گزارش «دو دهه داستان کوتاه فارسی: نویسنده، متن، مخاطب»
پانزدهم تیرماه 1398، پژوهشکده زبان و ادبیات فارسی به مناسبت بزرگداشت روز قلم نشستی با عنوان «دو دهه داستان کوتاه فارسی: نویسنده، متن، مخاطب» در سالن اندیشه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار کرد. دکتر مریم شریف نسب، دبیری این نشست را بر عهده داشت. سخنران اول مهدی افروزمنش، نویسنده داستان کوتاه و روزنامه نگار درباره «نویسنده بودن در دنیای امروز» سخن گفت. وی اهمیت مقاله نوشتن در دنیای امروز را بیش از نویسندگی برشمرد؛ در روزگار ما نوشتن نوعی تجربه ورزی است که همزمان به گونه ای نمایشی هم تبدیل شده است. در فضای مجازی نوشتن با معرفی شدن، تأیید شدن و نمایش خردمند بودن همراه است. در واقع نوشتن به مثابه مصرف کردن است نه نویسندگی. کسب و کاری که از آغاز با ایجاد یک صفحه اجتماعی آغاز شده و دنبال کننده ها فقط تأییدش کرده اند.
افروزمنش تأکید کرد: کتاب پرفروش و پربیننده امر ستود ه ای است اما در این فضا برای رویای زیبا ساختن است، در حالی که وظیفه اجتماعی داستان اعتراض به کاستیهاست. نوشتن با سود و هزینه در بازار مغایر است زیرا سالها تلاش و ممارست لازم است. در دنیای مجازی، نوشتن بی هزینه است؛ به تحمل سختی نیاز نیست و با لایک و تبلیغات بازار و سود در کنار آن شکل می گیرد.
سخنران دیگر این نشست سینا دادخواه، نویسنده و روزنامه نگار درباره «نسبت شهر و داستان کوتاه در دهه هشتاد شمسی» با توجه به متن داستانی سخن گفت. وی به سه موج داستان نویسی در ایران اشاره کرد که اولی با داستان «یکی بود، یکی نبود» جمالزاده آغاز شد و تا اصلاحات ارضی ادامه یافت. دوره دوم از آغاز دهه 40 تا انقلاب اسلامی بود و موج سوم از سال 57 تا سال 76 جریان داشت. از آن پس اتفاقاتی در شکل گیری داستان کوتاه در دو دهه اخیر تاثیر گذار بودند مانند انتشار گزیده های داستان، ظهور مجلات داستان کوتاه مانند کارنامه و همشهری داستان که نویسندگانی جوان را معرفی کرد و سپس کم رنگ شدن نقش این مجلات و در عوض رواج جوایز ادبی مانند جایزه شهر کتاب، منتقدین مطبوعات، جایزه گلشیری و ...که گاه حتی از هزاران نفر نظر سنجی می کردند و سپس برگزیدگان حق نشر آثار خود را با امکانات و شرایط بهتری می یافتند. این خود به یک کنش مدنی بدل شد که بازخورد جامعه را در پی داشت. اتفاق دیگر انتشار روزنامه هایی با قطر زیاد بود که انرژی نویسندگی را آزاد و نویسندگان بسیاری معرفی کرد که بعدها داستان نویس شدند. اینجا نویسندگی امری عادی و جوانی با شور جوانی معنی شد. بلاگ نویسی، شخصی نویسی، راحت نویسی و سبکبال نویسی فضای شهری را وارد داستان کوتاه کرد و باعث شد داستان کوتاه دهه هشتاد از عقبه خود جدا شود. افزون بر این حضور نویسندگان زن مانند زویا پیرزاد در این عرصه نقش بسزایی داشت.
دادخواه افزود: در این دوره فضای شهری مهم شد. تا قبل از آن تلفیق دنیای عین و ذهن را می دیدیم و از آن پس دنیای داستان عینی می شود. دیگر شهر آرایه نیست بلکه نقطه مبدا است. فضای شهری نیز بخشی از این آگاهی شهری است. پس به نظر من در دنیای مجازی فقط جامعه نمایشی مطرح نیست، میل به بیان خویشتن مسأله مهمی است که باید به آن پرداخته شود.
سخنران سوم آتوسا افشین نوید، نویسنده و مدرس داستان نویسی درباره مخاطبان داستان در دهه هشتاد سخن گفت. وی با تجربه سال ها تدریس در این زمینه بیشتر مخاطبان این حوزه را مخاطبان نخبه (به جهت تحصیلات و سطح مطالعه) بر شمرد. این مخاطبان نقاط ضعف و قوتی دارند که در ظهور، تداوم و افول داستان نویسی موثر است. زیرا داستانهای هر جامعه بخشی از هویت ملی آن می شود. داستانها و روایت های تداوم یافته و پررنگ شده یک جامعه در این امر نقش دارند. ارتباط موثر با داستان یعنی خواننده قصه را بفهمد و درگیر آن شود و دیگر آنکه بفهمد دغدغه فلسفی ، اجتماعی و... که باعث نوشتن داستان شده چه بوده. مخاطب باید بتواند بستری که داستان در آن شکل گرفته را پیدا کند. آیا مخاطب دهه نود چنین توانایی داشته؟ این مخاطب سریال و فیلم و دنیای مجازی بسیار دیده پس قصه را خوب می فهمد، اما پیدا کردن نانوشته های لابلای خطوط برای او دشوار است. خود فضای رسانه های اجتماعی در این ضعف موثر است. دلیل دیگر ضعف نظام آموزشی است. باید آموزش داده شود که اثر ادبی چه تعاریفی می تواند داشته باشد و جستجوی فلسفی در این میانه چقدر اهمیت دارد. درباره آشنایی زدایی، عبور از لایه قصه به لایه معنا و تفکر انتقادی آموزش داده نشده است. مخاطب اثر ادبی را به مثابه اثر هنری نگاه می کند؛ یعنی ارتباط و تاثیر آنی. اگرچه این نیز به حوزه اندیشه نزدیک است اما تفکر انتقادی جایی ندارد و مخاطب در ارزیابی محتوا ضعیف خواهد بود. این مخاطب مطالعات تاریخی اجتماعی گسترده اما از نویسندگان مختلف با رویکردهای متضاد دارد پس تصویری یکپارچه ندارد. از طرفی این خواننده نخبه می تواند کمک کند ارزیابی داستان، سوگیری منطقی داشته باشد. در این صورت روایتهایی که در ادبیات ما ماندگار می شود، ارزشمند خواهند بود. زیرا همیشه داستانهایی که بیشتر اقبال داشته اند باقی می مانند. همچنین خواننده قوی، نویسنده قوی خلق می کند.
در خاتمه نشست به پرسش حاضران در نشست پاسخ داده شد.
نظر شما :