دکتر قبادی: اگر کشورهای منطقه به دستآوردهای علوم انسانی توجه می کردند، داعش به وجود نمی آمد
گروه زبان و ادبیات شورای بررسی متون با همکاری دبیرخانه هفدهمین دوره انتخاب بهترین کتاب دفاع مقدس، نشست تخصصی «موانع و راهکارهای ارتقای جایگاه ادبیات داستانی جنگ و دفاع مقدس» را در تاریخ 11 تیرماه 96 در پژوهشگاه برگزار کرد.
در ابتدای این جلسه دکتر حسینعلی قبادی رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ضمن تبریک پیروزی مردم عراق بر خشونت و تروریسم داعش گفت: پیروزی مردم عراق ثابت کرد، خشونت پایدار نیست و می توان با عقل و منطق، جوامع را با هزینه کمتری اداره کرد. در مقابل، ظهور پدیده داعش پیامدهای بی توجهی حکام مستبد کشورهای منطقه به دستآوردهای دانش بشری را نشان می دهد چرا که همیشه علوم انسانی جامعه را به عقلانیت، تعادل، صلح و برادری دعوت می کند. اگر آنها به دستآوردهای علوم انسانی انقیاد می کردند، داعش به وجود نمی آمد. پیام ناب دین مبین اسلام هم تقدم رحمت بر غضب است. و این امید وجود دارد که روزی بشریت به جایگاهی برسد که با درک این پیام و استفاده از دانش بشری زمینه های پیدایش افراطی گری و داعش پروری را از بین ببرد.
وی همچنین با اشاره به روحیه صلح جویی مردم ایران در طول تاریخ گفت: روح پیام انقلاب اسلامی نیز همین بود و جنگ ما نیز یک جنگ دفاعی بود و ما هیچ وقت آغازگر جنگ نبوده و نیستیم اما از موضع بدیهی ترین اصل انسانی یعنی دفاع، وارد معرکه شدیم و این همان چیزی است که ادبیات پایداری باید به آن توجه جدی داشته باشد و البته که در جهت ماندگاری ادبیات پایداری هم نیازمند جذب مخاطبان بیشتری هستیم تا پیام آور نیکی و خیر نیز باشیم.
وی در ادامه با اشاره به عنوان سخنرانی خود؛ «مدخلی بر چشمانداز آیندۀ ادبیات دفاع مقدس برای تبدیل شدن به سنّت ادبی» گفت: اگر ادبیات پایداری نتواند به سنت ادبی تبدیل شود، در حد متون عام و گذرا باقی می ماند. ما باید از شاهکارهای ادبی به ویژه از سرآمدانی چون سنائی غزنوی، فردوسی، عطار، حافظ و ... درس بگیریم چرا که این شاهکار آفرینان ادبیات را به سنت انکار ناپذیر تبدیل کردند.
وی افزود: به نظر بنده باید به تجربه بسیار موفق امثال فردوسی (که شاهنامه را بر مبنای اسطوره نظم میدهد و آن را به کاخی بلند در هنر خلاقانه تبدیل میکند) و سنایی و تا حدودی خاقانی و در اوج آن عطار، مولوی، سعدی و حافظ ـ در برابر تجربه منفی اسطورهزدایانه منوچهری، امیر معزّی، انوری و دیگران ـ توجه کنیم.
دکتر قبادی در ادامه به سرفصل های سنّت ماندگار ادبی اشاره کرد و گفت: به عنوان مقدمه اول به دو مفروض اشاره می کنم:
1- جنگ تحمیلی و دفاع مقدس، بخشی از تاریخ این سرزمین است. هیچ کس نمی تواند ادبیات پایداری و بخشی از تاریخ ایران را نفی کند.
2- بخشی از مواد ادبیات این دوره از تاریخ ایران مربوط به حوزه دفاع مقدّس و پایداری است.
بر پایه این مفروضات می توان مقدمه دومی را نیز در چند بند در نظر گرفت و بر این اساس می توان در زمینه کیفیّت ادبیات مربوط به دفاع مقدس و پایداری مطالبی آسیب شناختی را عرضه کرد:
1- از منظر نقد ادبی و داوری دقیق آثار به صورت دقیق و شفاف و بر اساس معیارهای علمی و مبتنی بر چارچوبهای روششناسانه، تکلیف ما در آثار مربوط به دفاع مقدس و پایداری روشن نیست. ما نمیدانیم منظور ما از ادبیات در این حوزه هر اثر مکتوب به معنای work مثلاً، سند، آثار ژورنالیستی، ادّعاها، شعروارهها، داستانوارههاست یا آفرینشهایی که به نوعی جنبه عمومی هنر را در بر دارند و Art به حساب میآیند، یا آفرینشهایی که واجد ادبیت (Literariness) هستند و به Text تبدیل شدهاند و حامل عظمت اسطورهای دفاع مقدس و اضطرابهای وجودیاند و میتوان آنها را جزء اگزیستنس آفرینشگر خواند؟ کدام یک به ماندگاری فرهنگ و ارزشهای دفاع مقدس و انتقال آنها به نسلهای آینده میتوانند کمک کنند؟
2- مجموعه عظیم آثار رخداد عظیم جنگ تحمیلی و دفاع مقدس (صرف نظر از عوامل، دلائل، چگونگی، فرایند و کیفیت آن) در عرصه فرهنگ و ادبیات، فضا و عناصر و برخی اجزای تمدّن را گره زده است، و توانست با تعمیق بخشیدن به آن، بازگشت به خویشتن شریعتی و آرمانگرایی و اسلامینگری امام خمینی (ره) به سنتّی در عرصه ادبیات تبدیل شود و بسیاری از بنمایههای ادبی را با میراثهای ایرانی ـ اسلامی پیوند دهد.
3- نوعی اسطورهگرایی نوین اما مربوط به میراثهای اسطورهای ایرانی ـ اسلامی در بطن و متن جنگ و به ویژه متنهای توصیفگر مراحل کوتاه دفاع مقدس شکل گرفته است.
4- در فرایند آفرینشهای ادبی در خلال جنگ، اسطورهگرایی بیش از حماسهسرایی بوده است. اما پس از جنگ برعکس (و همین تهدیدی برای جنبه زیباییشناسی ادبیات دفاع مقدس است).
5- نقد ادبی مربوط به ادبیات و جنگ و دفاع مقدس ضعیف، کم حجم، عمدتاً غیر فنّی و عموماً مضمونگرا و محتویپرداز و خالی از مبانی، فنون و شگردهای نقد علمی ادبی است.
6- عموماً در آثار انتقادی تخصصی مربوط به جنگ و دفاع مقدس برای سازههای ادبیت، شیوههای بیانی، ساختارهای زیبایی و شگردهای زبانی و در مجموع برای وجه بوطیقایی آثار سهمی بنیادی اندک قائل شدهایم. حتی در مورد رمز و راز توفیق بزرگان ادبیات خودمان غافل مانده ایم، به عنوان نمونه: این حقیقت مهم که دعوایی میان لفظ و معنی وجود ندارد و زیبایی بیان و تأویلهای زیبایی شناسیک به تعالی معنی و تراوت و تازگی محتوی مدد میرساند، چندان در معرض مداقه قرار نگرفته است. و از چرایی عظمت بیان و راز توفیق و شکوفایی و تجربه عظیم میراثی ادبیات فارسی در ماندگارسازی آموزههای قرآنی در دل تاریخ ادبیات فارسی غافل ماندهایم و از طریق شعر و نثر عرفاتی و تعلیمی و کشف شگردهای بیانی آنان برای غنیسازی ادبیات مربوط به دفاع مقدس محروم شدهایم. از جمله وقتی مولوی تأویلگرایانه این مفهوم قرآنی را در بافتاری عرفانی و اخلاقی بسط میدهد، درس نگرفتیم که:
ای دریده پوستین یوسفان گرگ برخیزی از این خواب گران
یا
صد هزاران دین و دل تاراج شد تا محمد یک شبی معراج شد
7- در عرصه سیاستگذاری، برنامه ریزی، و به ویژه در حمایت های مادی و معنوی، تمرکزگرایی را بر خودشکوفایی و حمایت از این رویکرد ترجیح دادهایم اما مؤلفه هایی که می تواند از وضع موجود در عرصه ادبیات دفاع مقدس به سوی تبدیل شدن به سنت ادبی مدد برساند، به صورت اجمال عبارتند از:
1. باید توجه خود را به ذات بوطیقایی ادبیات متمرکز سازیم و جوهره عوامل تحوّل ادبی را درنظر داشته باشیم و بین تعالی، دگرگونی و تحول، تقویت و ... فرق قائل شویم.اگر می خواهیم ادبیات به سنت تبدیل شود، تحول ادبی ذاتی دارد که باید به تعامل ژانرها، گونه ها و شاخه های آن توجه کنیم.
2. به نوآوریهای عمیقی دست پیدا کنیم و به رئالیسم در مرحله زیباییشناسی عمق ببخشیم.
3. ترجیح جنبههای زیباییشناسی اسطورهگرایی و اسطورهپردازی در درون ساخت حماسی و عبور از تلمیح، تقلید، تکرار (تحلیل مقایسه تجربه موفق پیشتازانه و پیشران طاهره صفارزاده در حوزه ادبیات انقلاب اسلامی، و به دنبال آن قیصر امینپور در شعر مربوط به دفاع مقدس و در حوزه نثر و ادبیات داستانی مربوط به دفاع مقدس، محمدرضا کاتب در آفتاب پرست نازنین و حسن بنیعامری در گنجشگها بهشت را میفهمند ... .) از نظر روانشناسی انسان به ویژه جوان ها به جای قهرمان پروری دوست دارند با سوژه ادبی مورد نظرش هم ذات پنداری کند. اگر ما می خواهیم مخاطبان پایدار داشته باشیم باید به جنبه های اسطوره سازی ادبیات توجه کنیم. اسطوره است که انسان را به کیهان اندیشی، فطرت، خلوص، ابدیت و جاودانگی دعوت می کند.
4. بر مبنای گزارههای یادشده به سمت بیناژانریت حرکت کنیم و در واقع از حماسهمداری صرف به نفع اسطورهگرایی و بنیانهای زیباییشناسی ادبی و مورد پسند مخاطب جوانتر عبور کنیم.
5. با انسانشناسی و ادبیات شفاهی و خاطرات جنگ پیوند بخوریم.
6. با نظام فرهنگی ایران و ادب کلاسیک ارتباط عمیقتر پیدا کنیم.
نکته پایانی اینکه لازم است بطور دائم به سنجش پسند مخاطب بپردازیم تا موفق شویم به راهکاری دست یابیم که مخاطبان خود را گسترش دهیم.
دکتر قبادی در خاتمه سخنانش تصریح کرد: کسانی که وارد حوزه ادبیات پایداری شوند باید واقعا باسواد باشند و بتوانند امثال دیوان سنائی غزنوی را بخوانند و بفهمند کسی که می خواهد داستان نویسی کند باید کلیله و دمنه، مرزبان نامه را بطور مسلط بخوانند و آن را خوب بفهمد و ... در مجموع باید در حوزه ادبیات پایداری کوشش فراوانی بکنیم و دائم به سنجش پسند مخاطب فکر کنیم و اینکه بتوانیم توجه نسل جدید جوانان را به این حوزه جذب کنیم و بر تعداد مخاطبانمان بیفزائیم.
نظر شما :