گزارش برگزاری هشتیمن پیشنشست علمی همایش مجازی ابعاد انسانی- اجتماعی کرونا در ایران
گزارش برگزاری هشتمین پیشنشست علمی همایش ابعاد انسانی- اجتماعی کرونا در ایران با موضوع: «زنان، کرونا و ابعاد انسانی- اجتماعی و فرهنگی»
هشتمین پیشنشست علمی همایش مجازی ابعاد انسانی- اجتماعی کرونا در ایران، روز چهارشنبه 24 اردیبهشت 1399 با حضور صاحبنظران و دانشجویان از ساعت 16 الی 30/18 برگزار شد. در این نشست که با عنوان «زنان، کرونا و ابعاد انسانی- اجتماعی و فرهنگی» برگزار شد، دکتر شکوهالسادات حسینی مدیر پنل و دکتر زهرا داورپناه استادیار مرکز تحقیقات زن و خانواده قم؛ دکتر نعمتا... فاضلی استاد پژوهشکده مطالعات اجتماعی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و دکتر فرشته موتابی استادیار پژوهشکده خانواده دانشگاه شهید بهشتی بهعنوان سخنرانان در این نشست حضور داشتند.
در ابتدا دکتر زهرا داورپناه استادیار مرکز تحقیقات زن و خانواده قم، سخنرانی خود را با عنوان: «خانواده بهمثابه امر بحرانی(critical)» مطرح کردند که چکیدهای از سخنان ایشان به شرح ذیل است:
«یکی از کلید واژگان ایام کرونا، بحران بود. بحران یا (Crisis) از ریشه یونانی (Krinein) و همریشه کریتیک (نقد) است؛ همچنین با واژه (Criteron) یعنی معیار و محک، شباهت دارد. به این ترتیب نقد، بحران، معیار، محک و منتقد، ریشه مشترک و واحد در سنت یونانی دارند. این واژگان در سه قلمرو امور دادگاهی، امور سیاسی و امور طبی بهکار میرفته است. در همه این موارد، نقد یا سنجش، نقطه چرخش و نیز گزینش و انتخاب شیوهای جدید در شرایط نامطلوب و بحرانی است. بحران؛ یعنی مشکل و بنبست و نقد فرایندی است که توسط آن، مشکل مورد تحلیل قرار میگیرد و راهحل و راه خروج از بنبست پیدا میشود.
بحران کرونا سبب شد قرنطینه خانگی و در خانه ماندن، بهعنوان راه پیشگیری از بیماری و تقلیل سرعت بحران مطرح شود. امری که اهمیت خانواده در بحران و اهمیت بحرانی خانواده را برجسته میسازد. در این منظر «خانه» دیگر نه صرفاً بهعنوان مکان زیست، بلکه تنها پناهگاه و کلید بقای حیات بشری نمودار میشود. گویی تعبیر هایدگری از اهمیت بنیادین در خانه بودن و سکنا گزیدن در سطح زندگی روزمره منتشر میشود. سکنا گزیدن که در فلسفه هایدگر بهمعنای چیرگی بر فراموشی هستی بود، در ادراک روزمره مردم و حاکمیتها، تنها راه نجات از مرگ تلقی میشود. این اهمیت از ابعاد مختلف قابل بررسی است: نخست پیشگیری از بیماری و مراقبت از بیماران در خانه که تنها همین بعد از منظر اقتصاد مراقبت چنان اهمیت دارد که اگر حکومتها بخواهند خود چنین خدماتی را ارائه دهند، هزینهای بسیار سنگین تحمیل میشود. ضرب این هزینه و پیچیدگی مدیریت این حجم از خدمات در فشار و هزینهای که بحران کرونا به جهان تحمیل کرد، ما را متوجه اهمیت واقعی نهاد خانواده میکند. قرنطینه و الزام به تأمین همه یا غالب نیازها در خانه، بازگشت به نقشهای قدیمی خانواده بهمثابه تأمینکننده نیازهای آموزشی، مذهبی، عاطفی، روانی، درمانی و اقتصادی را در پیداشت. به این ترتیب افرادی که تنها زندگی میکردند و از محیطهای اجتماعی مختلف، نیازهای گوناگون خود را تأمین میکردند، ناگهان با نیازهای متعددی مواجه شدند که حالا باید خود، به تنهایی آنها را برآورند. این فشار سبب کاهش جدی کیفیت زندگی و آسیبپذیری جسمی و روانی میشود.
در همین ایام، نگرانیها درباره خشونت خانگی افزایش یافت. کرونا اعضای خانوادههای ناایمن را ملزم به ماندن در خانه میکند و تعامل میان همخانههای خطرناک و آسیبپذیر را- مانند همخانههای سالم دیگر- افزایش میدهد. بهاین ترتیب در شرایط بحران، خانواده معمولی، راه حل و زندگیبخش به حساب میآید ولی خانوادههایی هم هستند که بیرون و درون آنها به یک اندازه فرد در معرض خطر قرار میگیرد.
سالها بود که بهنظر میرسید جهان به چنان پیشرفتی در تقسیم کار و غنایی در کسبوکارهای خدماتی رسیده که فرد بهصرف برخورداری از منابع مالی مناسب میتواند «همه» نیازهای خود را از بازار خریداری کند. در این فضا خانواده، بهخصوص خانواده پایدار و طولانی مدت کمابیش بهامری عاطفی، ارزشی و تجربهای رمانتیک تقلیل مییافت که غالب کارکردهای آن جایگزینپذیر است و حتی گاهی تجمّلی قدیمی به حساب میآید. بحران کرونا در کنار همه نقدهایی که بر جهان مأنوس ما وارد آورد، جانی تازه به گفتمانهای خانوادهگرا میدهد تا از نو توجه به خانواده را فراخوان کنند، خانوادهای که حافظ ماست، در قرنطینه و تعطیلی حداکثری نهادها تنها در گشوده بهروی ما است و حتی اگر بتوان از آن کناره گرفت، در بحرانها باید به آن بازگردیم. ازاینرو اگر در ایام آرامش، به آن اهتمام نداشته باشیم، در بحرانها هیچ پناهی نخواهیم داشت».
سپس دکتر نعمتا... فاضلی استاد پژوهشکده مطالعات اجتماعی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی سخنرانی خود را با عنوان: «مسابقه یا مراقبت: رویکردی زنانه برای مواجهه با کرونا» را آغاز نمودند که چکیدهای از سخنان ایشان به شرح ذیل میباشد:
« بحران کرونا و در همه جوامع از جمله ایران تنشها و چالشهای وسیعی در تمام حوزههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ایجاد کرده است. طبیعتاً در چنین موقعیت اضطراری و بحرانی زنان نیز مانند مردان درگیر مجموعه وسیعی از محرومیتها، محدودیتها، رنجها و دردها شدهاند. در چند ماه اخیر، فعالان اجتماعی و دانشگاهی تلاش کردهاند تا این رنجها، محرومیتها و محدودیتها را بازنمایی کنند؛ رنجها و محدودیتهایی که همواره در جامعه وجود داشت، اما با بحران کرونا تشدید شده است. فعالان اجتماعی تلاش کردند تا نشان دهند که چگونه نابرابریهای جنسیتی در جامعه جنسیتزده، هنگام موقعیتهای بحرانی، زنان را بهطور مضاعفی با محرومیتهای ساختاریشان درگیر میکند. آنان از تمام اشکال محرومیتهای اقتصادی و بحرانهایی که جامعه جنسیتزده با آن روبهرو است صحبت میکنند. بهویژه در ماههای اخیر بحث قرنطینه و پیامدهای آن دامنگیر زنان میشود، بهویژه گسترش خشونتهای خانگی یا مسئله زنان خودسرپرست و محرومیتهای اقتصادی که این زنان در نتیجه از دست دادن منابع اقتصادیشان روبهرو بودهاند. مسئله بحرانهای اقتصادی که منجر به از میان رفتن مشاغل گوناگون، بهویژه مشاغلی که زنان به آن میپرداختند. یا مسئله پرستاران در مراکز درمانی که عموماً زنان هستند و رنجها و دردهایی که پرستاران با آن روبهرو هستند. همچنین چالشهایی که در نتیجه بحران کرونا نقشها و وظایف زنان را افزوده است. اینها و بسیاری موضوعات دیگر، دغدغههایی بودند که فعالان اجتماعی زنان در مطبوعات، شبکههای اجتماعی و رسانهها به گفتوگو درباره آنها پرداختند. میتوان گفت این مجموعه گفتارها، گفتمان زنان را در دوران بحران کروتا شکل داده است. اما میتوان از زاویه دیگر نیز به پیوند این بحران با زنان نگاه کرد؛ این زاویه عبارت است از توجه به زن و فرهنگ زنانه همچون رویکردی برای مواجهه بنیادی و ساختاری با بحرانهای طبیعی و ویروسی که جهان در دهههای اخیر با آنها روبهرو بوده است، و در سالهای و دهههای آینده ممکن است با بحرانهایی به مراتب شدیدتر از بحران کرونا روبهرو شود. این رویکردی است که از سالهای دهه 1980 بسیاری از محققان و فعالان جنبشهای زیستمحیطی و جنبش زنان درباره آن صحبت کردهاند. در اینجا میخواهم این رویکرد را یادآور شوم و روایتی از آن را بیان کنم.
فرهنگ مراقبت؛ فرهنگ رقابت
جهان تحت تأثیر کووید 19 درگیر بزرگترین بحران در یک قرن اخیر شده است و این بحران ریشههای گوناگون دارد. اما میان محققان اجماع است که بنیادیترین ریشه این بحران جنگ انسان با طبیعت است. جنگی که در آن انسان به دلیل سیطره لجام گسیخته و غیرمسئولانه بر طبیعت، تعادل، توازن و هماهنگی در تعاملات انسان و طبیعت را درهم ریخته است. این عدم تعادل و جنگ میان انسان و طبیعت در واقع جنگ میان طبیعت با طبیعت انسانی نیز هست. درباره اینکه این جنگ با طبیعت را چگونه میتوان پایان داد، رویکردهای معتددی ارائه شده است. یکی از مهمترین رویکردهای مطرح عبارت است از: توجه به «فرهنگ مراقبت» و «اخلاق مراقبت» که منبعث و الهام گرفته از فرهنگ زنان است. در اینجا زن را همچون فرهنگ، منبع معنایی و شیوهای اندیشیدن و زیستن میبینم و نه چون موجودی زیستی و فیزیولوژیک. زنانگی واجد ارزشهایی است که با صلحجویی، مهربانی، مراقبت، تعامل، گفتوگو و همدلی همراه است؛ همچنین زنان بیش از مردان در حفظت از محیط زیست میکوشند، نگرش همدلانهتری با رفتارهای سلامت زیست محیطی دارند، زنان نسبت نتایج رفتارها و عملکردهای ویرانگر و مخرب اکوسیستم حساسیت قویتری نشان میدهند، و از تواناییها و قابلیتهای بیشتری برای مواجهه سازنده با محیط زیست برخوردارند. این مجموعه ارزشها و باورهای سازنده زیستمحیطی را میتوان فرهنگ مراقبت و اخلاق مراقبت نیز نامید. این فرهنگ ریشه در بسیاری از تجربههای تاریخی زنان و همچنین مادارنگیها دارد. زنان در فرهنگ مراقبتی خود بهجای رقیب پنداری دیگری و مسابقه دادن برای داشتن و تملک بیشتر، میل و آمادگی برای صلح، دوستی، همکاری و تعاون و گفتوگو دارند. نکته کلیدی که میخواهم در اینجا تأکید کنم اینست که تخریب سیستماتیک اکوسیستم در جهان امروز ریشه در فرهنگ مسابقه و خصومتگرایی دارد. مایکلکلبرگ در کتاب «ورای فرهنگ رقابت» (Karlberg; 2014) این نظریه تشریح کرده است که چگونه «فرهنگ رقابت» شکل همگانی از «خصومت گرایی هنجاری» را ایجاد کرده است. یعنی در نظامهای حقوقی، اقتصادی، سیاسی و آموزشی معاصر و مدرن، ستیز کردن، دیگری را تخریب کردن و سلطهجویی بهصورت هنجارهای جمعی پذیرفته درآمده است. این امر زمینه فرهنگی برای استثمار طبیعت و تمام چیزهای دیگر را فراهم کرده و بهرهکشی و تخریب بهصورت گفتمان و استعارهها و صورتهای کلامی جاافتاده و پذیرفتهای بدل شده است. استعاره جنگ، مبارزه و رقابت و تشبیه زندگی به میدان مبارزه، امری همگانی و هنجارین شده است. در حوزه اقتصادی، ما با جنگهای تجاری، رقابت اقتصادی و در حوزه سیاست ما با مبارزه انتخاباتی و در حوزه آموزشی با رقابت تحصیلی سروکار داریم. ما در فرهنگ مدرن با استعاره «مبارزه» زندگی میکنیم، مبارزه علیه فقر، مبارزه علیه بیسوادی، مبارزه علیه مواد مخدر و مبارزه علیه طبیعت! در نتیجه، بنای زندگی جمعی برجنگیدن و تخریب دیگری تبدیل شده و چنین امری دیگر نه تنها قبح و زشتی ندارد، بلکه امری اخلاقی و پسندیده است. رسانه فرهنگ رقابت را تقویت و تشدید میکنند و آن را موجه و اجتناب ناپذیر میسازد. در فرهنگ رقابت اصول فرهنگی بهگونهای است که عملاً مراعات طبیعت و محیط زیست ممکن نیست. فرهنگ خصومتگرایی هنجاری به اعتقاد کارلبرگ ریشه در «محوریت قرار گرفتن هویت مردانه در فرهنگ معاصر است». پیامدهای ویرانگری برای زندگی بشر در دوره معاصر داشته است که یکی از آنها تخریب محیط زیست است. پیشنهاد و بدیلی که کارلبرگ برای فرهنگ خصومتگرایی هنجاری ارائه میکند، «فرهنگ همکاری» است. من در اینجا میخواهیم توضیح دهم که میتوان «فرهنگ مراقبت» را بدیلی برای فرهنگ خصومتگرایی در نظر گرفت.
از فرهنگ مادرانه و زنانه میتوان هنجارها، باورها، الگوهای شناختی و اصول فرهنگی استخراج کرد که بهجای خصومتگرایی هنجاری و فرهنگ مسابقه و رقابت، شکلی از فرهنگ ایجاد شود که در آن زندگی بر پایه همکاری، مراقبت و ارزشهای انسانی استوار شود و مراعات طبیعت و بهرهبرداری مسئولانه از طبیعت و بهرهبرداری مسئولانه از طبیعت امکانپذیر گردد. فرهنگ مراقبت بهجای فرهنگ مسابقه، کلیدیترین راهبرد بنیادی است که برای مواجهه با ویروسی شدن زیستکره میتوان ارائه کرد. انسانشناسان در دو دهه اخیر تلاشهای گستردهای کردند تا نشان دهند که چگونه فرهنگ مسابقه و رقابت فرهنگی که بر اقتصاد، سیاست، آموزش، علم و تمام ساختارها و سیستمهای ما استوار است، باید بازبینی انتقادی شوند، تا بتوانیم به این فضا برسیم. فضایی که طی آن، بهجای استفاده از زبان جنگ، زبان خصومت، بتوان از زبان مراقبت، زبان مادرانه و زبان زنانه در تمام سیستمهای سیاسی، اقتصادی، حقوقی، آموزشی و پژوهشی استفاده کرد؛ زبانی که بهجای استعارههای نظامی و جنگی مانند مبارزه علیه فقر، مبارزه علیه بیسوادی، مبارزه علیه جهل یا استعارههایی که اکنون هم در بحران کرونا رایج است؛ مبارزه علیه ویروس، ما بتوانیم از زبان استعاری استفاده کنیم که طی آن تعاون، همکاری، همیاری و مراقبت بتوانند بهصورت بنیانهای معرفتی و شیوه تفکر انسان شوند. نتیجه چنین همکاری و همیاری، شکلگیری زبان تازهای است که در یان زبان تازه، استعارههای ما برای فهمپذیر کردن انسان و طبیعت، سازماندهی اجتماعی، روابط میان اقوام و ملتها، انسانها و تمام تجربههای ما در جهان بر پایه اشکال تازهای از همزیستی استوار شود.
از این دیدگاه، زنانگی، جنسیت و تمام مقولات برآمده از زن میتوانند بهمثابه رویکرد و تفکری در جهان ارائه شود که برپایه آن نه فقط زنان، بلکه زنان و مردان یا بهطور کلی انسانها و همه شیوههای سازماندهی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ما بتواند نوع تازهای از دیدن و نشان دادن و شیوه تازهای از نظم هنجاری و اخلاقی ایجاد کند. همانطور که به نقل از کارلبرگ گفتیم در تمام دوره مدرن یعنی دورهای که از قرن هفدهم تا امروز شکل گرفته است؛ فرهنگ رقابت؛ فرهنگ مسابقه، فرهنگ، فرهنگ ستیزهجویی و خصومتگرایی بهصورت نظامی هنجاری و اخلاقی درآمده است. در این فرهنگ خصومتگرایی هنجاری شده، زنان و زبان زنانه فرهنگ زنانه یا همان فرهنگ مراقبت و اخلاق مراقبت به حاشیه رانده شده است. پیامد به حاشیه رانده شدن اخلاق مراقبتی و فرهنگ زنانه این بوده است که در سیاست، اقتصاد، آموزش و تمامی عرصههای زندگی، به تدریج برای کسب بالاترین امتیازها، بیشترین برخورداری از منابع، مواد و سرمایهها و برای برتر شدن و بالاترین نشستن، شکلی از روابط سلطه و قدرت ایجاد شده است. طی آن به تدریج جهان و طبیعت و از جمله انسانها، فرسودهتر شدهاند. فرسودگی یا فرسایش در تمام زمینهها بهتدریج موجب شده است که طبیعت، چه طبیعت وجودی انسان و چه طبیعت غیرانسانی، امکان بقا و دوام پایدار خود را از دست بدهد. اکنون در انتهای این مسیر چندصد ساله هستیم، و مشاهده میکنیم که از سالهای 1960 به بعد در نتیجه برهم خوردن تعادل محیط زیست، در نتیجه از بین رفتن جنگلها، گسترش بیابانها، خشکشدن تالابها، در نتیجه به هم خوردن وضعیت هوا و فرسوده شدن تمام عناصر محیط زیست، ما اکنون در معرض خطری هستیم که اگر تغییرات بنیادی در اصول فرهنگی و پیشفرضهای فکری ما صورت نگیرد، اگر ما صرفاً به دستاوردهای علوم پزشکی و زیستشناسی تکیه کنیم و دلخوش باشیم به کشف دارو و برای درمان کرونا و واکسن برای جلوگیری از بیمار شدن، ما عملاً فقط بحران جهان را به تأخیر انداختهایم؛ چرا که بعد از کووید 19، ویروسهای دیگر و بحرانهای زیست محیطی دیگری میآیند. شرط نجات انسان و طبیعت این است که اصول فرهنگی خصومتگرایی هنجاری و فرهنگ مسابقه و رقابت مورد بزاندیشی انتقادی قرار گیرند و به جای رقابت لجام گسیخته، اشکال تازهای از «رقابتهای مسئولانه» به ساختارها و سیستمهای ما راه پیدا کنند. ما به جای خصومتگرایی هنجاری نیازمند اصول فرهنگی مراقبتی هستیم تا بتواند نظم هنجاری نوین ایجاد کنیم. تجربه چند قرن و چند هزار ساله بشر این است که زنان به دلیل مسئولیتهایی که در زایش، پرورش و زندگی بر دوش داشتهاند؛ فرهنگی را شکل دادند که در آن انسان، طبیعت انسان، نیازهای وجودی انسان و طبیعت اعم از گیاهان، جانوران، پرندگان، هوا و تمام جهان طبیعی از نوعی احترام و توجه برخوردار میشوند. در فرهنگ مسابقه و رقابت، بشر نوعی الگوی مبتنی بر تجاری را دنبال کرده است. الگویی که میخواهد طبیعت را مانند نجار قطعهقطعه کند تا بتواند برای خود و خودشیفتگیها و خودمحوریهایش، طبیعت را دستکاری کند. الگوی فرهنگ مراقبت بهجای نگاه نجارانه، نگاه باغبانه به انسان و طبیعت دارد. زنان، فرهنگ و تفکر زنانه و مادرانه چیزی نیست جز باغبانی هستی. باغبان بهجای نجار، تلاش میکند تا گیاهان، گلها و طبیعت را مطابق استعدادها و طبیعتش مراقبت کند. تا طبعیت بتواند رشد کرده، شکوفا شود و انسانها از مواهب طبیعی برخوردار شوند. مسئله زنان در موقعیت بحران کرونا را میتوان از این زاویه نگاه کرد که زنان فقط افراد یا آدمها نیستند؛ زنان، فرهنگ و اصول و ارزشهایی را در طول تاریخ شکل داده و ایجاد کردند. فلسفهای را آفریدهاند، ذائقه و زیباییشناسی را بهوجود آوردهاند که اکنون که بحرانی وجود دارد، شاید فرصتی است برای توجیه به «فرهنگ زنانه»، فرهنگی که در آن اصول فرهنگی مبتنی بر باغبانی، مراقبت و توجه به انسان، بدن انسان، نیازهای انسان، توجه به طبیعت و نیازهای طبیعت بهعنوان رکن این تفکر شناخته میشود».
در ادامه نشست دکتر فرشته موتابی استادیار پژوهشکده خانواده دانشگاه شهید بهشتی با عنوان «روابط همسران در دوران کرونا» سخنرانی خود را با ارائه پاورپوینت آغاز کردند که چکیدهای از سخنرانی ایشان به شرح ذیل است:
روابط همسران تحت تأثیر مؤلفههای متعددی قرار دارد. هرگونه تغییری در این مؤلفهها میتواند تعادل رابطه همسران را بههم زند و برگشت مجدد به حالت تعادل نیاز به زمان و ظرفیتهای روانشناختی همسران دارد.
شیوع بیماری کرونا و قرنطینهای که به دنبال آن درجامعه حاکم شد، میتواند تغییراتی را در ابعاد مختلف زندگی مشترک و روابط همسران تأثیرگذار باشد. زمان بیشتری که همسران در خانه و درکنار یکدیگر میگذرانند، تغییر در مسئولیتها و نقشها، رویارویی همسران با چالشهای جدیدی مانند بیماری و پیشگیری از آن، و تشدید چالشهای قبلی مانند مشکلات اقتصادی، مراقبت از فرزندان، رسیدگی به والدین و ... از جمله این تغییرات است.
از سوی دیگر ظرفیتهای روانشناختی همسران و استحکام رابطه در پیش از این دوران، میتواند عامل تعدیلگری محسوب شود و از تأثیرات منفی تغییرات و چالشهای پیشروی همسران پیشگیری کرده یا آن را کاهش دهد».
نظر شما :