دکتر فاضلی: باید به پرسش «چرا باید ایران را دوست بداریم؟» فکر کرد
گروه تاریخ سیاسی پژوهشکده علوم تاریخی در ادامه نشستهای «ایده ایران» از سلسله نشستهای «مسئله ایران» سخنرانی را با عنوان «چرا باید ایران را دوست بداریم؟» در روز دوشنبه 26 فروردین با حضور دکتر نعمت الله فاضلی و دکتر عبدالرحمن حسنی فر دبیر نشست در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار کرد.
در ایتدای نشست، دکتر حسنی فر توضیحاتی درباب سلسله نشستهای ایده ایران و اهداف مدنظر آن بیان کرد. سپس، دکتر فاضلی گفت: ایده ایران از منظر عاطفی و احساسی سه بخش دارد. دوست داشتن ایران بمنزله پلی از احساس است. پرسش کاملا عاطفی مطرح شده است. مفهوم دوست داشتن مفهوم تئوریکی است.
وی در ادامه با طرح پرسش «چرا باید ایران را دوست بداریم؟» توضیح داد: اینکه طرح چنین پرسشی که پاسخش بدیهی انگاشته میشود و بنظر میرسد لزومی نداشته باشد درباره آن بحث کنیم در واقع بدیهی نیست. برخی مطرح میکنند که ما ایران را دوست میداریم به دلایل گوناگون از جمله اینکه همانگونه که مادرمان را دوست داریم یا آموزه دینی به ما می گوید یا فرهنگ و تاریخ و جغرافیای ارزشمندی که در آن هست و دوست داشتنی است، یا ارزش های والای انسانی که در آن هست. حال باید دید که آیا پرسش ایران را دوست بداریم بجا و بهنگام است؟ در پاسخ باید گفت، پرسش اینکه ایران را دوست بداریم نابهنگام و نابجا نیست و معتقدم این پرسش باید طرح شود و در اصل به پرسشهایی از این دست باید اندیشید و فکر کرد.
فاضلی با اشاره به اینکه شکل گیری مفهوم ملت ـ دولت و امپراطوری ناسیونالیسم از ارکان مدرنیته است افزود: دوست داشتن وطن و میهن بخش بنیادیتر تجربه تجدد است، اما ورای مسأله ایدئولوژی، ناسیونالیسم به مثابه فلسفه سیاسی بخشی از تجربه زیسته انسانها در جوامعی است که با مدرنیته و تجدد سر و کار دارند پس از آنجا که دوست داشتن وطن بخشی از تجربه تجدد ما در ایران هم هست، این مسأله را داشتیم. از سوی دیگر با ظهور ناسیونالیسم و تجربه تجدد از ابتدای شکلگیری دولت ـ ملت، دوست داشتن وطن به تعلق سیاسی تبدیل شد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادامه داد: از آن زمان تاکنون همه ملتهایی که درگیر داستان مدرنیته شدند، درگیر تجربه دوست داشتن وطن و زبان خاص آن هم مانند میهن، وطن و ... شدهاند. در ایران هم مانند سایر کشورهای درگیر دولت ـ ملت این اتفاق صورت گرفت و درباره این موضوع هم البته هزاران کتاب نوشته شده است. دوست داشتن وطن و میهن و تجربه آن از همان ابتدا با نوعی پیچیدگی و تعارض رو به رو بوده است اما در ساختیابی ملت ـ دولتها به عنوان قدرتمندترین نیرو عمل کرده و همه ایدئولوژیها برای شکلگیری نظامهای سیاسی ناگزیر بودند که علی رغم میل باطنیشان و تعارض با مبانی نظریاشان، تسلیم ساخت عاطفی دوست داشتن وطن شوند بنابراین در نهایت همه ایدئولوژیها اعم از اسلام سیاسی گرفته تا مارکسیسم و ... به شکل گوناگونی خودشان را با ساختار عاطفی و احساسی دوست داشتن وطن انطباق دادند چراکه نخستین چالش بزرگ ایدئولوژیها، تلاش برای انطباق با ساختار دوست داشتن وطن بود.
اولین چالش بزرگ تلاش ایدهئولوژیها برای انطباق خود با ساختار وطن بوده است. عاطفه اصیل ترین لحظه ایی که انسان به عنوان گرمای وجود خودش تجربه می کند. اگر چه در دورههای پیشا معاصر و پیشامدرن مسأله وطن وجود داشته از زبان نهضت شعوبیه گسترش یافته مفهوم دوست داشتن ایران به عنوان نوعی ساخت عاطفی حاضر می شود.
اکنون هم مسأله این است که از ابتدای شکلگیری پیدایش دولتهای مدرن، ساخت عاطفی و حس تعلق به وطن در افراد تجربه میشود. از این روست که همه ایدئولوژیهایی که میآیند ناگزیر خودشان را با این ساخت عاطفی انطباق میدهند چون هیچ بنیادی عاطفیتر از این حس در ایران معاصر شکل نگرفته است اما همین قدرت عاطفی دوست داشتن ایران روی گفتمانهای سیاسی تاثیرگذار بوده و آنها را دچار تنش کرده و گفتمانهای سیاسی اعم از گفتمانهای قومیتگرا تا لیبرال که داعیه جهان وطنی دارند بر اثر حس دوست داشتن وطن دچار مسأله شدند. در اینجاست که گفتمانهای سیاسی کوشیدند مسأله دوست داشتن وطن را فرعی جلوه دهند.
فاضلی با اشاره به ایدئولوژیهای سیاسی که به صورت پنهان و آشکار مانند اسلام سیاسی، مارکسیسم، جنبشهای ضد جهانی شدن و ... و به اشکال گوناگون افراد را در زندگی روزمره درگیر تعارض و تنش میکنند گفت: ایدئولوژیها انسانها را با این سوال مواجه میکنند که آیا باید سرزمین خود را دوست داشت یا خیر؟ از سوی دیگر فضای مجازی و شبکههای اجتماعی این ارزشها و حس عاطفی را فراگیرتر میکنند و به عبارت دیگر همگان در زندگی روزمره کم و بیش درگیر این ساخت عاطفی همگانی میشوند. بنیادی ترین تجربه عاطفی در ایران معاصر همین حس وطن دوستی بوده است.
او یادآور شد: در این میان مهمترین وجه مسأله این است که ساخت عاطفی دوست داشتن فرم فرهنگی و اجتماعی یافته و در چهارچوب ایدئولوژی صورتبندی نمیشود بلکه به صورت امر روزمره در زندگی همه افراد صورتبندی میشود.
دکتر فاضلی با اشاره به نوع دیگری از روایت دوست داشتن وطن توضیح داد: اگر در دوره مشروطه شاعرانی مانند میرزا ده عشقی، ملک الشعرای بهار و ... حس دوست داشتن به وطن را نمایندگی میکردند اکنون روایت دوست داشتن وطن را دیگر شاعران نمایندگی نمیکنند و بعضاً زنان خانهدار و آدمهایی که صرفا توان خواندن و نوشتن دارند دست اندرکار تولید فرم عاطفی هستند و روایت دوست داشتن ایران را نمایندگی میکنند.
وی تاکید کرد: امروز راویان دوست داشتن ایران مردم عادی هستند و آینده جامعه ایران را شبکه خلاق و نقاد عامه مردم تعیین میکنند نه ایدئولوگها و نخبگان! بنابراین امروز راویان ملت و میهن فقط آدمهایی نیستند که تریبون در دست دارند و یا کسانی که در رسانههای مختلف راویان عشق و نفرتند بلکه امروز این عامه مردم هستند که راوی دوست داشتن وطن هستند. اینجاست که باید گفت، مسأله دوست داشتن وطن در دوره معاصر دوباره صورت بندی شده و ما اکنون دیگر با مصرف کنندگان فرهنگی روبهرو نیستیم بلکه با مولدان فرهنگی مواجهایم. روایان ملت فقط آنهایی نیستند که تریبون رسمی دارند یا در دانشگاهها نشستهاند، راویان روایت عشق و نفرت به میهن را شبکه خلاق عامه در اختیار گرفتهاند. از این منظر آینده جامعه ایران را شبکه خلاق عامه تعیین میکند نه ایدئولوگها.
نظر شما :