گزارش نشست نقد و بررسی کتاب «تجدد رمانتیک و علوم شاهی»

۰۲ تیر ۱۳۹۸ | ۱۰:۰۴ کد : ۱۸۳۲۷ خبر و اطلاعیه گزارش نشست‌ها
تعداد بازدید:۲۶۴۲

نشست نقد و بررسی کتاب «تجدد رمانتیک و علوم شاهی» تألیف دکتر رضا نجف زاده با همکاری گروه تاریخ سیاسی پژوهشکده علوم تاریخی و پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم دوشنبه ۲۰ خرداد 98 در محل پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد. سخنرانان دکتر علیرضا ملایی توانی، معاون پژوهشی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، دکتر آرش حیدری، عضو هیئت علمی دانشگاه علم و فرهنگ و دکتر رضا ماحوزی، معاون پژوهشی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم بودند.


در ابتدای نشست دکتر رضا نجف زاده، نویسنده کتاب تجدد رمانتیک و علوم شاهی نخست به گونه‌ایی زیست قدرت ایرانی و درون‌زا بودن آن اشاره کرد و گفت: در کتاب این ایده که تجدد و زیست قدرت ما منشأیی خارجی دارد رد شده است. داستان کتاب، داستان فرادستان حوزه قدرت و فرودستان حوزه دانش است. از این رو با شبکه ریزومی نیروهای سیاسی و رژیم‌های دانایی سروکار داریم. مسئله نوعی دیالکتیک چند وجهی است. نجف زاده عناصر مشترک تجددهای رمانتیک‌های ایرانی را انحطاط اندیشی، عقل باوری عاطفه بنیاد، عطف توجه به سنت، تاکید بر تاریخ و برخورداری از ذهنیت تراژیک، و برخورداری انواع تجددهای این بازه شامل تجدد رمانتیک شاهنشاهی، تجدد رمانتیک سرخ انقلابی، تجدد رمانتیک اسلام‌گرایانه و تجدد رمانتیک انتقادی از عناصر مذکور، برشمردند و اشاره کردند که تمرکز این کتاب بر تجدد رمانتیک شاهنشاهانه است. در این میان پاردوکس حقوق سلطنت و حقوق ملت در جریان است. هرکدام از این تجددها ویژگی‌های اختصاصی دارند اما ویژگی‌های اصلی تجدد شاهی خود شاه و نژاد است. وی در ادامه گفت: کتاب شامل تحلیل رژیم‌های دانایی دوره پهلوی و  نسبت دیالکتیکی آنها با نظام قدرت و حکمرانی در قالب نهادهای پژوهشی است این کتاب درباره رابطه نهادهای پژوهشی، علم و سیاست و پژوهشگران با نهاد قدرت در دوران جدید است.
دکتر آرش حیدری، عضو هیئت علمی دانشگاه علم و فرهنگ نیز با اشاره به اینکه کتاب با پرش‌هایی متفاوت آغاز می‌شود و مسئله اداره کردن و حکومت کردن که ایده‌ای فوکویی است را پیش می‌کشد گفت ما انتظار داریم طبق ادعا با سازوکارهای قدرت منتشری که قرار است بدن‌ها و ذهن‌ها را به‌سامان کند مواجه شویم اما ناگهان با مفهوم اپراتوس آلتوسری مواجه می‌شویم؛ گویی هدف پیشین رها شده و قرار است تحلیلی از ایدئولوژی‌های حاکم بر دوره پهلوی ارائه شود. در ادامه نیز مفهوم سوژه پیش کشیده می‌شود که متفاوت از دو رویکرد پیشین است. بنابراین تا اینجا با سه لحظه نظری مواجه هستیم که آمیختن این‌ها با هم پروژه‌ای بسیار بزرگ می‌طلبد. به این معنا، در این کتاب به صراحت نمی‌دانیم با چه چشم‌اندازی با سامانه تولید دانش و نسبت قدرت و دانشی که در دوره پهلوی هست مواجه هستیم.
دکتر علیرضا ملایی توانی، معاون پژوهشی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نیز در این نشست با اشاره به اینکه کتاب یک کار میان رشته‌ای گسترده است، گفت: کتاب هم صورت‌بندی نظریه گسترده‌ای دارد و هم منابع و مدارک تاریخی را به صورت مفصل بررسی کرده است. خلأ موجود در این کتاب این است که نظریات و آرای علمی کتاب از زمینه تاریخی خود جدا شده است. به گونه‌ای که گویی کتاب در خلأ تولید شده است. این در حالی است که بنا بر ادعای خود مؤلف کتاب قصد دارد با بهره گیری از مباحث نظری گسترده، خطوط ناخوانده تاریخ را عیان کند.
 دانشیار پژوهشکده تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی ادامه داد: ما وقتی از مفهوم علوم شاهی سخن می‌گوئیم لازم است به دوره پیش از مشروطه و پس از مشروطه برگردیم که به فهم ما از تاریخ بسیار کمک می‌کند. در فضای پیشامدرن تمام دانشگاه‌های ما از زمره علوم شاهی محسوب می‌شدند. علومی که باید به تأیید پادشاه می‌رسیدند. ادبیات، هنر، اندیشه ورزی و … ما وابسته به نهاد قدرت بود. کار بزرگی که مشروطه انجام داد ایجاد یک بستر واقعی در زمینه‌ای بود که ما به مدد آن از دوران پیشامشروطه گذر کردیم. وضعیتی که در آن علوم شاهی به حاشیه رفت و علومی تولید شد که دیگر مردمی بود.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی افزود: کار بزرگ مشروطه خواهان این بود که شاه را به عنوان یک قَدَرقدرت و مالک الرقاب به یک انسان عرفی تبدیل کردند. با این اتفاق طبیعتاً تمام دانش‌های پیرامونی این نهاد می‌بایست مردمی و دموکراتیک می‌شد. علوم انسانی جدید در ایران از این زمان به بعد شکل گرفت. این فضای نوین شکل گرفته تحت تأثیر عصر مشروطه در مابین سالهای ۱۳۰۴ تا ۱۳۱۴ دوباره محو می‌شود و ما دوباره به پیشامشروطه برمی گردیم. در این دوران ظهور رضاشاه برآمده از تجربه مشروطه خواهان است که فضای مشروطه‌خواهی در بستر تاریخ لرزان ایران در آن زمان قابل استقرار نیست. این دوره یک عقبگرد تاریخی برای ما بود. ما در این دوران از دموکراسی به دیکتاتوری، از شاه عرفی به شاه مستبد، از دولت مشروطه به دولت مطلقه، از ملت نیرومند به دولت نیرومند، از توزیع قدرت به تمرکز قدرت، از لیبرال دموکراسی به دموکراسی شاهنشاهی، از چندگانگی فرهنگی به فرهنگ واحد، از سوژه انسان حق مدار به انسان فرمانبردار، از ناسیونالیست دموکراتیک به ناسیونالیست رمانتیک، و از خطیبان مردمی به خطیبان حکومتی بازمی‌گردیم. همه اینها همچنین منجر به پدید آمدن چیزی شد که آقای نجف زاده در کتاب خود از آن تعبیر به علوم شاهی کرده‌اند.
ملایی توانی تأکید کرد: عامل مهمی که در دوران رضاشاه به پیشبرد مباحث و ساماندهی علوم شاهی کمک می‌کند، شکل گیری طبقه متوسط است.  تحولات در نظام مالی، آموزشی، اجتماعی، یکجانشینی برخی اقوام و مواردی از این قبیل طبقه متوسط جدید را شکل می‌دهد. همین طبقه متوسط جدید در دهه بیست نقش‌های مهم اجتماعی را ایفا می‌کند و علوم شاهی را به حاشیه می‌راند.
ملایی با تاکید بر دهه چهل گفت: در تحلیل نظام دانایی و علوم شاهی و درباری در تاریخ ایران، دهه ۴۰ بسیار مهم است. چیزی که در کتاب از آن بحث نشده است. در این دهه تحول مهم اصلاحات ارضی و انقلاب سفید رخ می‌دهد. این سیاست یک تکانه جدید در ساخت اجتماعی جامعه ایران است که موجب می‌شود مهاجرت‌های گسترده از روستاها به شهرها اتفاق بیفتد. در این دوره حکومت شاه در بحث‌های فرهنگی و هویتی احساس خلاء می‌کرد. از این رو نهادهای علوم انسانی جدید یا به تعبیر کتاب علوم شاهی شکل گرفت‌. ملایی توانی در ادامه گفت: در کتاب به همه نهادهای رسمی و شاهی پرداخته نشده است و در این بین خیلی‌ها از قلم افتاده‌اند. ملایی توانی در قسمت پایانی سخنان خود گفت: پرسش دیگر این است که آیا در دوران مورد بحث کتاب که مابین ۱۲۹۹ تا ۱۳۵۷ است، نمونه‌های دیگر از علوم توانستند شکل بگیرند؟ آیا اگر ما در آن فضا قرار می‌گرفتیم می‌توانستیم علوم دیگری تولید کنیم یا همان علوم را در همان چارچوب‌های جاری عرضه می‌کردیم؟ به نظر می‌آید ما هم اگر بودیم همان مسیر را می‌رفتیم. در آن دوران کانون‌های علوم انسانی یک پاتوق برای جمع شدن روشنفکران غیر سیاسی بود.
در ادامه دکتر رضا ماحوزی معاون پژوهشی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی نیز در این نشست نخست با پرسش از مفهوم علوم شاهی و ابهامی که در این واژه وجود دارد گفت آیا به صرف حمایت دستگاه حاکمیت از مدارس و علوم, می توان علوم خاصی را به عنوان علوم شاهی متصف کرد مثلاً آیا می‌توان کمک‌های عباس میرزا و امیر کبیر به محصلان و علوم جدیده را مصداقی از علوم شاهی دانست یا آنکه باید این مفهوم را به طیف خاصی از علوم بویژه علومی که متعهد به تبیین ایدئولوژی شاهی هستند محدود کرد؟
وی افزود: بازه زمانی مورد اشاره مؤلف ۱۲۹۹ تا ۱۳۵۷ است و طبق ادعا قرار است برمبنای چارچوب نظری فوکویی مدیریت ذهن و بدن توسط نظام قدرت تبیین شود و نشان داده شود که چه مناسباتی از قدرت چه نوع نظام دانایی را بالا آورده و این نظام دانایی چگونه در ساخت‌های اجتماعی به خواست‌های نظام قدرت پاسخ می‌دهد. برای من این پرسش مطرح است که خود این نظام قدرت سیاسی، طبق چارچوب فوکویی توسط کدام نظام قدرت برآمده است؟ به عبارت دیگر می‌خواهیم بدانیم چه نوع مناسباتی به حکومت ملی پهلوی اول و دوم منجر شد؟ در این کتاب این زمینه را نمی‌بینیم شاید به این خاطر که نقطه آغاز بررسی‌ها ۱۲۹۹ گرفته شده است. اگر همین تبارشناسی را ادامه دهیم می‌بینیم که خود حکومت پهلوی هم از درون ساختارهای قدرتی برآمده که آن ساختارهای قدرت در یک شأن مستلزم نظام سیاسی را برمی‌تابد و از طرف دیگر دارد نظام دانایی خاصی را مطابق آن قدرت تعریف می‌کند. بنابراین من به جای اینکه نظام دانایی را مولود شخص شاه بدانم، آن ساخت سیاسی را هم متکی بر یک نظام قدرت می‌دانم مشروط به اینکه تلقی عامتری از نظام قدرت داشته باشیم. نکته مهم‌تر و جالب‌تر اینکه در این بازه با تقدم نظام دانش بر نظام سیاسی روبرو هستیم، یعنی ما رگه‌هایی از این نظام دانایی را قبل از رضا خان و رضا شاه شاهدیم.
در ادامه جلسه با پرسش و پاسخ حضار پایان یافت.

 

 

کلیدواژه‌ها: کتاب «تجدد رمانتیک و علوم شاهی» رضا نجف زاده پژوهشگاه ihcs research center پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی


نظر شما :