نشست اول «مشروطه و زیست ایرانیان» برگزار شد
نشست اول «مشروطه و زیست ایرانیان چهارشنبه ۱۶ تیرماه با سخنرانی دکتر محمدعلی اکبری با عنوان «بازخوانی انتقادی تجربه جهان زیست ایرانی و مشروطه فرنگی» برگزار شد. در زیر گزارشی از این نشست آمده است:
آشنایی ایرانیان با تمدن جدید به روایتی از اواخر قرن یازدهم هجری آغاز شد. از این رو، جنبش مشروطه خواهی ایران یکی از پدیدههای ناشی از این آشنایی و سروکار پیدا کردن ایرانیان با تمدن جدید مغرب زمین دانسته شده است.
موضوع محوری گفتار حاضر بر نحوه مواجهه جهان زیست ایرانیان با جهان زیست غربیان، بهطور خاص نحوه زیست سیاسی آنان است. از لحاظ نظری، در بحث حاضر، در پی تبیین تجربه مشروطه ایرانیان با تکیه بر تئوریهای کلاسیک کلاننگر جنبشها نیستم و سامانه تئوریکی را مطمح نظر قرار دادهام که از استلزامات نظریههای کلنگر و تعمیمهای عام ما را تا حدود زیادی دور نگاه میدارد: تئوری جهان زیست. البته تئوری زیست جهان زیست، بیشک یک موقف نظری است ولی نوع مواجهه نظرورزانه در این موقف به خلع خاص بودگی از امر تاریخی نمیشود. در توضیح باید گفت که تئوری جهان زیست ناظر به تجربههای زیسته جوامع بشری یا به عبارتی زندگیهاست.
بنابراین، تجربههای زیسته ایرانیان در قالب صورتهایی از آگاهیهای جمعی که انضمامیاند، نظم سیاسی را شکل دادند که ما از آن تحت عنوان حکمرانی ایرانی یاد میکنیم. پس جهان زیست ایرانی، مجموعهای غیر یکدست از تجربههای متفاوت و حتی متعارض گروههای مختلف است که با دستیاری اقتضات قدرت در نهایت به یک صورت تألیفی انجامیده است. این تألیف یافتگی، انبان دانش جهان زیست ایرانیان را ، بهنوبه ی خود شکل داد و در نهایت نظمهای شناختی از طریق عادت و راهها، به روالمند شدن رفتارهای جمعی ایرانیان منتهی شد. جهان زیست ایرانی در تاریخ حیات خود، بارها در معرض جهان زیستهای دیگر قرار گرفته و مالاً بهطور بطئی و سازوار دستخوش تغییر و تبدیل نیز شده است.
حالا پرسش این است که جهان زیست ایرانی به هنگام مواجهه با زیست سیاسی مشروطهگی فرنگی چه وضع و حالی پیدا کرد و آن وضعیت را چگونه میتوان با استفاده از تئوری جهان زیست توضیح داد.
از جانب دیگر، موضوع توفیق و یا ناکامی پروژه مشروطهگی در ایران دغدغهای بود که توجه نظرورزان را بهخود جلب کرد. برخی تجربه مشروطه در ایران را تجربه ناکام تحولخواهی دموکراتیکی دانستند که عدم توفیق آن بهدلیل وجود شرایط محیط بیرونی (منطقهای) نامناسب بود. به باور آنها ایران بهلحاظ ژئوپلوژیک در منطقهای قرار داشت که اولویت تاریخی آن امنیت و ثبات سیاسی بود و در چنین شرایطی بدیهی مینمود که قدرت سخت و نظامیگری اعتبار بیشتر از قدرت سامانههای زیست دموکراتیک داشته باشند. گروه دیگر از نظرورزان تجربه مشروطه را با تکیه بر نظریه کارگزار تاریخی تبیین کردهاند و دلایل عدم توفیق پروژه مشروطه را در فقدان کارگزاران قابل و اتخاذ استراتژیهای مناسب از سوی آنان دانستند. از نظر جمع دیگری از اهل نظر، دلایل ناکامی مشروطه را باید در بیهنری معمارانی جستجو کرد که به بومی کردن مشروطه مبادرت ورزیدند و مشروطه را از حیز انتفاء خارج کردند.
به باور من، نتایج این کوششها در شناخت دلایل ناکامی مشروطه دستاوردهای صحیح و مهمی بهدست میدهند، ولی توفیق کشف دلیل اصلی یا عمده دلیل این ناکامی را از کف دادهاند. به نظر من، نگریستن به تجربه مشروطه ایران از منظر تئوری زیست جهان موقف مناسبی را برای شناخت عمده دلیل ناکامی است بجربه حاصل میکند. از منظر تئوری جهان زیست دلیل عمده ناکامی تجربه مشروطه را باید در عدم تناسب دو تجربه جهان زیست ایرانیان و مغرب زمین جست. این امر بدان معناست که موجودیهای تاریخی ما ایرانیان یا همان صورتهای بنیادی ماست که بهطور مبنایی با جهان زیست جدید در تعارض بود و همین تعارضها بود که پروژه مشروطه را با ناکامی روبرو ساخت. از منظر تئوری جهان زیست، انحلال تمام عیار جهان زیست جوامع ممکن نیست. این چیزی است که به آن «تاریخیت جهان زیست» گفته میشود. جهان زیستها یک تاریخیتی پیدا میکنند و افقهای تاریخی ناشی از اقتضائات این جهان زیستهاست.
زیست جهان ایرانیان، بنا بر شواهد و مستندات تاریخی، افق تاریخی را ممکن کرده بود که زیست جهان فرنگی، هم افقی نداشت و لذا ناتوان از همداستانی کردن با آن بود و ناکامی مشروطه ایرانیان را باید در همین تنافر تاریخی دو زیست جهان جستجو کرد. مواجهه دو زیست جهان با دو افق تاریخی متعارض در بادی امر کمال یابنده نیست و آن که بهلحاظ تاریخی در این برخورد قهری، زیان خواهد دید و دچار وضعیت آنومیک میشود، زیست جهانی است که در موقعیت فرودستی قرار دارد. مانند تجربه ما و زیست مشروطهگی که منجر به ظهور وضعیت آنومیک در جهان زیست ایرانی شد.
از نظر تاریخی نخستین پیامد تصادم دو زیست جهان، ارمغانی بهتر از به تعلیق درآمدن جهان زیست ایرانی در پی نداشت. با به تعلیق درآمدن جهان زیست ایرانی، دستکم در زمینه زیست سیاسی، ایرانیان، از یک سو، اعتبار نحوه زیست سیاسی قدیم خود را از دست دادند و از جانب دیگر، قادر به زیست سیاسی، مطابق قواعد زیست جهان فرنگی نبودند. به عبارت دیگر، داستان ما، داستان کلاغ و راه رفتن به سیاق کبک شده بود. در وضعیت تاریخی که شیوه زیست سیاسی جدید با جهان زیست ایرانیان دست به یقه شد، آنان رویای زیستن به سیاق تجربت سیاسی مغرب زمین را در سر پختند ولی نتیجهه آن خیال خامی بیش نبود. و تا آن هنگام که آنان موفق به خوانش انتقادی جهان زیست خود نشوند و جهان زیست نوین ایرانی را نسازند، اوضاع بر همان منوال سابق طی طریق میکند و زیست جهان ایرانی در تعلیق و افق زیست در جهان امروز بر رویشان بسته خواهد بود. باید توجه داشت که با ظهور جهان زیست جدید مغرب زمین و شکلگیری موقف بالا دستی این جهان زیست در افق تاریخی کنونی بشر جهان، زیستهای دیگر به تعلیق دچارند و تا نسبت خود را با این وضع جدید از راه گفتگوی انتقادی جهان زیست تاریخی خودشان با این افق تاریخی، صورت ندهند، امکان زیست واقعی در این جهان جدید را بدست نخواهندآورند.
نظر شما :