یادداشت دکتر میری:علی (ع) و انسان قرن بیست و یکم

۲۰ تیر ۱۳۹۴ | ۱۵:۱۹ کد : ۱۱۶۹۱ اخبار اساتید پژوهشگاه
تعداد بازدید:۲۴۰۴
وقتی به تاریخ بشری نگاه می کنیم، ادیان مختلفی بودند که در جهان ظهور کردند. برای شناخت هر دینی معمولادو راه عمده وجود دارد. یکی آن است که به متون مقدس دین رجوع و شروع به مطالعه و مداقه در آن کنیم. بعد به تاریخ آن دین نگاه می کنیم و می بینیم که چه مقدار از این آیات و دستورالعمل ها در دین در جامعه پیاده شده است. آیا توانسته ا ند شعارهای آن دین را به منصه ظهور برسانند یا خیر؟ یک راه دیگر این است که شما به شخصیت هایی که در آن دین ظهور کردند نگاه کنید. اگر از این منظر به زندگی حضرت علی(ع) نگاه کنیم به عنوان یک نسخه کامل از قرآن یا پیام های دین، آن موقع ما می توانیم یک برداشت و نگاهی از دین یا لااقل از دین اسلام داشته باشیم. برای اینکه بتوانیم این موضوع را بفهمیم، باید به داستان خلقت از دیدگاه قرآن بپردازیم. انسان در دیدگاه قرآن چه نوع موجودی است؟ هر دینی وقتی به بشریت ارایه می شود یک سری دستگاه های فکری یا یک سری سوال هایی ارایه می دهد. یکی از این سوال ها این است که انسان کامل کیست؟ و دیگر اینکه جامعه مطلوب چیست و راهکارهایی که به جامعه مطلوب می توان رسید چیست؟ از این منظر نگاه قرآن به انسان چیست؟ مبتنی بر نگاه قرآن، انسان می تواند از لجن تا روح خدا متغیر باشد. به جوامع بشری هم از این منظر می توان نگاه کرد. جوامعی می توانند باشند که در آنجا روابط اجتماعی، سیاسی، فرهنگی به گونه ای باشد که انسان را از خدای گونگی و از اینکه به منصه ظهور و شکوفایی برسد بازدارند یا اینکه برعکس زمینه را برای ظهور و بروز این خلاقیت ها و آفرینش ها مهیا کنند. وقتی به زندگی حضرت علی (ع) نگاه می کنیم، می بینیم ایشان نمونه کاملی است از یک انسان که به اوج خداگونگی می رسد. حضرت علی هم در زندگی اجتماعی و هم در زندگی فردی الگوهای خلاقانه بسیاری را پیش روی بشریت گذاشته است. امروز اگر هرکسی در جامعه ایران به دنبال این باشد که با چه الگوهایی به خودشکوفایی، خودباوری، خدای گونگی و اخلاق پسندیده و حسنه را در خود و جامعه به منصه ظهور برساند، یکی از بهترین الگوها علی (ع) می تواند باشد. بشر امروز گرفتار بسیاری از بیمارهای اجتماعی، سیاسی و فردی است. ما با چه راهکاری می توانیم الگوی علوی را به جامعه خود و همچنین جامعه بشری که مبتلابه این دردهاست معرفی کنیم؟ ما باید روشی اتخاذ کنیم که در قرن بیست و یکم پاسخگو و مطلوب جان بشر معاصر باشد. به زبان دیگر ما نیازمند الگویی از علی (ع) هستیم که دارای مختصات عصری باشد تا بتوانیم مبتنی بر آن از پیچ های خطرات بی شماری که انسانیت ما را هدف گرفته است عبور کنیم. ما یک الگویی از حضرت علی داریم که طی تاریخ شکل گرفته و به شیعیان معرفی شده است.
    این الگو رنگ و بوی محلی پیدا کرده است. ما نمی توانیم با همین لعاب محلی آن رابه جهانیان معرفی کنیم بلکه نیاز به یک زبان جهانی داریم. یک زبانی که انسان های مختلف و افراد گوناگون بر اساس آن فرهنگ مشترک بشری بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. به عنوان مثال ما در ادبیات خیلی کم توانسته ایم آثاری خلق کنیم که بتواند آن الگوی جهانشمولی مولاعلی (ع) را به جهانیان معرفی کند. اما جورج جرداق لبنانی که مسیحی بود با یک زبانی در مورد علی صحبت می کند که به معیارهای جهانی نزدیک است. ما نیاز داریم یک علی ای امروز معرفی کنیم که آینه تمام نمای حرکت و پویایی باشد که بشر قرن بیست و یکمی امروز بتواند به آن اقتدا کند. ریشه های گرفتاری بشر امروز این است که معنای زندگی از دست رفته است و علی به عنوان یک انسان والامی تواند الگوی متعالی باشد برای یافتن راه های معناگرایانه و به سوی معنویت. در رابطه با اینکه حضرت چگونه در معناگرایی زندگی الگو باشد می توان گفت در میان برجستگی های بی شمار زندگی حضرت علی (ع) چندجانبه بودن ایشان است. یعنی انسانی است با ابعاد مختلف. یکی از مشکلات بزرگ انسان امروز، به قول هربرت مارکوزه تک ساحتی بودن آن است. انسان امروز در تک ساحتی بودن گرفتار است چرا که معرفتش از معرفت همه جانبه تهی شده است. تک ساحتی بودن یکی از ژرف ترین بیماری های انسان در قرن بیست و یکم است. ولی حضرت علی (ع) نمونه کامل یک انسان چندضلعی است. وقتی به آتن نگاه می کنیم، افلاطون را می بینیم، به شرق نگاه می کنیم، کنفوسیوس را می بینیم که هردو انسان های والاو اندیشمندی هستند. یا مثلاافرادی را می بینیم در تاریخ که حاکمان خوب یا دلاوری بودند اما هنگامی که به علی می نگریم که در نهج البلاغه صحبت می کند مانند این است که فیلسوفی مشغول سخن گفتن است. در باب عرفان همچون یک عارف سخن می گوید. وقتی در میدان جنگ است، یک پهلوان تمام عیار است. وقتی به دردهای اجتماعی توجه می کند، انگار که یک جامعه شناس واقعی در این باب صحبت می کند. وقتی به عنوان مثال در حوزه احساس، عواطف و لطایف زندگی نگاه می کنیم باز سیمای علی فروغ بی نظیری بر تارک حیات بشریت دارد و او چون ستاره ای بی بدیل در آسمان انسانیت می درخشد. به زبان دیگر انسانی می تواند به کمال برسد که در ساحات مختلف بتواند خودش را به منصه ظهور برساند.
    حضرت علی در این زمینه می تواند بهترین الگو باشد. الگو بودن علوی بیش از آنکه معطوف به گذشته باشد ناظر به آینده بشریت است که از هر سو گرفتار افراطی گری و خشونت و ظلم وتعدی قرار گرفته است. جامعه دیروز شبه جزیره عرب در قرن هفتم میلادی نمی توانست الگوی علوی را درک کند چرا که معیار جوامع بدوی مبتنی بر اصل خدشه ناپذیر شیخوخیت است و علی، جوانی بیش نبود. در جوامع مبتنی بر ذهنیت قبیله ای اصل هم خونی است ولی علی در پی همخوانی با حقیقت بود: در جوامع طایفه ای سیاست مبتنی بر استبداد رای است در حالی که علی سیاستش مبتنی بر حکمت آمیخته با حریت بود و بسیاری از معیارهای دیگر که بینش علی مبتنی بر آن است که او را نه الگویی برای دیروز بشریت بلکه پارادایمی برای آینده بشریت می سازد. به زبان دیگر علی کلید فهم دین در جهانی است که به نام دین انسان را به غل و زنجیر می کشند و می کشند. هر زبانی بر الفبایی مبتنی است و زبان دین مبتنی بر الفبای علوی است که بی فهم آن دین نه تنها مایه سعادت نخواهد بود بلکه ابزاری برای اسارت روح انسان خواهد شد. به عبارت دیگر نیاز ما به علی نیازی تفننی نیست بلکه نیازی است که بی آن، دین- نه تنها برای مسلمین بلکه- برای بشریت تهی از معنا خواهد شد. البته ناگفته پیداست که فهم علی بی بینش علوی ما را به مدینه نبوی نخواهد رساند بلکه مقیم شهر اموی خواهد گرداند و باید از کژفهمی به اندازه نافهمی به خدای علی پناه آورد.

کلیدواژه‌ها: پژوهشگاه ihcs research center پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی


نظر شما :