گزارشی از دومین هم اندیشی جایگاه مطالعات قرآنی در تحول علوم انسانی با موضوع مبانی معرفتی پژوهش های میان رشته ای
دومین هماندیشی جایگاه مطالعات قرآنی در تحول علوم انسانی در روز شنبه 24 بهمن 1394 با حضور فعالان این حوزه برگزار شد. این هماندیشی برای تجدید دیدار و گردهم آیی سا لانه قرآن پژوهان است زیرا پیش فرض ما این هست که پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی همچنین انجمن علمی ما یعنی انجمن ایرانی مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی این ظرفیت را دارد که محلی برای گردهم آوری اصحاب قرآن و مرکزی برای بازخوانی و بازگویی مسایلی که قران پژوهان در سطح آموزش عالی با آن مواجه هستند باشد. ثانیا، هماندیشی درباره جایگاه مطالعات قرآنی در تحول علوم انسانی. بحث تحول علوم انسانی از سالهای نخستین پیروزی انقلاب اسلامی مطرح بوده و حضرت امام خمینی در سالهای 58 و 59 و مقام معظم رهبری از سالها قبل از حدود سال 68 ایده تحول و ارتقای علوم انسانی را پیگیری کردند تا بالاخره در سال 88 شورایی با عنوان شورای تخصصی ارتقا و تحول علوم انسانی در شورای عالی انقلاب فرهنگی پایه گذاری شد که به طور مؤثر در این باره فعالیت داشته باشد.
ایده لزوم تحول در علوم انسانی البته امر غیر قابل انکاری است. همه متفکران و اندیشمندان این حوزه نیز با آن موافق هستند و عملاً آن را بکار بستهاند. پیدایی نظریههای جدید، ظهور مکاتب و حلقههای نوین علمی و اساساً تغییرات و دگرگونیهایی که تاریخ علم و فلسفه علم با آن مواجه گشته همه نشان از تحول علوم انسانی دارد. بشریت شاهد این هست که مکتبی، مکتب دیگر را نقد میکند و هر روز ایده جدیدی به بار مینشیند. مدرنیسم، اندیشههای قرون وسطا را به چالش میکشد و نقد مدرنیسم منجر به پسامدرنیسم میشود. پارادیمها و الگووارههایی که یکی پس از دیگری در تاریخ علم پیدا میشوند و بعضاً غلبه پیدا میکنند همگی بیانگر این معنا هستند که علوم و بالتبع آن علوم انسانی دستخوش تحول شده و اساساً این لازمه تفکر و اندیشهورزی بشر است. بهویژه در چند دهه اخیر حیات بشریت این تحولات با شتاب بیشتری در حال انجام است. عصر اطلاعات، عصر تکنولوژی، عصر ارتباطات، دوره زبانی، دوره فرهنگی ادواری هستند که تنها در فاصله دهه 60 سده بیستم تا به امروز ظهور پیدا کردند و هریک به گونهای علوم انسانی را متحول نموده اند. اما تحولی که حضرت امام ره و مقام معظم رهبری نسبت بدان نظر دارند تحول علوم انسانی به سوی اسلامی شدن هست. امام خمینی رحمهالله علیه بیش از هر چیز نگران اعتقادات دانشجویان بودند و از این که در دانشگاهها معنویت وجود ندارد اظهار ناراحتی میکردند.
مقام معظم رهبری نیز دغدغههای مشابهی دارند. با عتقاد ایشان نگاه اسلام به انسان با نگاه مکاتب اومانیستی غربی به انسان متفاوت است. انسان در الگو و نگاه اسلامی موجودی است هم طبیعی و هم الهی؛ دوبُعدی است؛ اما در نگاه غربی، انسان یک موجود مادی محض است و هدف او لذتجویی، کامجویی، بهره مندی از لذائذ زندگی دنیاست، که محور پیشرفت و توسعه در غرب است؛ ایشان معتقدند:
علوم انسانی غرب مبتنی بر جهانبینی و نگاه مادی است. که متعارض با مبانی قرآنی و اسلامی است؛ در حالی که ریشه و پایه و اساس علوم انسانی را در قرآن باید پیدا کرد. (دیدار با جمعی از بانوان قرآن پژوه کشور، 88/7/28).
نقطه عزیمت حرکت ما در واقع همین جاست. پاسخ دادن به این اعلام نیازی که مطرح شده است. راهکار عملیاتی برای اسلامی شدن علوم انسانی چیست؟ اساساً امکان چنین تحولی وجود دارد؟ چه موانعی در این مسیر وجود دارد؟ همان گونه که مستحضرید حرکتهای مختلف و سوگیریهای مختلفی در این جهت انجام گرفته. برخی طبعاً این پاسخ را مطرح میکنند که امکانی برای چنین تعاملی وجود ندارد. برخی هم معتقدند خیلی ساده و آسان از خلال آموزههای قرآنی و اسلامی میتوان علوم انسانی اسلامی را استخراج کرد. متخصصان حوزه پژوهش و مطالعات قرآنی باید به این پرسش پاسخ بدهند و از حرکتهای غیرعلمی و غیرتخصصی که در این رابطه صورت گرفته جلوگیری کنند. با این پیشینه سال گذشته موضوع جایگاه مطالعات قرآنی در تحول علوم انسانی در قالب یک هماندیشی در پژوهشگاه ما مطرح شد و اندیشمندان و قرآنپژوهان از منظرهای مختلف این مساله را مورد بررسی قرار دادند. به عنوان گزارش هماندیشی سال گذشته به برخی از نتایج بحثها در اینجا اشاره میکنم :
- نکته اول این که: قرآن کریم به مثابه کتاب مقدس و آموزههای وحیانی منزل بر رسول خدا (ص) مورد احترام، تقدیس و تعظیم قاطبه مسلمانان و قرآن پژوهان است .
- امکان فهم عمومی از قرآن کریم باین معنا نیست که اظهار نظر درباره قرآن کریم مستلزم تخصص و مهارت نیست و تدبر در قرآن الزامات ویژهای ندارد .
- انتظار بشریت امروز از دین تبیین علوم به معنای رسمی آن نیست .
- در این حرکت یعنی ایجاد تحول در علوم انسانی قرآن نه به مثابه یک متن مقدس بلکه به مثابه یک دانش که ترجیحاً آن را مطالعات قرآنی مینامیم میتواند دخالت کند. در واقع آنچه قابلیت و ظرفیت مداخله در امر تحول علوم انسانی را دارد همانا مطالعات قرآنی به مثابه یکی از دانشهای علوم انسانی است.
- در مواجهه علوم انسانی با مطالعات قرآنی و علوم اسلامی باید باین نکته توجه کرد که علوم انسانی غربی لایههای آشکار و نیز پنهانی دارند. اگر چه لایه آشکار علوم انسانی غربی مدرنیته است ولی در لایههای پنهان این علوم نوعی از سنت گرایی را می توان تشخیص داد. مطالعات قرآنی و علوم دینی ما نیز واجد لایه های مختلفی است. لایههای سنتی و مدرن .اگر واقعاً در صدد تنظیم ارتباطی درست و منطقی میان این علوم هستیم مطالعه لایهشناختی این علوم بسیاری از معضلات پیچیده را حل نموده از افراط و تفریط احتمالی جلوگیری می نماید.
- «مطالعه مؤلّفهای» پیشنهاد دیگری برای مطالعه نسبت بین مفاهیم مدرن و مفاهیم دینی است.
- با توجه به این که تکوین و پیدایی مفاهیم در حوزه علوم انسانی روند تدریجی داشته و مراحلی را طیّ کرده و احتمالاً از ترکیب مؤلّفههایی بوجود آمدهاند می توان در مواردی با تجزیه دقیق مفاهیم مدرن به چند مؤلفه نشان داد که آن مؤلّفهها لزوماً محصول عصر مدرن نیستند، بلکه پیشینه ای در سنّت هم داشتهاند و میتوان آنها را در متون دینی نیز پیجویی و پیدا نمود.
- تأثیر و جایگاه مطالعات قرآنی در تحول علوم انسانی در یک ساز و کار مطالعات میان رشتهای قابل تعریف هست. در واقع مطالعات قرآنی با هریک از رشته های علوم انسانی از جمله روانشناسی، اقتصاد، جامعه شناسی میتواند وارد یک ارتباط میان رشتهای شود.
- یک مطالعه میانرشتهای مقتضیات ویژهای دارد که باید بدانها توجّه نمود. در واقع در مطالعات میانرشتهای، سه گونه مقتضیات وجود دارند: یک؛ مقتضیات مبنایی (Principal)، دو؛ مقتضیات روششناختی، سه؛ مقتضیات زبانی و اصطلاحشناختی. در یک ارتباط میان رشته ای این سه ساحت باید مورد نظر و توجه قرار بگیرد.
- بر این اساس برقراری ارتباط میانرشتهای دو علم امر سهل و سادهای نیست. هر علمی برای خودش مبانی معرفتیای دارد همچنین هر علم برای کشف دادههای جدید خود دارای مبانی روششناسی است و نیز باید توجه نمود که هر علم نظام اصطلاحات و زبانشناسی خاص خود را دارد.
- بر این اساس این دیدگاه که با اضافه کردن چند آیه و حدیث به یک مطلب علمی میتوان آن را اسلامی و قرآنی تلقی کرد مردود است. همجنین بر این اساس این ایده که از متن قرآن و روایات اسلامی همه علوم قابل استخراج هستند غیر موجه و غیر واقعی تلقی میگردد.
با توجه به مقتضیات سه گانه ارتباط میان رشتهای یعنی مبانی معرفتشناختی، مبانی روششناختی و مبانی زبانی و اصطلاحشناختی این نتیجه حاصل شد که در نخستین گام در دومین هماندیشی امکان ارتباط میان رشتهای بین مطالعات قرآنی و علوم انسانی به لحاظ مقتضیات معرفت شناختی مورد بحث و بررسی قرار گیرد و صاحبنظران رشتههای مختلف علوم انسانی در این باره اظهار نظر کنند. در واقع در این نشست ما بحث رابه جز حوزه قرآن پژوهان به صاحبنظران رشته های دیگر علوم انسانی نیزمنتقل کردیم که در تعامل با یکدیگر پاسخ خودشان را به این مساله اعلام نمایند.امیدواریم که این تلاشها گام مؤثری در تدقیق و شفاف شدن مساله تحول علوم انسانی باشد و دغدغه مسولان عالی رتبه نظام را برطرف نماید.
در ادامه مروری بر برخی از چکیدههای سخنرانیها خواهیم داشت:
نسبت میان مطالعات قرآن و علوم تجربی
دکتر سیّد محمّدعلی ایازی
استادیار دانشگاه آزاد اسلامی؛ واحد علوم و تحقیقات تهران
یکی از مقولاتی که باید در تنقیح مطالعات قرآنی مورد بررسی قرار گیرد، رابطه علم و دین - بهمعنای عامّ - و رابطه معارف قرآن با علوم تجربی و نسبت میان این دو است. اینکه از علوم تجربی برای فهم این متن و یا اینهمانی شدن استفاده شود، به مشخّص کردن مبانی، ازآن جمله تعیین جایگاه و زبان دین، بستگی دارد. اهمّیّت این بحث به این دلیل است که؛ امروزه در برخی از مباحث علوم قرآن، مانند اعجاز، و نیز در تفسیر قرآن، از علوم تجربی استفاده میشود، درحالیکه هریک از این دو مقوله، خود ساحتی عظیم برای تحقیق و تنقیح مبانی و مسایل متنوّع را دربرمیگیرد؛ ولی یکی از مقولات، تعییین جایگاه هرکدام در حوزه تفسیر، و باید و نباید آن با توجّه به زبان قرآن و تعارض علم و دین است. در این که برای فهم این متن، از علوم مبادی استفاده شود که کمک به فهم متن کتند، مانند زبانشناسی، تاریخ و یا معناشناسی، تردیدی نیست. امّا تفسیر علمی و استفاده از گزارههای قرآن برای اثبات اعجاز، منوط به نظام یکپارچه زبانی و اثبات این نظریّه دارد که جایگاه این کتاب بهلحاظ زبانی و جهتگیری چیست؟ از نکات مهمّی که قابل توجّه است، تأویلگرایی برخی از مفسّران در بعضی از آیات، و ساکت ماندن در بعضی دیگر است. این خیلی آسان است که هرجا توانستیم به سراغ تفسیر علمی برویم، و در صورتی که نتوانستیم به سراغ تأویل و یا هرجا که نتوانستیم، به نظریّه زبان عرفی برسیم. هدف اینگفتارآن است که مبادی و مبانی و چالشهای بحث روشن، و نظام واحدی برای تفسیر ارایه شود.
یکی از مقولاتی که باید در تنقیح مطالعات قرآن، مورد بررسی قرار گیرد، رابطه علم و دین به معنای عام و رابطه معارف قرآن با علوم تجربی و نسبت میان این دو است. اینکه از علوم تجربی برای فهم این متن و یا این همانی شدن استفاده شود، بسته به مشخص کردن مبانی از آن جمله تعیین جایگاه و زبان دین دارد. اهمیت این بحث به این دلیل است که امروز در برخی از مباحث علوم قرآن، مانند اعجاز و در تفسیر از علوم تجربی استفاده میشود، در حالیکه هر یک از این دو مقوله، خود ساحتی عظیم برای تحقیق و تنقیح مبانی و مسائل متنوعی را در بر میگیرد، ولی یکی از مقولات تعییین جایگاه هر کدام در حوزه تفسیر و باید و نباید آن با توجه به زبان قرآن و تعارض علم و دین است. این که برای فهم این متن از علوم مبادی استفاده شود، که کمک به فهم متن کند، مانند زبانشناسی، تاریخ و یا معناشناسی، تردیدی نیست. اما تفسیر علمی و استفاده از گزارههای قرآن برای اثبات اعجاز منوط به نظام یکپارچه زبانی و اثبات این نظریه دارد که جایگاه این کتاب به لحاظ زبانی و جهتگیری چیست؟ از نکات مهمی که قابل توجه است، تأویلگرایی برخی از مفسران در بعضی از آیات و ساکت ماندن در بعضی دیگر است. این خیلی آسان است که هرجا توانستیم به سراغ تفسیر علمی برویم و در صورتی که نتوانستیم به سراغ تأویل و یا هرجا که نتوانستیم، به نظریه زبانی عرفی برسیم. در این تحقیق هدف این است که مبادی و مبانی و چالشهای بحث روشن شود و نظام واحدی از تفسیر ارائه شود. از نظر اینجانب قرآن در مقام بیان این علوم تجربی نیست و علوم تجربی تقسیم به علم دینی و علم غیردینی به وصف تجربی آن هم نیست. و قرآن پژوهان تکلیف خود را در این میدان روشن کنند. البته می توان اهداف و کارکردهای علم را ارزشگذاری کرد اما نفس خود علم را باید بر اساس قواعد و ادوات خود بررسی کرد و این دانش امری بشری و تجربی است و قرآن در مقام بیان چنین علومی هم نبوده است.
ضرورت رهیافتهای تلفیقی درتأمین الزامات معرفتشناختی علوم انسانی قرآنبنیان
دکتر عادل پیغامی
استادیار و معاون پژوهشی دانشگاه امام صادق(ع)
قرآنکریم، تنها کتاب آسمانی مقدّسی است که در حال حاضر دردسترس بشریّت است.
توجّه به منبع و منشأ صدور کلام الله مجید، و اینکه این متن،کلام خدای مطلق بینهایت است،پژوهشگر رابا وضعیّتی بینظیر و منحصر به فرد مواجه میکند؛به نحویکه چه بسا هرگونه همگن وهمسانپنداری این متن الوهی با سایر متون بشری - چه بهلحاظ مبانی هستیشناختی یا غایتشناختی، و چه بهلحاظ مبادی معرفتشناختی و خطّمشیهای روششناختی - بسیار رهزن باشد. بینهایت بودن ابعاد وجودی صادرکننده این متن، در بعد معناشناختی مساوی است با بینهایت بودن ژرفای معنایی آن متن، و در بُعد هستیشناختی مساوی است با جامعیّت گستره واقعگرایی و واقعنمایی (عینیّتگرایی) آن. کسی که در مقام فهم و ترجمان یک روایت قرار میگیرد، قبل از هرچیز، سعه و ظرفیّت معنایی راوی و قایل یا ماتن را فرض گرفته، و بر آن مبنا عمق معنایی و روایی مورد نظر از بحث را مشخّص میکند. امّا در کلام خدا این عمق بینهایت است، و محدود به هیچ بعدی از ابعاد فیزیکی یا زیستی یا ترانسفیزیکی نیست؛ چرا که صاحب روایت، فیزیکدان یا زیستشناس یا متافیزیسین نیست. از اینرو؛ هرگونه فرض تکرشتگی در مطالعات انسانی و اجتماعی در قرآن، ناقص وکم توان خواهد بود، و بهکارگیری گستره تامّ از انواع رهیافتها و روشهای تلفیقی، لازمه ورود به قرآن و رمزگشایی از پیامهای آن است، تا حداکثر التزام به الزامات معرفتی علوم انسانی قرآنبنیان رعایت شده باشد. در این گفتار، سعی خواهد شد تا تأمّلی در این باب ارایه، و به نظر گذارده شود.
تأثیر قرآنکریم بر فلسفه اسلامی؛ امکانها و واقعیّتها
دکتر سیّد محسن میری
استادیار جامعهالمصطفی العالمیّه
در این گفتار، گونههای مختلف تأثیر معارف قرآنی بر فلسفه، موردبحث قرارمیگیرد؛ بیآنکه فلسفه از هویّت خود فاصله بگیرد. برخی از این تأثیرات عبارتاند از: جهتدهی، طرح مسأله، تکمیل ادلّه، ارایه استدلالهای جدید،ایجاد مسایل جدید به همراه پاسخ، و ایجاد پیوند میان فلسفه و دغدغههای انسان اینجا و اکنون.همچنین؛ اینگونه تأثیرات، هم درفلسفه موجود و متحقّق مورد توجّه قرارمیگیرد ، وهم امکانهای پیشروی بررسی میشود.
نسبت معرفت دینی با معارف بشری
دکتر مسعود ادیب
استادیار دانشگاه مفید
درک و فهم قرآن، نهتنها بهعنوان یک واجب دینی برای مسلمانان، یا دستیابی به فضیلت معرفت برای همگان است، که لازمه پاسخ به سؤالات نوپدید، و جستجوی راهحلّهای احتمالی این متن مقدّس برای مسایل امروزین جامعه اسلامی هم هست. مطالعات میانرشتهای در حوزه قرآن، مستلزم پیجویی نسبت میان آموزههای آن با دیگر دستاوردهای بشری است. یافتن رشته ارتباط میان قرآن و علوم بشری، مستلزم اندیشیدن در مباحثی همچون: چرایی لزوم استفاده از قرآن، ارزش معرفتی دادههای وحیانی، نسبت میان عقل و معارف وحیانی، و راه برونرفت از تعارضهای احتمالی میان این دو دسته معرفت است. بررسی نسبت گزارههای وحیانی با گزارههای علوم تجربی و معلومات عرفی، و نیز نسبتسنجی میان عقل و دین - بهمعنای بررسی رابطه گزارههای وحیانی با عقل، که البته موکول به تدقیق معنای عقل است – ازجمله مهمترین مسایلی هستند که باید بدانها پرداخته شود.
مطالعات میان رشتهای وتأثیر آن بر تفسیر قرآن
دکتر مقصود فراستخواه
عضو هیأت علمی مؤسّسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی
تحوّلات دوران اخیر در عرصه معرفت و دانش، و ظهور آفاق بینارشتهگی وپسارشتهای شدن، برای اندیشه دینی ما، هم یک مسأله وهم - در عین حال - یک راه حلّ است. ابتدا لازم است؛ چند پیشفرض این گفتار، با مخاطبان درمیان گذاشته شود: 1.زندگی بهشرط آگاهی، 2. وحدت در سرچشمه آگاهی، 3.وحدت در فاعل آگاهی، 4.کثرت در صورتهای آگاهی، 5. وحدت در کثرتِآگاهی، 6. ضرورت آگاهی گفتگویی.همچنین؛ در این گفتار، درک گوینده از فلسفه معرفتشناختی تفسیر متن مقدّس - که همانا نوعی آگاهیِ گفتگوییِ صلحآمیز و همدلانه، در تاریخ متن مقدّس است - توضیح داده میشود. سپس، برپایه این پیشفرضها، و ازطریق برخی شواهد، کوشش خواهد شد تاچنین استدلال شود که؛ دانش میانرشتهای مفسّران، چگونه ظرفیّت وامکانهای معرفتی، برای عمق وغنای گفتگو با متن را افزایش میدهد، و موجبات بسط آگاهی گفتگویی در یک حوزه تمدّنی متنبنیاد را فراهم میآورد، بهگونهای که نقد این آگاهی نیز، جز با دانش میانرشتهای مقدور نیست.
قرآن و مبانی معرفتی اخلاق عصر ارتباطات
دکتر مریم صانعپور
استادیار پژوهشکده غربشناسی و علمپژوهی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
روابط اخلاقی، از مهمترین مقولات ارتباطات اجتماعی است. امروزه که فنّاوریهای دیجیتال، امکان ارتباطات همزمان را برای مردم سراسر کره زمین فراهم کرده،ضرورت روابطاخلاقی جهت برقراری امنیّت اجتماعی در جهان، اهمّیّتی بیش از پیش یافته است. از آنجا که فضای سایبری، موجب اختلاط فرهنگی جوامع مختلف آسیایی، افریقایی، آمریکایی،اروپایی و استرالیایی شده است؛بهنظر میرسد تکثّر اخلاقی این جوامع، به سیّالیّت مخرّب ارزشهای اخلاقی در ارتباطات جهانی منجرّشود، و در نتیجه اخلاقی زیستن را غیرممکن کند. روشن است که در این آمیختگی ادیان و فرهنگهای متکثّر نمیتوان جوامع را به پیروی از یک نسخه واحد(خواه دینی، خواه سکولار) وادار کرد؛زیرا فضای چند صدایی دنیای مجازی، در برابر تحمیل معیارهای سوبژکتیو یک فرهنگ خاصّ مقاومت میکند.در این مجال، گوینده در صدد است تا با فرآیندی معرفتشناختی،معیارهای اخلاقی مبتنی بر مشترکات انسانی را از قرآنکریم اخذ کند؛ مشترکاتی که هرچند از کتاب مقدّس مسلمانان اخذ میشود،امّا برای همه فرهنگها و ادیان، از ادیان ابراهیمی گرفته تا ادیان شرقی، و حتّی برای غیردینداران قابلپذیرش باشد، زیرا این معیارها مقیّد به اعتقادات خاصّی نیستند؛ بلکه تنها مبتنی بر اشتراکات انسانی میباشند.
گونهشناسی پژوهشهای میانرشتهای در حوزه قرآنکریم
دکتر حامد شیواپور
استادیار دانشگاه مفید
به طور کلی بایددر پژوهشهای میانرشتهای در حوزه مطالعات قرآنی، بین پژوهشهای جدید و تفاسیر علمی بهمعنای عامّ آن در سنّت اسلامی(شامل تفاسیر کلامی، فقهی، عرفانی و فلسفی) تمایز نهاد. همچنین؛ باید به تفاوت انواع پژوهشهای میانرشتهای جدید در حوزه قرآننیز توجّه ویژه نمود. دستهای از این پژوهشها، ناظر به توجّه به دانشهای جدید بهمثابه روش پژوهش در قرآناند، و برخی دیگر، از دانشهای جدید برای تطبیق آنها با معارف قرآن استفاده میکنند.توجّه به تفاوت پژوهشهای جدید ناظر به «روش» یا «تطبیق» و اقتضائات ویژهی هریک از این دو رویکرد، در این سخنرانی مورد بررسی قرار میگیرد.
نظر شما :