مصاحبه مهر با دکتر کریم مجتهدی: بومی‌سازی برگشتن به تاریخ ملی است

۲۹ آذر ۱۳۹۴ | ۱۳:۵۰ کد : ۱۲۴۸۸ اخبار اساتید پژوهشگاه
تعداد بازدید:۲۰۰۷

کریم مجتهدی، چهره ماندگار فلسفه ایران بابیان شان و جایگاه علوم انسانی و قدمت این علوم در کشورمان گفت: بومی‌سازی برگشتن به تاریخ ملی است. برگشتن به تاریخ بومی است.

به گزارش خبرگزاری مهر، کریم مجتهدی، متولد ۱۳۰۹، اندیشمند، مترجم، و استاد فلسفه دانشگاه تهران، عضو هیئت علمی گروه غرب‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی، چهره‌ ماندگار ایران در حوزه فلسفه است و سهم بسزایی در رشد پژوهش‌های فلسفی در ایران داشته‌ است. او فارغ التحصیل دکترای فلسفه از فرانسه است.  از مجموع ترجمه‌ها و تالیفات ارزشمند استاد مجتهدی می‌توان این عناوین را برشمرد: «دکارت و فلسفه او»، «پدیدارشناسی روح بر حسب نظر هگل»، «آشنایی ایرانیان با فلسفه‌های جدید غرب»، «فلسفه در عصر تجدید حیات فرهنگی غرب» و...

*برای شروع گفت‌وگو می‌خواهم نظرتان را درباره بومی‌سازی علوم انسانی بدانم.

کلمه بومی‌سازی کلاً کلمه بسیار مبهمی است. لازمه ورود به بحث بومی‌سازی علوم انسانی، فهم درست این کلمه و اوصاف دقیق زندگی ایرانیان از یک سو و شناخت اصول و قواعد و موضوعات علوم انسانی از سوی دیگر است. یعنی این موضوع مستلزم دو تخصص در سطح بالا و تطبیق دادن آنهاست که البته کار سختی است و مشکلات خاص خود را دارد. گاهی در ایران می‌بینیم برای یک مفهوم، لفظ درستی انتخاب می‌شود، اما در عمل به تحریف دچار می‌شویم.

بومی‌سازی عبارت درستی است اما در عمل می‌بینیم بومی‌سازی علوم انسانی، مبدل به انکار علوم انسانی می‌شود، زیرا گروهی با پیش‌داوری‌هایی که در ذهن دارند با این عبارت مواجه می‌شوند. برای همین اصل موضوع در حاشیه می‌ماند. چه بسا به جای دلسوزی برای علوم انسانی، ظاهرسازی اصل قرار می‌گیرد.

برخی اشخاص، گاهی می‌خواهند از طریق اظهار نظر شخصی، خودشان را بیشتر مطرح کنند و در حقیقت به دنبال طرح مسأله نیستند. تا وقتی مسأله، درست طرح نشود، هر چقدر راه‌حل‌ها را پشت سر هم ردیف کنیم و حتی وقتی ماجرا حالت دستوری بگیرد، هیچ نتیجه‌ای حاصل نخواهد شد. شاید موقتاً ظاهرسازی‌هایی صورت بگیرد و به فلان موضوع در دوره‌ای بسیار کوتاه توجه شود، اما اتفاقی جدی و اساسی رخ نخواهد داد. البته این نکته را هم اضافه کنم که بدون شک تقلید صرف از علوم انسانی غربی ـ حتی با فرض وجود تخصص در این علوم ـ فایده ای ندارد.

ما مسأله را دلسوزانه نمی‌بینیم. مسأله را تبدیل به ابزاری برای خودنمایی شخصی می‌کنیم. این حرف‌ها باید کم‌کم گفته شود. با فرض اینکه کسی در علوم انسانی غربی تخصص کامل داشته باشد، باز هم تقلید کردن از آنها فایده‌ای ندارد.

*چرا؟ چون نسخه علوم انسانی غربی اینجا عمل نمی‌کند؟

آن نسخه در غرب هم چندان کامل عمل نمی‌کند. اینکه آنجا چه مسائلی دارند و چرا نسخه خودشان در آنجا هم کامل جواب نمی‌دهد بحث دیگری است. نکته این است که ما نمی‌توانیم از کشوری که فرهنگ دیگری دارد، شرایط متفاوتی دارد و روان‌شناسی شخصی افراد در آنجا متفاوت است، علوم انسانی را بگیریم و عیناً در ایران به اجرا بگذاریم و انتظار داشته باشیم همان نتایجی حاصل شود که در غرب حاصل شده. تنها کاری که از ما برمی‌آید کوشش جمعی برای آسیب‌شناسی چیزی است که نزد ما هست و کوشش برای پیدا کردن راه حل‌های بومی‌سازی.

*جنابعالی شأن علوم انسانی را در کشور ما چگونه می‌بینید؟

ما با یک مسأله کاذب در ایران روبه‌روییم و آن اینکه گمان می‌کنیم علوم انسانی، علومی جدیدند و طی دو سه قرن اخیر شکل گرفته‌اند. در صورتی که علوم انسانی قدمتی دیرینه دارند و بسیار پیشتر از این در شرق وجود داشته‌اند. برای مثال ما قدیمی‌ترین مورخان دنیا را داریم. تاریخ یکی از اصلی‌ترین شاخه‌های علوم انسانی است. خب ما در سنت اسلامی ابن خلدون را داریم. در دوران مغول درخشش عجیبی در تاریخ‌نویسی ما رخ داد. در این دوران کسانی مثل جوینی و رشیدالدین ظهور کردند که هیچ‌کدام از مورخان جدید ما به پای آنها نمی‌رسند.

در قیاس با آنها از مورخان دوره معاصر شاید بتوان افراد انگشت‌شماری را نام برد؛ مثلاً عباس اقبال را می‌توانم نام ببرم که یک مورخ اصیل ایرانی بود. ما در گذشته روان‌شناسی را تحت عنوان علم‌النفس می‌شناختیم. در دل همان کتاب‌های تاریخی، جامعه‌شناسی داشته‌ایم. کسی مثل ابن خلدون فقط مورخ نبود. جامعه‌شناس هم بود. اساساً اگر جامعه‌شناس بخواهد در کارش به نتایجی ملموس درباره یک جامعه برسد باید اول تاریخ آن جامعه را بداند. بومی‌سازی برگشتن به تاریخ ملی است. برگشتن به تاریخ بومی است.

اینها را باید در نظر گرفت. امکانات قدیم را باید نظر گرفت. قبل از اینکه با علوم غربی به طور اجمالی آشنا شویم، باید ریشه‌های خود را در همین علوم به دست بیاوریم و بشناسیم. اما اینها کارهایی است که عجولانه نمی‌توانند انجام بگیرند. ما قبل از هر چیز باید بیاموزیم که مسائل را درست‌ طرح کنیم. در آن صورت می‌توانیم امیدوار باشیم که روزی دور از جنجال و خسارت زدن به فرهنگ، علوم جدید و در ضمن علوم انسانی را در ایران با سنت‌های خودمان معنا کنیم.

*به نظر شما جدی‌ترین آسیبی که عرصه پژوهش علوم انسانی در ایران با آن مواجه است چیست؟

تظاهر. تظاهر به پژوهش! طرف دعوی پژوهشگر بودن دارد، اما اینکه شخصی لغت‌نامه‌ را بردارد و ورق بزند و بر اساس آن بخواهد به پرسشی پاسخ بدهد به این معنی نیست که او پژوهشگر است.

*از منظر شما پژوهش چیست و پژوهشگر کیست؟

پژوهشگر کسی است که علم و تبحر و دانش به معنای واقعی داشته باشد و تلاش کند از کسری‌ها آگاه شود، نه کسی که به دنبال آگاه شدن از دانسته‌های خود است. آگاهی از کسری‌ها به این معناست که پژوهشگر در جست‌جوی ورود و نفوذ به مسائلی باشد که مطرح‌اند اما عامه از آنها بی‌اطلاع است. درباره آسیب‌های پژوهش به نکته دیگری هم باید اشاره کنم؛ امروز در ایران با هر فرد تحصیل‌کرده‌ای صحبت کنید، بلافاصله یک مشت کلمات خارجی را پشت هم ردیف می‌کند که بگوید خیلی می‌داند. در حالی که نه درست انگلیسی بلد است، نه درست فرانسه بلد است و نه حتی درست فارسی بلد است. چنین افرادی در واقع با این عمل در همان بدو امر به ابتذال کار خود اعتراف می‌کنند. با هرکه حرف می‌زنی  می‌گوید «سرچ»! برای چه این کلمه را به کار می‌برند؟ چه می‌شود اگر بگویند دارم تحقیق می‌کنم، یا مطالعه می‌کنم.

یا برای مثال استاد روان‌شناسی ما در تلویزیون می‌گوید «تایم من با تایم شما مطابقت نمی‌کند»! مگر ما در فارسی کلماتی مثل زمان و وقت و موقعیت را نداریم؟ این مسائل باید برملا شوند. باید درباره این مشکلات افشاگری شود. آسیب، درست همین‌جاست. چنین فردی عقده عقب بودن دارد. خود چنین فردی را باید آسیب‌شناسی کرد. کسی که اینطور حرف می‌زند به خود نه اعتماد دارد و نه باور. فقط می‌خواهد با این کلمات پوشش و نقابی بر صورتش بزند تا پشت آن پنهان شود. چرا زبان فارسی را خوار می‌کنند؟ چرا کسی که در کسوت استادی و پژوهش است این واژه‌های بیگانه را به کار می برد؟ به نظرم چنین کسانی با به کار بردن این کلمات، می‌خواهند عقده‌های خود را خالی کنند. خب این حرف‌ها را باید گفت.

اینکه چهار تا اصطلاح را به کار ببریم به این معنی نیست که فهم درستی از آنها داریم. از بر بودن چند فرمول، لزوماً ما را به جواب یک مسأله نمی‌رساند. من با بومی‌سازی موافقم اما بومی‌سازی به معنای سالم کلمه، به معنای درست کلمه؛ به این معنی که آن را با شخصیت و هویت ایرانی خودمان بسازیم نه با تظاهر. ما باید مسئول باشیم. این همه در ایران از تعهد صحبت می‌شود، اما کسی توجه نمی‌کند که تعهد به یک معنا همان تخصص است. کسی که تخصصی ندارد چه تعهدی می‌تواند داشته باشد؟

کلیدواژه‌ها: پژوهشگاه ihcs research center پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی


نظر شما :