ضرورت تشکیل اتاق فکر از همه سلایق در رسانه ملی
ضرورت تشکیل اتاق فکر از همه سلایق در رسانه ملی
دکتر منصور ساعی
سلسله گفتگوهای کارشناسی با موضوع سبک زندگی غربی در رسانه ملی
اهمیت سبک زندگی در هر کشوری انکارناپذیر است، چراکه نشاندهنده نوع فرهنگ و اعتقادات یک ملت است. الگوی سبک زندگی اسلامی- ایرانی در جامعه امروز ایران ضروری و رسالتی همگانی است که تمام صاحبنظران و دلسوزان باید به آن توجه کنند. در این راستا نهادینهسازی سبک زندگی مشخّص بسیار مهم است. نقش رسانهها در این عرصه بیبدیل خواهد بود، بهویژه آنکه به گواه کارشناسان، نقش رسانه ملّی در نهادینهسازی آن بیبدیل است. از سوی دیگر، شبکههای ماهوارهای وابسته به نظام سلطه با گسترش و پخش برنامههای ضد فرهنگی به اعتقادات اسلامی و فرهنگ اصیل ایرانی حمله میکنند و درصدد جایگزینی فرهنگ نابهجای غربی بهجای آن هستند. با این توضیحات بررسی مسئله آسیبشناسی ترویج سبک زندگی غربی در رسانه ملّی بهمثابه یک نهاد تأثیرگذار در حوزه فرهنگ دینی- ملّی ضرورت مییابد. بنابراین با طرح این سؤال که «چگونه میتوان نظام جامع سبک زندگی اسلامی- ایرانی را ارائه داد و برنامهسازانِ رسانه ملّی را با آن آشنا کرد؟» به گفتگو با آقای دکتر منصور ساعی، عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نشستیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
سبک زندگی را چگونه میتوان تعریف کرد و شاخصهای سبک زندگی ایرانی-اسلامی چیست؟
سبک زندگی نظامی از ترجیحات فردی است که به شکل عینی در قالب نحوه گذران اوقات فراغت، مصرف فرهنگی رسانهای و مدیریت بدن، خود را نشان میدهد. درواقع میتوان گفت الگوهای رفتاری فرد در این سه حوزه بیانگر نحوه سبک زندگی وی است. مثلاً حوزه اوقات فراغت که بیشترین عرصه بازنمود سبک زندگی افراد است، در کشورهای موفق معنای قدسی دارد و افراد در آن لذتبخشترین فعالیتهای خود را برنامهریزی و عملیاتی میکنند. اینکه فرد هنگام اوقات فراغت به چه فعالیت فیزیکی یا ذهنی مشغول است؟ آیا در فعالیتهای داوطلبانه مردمی یا امور خیریه و بشردوستانه مشارکت میکند؟ آیا ورزش میکند؟ از کجا خرید میکند؟ چه نوع غذایی دوست دارد؟ چه تفریحی را دوست دارد؟ به کجاها سفر میکند؟ با دوستان چگونه وقت میگذراند؟ مصرف فرهنگیاش چطور است و چقدر مطالعه میکند؟ چقدر به تئاتر و سینما میرود؟ چقدر موسیقی گوش میکند؟ چه موسیقی گوش میدهد؟ کدام مدل لباس را میپوشد؟ چگونه آرایش میکند؟ و ... اینها عرصههای بروز و ظهور ترجیحات افراد و شکلگیری سبک زندگی آنهاست.
این نظام ترجیحات فردی بهتدریج شکل میگیرد. یعنی میتوان آن را ناشی از منابع جامعهپذیری، منابع هویتبخشی و نظام ارزشهای فردی و جمعی افراد دانست.
بهطور طبیعی منابع و مراجع جامعهپذیری افراد از ابتدای زندگی در درجه اول خانواده و سپس نهاد مدرسه و گروه همسالان و نهاد دین و نهاد رسانه است. در نسلهای اجتماعی «X» و «Y» و «Z»، بهویژه در دو نسل اخیر نوعی جابجایی مراجع جامعهپذیری رخ داده است. بهطوریکه تحت تأثیر توسعه و فراگیری رسانهها و درنوردیدن همه عرصههای حیات فردی و اجتماعی افراد توسط رسانهها، از اقتدار نهاد خانواده بهعنوان مهمترین مرجع جامعهپذیری کاسته میشود. درواقع رسانه بهعنوان ایجادکننده و ارائهکننده الگوها و ایدهها و ذائقههای بدیع، بر نظام ترجیحات و نظام ارزشهای افراد تأثیر گذاشته و اقتدار همه نهادهای سنتی جامعهپذیری را به چالش کشیده است. البته این ناشی از کنار کشیدن داوطلبانه سایر نهادهاست نه قدرت عجیب رسانه. خانواده، مدرسه و نهاد دین با تغییرات نسلی هماهنگ و همراه نشدهاند و لذا زبان ارتباط و گفتگو با نسل جدید را نمیدانند. برقراری ارتباط، نقطه شروع گفتگو و تعامل و سپس حرکت بهسوی تفاهم و معنای مشترک و تبادل الگوها و ترجیحات بین افراد است.
دومین آبشخور و سرچشمه سبک زندگی، منابع هویتبخشی بهویژه منابع هویتبخشی جمعی است. منظور از مؤلفههای هویت جمعی یا اجتماعی، هویتهای ایرانی، اسلامی، مدرن و قومی و ... در افراد است. توجه به هویت در تعریف سبک زندگی خیلی مهم است. شاخصها و ویژگیهای مشترکی که مجموعه افراد را تعریف و آنها را از دیگران متمایز میکند، هویت جمعی آنهاست که محصول تعامل اجتماعی فرد با محیط است. لذا هویت اجتماعی برساخته است نه ذاتی.
در جامعه ایرانی منابع هویت اجتماعی افراد نه تکپایهای است، نه دوپایهای و نه حتی سهپایهای! بلکه چهارپایهای و چهبسا بیشتر است. درواقع رودخانه هویت ایرانی از یک مسیری در تاریخ از آداب و سنن و خاطرات و افسانههای قومی شروع شده و در ادامه مسیر، آداب و سنن مشترک سایر اقوام ایرانی را نیز به خود گرفته و با ورود اسلام به ایران، اسلام هم به یک مؤلفه مهم هویت جمعی ایرانیان تبدیل میشود. در دوران معاصر بهویژه از دوره قاجاریه پس از تماس با تمدن غربی، ارزشها و ترجیحات و ملزومات مدرنیته نیز وارد ایران شده و به مؤلفههای هویتبخش ایرانیان تبدیل شده است؛ ازاینرو این منابع چهارگاه هویتی نقش مهمی در نظام ترجیحات افراد دارند.
هرگونه اقدامی در راستای حذف و به حاشیه راندن این منابع چهارگانه هویتی در نظام سیاستگذاری اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و رسانهای کشور انجام شود، موجب مقاومت سایر مؤلفهها خواهد شد و به تضعیف مؤلفه برجسته شده میانجامد. باید تعادلی بین تمام مؤلفهها در نظام سیاستگذاری و تربیتی و الگوسازی ایجاد کرد.
شاخصهای سبک زندگی غربی که در برنامههای رسانهملی نمود مییابند و موجب آسیب در جامعه میشوند چیست؟
در برنامههای رسانه ملی، همه موضوعات و دغدغهها مربوط به تهران است. لوکیشنها نیز عمدتاً در تهران و شمال هستند. دکوراسیون و معماری مبلمان خانهها در رسانه ملی غربیاند اما داستان، دیالوگها و پوشش افراد با آن فضای زندگی مدرن ناهمخوان است. همچنین در بسیاری از برنامههای سرگرمیمحور همچون سریال و فیلم، قهرمان فیلم یک انسان مذهبی است که معمولاً شغل مهمی ندارد مثلاً یک سرایهدار یا کارمند است اما ضدقهرمان، یک تاجر موفق است، ماشین گرانقیمت دارد و در بالای شهر خانه دارد. مخاطب کنونی با سرایهدار و کارمند همزادپنداری نمیکند بلکه با تاجر پولدار همزادپنداری میکند و رسانه ملی نتوانسته است که بین این دو آشتی برقرار کند. یعنی نتوانسته است بین آدم پولدار و خوشلباس با آدم متدین و متعهد به فرهنگ ایرانی و قومی پیوند برقرار کند و تکپایهای عمل کرده است.
درواقع رسانه ملی در طی چند دهه گذشته در ظاهر سعی کرده است که مؤلفه مدرنیته و هویت ایرانی و قومی را در سبک زندگی به حاشیه رانده و آن را تقبیح کند و در این راستا هم از شیوه «نصیحتگویی» استفاده کرده است. به نظر میرسد که این نصیحت کردن، پاسخ عکس داده است. زیرا اولاً؛ دوره نصیحت گذشته است و باید با مخاطب وارد گفتگو و تعامل شد و نتیجه نصیحت یکطرفه، «لج کردن مخاطب» و «اثر بومرنگی پیام» است که مخاطبان با رسانه قهر میکنند. دوم اینکه؛ وقتی ابعاد چهارگانه هویتبخش ایرانی بهصورت نامتعادل، بازنمایی یا پرداخته میشود، مخاطب خود را در رسانه ملی نمیبیند لذا لج میکند و مسیری برعکس رسانه در پیش میگیرد. باید سبک زندگی ایرانی مبتنی بر منابع چهارگانه هویت ایرانی، در صدر برنامهریزی و برنامهسازی قرار گیرد. درواقع هویت ایرانی تکپایهای یا دوپایهای نیست بلکه رنگینکمانی است که همه رنگها در کنار هم زیبا و معنادار خواهند بود. حذف هرکدام به معنای دستکاری روند طبیعی شکلگیری و توسعه و پویایی هویت جمعی ایرانیان است و نظام ارزشها و سبک زندگی افراد را دچار اختلال و بحران میکند.
موانع ارائه سبک زندگی ایرانی اسلامی از سوی نخبگان چیست و چگونه میتوان آن را برطرف کرد؟ (مبانی و روشهای نظام جامع سبک ایرانی-اسلامی را باید نخبگان ارائه میدادند که تاکنون محقق نشده است؛ چرا؟)
رسانه ملی باید یک اتاق فکر مستقل با حضور همه صداهای موافق و منتقد، متشکل از جامعهشناس، روانشناس اجتماعی، سیاستمدار، ارتباط شناس، رسانه شناس و نظایر آن تشکیل دهد تا توانایی تنظیم نظام برنامهریزی و برنامهسازی را مبتنی بر واقعیتهای اجتماعی داشته باشد. توجه به واقعیتهای اجتماعی همان توجه به منابع مهم جامعهپذیری و منابع مهم هویتسازی جمعی هستند.
راهکار شما برای ارائه نظام جامع سبک زندگی ایرانی-اسلامی چیست و چگونه باید برنامهسازان را به سمت آن سوق داد؟
در ابتدا باید سبک زندگی را یک فرآیند در نظر گرفت که متغیرهای مختلفی در تعین بخشیدن به آن مؤثر هستند نهتنها دو متغیر. پذیرش این موضوع نقطه شروع سیاستگذاری و برنامهریزی و درنهایت برنامهسازی است. تغییر یا بازگشت به الگوهای سبک زندگی، تجویزی نیست و یک فرآیند و فراگرد است و برای نهادینهسازی یک سیاست و برنامه باید همه متغیرها را در نظر گرفت.
نهادهای حکومتی و غیردولتی برای تدوین ارائه نظام جامع سبک زندگی ایرانی-اسلامی چه وظایفی دارند؟
نهادهای اجتماعی، آموزشی و رسانهای دولتی و غیردولتی باید ابتدا به یک زبان مشترک رسیده و سپس با رویکردی همگرا اقدام به سیاستگذاری و اجرای سیاستهای سبک زندگی کنند.
اگر رسانه ملی به روال کنونی خود ادامه دهد، سبک زندگی عمومی کشور در آینده نزدیک و دور به چه سمتی خواهد رفت؟
در حال حاضر برخلاف گذشته، رسانه ملی مهمترین نهاد کشور در ترویج سبک زندگی نیست بلکه همه رسانههای ملی، فراملی، اینترنتی و همراه در شکلگیری این سبک، سهم دارند. اگر رسانه ملی در سیاستهای فرهنگی رسانهای خود تجدیدنظر نکند، در حوزه ترویج و نهادینهسازی سبک زندگی موردنظر موفق نمیشود.
خلاصه راهکارها:
1- سیاستگذاران و برنامهریزان در سبک زندگی باید چهار مؤلفه هویت جمعی ایرانیان یعنی اسلام، ایران، مدرنیته و قومیت را لحاظ کنند. حذف هر مؤلفهای بهتدریج به تضعیف مؤلفه برجسته شده میانجامد.
2- سبک زندگیای که در رسانه ملی ترویج میشود تکپایهای است و باید به رنگینکمانی تبدیل شود تا همه مخاطبان خود را در آن پیدا کند.
3- رسانه ملی در شخصیتسازی برای قهرمانان سریالهای خود باید بین فرد پولدار، خوشلباس و ... با فرد متدین و علاقهمند به فرهنگ کهن ایرانی، آشتی برقرار کند.
4- رسانه ملی باید شیوه «نصیحتگویی» را کنار گذارد چراکه دوره نصیحت مخاطب گذشته و در حال حاضر، دوره گفتگو با مخاطب است. در غیر این صورت «اثر بومرنگی پیام» یا همان اثر عکس و لج کردن مخاطب با رسانه ملی، ادامه خواهد داشت.
5- باید خانواده، مدرسه و نهاد دین با تغییرات نسلی هماهنگ و همراه شوند تا در نظام ترجیحات فردی و تعیین سبک زندگی، با افراد جامعه دیالوگ و تفاهم داشته باشند.
6- رسانه ملی باید یک اتاق فکر مستقل با حضور همه سلایق متشکل از جامعهشناس، روانشناس اجتماعی، سیاستمدار، ارتباط-شناس، رسانه شناس و... تشکیل دهد.
منبع: موسسه فرهنگی مطالعاتی صراط مبین
نظر شما :