قبس نسل ایمان، شهادت و انقلاب اسلامی
بسم رب الشهداء و الصدیقین
أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاء (ابراهیم: 24)
جمعه پانزدهم خردادماه توفیق داشتیم برای استقبال از پیکر دکتر امیر معتمدی برویم و این روزها در مراسم تشییع و یادبود با شکوه او شرکت جستیم. اما در آن غروب غمگین جمعه، در میان فضای تاریک اندوه عمیق که همگان را سردر گریبان ساخته بود و گویا کسی کسی را نمیشناخت و همه در انتظار دیدار با جنازه و وداع با وی بودند، قبسهایی از ایمان هر از چند گاه چنان تاریکی فضا را میسترد و عظمت نسل شهادت و ایثار را بهرخ میکشید که در میانهء مصیبت، افتخار و بالیدن وجود آدمی را وجد میبخشید و دائماً مخاطب را با این پرسش روبرو میساخت : آیا ممکن است دوباره نسلی ظهور کند که ثمرهء درخت پاکیزهای باشد که خداوند بهآن مثال بزند که هر لحظه ،حتی پس از مردن هم اینگونه میوهای از ارزشهای انسانی و دینی را رایگان بههمگان ارمغان بدهد و مخاطبان را بهژرفای عظمت معنوی انقلاب اسلامی رهنمون سازد؟
بهدرستی نمیتوان پاسخی قطعی برای این پرسش عرضه کرد؛ اما غروب جمعه تابلویی نفیس از حضور توأمان همه ارزشهای ایمان و شهادت و انقلاب اسلامی ناگهان در صحنه نقاشی شد.
عکس شهید مهندس غلامعلی معتمدی، شهیدی از تبار پاکان هفتم تیر خجالتها را چند برابر کرد؛بهیقین او بود که در صف اوّل مستقبلین قرار داشت، از هر کس زندهتر و غمگینتر.
مادرش، سترگ بود و از قبیله ایمانی بزرگ، صبور و پر شکیب مینمود؛ وی خود، زندهای شهید مینمود و یادگار ایمان و شهادت بود.
و نظارهء "بشیر" که آیینهای از روی "امیر " بود، دلهای داغدیدگان را بیشتر آتش میزد.
آن پدر، این مادر و حال این برادر، منشوری از ایمان و پرتوی از تمثیل از آیهء شریفه درخت طیبهء الهی را متبادر میکردند.
آری چنین ایمانی از تبار ایمان و شهادت برمیخیزد و چنین خلوصی بهای ایمان را برتر از طمع، حرص، منافع زودگذر دنیایی و ارزشنمایی و جهادنمایی خواهد داشت.
راستی این ایام، ایامی نمادین بود، ایامی پرآیین بود.
دو روز پس از نیمهء شعبان، یک روز پس از سالگرد رحلت حضرت امام خمینی (ره) و سالروز پانزدهم خرداد و همزمان با بهحق پیوستن مردی از قبیلهء ایمان. زندگی امیر، مظلومیت وی، شکیبایی، صداقت و صفا، خلوص، فروتنی، استقامت و استمرار خلوص جویی و تداوم جلوههای عمل صالح در او نمادی از میوهء درخت ایمان بود که هر زمان بههمگان خیر میرسانند.
در آن غروب جمعه، روح امیر غوغا کرد، نوای قرآنی کمنظیر و الهامبخش آنچنان طنینانداز شد که گویی این الهام آسمانی هنوز هم در حال آمدن است.
ارادتورزیها آنچنان فطری بود که گویی ازلیّت آفرنیش انسان را فرایاد میآورند. حاضران چنان مدهوش و بیخود بودند که گویی همه با " شهید معتمدی" زیست مشترک پیدا کردند؛ زمین و زمان آنچنان گریست که گویی عناصر تالار هم با داغدیدگان همنوایی و همذاتپنداری میکنند.
بدا بهحال حریفان امیر که دنیا در مقابل چشمانشان این جلوه کرد و بر چنین نهال نازنینی از درخت ایمان نارواییها روا داشتند و ارزشها را چنان روزمره تحریف کردند که میوهء عمر شهید در سبد آیین آنان جای نگیرد.
اما چشمان نظارهگر شهید معتمدی گواهی میداد که بهبرکت اخلاص شهیدان هفتم تیر و دعای امام راحل و شهیدان پانزده خرداد، و امت ظفرمند ایثار و شهادت و اخلاص و کفایت، ایمان را چنین تعریف خواهد کرد که ‘ ایمان’، درختی است پاکیزه در ذات خود، عمل صالح را بهبار میآورد و هر زمان میوهء هدایت، پاکیزهخویی و رشادت میدهد.چنین ایامی آیندهء درخشان انقلاب اسلامی را رقم خواهد زد انشاءالله.
آری، میتوان گفت: حقیقت هر کس، هنگام وداع دیگران با جنازهء وی، بهتر روشن می شود؛ چنانکه اندکی پیش در وداع پیکر استاد فقید دکتر آئینهوند نیز چنین شد، حتی دیروز سنگ مزارش نیز در قطعهء نامآوران چنین گواهی میداد.
حسینعلی قبادی
با درود بر شهدای پانزدهم خرداد
نظر شما :