گزارش نشست مهمان افلاک؛
دکتر شهبازی: امروز جامعه، بیش از هر زمان دیگری به شادی و امید نیاز دارد
پژوهشکده ادبیات فارسی با همکاری معاونت فرهنگی اجتماعی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به مناسبت شب عرس، شب درگذشت مولانا جلال الدین بلخی، شاعر و عارف نامدار ایرانی، نشستی با عنوان مهمان افلاک برگزار کرد. این نشست با سخنرانی دکتر ایرج شهبازی روز چهارشنبه 28 آذر ماه 1397 در سالن حکمت برگزار شد. دکتر شهبازی در سخنانی با عنوان«سرشت شادمانه هستی: درنگی در علل شادمانی بی پایان مولانا» جامعه امروز را به دلیل شرایط خاص اجتماعی بیش از پیش نیازمند امید و شادی دانست و گفت: در این ایام، ناامیدی و غم بیش از هر آسیب دیگری مخرب است؛ آزادی، آبادی و جوانمردی مثلثی است که علت آن شادی و امید است و نیز خود معلول این هر سه است. پیام آشکار مولانا در اندیشه ها و آثارش نیز شادی عمیق است که کمتر حادثه بیرونی توان تأثیر گذاشتن بر آن را دارد.
دکتر شهبازی غم های انسان را به چهار دسته تقسیم کرد: 1. غم هایی که به سبب ساختار و طبیعت انسان اجتناب ناپذیرند مانند غم مرگ عزیزان، پیری و بیماری و...؛ 2. رنج ها و غم های بیهوده و ناپسند مانند جهل، گناه و رذایل اخلاقی. 3. رنج ها و غم های والا که عیار انسانیت ماست و هرچقدر بیشتر باشد، ما انسان تریم مانند غم کمال، غم عشق و... 4. غم های بیمارگونه مانند افسردگی که نیازمند درمان است. البته ذات برخی انسان ها گرایش بیشتری به غم و ذات برخی دیگر به شادی تمایل دارد و اگر آن را از هریک بگیریم دلتنگ می شوند. تربیت مولانا به گونه ای بود که فقیه و واعظ باشد. در همین مقام مولانا بر ضرورت شادی آگاه بوده و شاهد مثال های فراوانی در آثار او گویای این مطلب است. این شادی پس از شمس نیز افزون شد. مولانا پیوسته توصیه می کند در انتخاب دوست، راه و مکتب و استاد ببینید آیا آنها شما را شاد می کند یا غمگین. مبارزه با عقل فلسفی ما را غمگین می کند و گوهر عقل خنده است؛ از همین روی در انتخاب درستِ هر یک از اینها وجود ما شاد می شود. البته این سخن بدان معنا نیست که مولانا فارغ از دشواری ها و مشکلات زندگی بوده است. شرح حال او نشان می دهد که او از زمان کودکی مشکلات و رنج های فراوانی را متحمل شده، اما انسان های خام با ظفر در امور دنیا به شادی می-رسند و انسان های بزرگ حتی با شکست هم توان کشف شادی وجودی دارند.
شهبازی ادامه داد: سرچشمه های شادی مولانا یکی شادی ذاتی و درونی او بوده است. او خود را بدون داوری های درست و غلط دیگران پذیرفته بود و این خود شادی آفرین است. دیگر عشقی که در وجود او بود. عشق، خود شادی آفرین است و در نهایت محقق کردن خود بدون نقاب و سانسور. خود سانسوری در وجود انسان، می تواند ریشه غم باشد. در این شرایط در واقع وجود واقعی انسان زیر انبوه نقاب ها مدفون می شود. درک شادی و غم عمیق و پذیرفتن غم های اجتناب ناپذیر یکی دیگر از دلایل شادی مولاناست و در نهایت شمس تبریزی عامل دیگر شادی او بوده است. دکتر شهبازی در هر یک از این موارد شاهد مثال هایی نیز از آثار مولانا نقل کردند.
درادامه مراسم گروه موسیقی دلنوازان به اجرای موسیقی پرداختند.
نظر شما :