گزارش نشست «ضرورت بازنگری در مبانی نظری روش تحقیق در ادبیات عرفانی»
در راستای اجرایی کردن تفاهم نامه همکاری میان پژوهشگاه علوم انسانی و قطب علمی تحقیق در متون حکمی و عرفانی دانشگاه اصفهان، در بهار سال 1395جلسات متعددی میان آقای دکتر محمد محمدنژاد، رئیس پژوهشکده زبان و ادبیات پژوهشگاه و آقای دکتر میرباقری فرد، مدیر قطب علمی تحقیق در متون حکمی و عرفانی، برگزار شد و مقرر گردید که قطب علمی دانشگاه اصفهان چندین کارگاه و نشست با همکاری پژوهشکده زبان و ادبیات برگزار نماید که نخستین آنها، «کارگاه آموزشی به کارگیری تخصصی رایانه در تحقیقات زبان و ادبیات فارسی» بود که در 1395/11/25 در سالن ادب برگزار گردید.
«ضرورت بازنگری در مبانی نظری روش تحقیق در ادبیات عرفانی» نیز نخستین نشستی است که در چارچوب تفاهم نامه فوق، با سخنرانی دکتر سیدعلیاصغر میرباقریفرد مورخ 25 مهرماه 1396 برگزار گردید.
در ابتدای این جلسه که استادان پژوهشکده زبان و ادبیات و برخی دانشجویان تحصیلات تکمیلی حضور داشتند، دکتر محمد نژاد با اشاره به سابقه همکاری میان پژوهشکده زبان و ادبیات با «قطب علمی تحقیق در متون حکمی و عرفانی» و خوشامد گویی به حاظران و تشکر از سخنران جلسه، بر ضرورت تداوم این جلسات تأکید و خواستار برگزاری جلساتی در موضوع مولوی و شمس پژوهی شد.
دکتر میر باقری فرد نیز در آغاز سخنرانی با اشاره به ضرورت و اهمیت موضوع سخنرانی، گفت: «یکی از برنامه های قطب علمی تحقیق در متون حکمی و عرفانی، بررسی و نقد مبانی روش تحقیق در ادبیات عرفانی بود که از 1385 تا سال 1390 به طول انجامید. این سخنرانی حاصل این تحقیق و تحقیات بعد از آن است که حدوداً یازده سال صرف آن شده است. پژوهشهای عرفانی ظرفیتهای فراوان و متنوعی دارد زیرا بخش اعظم و مهمی از آثار ادبی و فرهنگی ما را آثار عرفانی تشکیل می دهد. علی رغم اقبال فراوان پژوهشگران به تحقیق در آثار عرفانی، آسیبهایی هم در این حوزه وجود دارد که از این میان می توان به «برنامه محور و هدفمند نبودن پژوهشها» و «نبود مبانی نظری برای روششناسی پژوهشها»، «متناسب نبودن کمیت و کیفیت پژوهشها» اشاره کرد. این عوامل موجب شده اند تا بسیاری از حوزه های عرفانی مغفول بمانند و بسیاری از کارها نیز تکراری و تقلیدی باشند.»
وی تأکید کرد: «برای برطرف کردن مشکل مبانی نظری روش تحقیق، در گام نخست باید ساختاری کلی از عرفان اسلامی ارائه گردد که در آن مرزبندی دقیق و متناسبی با اقتضائات عرفانی اسلامی رعایت شده باشد. بهتر است عرفان اسلامی به دو سنّت اول و دوم تقسیم شود. سنت عرفانی اول از آغاز پیدایش عرفان تا سده هفتم هجری را شامل می شود و سنت دوم از سده هفتم به بعد را در بر میگیرد. این دو سنت با هم تفاوتهایی دارند که در تحقیقات عرفانی باید مد نظر قرار گیرد.»
- تفاوت در غایت و هدف: در هر دو سنت غایت و هدف، معرفت است اما تفسیر متفاوتی از معرف ارائه می دهند. در سنت اول عرفانی، معرفت بر دو رکن انسان و خدا استوار است اما در سنت دوم ، معرفت بر سه رکن خدا، انسان و هستی استوار است.
- تفاوت در رویکرد و روش: در سنت اوّل روش شناخت خدا بر کشف و شهود نهاده شده است امّا در سنت دوم علاوه بر کشف و شهود از عقل و نقل نیز یاری گرفته می شود.
- تفاوت در موضوعات و مفاهیم: دیگر تمایز دو سنّت در موضوعات و مفاهیم و رده بندی آنهاست. مثلاً در سنت اول تجلی را ذیل حال مشاهده م یگنجانند ولی در سنت دوم تجلی با دید هستی شناسانه دیده می شود.
- تفاوت دیگر در زبان است: در سنت اول با عنایت به این که اساس کار بر کشف و شهود بود، عرفا می کوشیدند تا تجربیات عرفانی خود را به زبانی بیان کنند لذا هر کس با زبان خود تجربیات و مشاهداتش را بیان می کرد از این رو در سنت اول اصطلاح عرفانی وجود ندارد و برخی کلمات دارای چندین معنی هستند و هر عارفی آن را به معنای خاص خود به کار برده است. اما در سنت دوم اصطلاحات عرفانی پیدا می شود که معنای ثابت و مشخصی دارند مانند حضرات خمس و فیض اقدس... .
- تمایز دیگر در نظام تعلیم و تربیت است: نظام تعلیمات عرفانی، در سنت اول مبتنی بر مرید و مرادی است اما در سنت دوم بر محور استاد و شاگردی استوار است.
نظر شما :