دکتر آموزگار: این تهمت را بر خودمان نپذیریم که بی تاریخ بوده ایم
دومین نشست از سلسله نشستهای "همکاری های بین رشته ای تاریخ و باستانشناسی" با موضوع "فرهنگ، تاریخ و باستانشناسی ایران" با سخنرانی دکتر ژاله آموزگار و دکتر جواد نیستانی به همت پژوهشکده علوم تاریخی پژوهشگاه علوم انسانی در تاریخ 25 تیرماه 1397، در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
دکتر ژاله آموزگار به عنوان سخنران اول بحث خود را براساس کتیبه های ایران باستان آغاز کرد و با تاکید بر آن که اگر باستانشناسان نبودند و این کتیبه ها را در اختیار مورخان و زبان شناسان نمی گذاشتند طبعا حرفی برای گفتن وجود نداشت ادامه داد: زبانها و کتیبه ها همیشه وسیلهای بوده اند که تاریخ را هویدا کنند. این نقص را همواره بر ایرانیان وارد آوردهاند که تاریخ خود را ننوشته اند لذا آن چه مرا به راه زبانشناسی کشاند این بود که جوابی بر این ادعا پیدا کنم. آیا کتیبه بیستون، نقش رستم، کعبه زرتشت و بسیاری دیگر از کتیبه ها که همزمان با همان دوره نگارش شده اند، چیزی به غیر از تاریخ هستند؟ تاریخی که بسیار معتبر از نوشتههای هرودوت است که چند قرن بعد از دیگران شنیده و نوشته شده است. معمولاً تاریخ را به دو بخش قبل از تاریخ و پس از تاریخ تقسیم می کنند و مبنای آن را اختراع خط میدانند اما نمیتوان قائل بر این شد که قبل از اختراع خط تاریخ وجود نداشته است.
دکتر آموزگار در ادامه در مورد سابقه نگارش رویدادها و قوانین و اندیشهها بر سنگ و لوحه را مواردی را مطرح کرد و با اشاره به استوانه کوروش بزرگ که باستانشناسان در کاوش های خود کشف کردند گفت: در کنار اطلاعات زبانشناسی و باستانشناسی این استوانه، آن چه که از اهمیت بیشتری برخوردار است، برداشت تاریخی است که می توان از آن به دست آورد. سپس به کتیبه بیستون اشاره کرده و علاوه بر این که آن را یک داده باستانشناسی مهم دانستند نکات خاص تاریخی آن را نیز بیان کرد. از جمله این که به صورت عمدی در شاهراهی مهم حک شده و مطالب کتیبه اطلاعات مهمی از شجرنامه داریوش شاه، فهرست با ارزشی از اسامی کشورهای تحت فرمان هخامنشیان و گاهشماری این رویدادها را دربر دارد.
دکتر آموزگار سپس در مورد دوران ساسانی شده و توضیح داد: دوره ساسانی اگر چه به زمان ما نزدیک تر است و مورخان بسیاری نیز در این باره نوشتهاند اما کماکان کتیبه های برجای مانده از این زمان هستند که بیشترین یاری را به ما می دهند. شاپور ساسانی در کتیبه اش در کعبه زرشت نسب نامه، اعتقادات مذهبی، لشگرکشی ها و بالاخص شکست رومیان را بیان کرده است که چون مربوط به همان زمان است ارزش بسیاری دارد. یکی از نکات مهم در این کتیبه نام بردن از زنان است که نشان می دهد در آن زمان زنان نیز در جامعه جایگاه ویژه ای داشتند. دیگر کتیبه، کتیبه «کرتیر» است که در متن آن روند گام به گام قدرت گیری خود را به تصویر کشیده که این اطلاعات در هیچ کجای دیگر قابل دریافت نیستند جز در همین کتیبه. کتیبه دیگر کتیبه نرسه در پایکولی است که در واقع این سه کتیبه چون در برهه های بسیار حساسی از تاریخ ساسانی نقر شده اند بسیار مهم هستند و بخشی از تاریخ ساسانی را به شکل ناب و نه نقل قول ارائه می کنند.
وی در پایان عنوان کرد: پس نباید گفت که ما تاریخ خود را ننوشته ایم. ما در یافتن کتیبه ها مدیون باستانشناسان هستیم، در کاویدن نکاتش مدیون زبانشناسان و در نتیجه گیری و تحلیل مدیون تاریخ نویسان هستیم و این تهمت را بر خودمان نپذیریم که بی تاریخ بوده ایم.
دکتر جواد نیستانی دیگر سخنران این جلسه کلام خود را چنین آغاز کرد: واقعیت آن است که دانشجویان باستانشناسی با گرایش قبل از اسلام نیازمند بررسی منایع اسلامی هستند اما چندان به دنبال شناسایی این منابع نبوده و نیستند که بتوانند روایات واقعی را از غیر واقعی تشخیص دهند. آن چه که در ایران به نام مطالعات میان رشته ای اتفاق افتاد زایش درستی نداشت. در فرانسه در سال 1920 مکتب آنال شروع به فعالیت کرد و اساس اندیشه این مکتب این بود که روایتگر محض تاریخی نباشیم و آن را با تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه پیوند دهیم. اما این اتفاق در مطالعات ما جای ندارد و دانشجویان نمی توانند موضوعات خود را با زمینه تاریخی پیوند دهند. مطالعات میان رشته ای نیز عملا از سال 1940 در غرب باب شد. اما تجربیات نشان می دهند که نظام آموزشی ما تنها به وارد کردن این عنوان بسنده کرده و عنوان میان رشته ای به هیج وجه در نظام آموزشی ما تبین نشده و دانشجویان نمی توانند به درستی از آن استفاده کنند. مشکل بعدی در مورد استفاده از رویکردهای نظری است که دانشجویان اصرار به استفاده از این عنوان در رساله های خود دارند در حالی که به آن مسلط نیستند. واقعیت آن است که بدون همکاری بین رشته های مختلف تحقیقی همه جانبه صورت نمی گیرد و مشکل اصلی بر این است که چگونه می توان این همکاری را عملی کرد که باید در گام اول محقق این مهم را دریابد که تا منابع را نشناسد، نمی تواند تحقیقی کامل ارائه کند.
نیستانی افزود: در رابطه با ضرورت همکاری رشته ها با هم میتوان به این اشاره کرد که برای نمونه در رشته تاریخ رساله هایی در زمینه سکه شناسی کار شده که در بین اساتید هیچ سکه شناسی وجود ندارد یا مواردی هستند که منابع تاریخی آن دوره را بسیار پر رونق معرفی کرده اند اما نتیجه آزمایشات انجام شده بر روی سکه های آن دوره این است که سکه ها فاقد ارزش هستند پس آن دوره نمی تواند پر رونق بوده باشد یک نمونه دیگر مسجد «استرآباد» است که من شخصا جهت بررسی آن رفتم. مناره بنا کتیبه ای از دوران سلجوقی داشت اما منبع رجالی نگارش شده در این باره عنوان کرده که برخی این بنا را به دوره سلجوقی نسبت می دهند اما با ایراد شواهدی نشان می دهد که تنها مناره آن سلجوقی است اما کل بنا مربوط به دوره سلجوقی نیست.
نیستانی در پایان تأکید کرد: در دانشگاهها و در ارتباط با کار باستانشناسان گریزی از استفاده از منابع تاریخی نیست؛ پیوند واقعی در یک کار عملی درست بین باستان شناسی و دیگر رشته ها متاسفانه بیشتر به شکل صوری است، نه واقعی. امیدوارم این جلسه که در مورد پیوند بین باستانشناسی و تاریخ برگزار شد و عملا به نقد نظام آموزش عالی کشور رسیده است، در نهایت به اتفاقی مثبت در این زمینه منجر شود.
نظر شما :