گزارش سخنرانی «مبانی فلسفی اندیشه سیاسی امام خمینی (ره)»
پژوهشکده نظریه پردازی سیاسی و روابط بین الملل سه شنبه 25 تیرماه 1398، نشست علمی «مبانی فلسفی اندیشه سیاسی امام خمینی (ره)» را با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین مسیح بروجردی را برگزار کرد.
حجت الاسلام والمسلمین بروجردی در شروع سخنانش گفت: سال گذشته جلسه اول مبانی فلسفی اندیشه سیاسی امام خمینی (ره) برگزار و در آن جلسه به بحث «توحید» از مباحث خداشناسی اشاره شد و تأثیر آن در مسائل مثل نه شرقی و نه غربی، نفی اطاعت از غیر خدا، نفی تکبر حاکمان، جلوگیری از دروغ و ریاکاری و مسائل دیگری مطرح و حتی سرایت مبحث توحید به مباحث مربوط به نظام اسلامی به عنوان یک سازمان بیان شد. در آن جلسه متذکر شدیم که مقصود از مبانی فلسفی، فلسفه سیاسی نیست بلکه فلسفه اسلامی است. و بیان شد که دو مبحث فلسفه اسلامی در اندیشه سیاسی امام تأثیر اصلی دارد: توحید و فطرت. و این جلسه درباره فطرت و نقش آن در اندیشه سیاسی امام توضیح داده می شود.
وی ادامه داد: اصطلاح فطرت در فلسفه، کلام و تفسیر اسلامی به عنوان یک ویژگی ثابت و جهانشمول و غیرقابل تغییر در همه انسانها ذکر شده است ولی در تبیین آن اختلافاتی وجود دارد. برخی «فطرت» را به مفاهیم از پیش نهاده شده در جان آدمیان میدانند و معتقدند انسان از همان ابتدای ولادت برخی مفاهیم و حتی گزارههایی را همراه دارد. مهمترین این مفاهیم، مفهوم خداوند به عنوان خالق و حافظ انسان است و مهمترین این گزارهها، استحاله اجتماع نقیضین است. گاهی مدنی بودن را به عنوان ویژگی عمومی انسانها شمردهاند مقصود ایشان تمایل انسانها به استخدام دیگران برای رسیدن به منافع خود است. تفسیر امام از فطرت تحت تأثیر نظر مرحوم آیتالله العظمی شاه آبادی استاد عرفان ایشان بوده است، و حضرت امام (ره) این نظریه را بسط داده و از آن بهره زیادی بردهاند. طبق تفسیر ایشان، در انسان یک فطرت اصلی و یک فطرت تبعی وجود دارد. این دو فطرت به واسطه توجه انسان به معنویت است و از آن با عنوان «فطرت مخموره» یاد میکنند که خمیره انسان از این فطرت است. انسان به واسطه توجهی که به مادیات دارد، کمکم فطرتش پوشیده میشود و نتایج دیگری از آن بروز میکند که به آن «فطرت محجوبه» می گویند.
مقصود از فطرت اصلی مخموره آن است که همه انسانها عشق به کمال مطلق دارند و مقصود از فطرت تبعی مخموره آن است که هر نقضی متنفر است. براساس این دو فطرت، انسان عاشق آن است که هر آنچه را کمال است به بیشترین مراتب آن دارا باشد و هیچ نقصی در آن نباشد.
مسیح بروجردی تأکید کرد: طبق این تفسیر، انسان نه تنها میخواهد دارای همه صفات جمال و جلال الهی باشد بلکه میخواهد خدا باشد زیرا عاشق کمال مطلق است که دارای همه کمالات باشد و این ویژگی خداوند متعال است. براساس این تفسیر، حضرت امام (ره) از آقای شاهآبادی نقل میکنند که در دعای سحر که مثلاً میخوانیم: «اللهم انّی أسألک من جَمالک بأجمله و کلّ جمالک جمیل، اَللهم انّی أسألک بجمالک کلّه...» چنین نیست که خداوند را به جمالش قسم بدهیم تا بعداً در انتهای این دعا خواستهای داشته باشیم بلکه مقصود از این دعا آن است که خدایا من جمال تو را درخواست میکنم، و در هر قسمت از این دعا صفتی از صفات الهی را درخواست میکنیم. همینطور در ابتدای دعای کمیل «اللهم إنی أسألک برحمتک التی وسعت کلّ شیی و بقوّتک التی قهرت بها کلَّ شیی و خضع لها کلٌ شی»
انسان دارای دو جنبه است: از یک سو توجه به معنویت و عالم بالا دارد و از سوی دیگر توجه به مادیت و عالم طبیعت دارد. فطرت مخموره مربوط به توجه انسان به عالم بالا است ولی چون از همان ابتدای کودکی با عالم طبیعت مرتبط بوده و تحت تأثیر آن است، فطرت او پوشیده میشود و به جای عشق به کمال مطلق اموری را از عالم طبیعت به عنوان کمال خویش ملاحظه میکند و به آن تمایل پیدا میکند. مثلا آنکه علم را کمال میداند، عشق به آن پیدا میکند تا همه علوم را داشته باشد و آنکه قدرت را برای خود کمال میداند عاشق آن است که همه قدرتهای جهان را تحت سیطره خود درآورد و آنکه ثروت را برای خود کمال میداند عاشق آن است که همه داراییهای جهان را به دست آورد.
در حقیقت فطرت افراد باعث عشق به کمال مطلق است و انسان خدا را میخواهد ولی به واسطه سیطره طبیعت بر قدرت تشخیص او، فطرت او محجوب می شود و خیال میکند واقعا عاشق علم و قدرت و ثروت است در حالی که واقعا عاشق خداوند است. هرچه بیشتر انسان به دنیا توجه کند و از معنویت دور شود، بیشتر برای فطرت او حجاب ایجاد میگردد.
هدف از بعثت انبیاء رفع حجابها و توجه دادن به حق تعالی است. مثلاً نماز و حج برای توجه دادن به حق تعالی بوده و روزه برای پرهیز از دنیا است.
این توضیح نظریه فطرت بود، حضرت امام برپایه این نظریه برهانی را برای اثبات حق تعالی و معاد و برخی از معارف اسلامی ترتیب دادهاند و میفرمایند با کمک این برهان بسیاری از معارف را میتوان اثبات کرد. همچنین ایشان بسیاری از مسائل اخلاقی را براساس فطرت تبیین کردهاند و ملکات کمال را معشوق فطرت مخموره و ملکات نقض را معشوق فطرت محجوبه دانستهاند. حضرت امام (ره) مباحث فطرت را در جاهای مختلفی از کتب خود مطرح کردهاند ولی بهطور خاص این بحث درحدیث یازدهم از «شرح چهل حدیث» و در بحث خیر و شر از «شرح حدیث جنود عقل و جهل»مطرح کردهاند.
حجت الاسلام والمسلمین بروجردی در خصوص تأثیر نظریه فطرت در اندیشه سیاسی امام خمینی (ره) یادآور شد: براساس توضیحاتی که داده شد، مشخص میشود بسیاری از مفاهیمی که در عالم سیاست مطرح است، با مسأله فطرت مرتبط میباشد. مفاهیمی مثل استقلال، آزادی، عدالت، اموری هستند که هرکسی به آنها گرایش داشته و در مقابل، وابستگی و اختناق و ظلم، مورد تنفر همگان است. مفاهیمی که در عمل سیاسی از اهمیت ویژه برخوردارند مثل دروغ، خشونت، تندروی، توطئه، در مقابل صداقت و مدارا و اعتدال و خیرخواهی از اموری هستند که فطرت تبعی و اصلی به آنها تعلق میگیرد.
نتیجه نظریه فطرت آن است که وقتی انسانها خودشان به استقلال و آزادی تمایل دارند، لازم نیست حُسن این امور و لزوم حفظ آن برای افراد بیان شود، کافی است به آنها توجه داده شود. به همین جهت، در رفتار سیاسی حضرت امام این الگو به چشم میخورد که افراد به این مفاهیم متوجه میکنند و به آنها اولویت میدهند. بنابراین، کافی است رهبران جامعه، غفلت را از مردم بزدایند، مردم خودشان راه صحیح را طبق فطرت خود پیدا میکنند. آنها بالفطره در برابر ظلم و حاکمان ظلم ایستادگی میکنند و آزادی خود را مطالبه میکنند.
وی افزود: طبق نظریه فطرت، حضرت امام توضیح میدهند که چگونه سیاستمداران برای کسب قدرت بیشتر تلاش میکنند و توطئه و برنامهریزی میکنند. زیرا انسان دارای قوایی است که آنها تحت سیطره فطرت، تمایلات بینهایت دارند. یکی از این قوا عبارت از قوه واهمه است که شیطنت و طلب ریاست و خدعه و نفاق و غیره همگی مربوط به این قوه است. این قوه طبق اقتضای فطرت تمایل دارد تا همه قدرتهای جهان و سلطنتهای عالم را بهدست آورد. ممکن است در ابتدا چنین آرزویی نکند ولی به تدریج وقتی شخصی به ریاست رسید، تمایل به ریاست بیشتر در او نمایان میشود. پس فطرت که وسیلهای برای سعادت او بوده است، وسیلهای میشود برای شقاوت او. به دلیل محجوب بودن فطرت، آن سیاستمدار گمان میکند اگر ریاست جدیدی پیدا کند، به آرزوی خود رسیده است در حالی که چنین نیست و او در نهاد خود تمایل دارد تا قدرت مطلق داشته باشد و در واقع او طالب قدرت الهی است ولی به آن توجه ندارد و گمان میکند قدرتهای دنیایی پاسخگوی نیاز او است. حضرت امام می فرمایند: این خسران است که فطرت که سرمایه انسان برای سعادت است، در راه رسیدن به شقاوت بهکار رود.
براساس نظریه فطرت هرکسی متوجه میشود که عدالت خوب است. پس اگر بخواهد ظلمی کند، آن را در پرده عدالت میپیچد و پشت شعار عدالت مخفی میکند. هرکسی حتی اگر ظلم را در رفتار خود مشاهده نکند ولی در رفتار دیگران آن را مشاهده میکند و میداند که مردم به عدالت تمایل داشته و از ظلم متنفرند، پس سیاستمداران حتی اگر ظلمی مرتکب شوند، آن را در لباس عدل انجام میدهند.
لازم است تذکر دهم که این یک بحث تجویزی نیست مثل آنکه میگوید: بگویید ظلم بد است ولی مرتکب شوید. بلکه یک بحث توصیفی است که حاکمان برای آنکه تمایل مردم را به خود حفظ کنند حتی اگر ظلم کنند می گویند که ظلم بد است و ما عادلانه رفتار میکنیم.
طبق همین نظریه روشن میشودکه چرا حضرت امام تذکر میدهند که انسان از ابتدا دیکتاتور یا طاغوتی نیست بلکه کمکم و بهتدریج چنین میشود زیرا به تدریج قوای واهمه یا غضبیه یا شهویه انسان او را به سمت کمالات خیالی خود سوق میدهد. لازم است بار دیگر تاکید کنم بسیاری از خصائص اخلاقی که در عالم سیاست مطرح است، برای حضرت امام در پرتو فطرت معنی پیدا میکند مثل استقامت، صبر، خویشتنداری در عصبانیت، تصمیمگیری عجولانه، کبر، انتقام، زهد، مهربانی با دیگران و مدارا، طمأنینه و غیره.
حجت الاسلام والمسلمین بروجردی در خاتمه سخنانش گفت: جلسه قبل که پیرامون توحید افعالی و تأثیر آن در اندیشه سیاسی امام بود، تذکر داده شد که علم به توحید افعالی در رفتار انسان تأثیر نداشته بلکه ایمان قلبی به آن موثر واقع میشود. بنابراین، آنچه در فهم اندیشه امام دخالت دارد آن است که اندیشه سیاسی ایشان در پرتو ایمان ایشان به توحید افعالی و ایمان دیگران روشن میشود.
اما درباره مسأله فطرت، چنین نیست، به نظر ایشان فطرت در جامعه بشری به مقتضای خود عمل میکند و تمایلات انسان را شکل میدهد؛ خواه بداند یا نداند و خواه به آن ایمان داشته باشد یا خیر، اما توجه به فطرت و دوگانگی جهتگیری انسان باعث میشود تا انسان بتواند به تدریج مسیر معنویت را طی کند.
نظر شما :