در گفتگو با دکتر موسی نجفی درباره رابطه عدالت و مشروطه‌خواهی : عدول از عدالت به نفع آزادی

۲۷ شهریور ۱۳۹۶ | ۱۵:۱۲ کد : ۱۵۶۰۴ اخبار اساتید پژوهشگاه
تعداد بازدید:۱۹۷۹

 عمدتا انقلابها با دغدغه عدالت آغاز می شود. این مسئله می تواند درباره انقلاب مشروطه نیز صادق باشد. برای درک بهتر این مسئله به گفتگو با یکی از اساتید و محققان حوزه مشروطه نشستیم. دکتر موسی نجفی تالیفاتی چون «فلسفه تحول تاریخ در شرق و غرب تمدن اسلامی»، «اندیشه تحریم و خودباوری»، «ان‍دی‍ش‍ه‌ س‍ی‍اس‍ی‌ و ت‍اری‍خ‌ ن‍ه‍ض‍ت‌ ح‍اج‌آق‍ا ن‍ورال‍ل‍ه‌ اص‍ف‍ه‍ان‍ی»‌ و «تاریخ تحولات سیاسی ایران» را با موسسه مطالعات تاریخ معاصر منتشر کرده است.

آیا از نظر جناب عالی حکومت قاجار و به خصوص دوره ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه را باید حکومتی سراسر استبداد و غیر عادلانه دانست و یا آنکه در این زمینه اغراق شده است؟

نه این طور نبوده است. از نظر بنده مورخین در دوره پهلوی برای آنکه مشروعیتی برای سلاطین پهلوی ایجاد کنند و مشروعیت رضاشاه و محمدرضا شاه را بیشتر جلوه دهند، در باب بی‌کفایتی و سیاه بودن دوران قاجاریه و عدم عدالت در آن دوره اغراق کردند تا بدین وسیله بتوانند خودی نشان دهند و در آیینه ضعف و بی کفایتی قاجار از قدرت و اراده خود بیشتر صحبت کرده باشند. درواقع این سیاه نمایی بیشتر در دوره پهلوی رواج یافت. مثال دوره پهلوی در این مورد مانند انسانی است که خودش زشت باشد و بهره کمی از زیبایی دارد؛ اما در بیان زشتی رقیب بیش از اندازه اغراق می‌کند تا با زشت نشان دادن رقیب خود را زیبا جلوه دهد. البته باید به این نکته نیز اشاره کرد که حکومت قاجار حکومتی آنچنان مردمی و عادلانه نبوده است و نسبت به دوره قبل که صفویان حکومت می‌کردند، و حکومتی مردمی بودند، در این مسئله ضعف و کاستیهایی داشتند. اما می‌توان گفت که حکومت قاجار نه به اندازه صفویان مردمی بود و نه به اندازه پهلوی وابستگی داشت و به نوعی علاوه بر آنکه از لحاظ تاریخی بین این دو حکومت بود از لحاظ رفتار حکومتی هم بین این دو قرار داشته است.

جنبش مشروطه را تا چه حد در راستای تحقق عدالت در ایران می­‌دانید؟

بی‌شک عدالت‌خواهی یکی از خواسته‌های اصلی و اولیه مردم و مشروطه‌طلبان بود. چنانچه می‌توان گفت جنبش مشروطه در ابتدا جنبش «عدالت خانه» بود. درواقع جنبش مشروطه در ابتدای امر براساس عدالت خواهی و رفع ظلم در ایران شکل گرفت و در ابتدا هم در چند مورد تلاش­ محدودی در این باب انجام شد و بعد از مدتی کم کم اندیشه عدالت در جامعه به صورت گسترده‌تری مطرح شد؛ ولی به‌تدریج این موضوع تحت تأثیر عوامل دیگری قرار گرفت. به عبارتی به مرور زمان، اندیشه عدالت در سایه و ذیل اندیشه آزادی و حکومت قانون مطرح شد و موضوع آزادی و حکومت قانون پررنگ‌تر شد. به این معنا که ابتدای امر تقاضای جامعه ایران عدالت در مقابل ظلم بود و این موضوع در رأس خواسته‌های مشروطه‌طلبان قرار داشت؛ اما بعدها این عدالت تبدیل به آزادی در مقابل استبداد شد، یعنی موضوع عدالت نیز تحت‌الشعاع مسائلی چون آزادی قرار گرفت.

 

دین و مذهب در عدالت‌خواهی جامعه تا چه حد موثر بوده و چه جایگاهی داشته است؟

قضیه مشروطه در اصل از تلفیق دو جریان حاصل شده است. جریان اول جریان نوگرایی غربی بود که بیشتر به دنبال تحولات اروپا بود و در جریان مشروطه هم مباحثی چون دموکراسی و آزادی را مطرح کرد و اصول خود را براساس اصول اروپایی در این مسئله شکل داده بود. جریان بعدی هم جریان بیداری اسلامی مشروطه بود که به نوعی بیداری اسلامی پس از نهضت تنباکو محسوب می‌شد. به هر حال این نهضت در یک جامعه اسلامی شیعه پیاده شده بود و رهبران مذهبی و علما و مردم مسلمان به آن دل داده بودند و برایش تلاش کردند. پس نقش مذهب در این قضیه و پیدایش نهضت بسیار مهم است و در تداوم آن هم اهمیت داشته است، ولی میزان تاثیر آن در پیدایش بیشتر از تداوم بوده است. بدین معنا که در آغاز پیدایش مشروطه، نقش دین و مذهب پررنگ‌تر بود؛ اما با گذشت زمان و اتفاقاتی که در مسیر مشروطه بالأخص بعد از پیروزی آن افتاد، باعث شد تا نقش دین و مذهب به مانند زمان آغاز نهضت مشروطه پررنگ نباشد. یعنی وجهه دینی در پیدایش این نهضت غالب‌تر بوده است ولی در تداومش آنقدر تاثیر نداشته است. از این رو مشاهده می‌شود که در مسیر تداوم آن و عدول از اصولی چون عدالت، به‌تدریج موضوعاتی چون مشروطه مشروعه مطرح می‌گردد که همین موضوع نشان از کمرنگ شدن شریعت و موضوعاتی چون عدالت در جنبش مشروطه دارد.

 

دغدغه مردمی که در جنبش مشروطه حضور داشتند تا چه حد با کلید واژه عدالت قابل تشریح است و اینکه آیا مردم عادی به دنبال عدالت بودند؟

بله مطمئنا همین بوده است و برای مردم عادی بحث و دغدغه اصلی همان عدالت بوده است؛ زیرا دغدغه اصلی مردم مسائلی چون عدالت بود. درواقع درک مردم عادی از مسائلی چون دموکراسی و آزادی، آنگونه که روشنفکران مطرح می‌کردند، کمتر بود. با این حال یک سری جریانات سیاسی اتفاق افتاد که باعث شد آرام آرام بحث دولت به سوی آزادی کشیده شود. تا زمانی که بحث بر سر عدالت مطرح بود، مشخص و معلوم بود که مردم چه می‌خواهند، اما وقتی که بحث آزادی مطرح شد و از آنجا که این مسئله مشخص نبود و قید و بند مشخص نداشت، باعث شد که یک افراط گرایی و غرب زدگی در نهضت مشروطه به وجود آید. اما به هر حال و در مجموع مطرح شدن مسئله عدالت و آزادی در دوره مشروطه در ایران نشان دهنده بالا بودن ظرفیت در جامعه ایران بوده است.

 

می‌­توان گفت که حکومت قاجار نه به اندازه صفویان مردمی بود و نه به اندازه پهلوی وابستگی داشت و به نوعی علاوه بر آنکه از لحاظ تاریخی بین این دو حکومت بود از لحاظ رفتار حکومتی هم بین این دو قرار داشته است.

به نظر شما عدالت در چه حوزه‌ای نمود داشته است. در کدام حوزه پررنگ‌تر بوده است؟

این عدالت در حوزه سیاسی نمود بیشتری داشت. عدالت اقتصادی بعدها بیشتر توسط مارکسیستها مطرح شد. مدعیان عدالت سیاسی هم بیشتر لیبرالها بودند و بعدها توسط مارکسیستها هم مطرح شد. به این معنا که عدالت سیاسی بعدها به یک نوع لیبرالیسم منتهی شد. البته در دوره مشروطه هیچ کدام از این مسائل مطرح نبود و بیشتر خود مشروطه مد نظر بوده است. هر چند عدالت نیز بیشتر در حوزه سیاسی و اصلاح ساختارهای سیاسی کشور مطرح بود؛ اما خود مشروطه هدف اصلی مشروطه‌طلبان بود. از طرفی مشروطه جنبش یک گروه خاص نبود، همانطور که اشاره کردم تلفیق دو جریان مختلف بود که هر یک خواسته‌هایی در راستای نگرشهای خود داشتند.

در قانون اساسی مشروطه و متمم آن تا چه حد موضوع عدالت پررنگ بود و آیا مظاهر عدالت در قانون اساسی انعکاس پیدا کرد؟

با توجه به اینکه قانون اساسی مشروطه را مذهبیون و حقوق دانان مسلمان نگارش نکرده بودند و بیشتر ترجمه‌ و برگرفته‌ای از قانون اساسی بلژیک و فرانسه و برخی کشورهای اروپایی بوده است، طبیعی است که نمی‌توانست این مفهوم را نشان دهد و از این حیث مشروطه موفق نبوده است. اصلاحاتی که از لحاظ سیاسی به وجود آمده با موضوع عدالت خیلی منطبق نبوده است؛ زیرا در آن زمان ما در ایران مجلس و پارلمان را نداشتیم و مجلس برگرفته شده از حکومتهای غربی بوده است و در ابتدا هم همه به محاسن آن فکر می‌کردند. بنابراین گرچه ظاهراً تغییراتی از نظر ساختار سیاسی به وجود آمد و نهادهایی چون مجلس ایجاد شد؛ اما این تغییرات لزوماً به معنای تحقق عدالت به مفهوم اصلی آن نبود.

 

بین حضور و یا عدم حضور روحانیون جامعه  و کم رنگ شدن یا پر رنگ شدن عدالت آیا رابطه وجود داشته است؟

قطعا همین طور بوده است. در فضای بیداری اسلامی این روحانیون بودند که می‌توانستند سخن بگویند و در بیرون از این دایره مردم عادی بودند که حرف زیادی برای گفتن نداشتند. روحانیون در آغاز با بسیج مردم علیه حکومت استبدادی، نقش مهمی در تشویق مردم به ایجاد حکومت مشروطه با محوریت عدالت داشتند. چنانچه در نمونه مورد مشروطه، می‌توان آثار حضور روحانیون را در مهاجرت صغری و بعد از آن مهاجرت کبری مشاهده نمود. جنبشی که هدف در آن ایجاد عدالت‌خانه جز اهداف محوری محسوب شده و از خواسته‌های اصلی معترضین و به خصوص روحانیون بود. به عبارتی می‌توان گفت هر کجا حضور روحانیت در مشروطه پررنگ می‌شد، عدالت‌خواهی نیز اهمیت بیشتری پیدا می‌کرد؛ زیرا مفهوم عدالت بخشی از آموزه‌های اساسی تشیع را در بر دارد که یکی از وجوه مهم آن مبارزه با ظلم و استبداد است.

 

روحانیون در آن دوره متاثر از چه عاملی به جنبش مشروطه پیوستند و چرا این اتفاق قبل از آن رخ نداده بود؟

یکی از عوامل مهم و مؤثر در این زمینه نهضت تنباکو است. فاصله زمانی میان نهضت تنباکو و نهضت مشروطه حدود 10 تا 15 سال بوده است و نهضت تنباکو باعث شد که بیشتر روحانیون و علما تشویق شوند که در سیاست جامعه و امور سیاسی دخالت کنند و حکومت را نقد کنند و قبل از آن چنین چیزی خیلی دیده نشده بود.

 

یعنی تحولات و مسائل روز که ناشی از ارتباط با کشورهایی اروپایی بود در این مسئله تأثیر نداشت؟

 خیر، به نظر بنده تحولات روز و مسائل ارتباط با دنیای جدید هم خیلی زیاد در پیوستن علما و روحانیون به نهضت مشروطه تأثیر نداشت. در این رابطه، روشنفکران بیشتر متأثر از تحولات روز بودند تا گروه‌هایی چون روحانیون و همانطور که گفتم مفاهیمی مانند عدالت، در بطن اندیشه سیاسی تشیع و روحانیت وجود داشت و پیش از آن خود را در مسائلی چون جنبش تنباکو به خوبی نشان داده بود. اتفاقاً در این جنبش برخی از به اصطلاح روشنفکران موافق دادن چنین امتیازی به بیگانگان بودند، چون تصورشان بر این بود که با باز شدن پای بیگانگان به کشور و توسعه راه‌آهن می‌توانند به پیشرفت کشور کمک کنند و با گسترش ارتباط با دنیای غرب، راه‌های جدیدی برای توسعه و آبادانی کشور فراهم کنند؛ در حالی‌که روحانیون عکس این قضیه فکر می‌کردند.

 

به نظر شما روشنفکران مفهوم عدالت را چگونه ارزیابی می‌کردند و می‌دیدند؟

روشنفکران مفهوم عدالت را بیشتر در مفاهیمی چون لیبرالیسم و دموکراسی می‌دیدند و هر چه را که در تضاد با آن مفاهیم قرار داشت، مخالف آزادی قلمداد می­‌کردند. به این معنا که فضای مشروطه بیشتر فضایی متاثر از غرب و تمدن غربی بود و مفهوم عدالت به نوعی دچار استحاله شده بود. این استحاله تا جایی بود که آنها با طرح شعارهایی چون از فرق سر تا نوک پا غربی شدن، راه برون رفت از مشکلات را تقلید کامل از غرب می‌دانستند. از این رو موضوع محوری در اندیشه روشنفکران، بیشتر تأکید بر ظواهری چون لیبرالیسم و دموکراسی غربی بود تا عدالت به مفهوم استبدادستیزی آن.  

کلیدواژه‌ها: پژوهشگاه ihcs research center پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی


نظر شما :