در ادامه این نشست، دکتر صافی ضمن بررسی جزءبهجزء سخنان دکترحرّی، نکات اساسی زیر را مطرح کرد:
- متن قرآن – در رویکرد اعتزالی – متنی با قابلیت تفسیر با رویکردهای عمومی سایر متون تلقی شده است. در حالیکه چارچوب نظری و پرسشهای پژوهش، پاسخگوی مسئلهشناسیِ مورد نظر نیست.
- روششناسی و نیز پیکرهدادهها – در چارچوب نظری ساختارگرایانه – به چند عنوان کلّی تقلیل یافته و فرو کاسته شده است.
- در نتیجه بحث، روساخت قصص قرآنی بر روال تعادل –عدم تعادل – تعادل مجدد مبتنی است که دستاورد تازهای نیست و باید شگردهای خاصِ روایی قرآن استخراج و صورت بندی میشد.
سپس ناقد دوم، دکتر حسنزاده توکلی، چند نکته مطرح کرد که اهّم آنها بدین قرار است:
- اینکه دستور زبان روایت – به طور کلی- دارای چه مؤلفههایی است، پرسش اصلی این پژوهش نیست و پیشتر، پاسخ گفته شده است.
- بیان مسأله در این پژوهش به دقت تبیین نشده و نیاز به تدقیق دارد.
- بحث بینامتنی در قصص قرآنی بسیار مهم است و جای آن در این پژوهش، خالی است.
در پاسخ ناقدین، دکتر حرّی گفت: بحث روایتشناسی ساختارگرا برای من حکم ابزار دارد. زمانیکه من قصههای قرآنی را مطرح میکردم از منظر زبان عربی به قرآن نزدیک نشدم و رویکرد من از قرآن زبان عربی نبود و نسبت به ضعفی که داشتم باید قصص قرآنی را از دریچه زبان فارسی بررسی میکردم، در حالیکه روایتپژوهی قصص قرآن باید به زبان عربی صورت گیرد.
وی افزود: نقطه ضعف اساسی ساختارگرایی این است که در سطح و روساخت متوقف میشود و به جنبههای تفسیری و هرمنوتیک وارد نمیشود. از دیگر سو، قصص قرآن، پیرنگمحور هستند نه شخصیتمحور؛ اما در عین حال، نمیتوان کاراکترهای قصص قرآنی را جابهجا کرد؛ مثلا جایگزین کردن نوح (ع) به جای عیسی (ع) ممکن نیست زیرا کاراکترهای قصص قرآن، فقط نقش داستانی ندارند، و در ساختار روایت دخیلاند.
همچنین دکتر صافی گفت: نقطه ورود به این بحث میتواند پس از روایتپژوهی، هرمنوتیک باشد و از این حیث، جای کار بسیار است.
در پایان این کرسی، دکتر شریفنسب مدیر علمی سیوهشتمین کرسی ترویجی عرضه و نقد ایده علمی در جمعبندی و نتیجهگیری عنوان کرد: نگاه دکتر توکلی بیشتر ناظر بر نکاتی بود که جای آن در پژوهش دکتر حرّی خالی است و آن را یادآور شد و نگاه دکتر صافی ناظر بر پرسش اصلی این ایده و جنبه نوآورانه آن بوده است.
نظر شما :