اضطراب برخاسته از تأخیر در تصمیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
حسینعلی قبادی
استاد دانشگاه تربیت مدرس
و رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
اضطراب برخاسته از تأخیر در تصمیم:
سخنی با هموطنان عزیزی که برای رأی دادن در تردید به سر میبرند.
پل تیلیش (Paul Tillich ) فیلسوف متألّه آلمانی بر این باور است که همواره چند اضطراب همراه آدمی است و او را رها نمیکند. او بویژه در کتاب «شجاعت بودن»، از «اضطراب آگاهی وجودی از عدم»، «اضطراب از پوچی و بیمعنایی» و «اضطراب از محکومیت خویشتن» سخن میگوید.
او این اضطراب سوم را ناشی از خودآگاهی اخلاقی وجودی انسان میداند که انسان را به محکومیت یأس ناشی از گم کردن راه میکشاند و منجر به شکلگرفتن «وجدان معذّب» در وجود انسان میشود که نگارنده آنرا تحاشی از اقدام تاریخی و پرهیز از عمل شجاعانهای که «بودن» آدمی را اثبات میکند، مینامد.
در این جستار باقی ماندن در دودلی برای رأی دادن یا ندادن و اقدام سرنوشتساز تاریخی در این مقطع و مشارکت در انتخابات را به تعویق انداختن، پیش درآمد پشیمانی تاریخی و دچار شدن به وجدان معذّب در آینده خوانده میشود. یعنی اگر در شک بمانیم، و رأی ندهیم، کاری باطل کردهایم که بزودی پشیمان خواهیم شد.
چرا باید از ایرانیان عزیز از پیر و جوان، کاسب و کارمند، کشاورز و کارگر، معلم و دانشجو، فروشنده و کاسب، تاجر و صنعتگر، دانشآموز و دانشجو و ... خواست تا در این موقعیت تاریخی در انتخابات ریاست جمهوری با شور و شعف شرکت کنند و دیگران را نیز به رأی دادن ترغیب کنند؟
ممکن است بخشی از ایرانیان در تردید قرار داشته باشند که در انتخابات ریاست جمهوری 29 اردیبهشت سال جاری، یعنی کمتر از یک هفته دیگر، شرکت کنند یا نکنند و رأی بدهند یا ندهند.
به دیگر سخن، از روی یأس خود را تسلیم تقدیر کنند و بگویند هرچه باداباد، رأی ما تأثیری ندارد. یعنی دستانمان را بالا بگیریم و بگوئیم باد بی نیازی بر ما وزیدن گرفته و باید اسیر تقدیر شویم!
اگر چنین کنیم، دیر یا زود پشیمان میشویم و دچار اضطراب و احساس پشیمانی خواهیم شد و این بدان معناست که ملت بزرگ ایران را تنها گذاشتهایم.
اگر چه پس از انتخابات هفتم اسفند 94 در تهران، همچنین در برخی برهههای تاریخی دیگر مانند انتخابات ریاست جمهوری در بسیاری از مقاطع سالهای گذشته و ... مشخص شد که رأی دادن تأثیر بسیار دارد و روشن شد که سخنان مأیوسان چندان با واقعیت انطباق پیدا نکرده است.
با این حال، ممکن است هنوز کسانی باشند که با ناامیدی از ماحصل کنشهای سیاسی پیشین در اینکه آیا مشارکت مجدد آنها میتواند مؤثر باشد یا نه، تردیدهایی داشته باشند. این جستار خطاب به همین هموطنان است.
دعوی نگارنده آن است که از جهات گوناگون در موقعیت کنونی، رأی دادن بهتر از رأی ندادن است و قطعاً بسیار مؤثر و تعیین کنندهٔ سرنوشت ایران خواهد بود.
این جهات گوناگون عبارتند از: جنبههای اخلاقی، تاریخی، ملّی، تمدّنی، اجتماعی و آیندهنگری. در آغاز سخن از سعدی کمک میگیریم، آنجا که میفرماید:
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل که گر مراد نیابم، به قدر وسع بکوشم
1- رأی دادن به عنوان یک مشارکت اخلاقی، خیرخواهانه و مسؤولیتشناسانه در امری تاریخساز در کمک به تعیین سرنوشت جامعه و همنفسی با مردم: همین که ما در میان گزینههای مختلف با نیتِ بهتر کردن اوضاع به یک نفر رأی میدهیم، حتی اگر آن فرد چندان مورد پسند ما نباشد، چون با نیت بهتر کردن وضعیت اقدام میکنیم و رأی میدهیم، پس عملی انساندوستانه، مسؤولیتشناسانه و خیرخواهانه انجام دادهایم، لذا کاری اخلاقی کردهایم... رأی دادن نوعی اخلاق ورزیدن و جرأت بروز و ظهور یک شجاعت اخلاقی است، اگرچه کاربردی انتخاباتی نیز میتواند داشته باشد.
2- اصل رأی دادن یک کنش آگاهانه در امر خطیر ملّی است و به عنوان یک رفتار و کردار ملّی و کنش در امر ملّی، فراتر از امور شخصی، احساسی و حُبّ و بغضهاست، چون سرنوشت در حال رقم خوردن است. رأی دادن و بروز کنش در انتخابات مانند احساس ما و رفتار ما در برابر نامِ خلیج فارس است، یا در برابر هر یک از نمودها و ارکان تمدّنی ایران میتواند به شمار آید، حضور در خطرگاهها، حضور در گرانیگاه تاریخی مثل ضرورت دفاع در مقابل اشغال سرزمین (واقعیتی که در آغاز جنگ تحمیلی و ... رخ داده بود).
3- رأی دادن به عنوان اقدامی آیندهنگرانه در موقعیت کنونی (رأی ندادن همان کمک کردن به حریفان یا بدخواهان کشور است).
از سوی دیگر در برابر این استدلال که «رأی دادن بیتأثیر است»، این پرسش پیش میآید که رأی ندادن عملاً چه نتیجهای دارد؟ پاسخ این است که در شرایط کنونی، بدتر را جایگزین بد یا نسبتاً خوب میکند. اگر بخواهیم منتظر باشیم که اوضاع کاملاً خوب شود و بهترین کاندیدای موردنظر ما پیدا شود، عملاً یا به این زودیها ممکن نمیشود یا معلوم نیست چه خواهد شد. پس بهتر است امکانات و فرصتها را غنیمت بشماریم و از فرصتها، پلّه پلّه، مرحله به مرحله و به صورت تدریجی، استفاده کنیم. به قول مولوی:
آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
4- رأی ندادن در شرایط کنونی، یعنی تسلیم جبرگرایی و "دترمینیسم" شدن، زیرا جامعه در حرکت است. اگر کسی بخواهد از تعیین سرنوشت کنار بکشد، حرکت جامعه خواه ناخواه او را با خود میبرد. اگر او سراغ جامعه نرود، جامعه و پیامدهای انتخابات به سراغ او خواهد آمد. به قول افلاطون آنان که میاندیشند زرنگتر از آنند که وارد سیاست شوند، بدانند که سیاست از پس آنان خواهد آمد. تردیدی نیست آنکه از عرصههای آزادی برای بهتر کردن امور زندگی فردی و اجتماعی خود بهره نبرد، مجبور خواهد بود با پشیمانی ناشی از بیعملی و شرایط نامناسب متعاقب آن به سر برد.
5- بر ما فرض است که برای کمتر شدن اشکالاتی که در مدیریت جامعه وجود دارد، کوشش کنیم. پس رأی دادن ما فایدهمند خواهد بود، و رأی ندادن، خود نوعی همکاری در بیشتر شدن مشکلات است. اگرچه کسی منکر آن نیست که ما در ایران مشکلاتی داریم؛ ولی منطق مدیریت اجتماعی و سازکارهای مشارکت مدنی از ما میخواهد در شرایط کنونی نظر خود را از طریق رأی ابراز کنیم. در هر حال، اگر کل منطقه خاورمیانه و غرب آسیا را درنظر داشته باشیم، باز هم ما مظهری از دموکراسی را در کشور خود شاهد هستیم و بالاخره جلوه و نمودی از دموکراسی، مراجعه به رأی مردم است. حتی اگر کسانی باشند که با مجموعه حاکمیت هم مشکل داشته باشند، آیا با رأی ندادن مشکل برطرف میشود؟ چه گزینههایی باقی میماند؟ آیا امکانی و گزینهای دیگر برای رفتن به سمت بهتر کردن اوضاع و اصلاح جامعه غیر از مشارکت در سرنوشت که نمود بارز آن انتخابات است، میتوان تصور کرد؟ آیا عملی و دستیافتنی و به مصلحت ایران و ایرانی و عظمت تمدّنی این سرزمین خواهد بود؟
6- در مجموع رأی دادن، نمود مشارکت در خلق یک غرور ملّی و اقدامی تمدّنی نیز محسوب میشود و اقدام برای اثرگذاری بر سرنوشت ایران در مقطعی تاریخی، حساس و خطیر است و رأی دادن به منزلهٔ شرکت در آفرینش سرافرازی تمدّنی و ملّی در عرصه جهانی است. کسی که بخواهد رأی ندهد، در مقابل این پرسش قرار دارد که: با رأی ندادن چه چیزی نصیب ما میشود؟ حتی اگر این گروه فکر میکنند که رأی ما تأثیر چندانی ندارد، باید بدانند که ظرفیت نوعی ما انسانها به حدّی است که در مقاطع حساس، سرنوشت مردم را تغییر میدهد. چنانکه در برخی مقاطع دیگر، مردم توانستند در اوج ناباوری، رئیس جمهور موردنظر خود را انتخاب کنند. پس الآن هم میتوانند رئیس جمهور مطلوب نسبی خود را نگه دارند:[*]
همچو موری اندرین خرمن خوشم تا فزون از خویش باری میکشم
صد البته تراز آموزش عالی و منطق دانشگاهی حکم میکند که به همه نامزدهای محترم آدابدانی و آدابفهمی ملت متمدّن و اخلاقمدار ایران گوشزد شود که در فرجام، ملت درباره اخلاق و نوع نگاه و عمل کاندیداهای بزرگوار داوری خواهند کرد.
البته شرکت کردن در انتخابات پیش رو را از منظر تاریخی نیز میتوان تحلیل کرد:
اهمیت فرایند تاریخی انتخابات در دوران مدرن این است که دموکراسی و انتخابات و شرکت مردم به صورت مستقیم در سرنوشتشان مطرح شده و در طی این دوران، انتخابات در کشورهای توسعه یافته به شکلهای گوناگون برگزار شده و تقریباً یک مسیر تدریجی و تکاملی را پیموده است و با همه نقائصی که دارد، هنوز رقیب و جایگزین بهتری برای کشورداری ندارد. پس نمیتوان به آسانی از کنار این تجربه مهم تاریخی در نوع حکومت و اداره کشور گذشت. ما هم در صد سال گذشته، یعنی از مشروطه به این سو، در ایجاد نهادهای مشارکتی تجربه و تمرین داشتهایم، و افتان و خیزان با برکامی و ناکامیهای فراوان به پیش آمدهایم. در یک کلام باید گفت: تاریخ معاصر به ما میگوید که ما در نیمه راه تمرین دموکراسی و مردم سالاری دینی و انتخابات هستیم و باید با کمک هم اشکالات آن را رفع کنیم.
ما اگر رفاه، آرامش، آسایش، امنیت و عزّت بیشتر میخواهیم، ضروری است حضور گسترده و فراگیر در انتخابات داشته باشیم، به خصوص باید شرایط منطقهٔ بحرانخیز خاورمیانه و برنامههای حریفان منطقهای و بدخواهان قسم خورده جهانیِ ایران و بعضاً رقیبان وابسته را در نظر داشته باشیم. بویژه آنکه باید در نظر داشت که ارتقاء فرهنگ و آموزش؛ اعم از آموزش عالی و آموزش و پرورش، در گرو انتخاب فردی آگاه به مسائل جهانی، مصالح ملّی و مجرّب است و ان شاء ا... عظمت تمدّنی ایران در یک انتخابات فراگیر و سالم و پر شکوه به یاری خدا رقم خواهد خورد.
[*] «عمل»، منجر به آغاز فرایندی از مجموعه رفتار و کردار و گفتار و تعامل و تعاطی و میانکنش و خلق ارتباط و ... میگردد و انسان با عمل، برای تحقق اراده خود و عزّت خود میکوشد و در تحقق آرمان انسانی دیگران و جامعه کمک می کند. چرا که در آن روی سکّه یعنی بی عملی، ایستایی است!
نظر شما :