گزارش سخنرانی «اهمیت مطلق هگلی»
روز سهشنبه 3 دیماه 1398، پژوهشکده غرب شناسی و علم پژوهی گروه تاریخ و تمدن غرب سخنرانی «اهمیت مطلق هگلی» را برگزار کرد.
دکتر مزدک رجبی در این سخنرانی گفت: اهمیت مفهوم «مطلق» Absolut از منظر فلسفه هگل استخراج و تبیین شد. در سه سطح از فلسفه هگل این مفهوم بیان شده است: نخست در رساله پدیدارشناسی روح، دوم در دانش منطق و سوم در دائره المعارف دانشهای فلسفی و درسگفتارهای فلسفه تاریخ. مفهوم مطلق در هر سه سطح به عنوان جامع و دربرگیرنده همه مراتب قبلی بیان میشود آنچنانکه باید وحدتی فراگیر و انضمامی همه تکثر آگاهی، مفاهیم و تاریخ را درون خود جای دهد. در سطح پدیدارشناسانه «آگاهی مطلق» همه گامهای پیشین آگاهی را درون وحدتی جامع به صورت نظری و فراگیر Spekulativ دربرمیگیرد؛ در دانش منطق مفهوم نگره مطلق absolut Idee همه گامهای مفهومی پیشین را درون وحدتی جامع و فراگیر دربرمیگیرد؛ و فلسفه در دائره المعارف دانشهای فلسفی آخرین ظهور و تجلی روح مطلق است به نحوی که همه گامهای پیشین روح را درون وحدتی جامع و فراگیر دربرمیگیرد.
رجبی تأیید کرد: پرسش مطرح در نشست چنین مطرح میشود که؛ این چگونه جامعیتی است که همه فلسفههای پس از هگلی له یا علیه آن باید موضع و فهم خود را در نسبت با آن با روشنی بیان کنند و کم و بیش چنین کرده اند؟ فهم های گوناگون و متفاوت و بعضاً منافی دیگر فهمها از این آخرین گام فلسفه هگلی مطرح شده است اما در این نشست فقط قصد بیان همراه با تأیید اهمیت آن بود. مفهوم مطلق صرفنظر از هر چشمانداز نظری مرکز اندیشه ایدئالیسم هگلی است که میتوان آن را ایدئالیسم مطلق نام نهاد زیرا همه وجوه دیگر روح دست آخر درون مطلق باید تبیین شوند تا ایدئالیسم ویژه هگلی بیان نهایی خود را پیدا کند. مسأله بنیادین این است که اهمیت مطلق تنها در فهم جایگاه فلسفی اندیشه هگل در دوران پس از وی نیست بلکه هر گونه چهارچوب بنیادین نظری، ضرورت دارد موضع فهم خود از این مفهوم را بیان کند. بنابراین یک نگاه ویژه به آن میتواند چنین باشد که مطلق پایان یک تاریخ جهانشمول نیست بلکه درون این پایان یافتگی الزامی نحوی گشودگی رو به رخدادهای دیگر هم هست. چگونه چنین فهمی از مطلق ممکن است؟ اگر مطلق فقط حقیقت نهایی امر واقع فهمیده شود گشودگی ممکن نیست اما با فهم امر واقع بهعنوان رخدادگی رخداد امر واقع امکان گشودگی فراهم میآید بدیننحو که اگر چه مطلق جامع و فراگیر است اما گشوده به رخدادهایی است که هنوز رخ ندادهاند. مطلق با دربرگرفتن هر عینیتی به عنوان برساخته خود، آن امرواقع را شکار میکند ولی رخدادگی حقیقت همان رخداد هنوز درون مطلق ولی گشوده میماند. حقیقت وقایع یک وجه است و حقیقت رخدادگی یا واقع شدن حقیقت وجهی دیگر است که وجه دوم بهصرف عینیتی برساخته ذهنیت نیست اگرچه در پدیدارشناسی تبیین میشود که دوگانگی عینیت/ذهنیت در ذهنیت مطلق به وحدتی نهایی منتهی میشود. بنابراین حقیقت نه فقط بسط حقیقتی واحد و فراگیر درون عینیت وقایع بلکه حقیقتِ رخدادگی خود حقیقت هم هست. به سخن دیگر رخ دادن یا واقع شدن امر واقع به عنوان حقیقت، بیانگر اینست که امر واقع هم حقیقت است و هم حقیقتِ رخدادگی خود حقیقت و نتیجه می گیریم، کشف مفهومی مطلق به عنوان جامعیت فراگیر حقیقت، گشودگی حقیقت رخدادگی حقیقت را نفی نمیکند. این حقیقت دوم بیان همان گشودگی مطلق به روی تجلی دیگری از روح است که هنوز تجربه نشده و انضمامی نشده است. هر گام امر رخ داده را دربرمیگیرد و همان رخداد به نحو دیگری رخ میدهد که همان است و نیست. همه گامها دربرگرفته میشوند ولی خود رخدادن گشوده میماند. میتوان گفت؛ مطلق بیان نهایی رخدادگی است یعنی حقیقتِ حقیقت است اما با این تذکر که در همان حال که جامع است، مانع گشودگی نیست.
دکتر رجبی ادامه داد: وحدت میان جمع و منع در سطح منطق دوتایی ارسطویی موجه است ولی در منطق دیالکتیکی جمع میان وحدت و کثرت یا تفاوت برخلاف شمولی فراگیر مانع گشودگی رو به تفاوت و تمایز نیست. مطلق در همان حال که همه تعینات و تمایزها را تاکنون دربرمیگیرد چون روح و زندگی است رو به سوی تعیّن و تمایز گشوده است یعنی حقیقت رخدادگی حقیقت مفهوم میشود ولی باز و گشوده است. جامعی است که همچنان ناتمام است. تناقض جامعیت و ناتمامی است که این بالاترین تناقض در مطلق بیان میشود اما بیش از این رفع شدنی نیست. گویی وجهی از حقیقت بیرون از مطلق است که مطلق رو به سوی آن دارد و از این رو با آن مرتبط است و همواره رو به سوی آن حرکت میکند. مطلق در همان حال که آن را دربرگرفته ولی حقیقت رخدادن حقیقت از آن میگریزد. این تناقض، تناقضِ شگفت انگیز این فهم از مطلق هگلی است.
نظر شما :