گزارش نشست «آزادی» از مجموعه نشست های چالش های انقلاب اسلامی در دهه پنجم
دکتر کوشکی: در آینده جمهوری اسلامی باید تمرین آزادی اندیشه کنیم
دکترصادقی: هیچکس حق ندارد به نام حفظ استقلال، آزادیهای مشروع را سلب کند
به همت معاونت فرهنگی- اجتماعی پژوهشگاه، دومین نشست از سلسله نشستهای چالشهای انقلاباسلامی در دهه پنجم با موضوع «آزادی» بعد از ظهر روز سه شنبه 23 بهمن 1397 با سخنرانی دکتر محمدصادق کوشکی و دکتر محمود صادقی در سالن حکمت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
دکتر کوشکی به عنوان سخنران نخست این مراسم در پاسخ به این سؤال که مردم در ابتدای انقلاب چه برداشتی از شعار «آزادی» داشتند، گفت: آزادی یک واژه وارداتی در فرهنگ ماست، بدین معنا که ما قبل از ورود مدرنیته به کشور خود با چنین مفهومی مواجه نبودیم و در فرهنگ ایرانی و اسلامی خود چنین مفهومی نداشتیم. ما تا قبل از عصر قاجار وقتی صحبت از آزادی میشد، نقطه مقابل رقیت یا بندگی را در نظر میگرفتیم. به همین خاطر وقتی میگفتیم فردی آزاد است، تنها بدین معنا بود که بنده نیست.
وی افزود: وقتی در فرهنگ اسلامی ما نیز از حر سخن رانده میشد، این انسان حر اولین خصوصیتش این بود که بنده نیست و در نقطه دوم، وقتی صحبت از آزاد بودن فرد میشد، گاهی اوقات مفهوم ارزشی منفی را در چارچوب دینی پیدا میکرد و به معنای فردی که بنده خداوند نبوده و طاغی است، قلمداد میشد. یک زمانی هم بحث آزاد و آزادی برای کسی به کار گرفته میشد که در حبس نیست. بنابراین اینها عرصههایی بودند که ما تا عصر قاجار، مفهوم آزادی را برایشان به کار میبردیم.
کوشکی در ادامه گفت: از عصر قاجار به بعد مفهوم «لیبرته» در فرهنگ ما به مفهوم آزادی ترجمه شد، ولی اصل مفهوم آن همان لیبرتهای بود که در زبان لاتین بعد از مدرنیته رایج شده بود. اتفاقی که در عصر قاجار افتاد این بود که به دلیل تماس با تمدن غرب، واژه لیبرته به آزادی ترجمه شد و در انقلاب نیز از واژه آزادی استفاده شد و وقتی از مؤسس و رهبر انقلاب معنای آن پرسیده میشود، ایشان به صراحت میگویند: «آزادی از بند قدرتهای استکباری مقصود ماست و کمتر در کلام ایشان آزادی از دولتهای استبدادی به کار میرود. در واقع آزادی در کلام ایشان به مفهوم «کسب استقلال» است.
محمود صادقی نیز در پاسخ به این سوال که چه برداشتی از مفهوم آزادی که در شعار انقلاب متبلور شده میکند، اظهار کرد: من گاهی اوقات در واکنش به عبارت طنزآمیزی که گفته میشود در انقلاب نمیدانستیم چه میخواهیم اما میدانستیم چه نمیخواهیم، میگویم که ما به فاصله کمتر از یکسال از پیروزی انقلاب اسلامی در قالب قانون اساسی به تفصیل روشن کردیم که چه میخواهیم و در واقع شک و تردیدی در اینکه چه میخواهیم باقی نگذاشتیم و این نیز یک دفعه متولد نشد و ریشه در اندیشه و آرمانهای تاریخی ملت ایران داشت.
وی افزود: ما اگر به قانون اساسی مراجعه کنیم، متوجه میشویم که مقصود از آزادی همان مفهوم مقابله با استبداد و نفی استبداد بوده و در مقدمه این قانون نیز تحت عنوان شیوه حکومت در اسلام به طور مفصل آمده است. در قسمتی از آن مقدمه آمده که با توجه به ماهیت این نهضت بزرگ، قانون اساسی تضمینگر نفی هرگونه استبداد فکری و اجتماعی و انحصار اقتصادی می باشد و در خط گسستن از سیستم استبدادی و سپردن سرنوشت مردم به دست خودشان تلاش میکند.
صادقی با بررسی قانون اساسی اظهار داشت: در اصول مختلف این قانون، مباحث مربوط به آزادی ها به تفصیل مطرح شده و مشخصاً درباره نفی استبداد، بند ششم از اصل سوم این قانون که در قالب 16 بند وظایف دولت جمهوری اسلامی را ترسیم می کند، آمده است که محو هرگونه استبداد و خودکامگی و انحصار طلبی و در بند هفتم بلافاصله به تأمین آزادیهای اساسی و اجتماعی در حدود قانون اشاره می کند و در بند هشتم به مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خویش تأکید میکند. البته در بندهای دیگر مواردی چون طرد کامل استعمار و جلوگیری از نفوذ اجانب را هم مطرح میکند. این قانون در واقع نفی استعمار خارجی را به عنوان یک قرینه در کنار نفی استبداد داخلی میآورد.
در ادامه دکتر کوشکی عضو هیأت علمی دانشگاه تهران به تشریح دیدگاه خود پرداخت و گفت: از آنجا که جامعه عصر پهلوی فضای خفقان شدید سیاسی را تجربه میکرد، بخشی از اقشار وقتی از آزادی سخن رانده میشد، نبود خفقان سیاسی را میخواستند. برای نمونه، مطبوعات عصر پهلوی بعد از نیمه دوم سال 57، میخواستند رسالت مطبوعاتی خود را بدون ترس از فشارهای ساواک ادامه دهند. اما برای مردمی که شعار استقلال، آزادی میدادند، این آزادی را باید در قید اول و دوم آن جست و جو کرد، یعنی به معنای استقلال و جمهوریت در چارچوب دیانت.
این استاد دانشگاه در ادامه اظهار کرد: کمااینکه وقتی خبرنگاران در پاریس از امام سوال میکنند که شما چه نوع جمهوریتی مدنظر دارید و حد و حریم آن تا کجاست؟ ایشان میفرماید: «جمهوریت به معنای آنچه در جهان مصطلح است، ولی در محدوده قوانین دینی.» البته در اینجا ممکن است گفته شود نیروهایی هم با گرایشهای لیبرالیستی نظیر جبهه ملی و نهضت آزادی در انقلاب حضور داشتند که وقتی از آزادی صحبت میکردند، آن را در معنای اساس تمدنی خود یعنی همان «لیبرته» به کار میبردند. به همین خاطر در فردای پس از انقلاب، کسانی که به این مفهوم از آزادی اعتقاد داشتند در آنجایی که این بخش از آزادی محدود شد، مخالفت کردند.
وی گفت: ادبیات گروههای چپ نیز نشان میداد که وقتی از آزادی صحبت میکردند، مابه ازای آن را آزادی از امپریالیسم یا آزادی برای طبقه کارگر در نظر میگرفتند. اما اکثر کسانی که به عنوان بدنه انقلاب بوده یا آنهایی که راهبر بودند از چهرههایی چون حضرت امام و شاگرادانشان یا عامه مردم که با نگاه دینی به شعار آزادی پرداختند، عمدتاً آزادی برایشان به مفهوم نفی سلطهگری بیگانه یا نفی استبداد سیاسی حکومتی و حق تعیین سرنوشت انسان برای جامعه خودش بود.
این فعال سیاسی اصولگرا بیان کرد: ما در مفهوم دین، طبیعتاً جهانبینی کسی مثل امام یا شاگردان ایشان و همه کسانی که در شکلگیری این انقلاب موثر بودند، از پنجره دیانتشان اتفاق میافتاد. دین، برخی دوراهیها برای انتخاب ما قرار میدهد و از ما میخواهد که راه درست را انتخاب کنیم و فرد مکلف وقتی میخواهد توحید یا معاد را بپذیرد، باید خود به یک درک کافی برسد و اینکه فردی توحید یا سایر اصول دین را برمبنای تقلید بپذیرد، پذیرفته نیست. بعد از پذیرش دین نیز این حق انتخاب برای انسان گذاشته شده و میتواند پایبند به دیانت خود نباشد.
سپس دکتر صادقی به عنوان عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس تأکید کرد: شکی وجود ندارد که از نظر قانون اساسی، مفهوم آزادی به همان معنای متعارفش در نظر گرفته شده است. البته طبیعی است که ما در نظام جمهوری اسلامی بر اساس مبانی هایی که داریم، تفاوت هایی هم در مفهوم آزادی با مکاتب دیگر داریم. ما اگر بخواهیم آزادی در انقلاب را به مفهوم استقلال تلقی کنیم، چنانکه آقای کوشکی نیز به این مفهوم باور دارد، با این کار جایگاه رفیع آزادی را تنزل بخشیدیم. ما در انقلاب شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی سر می دادیم که هریک معنای خودش را داشت.
نماینده مردم تهران در ادامه گفت: در فرهنگ اسلامی نیز انسان مسلمان از حق انتخاب و آزادی انتخاب برخوردار است. بنابراین آزادی در انقلاب و آنچه در قانون اساسی تجلی پیدا کرده، آزادی در بیان، آزادی اندیشه، آزادی مطبوعات، آزادی تشکیل احزاب و جمعیت هاست. کمااینکه در قانون اساسی مشروطه نیز به نوعی با محدودیت هایی، همان مفاهیم منعکس شده بود. مفهوم آزادی از جمله مفاهیمی است که ابهامات زیادی دارد و مفاهیم زیادی از آن ارائه شده است.
وی اظهار کرد: اصل بر این است که انسان آزاد است و از لحاظ روابط حقوقی هیچ قید و بندی ندارد و قیدها نیاز به دلیل دارند. برای نمونه در همین قاعده تسلیط گفته می شود که مردم نسبت به مال و جان خود آزادند که قاعده لاضرر قیدی بر آن وارد میکند و میگوید شما تا جایی آزاد هستی که ضرری به دیگران وارد نکنی. در حقیقت آزادی فرد تا جائیست که به آزادی دیگران آسیب نزند و این مسأله هم در قانون مدنی و هم قانون اساسی ما گنجانده شده است.
صادقی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: من با گوش خود در سال 78 از رهبر معظم انقلاب در دانشگاه تربیت مدرس شنیدم که «استبداد ضد استعداد است و هرجا استبداد است، شکوفایی استعداد نیست.» وجود استبداد و سلب انواع آزادیها باعث میشود که استعدادهای انسان شکوفا نشود و ما باید نگران این باشیم. البته من هیچگاه به آزادی به همان مفهومی که در غرب وجود دارد، معتقد نیستم، اما از یک طرف این نگرانی را دارم که قیدها را آنقدر زیاد کنیم که از اصل خارج شویم. چرا که اصل بر آزادی است.
صادق کوشکی نیز در پاسخ به این سوال که به نظر شما عملکرد مسئولین در حوزه آزادی در 4 دهه اخیر چگونه بوده، گفت: میخواهم توضیحی درباره بخشی از اظهارات آقای صادقی بدهم، زیرا ایشان طوری القاء کردند که انگار از دید من، تنها مفهوم آزادی، استقلال بوده است. در صورتی که اینگونه نیست. بنده عرض کردم که تأکید بیشتر حضرت امام در فرمایشاتی که داشتند این بوده که آزادی به معنای رهایی از بند سلطهگران بیرونی و بینالمللی است، اما اضافه کردم که نقطه مقابل استبداد و حق تعیین سرنوشت نیز جزو مفاهیم رایج واژه آزادی در ابتدای پیروزی انقلاب بوده است.
وی افزود: هیچ دلیلی برای اینکه اصالت در اسلام به آزادی باشد، موجود نیست. صادقی باید برای اینکه ثابت کند در اسلام اصالت آزادی وجود دارد، سند ارائه دهد. ما نمیتوانیم روایتی بیاوریم و آن را چنین ترجمه کنیم که تو آزادی مگر اینکه محدود شوی. البته می توان یک نوع تفسیر باشد ولی معنا نیست. در اسلام اصالت آزادی نداریم و باید دید که از کجای متون دینی ما چنین تعبیری را میتوان ارائه کرد.
محمود صادقی در قسمت دوم سخنان خود با اشاره به اینکه اصل در اسلام بر طهارت، حلیت و برائت است، گفت: متأسفانه ما همه اصول را برعکس کردیم و اصل را بر مبنای مواردی که خودمان دوست داریم، قرار دادیم. البته من به هیچ عنوان نمی گویم که آزادی در اسلام بدون قید است، حتی علاوه بر قیدی که غربی ها می گویند، قید دیگری را هم اضافه کردیم و اگر در آنجا گفته می شود تا جایی آزاد که به دیگران ضرری وارد نسازد، ما می گوییم نه تنها به دیگران که به خود نیز نباید ضرری برساند.
وی افزود: اصل برائت امروزه باعث پویایی فقه شیعه شده است. برای نمونه همین پیشرفت هایی که ما امروز در بحث سلول های بنیادین داریم، مبنای فقهی آن اصل برائت است. پیشرفت هایی که ما در بحث باروری و ناباروری داریم، مبنایش همین اصل است. یکی از رموز شکوفایی تمدن اسلامی رواداری و پذیرش افکار و عقاید دیگران و روح آزادی در دانشمندان اسلامی بوده است و ما بدون این چارچوب فکری امکان چنین رشد چشمگیری نداشتیم.
این نماینده مجلس اظهار کرد: شاید عدهای خوششان نیاید، اما رمز شکوفایی تمدن غربی نیز در آزادی است. اینکه انسان آزاد بوده و میتواند فکر کند و انتقاد کرده و حق مخالفت داشته باشد، باعث تکامل انسان میشود. البته این اصلاً بدان معنا نیست که نباید قیدی وجود داشته باشد یا آزادی غیرمسئولانه باشد.
در ادامه دکتر کوشکی به عنوان استاد دانشگاه اظهار داشت: این درست است که ما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی قانون اساسی را تدوین کردیم و یک اصولی هم به حقوق ملت اختصاص دادیم و در آنجا از آزادی اجتماعات، مطبوعات و امثالهم سخن گفتیم، اما اولین و جدیترین اتفاقی که افتاد، به هر دلیلی این اصول قانون اساسی تا امروز تبدیل به قوانین عادی کاربردی نشدند و این مشکل بسیار بزرگی است. چرا که ما در قانون اساسی آزادیها و حقوقی را برای مردم مانند حق تشکیل اجتماعات در نظر گرفتیم، اما سازوکار لازم برای اجرای درست آن را پیشبینی نکردیم. در همین مورد اگر کسانی بخواهند مطابق قانون از حق راهپیمایی و تشکیل اجتماعات استفاده کنند، نظم در جامعه و زندگی را مختل می کنند.
وی ادامه داد: ما هزاران تجمع میتوانیم داشته باشیم که اولاً مخل به مبانی اسلام نباشد و دوم اینکه مسلحانه نباشد، اما به شدت مخل به امنیت و زندگی مردم باشد. برای نمونه فرض کنید یک عده تصمیم بگیرند برای حمایت از تیم مورد علاقه خود، تعدادی از 4 راههای شهر را مختل کنند، آیا آنها میتوانند به قانون اساسی استناد کرده و بگویند که نه مسلح بوده و نه مخل به مبانی اسلام هستند؟ نکته این است که قاعدتاً مجلس شورای اسلامی باید در طول ادوار خود برای تبدیل این اصول کلی به قوانین کاربردی و منطبق بر زمان تلاش میکرد، اما این اتفاق نیفتاده است.
کوشکی اظهار داشت: امروز گفته می شود هر کس میخواهد تجمعی برگزار کند باید از وزارت کشور مجوز بگیرد، خب اگر وزارت کشور مجوز نداد چه باید کند؟ این مسأله مسکوت مانده و تا جایی که من در جریانم اجازه از وزارت کشور، مطابق قانونی نیست. یا اینکه جای برگزاری تجمع در کجا باشد و امثالهم مواردی هستند که فکری برایشان نشده است. به نظر میرسد که یک کوتاهی جدی هم از سوی دولت ها به منظور ارائه لوایحی روشن برای احقاق این آزادیها و حقوق مصرح قانون اساسی که برای مردم پیشبینی شده و هم از سوی مجلس در ارائه طرحهای مناسب برای کاربردی کردن این اصول وجود داشته است.
وی افزود: حتی قوه قضائیه نیز می توانست در مسأله جرم انگاری یا عدم جرم انگاری در برخی مسائل ورود کند که این اتفاق نیفتاد. به همین خاطر، اصول مربوط به آزادی در قانون اساسی بر زمین مانده و هر کس به سلیقه خودش با آن رفتار می کند. تفاوت ها در بحث آزادی در اسلام و غرب بسیار هستند، به نحوی که ما می توانیم شباهت های میان آنها را اقل ممکن در نظر بگیریم.
محمود صادقی نیز خاطر نشان کرد: یکی از قیود آزادی، استقلال و تمامیت ارضی است. منتها قانون اساسی این موضوع را زیباتر بیان میکند و اشعار میدارد که در جمهوری اسلامی ایران، آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه آحاد ملت است و هیچکس حق ندارد به نام حفظ استقلال، آزادیهای مشروع را هرچند با وضع قوانین و مقررات سلب کند. این کاری بود که رژیم شاه میکرد.
وی افزود: این قانون اساسی میثاق و ثمره خون شهدای ماست و بسیار مهم است. چرا که خیلی از دولتها و قدرتها ممکن است آزادیهای مصرح در این قانون را برنتابند. ما باید برای آن هزینه دهیم و اتفاقاً باید در نطق مجلس خود از آزادی بگوییم و از آزادیهای مردم دفاع کنیم. مطابق سوگندی هم که ما در ابتدای ورود به مجلس میخوریم باید از آزادیهای مردم دفاع کنیم. ما اگر میخواستیم قرائت طالبانی از اسلام کنیم که قرنهاست وجود داشته و چیز تازه ای نیست. اما دفاع از آزادیها از افتخارات مردم سالاری دینی است.
صادقی در بخش دیگری از سخنانش در پاسخ به سوالی که آیا جایگاه «ولی فقیه» را انتخابی میداند، گفت: این جایگاه همانطور که در قانون اساسی آمده است، انتخابی بوده و ولی فقیه باید توسط خبرگان ملت انتخاب شود. اما در انتخاب او مطابق قانون شرایطی وجود دارد که فرد منتخب باید حائز آن باشد و خبرگان نیز نمیتواند هر فردی را به عنوان ولی فقیه انتخاب کند. همچنین این جایگاه مادامالعمر نیست و تا زمانی است که فرد منتخب از شرایط رهبری که در قانون ذکر شده، عدول نکند.
این صحبتها، واکنش صادق کوشکی را در برداشت. به نحوی که او با اشتباه خواندن واژه انتخاب برای این موضوع، جایگاه رهبری را تعیینی و کشفی دانست و گفت: ولیفقیه برخلاف آنچه آقای صادقی میگوید، انتخابی نیست، بلکه فرد دارای شرایط، باید توسط مجلس خبرگان رهبری که مورد اعتماد مردم است، کشف و معرفی شود.
اما صادقی با خواندن متن قانون، بار دیگر بر حرفهای خود اصرار و تأکید کرد که در قانون واژه «انتخاب» آمده است و الفاظ محمول هستند بر معانی عرفیه، لذا باید همان برداشتی را از عبارات قانون اساسی کرد که هرکس با خواندن آن میکند و تفسیر و تبیین آن به معانی دیگر صحیح نیست.
دکتر کوشکی نیز در ادامه گفت: برخی از موادی که در لیبرته جزو آزادی و حق است، در مفهوم دینی ما آزادی نیست، بلکه تکلیف است. برای نمونه، یک شهروند در مغرب زمین اگر بخواهد یا بداند میتواند حاکم خودش را در خصوص تخلفاتی به چالش بکشد و این حق اوست. اما در حوزه دین، برای کسانی که در این چارچوب هستند، نهی از منکر درباره حاکم ضروری و واجب است. یعنی اگر بنده چارچوبهای دین را پذیرفتم نمیتوانم بگویم دلم نمیخواهد تخلفات یک مسئول را بازگو کنم، چون تکلیف دارم.
کوشکی بیان کرد: آزادی در اسلام کاملاً در منظر مسئولیت است، یعنی هرجا انتخابی برای فرد گذاشته می شود، در برابرش دارای مسئولیت است چه در پیشگاه الهی چه در پیشگاه جامعه، بنابراین هرجا حق انتخابی قرار داده شده، فرد باید پاسخگو باشد. ما اگر این تعبیر را به کار بریم که آزادی اصل است، باید حوزه آن را مشخص کنیم. اگر ما بخواهیم مفهوم آزادی را به معنای یک اصل قرار دهیم، محصولاتی خواهد داشت که آن را نمی توانیم توجیه کنیم.
این استاد دانشگاه در پایان اظهار داشت: بحثی را که ما باید در آینده جمهوری اسلامی آن را تمرین کنیم، بحث آزادی اندیشه است. اگر آزادی اندیشه نباشد تمدن سازی و رسیدن به یک حیات مدنی ممکن نخواهد شد. اما آزادی اندیشه مختص به اندیشه ورزان و در حوزه اندیشه است و اندیشمند بودن تعریف و استانداردی دارد. یعنی به صرف اینکه بنده مدعی اندیشمندی باشم نمیتوانم موجب تضعیف حقوق و آبرو و آزادیهای دیگران شوم. آزادی اندیشه از ضروریات بوده و اندیشه ورزان باید برای آن چارچوبهایی معین کنند.
در انتها مهمانان به سؤالات مطرح شده از سوی حاضران پاسخ گفتند.
نظر شما :