مناظره «کرامت انسانی از دیدگاه اسلام»

۲۸ دی ۱۳۹۳ | ۱۴:۴۸ کد : ۹۲۴۱ آرشیو اخبار
تعداد بازدید:۳۳۸۰
مناظره  «کرامت انسانی از دیدگاه اسلام»

بررسی و چیستی «کرامت انسانی از دیدگاه اسلام» در گفتارهایی از غرویان و محلاتی

کرامت انسان از مباحث مهم در حوزه انسان شناسی است که درمکاتب مختلف الهی و بشری رویکردهای متفاوتی را موجب شده است. پژوهش درحدود و ثغورکرامت انسان، مبانی و خاستگاه آن و چیستی و ماهیت آن، عناصر کرامت ستیز و پرداختن به آثار و لوازم و مولفه های کرامت انسان ضرورت پرداختن به این امر را به ویژه در دنیای معاصر، جهت تبیین دیدگاه های اسلام در زمینه حقوق بشر، ضروری می­نماید. در مناظره علمی که  به همت معاونت فرهنگی و اجتماعی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با حضور حجت الاسلام محسن غرویان و حجت الاسلام محمد سروش محلاتی، از استادان حوزه و دانشگاه در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد، موضوع «کرامت انسانی در اسلام» مورد بحث و بررسی قرار گرفت. آنچه در پی می آید تقریری از مناظره است که در روزنامه اعتماد چاپ شده است.

 
    
    قرائت های مختلف در مورد کرامت انسانی در جهان امروز وجود دارد
    
همه افراد خودشان را مومن می دانند. چه کسی می تواند حد و مرز ایمان و کفر را مشخص کند و بر اساس آن ما بگوییم که چه کسی مومن و چه کسی غیرمومن است و بر اساس آن چه کسی کرامت دارد یا ندارد؟ ما نمی توانیم خود را قاضی همه انسان ها بدانیم و بعد بگوییم هر حرفی غیر از حرف من کفر است و کسی که به آن قایل نیست پس کرامت ندارد.


    
    
حجت الاسلام محسن غرویان/ به نظر می رسد در این زمینه باید با بحث های فلسفی آغاز کنیم. من نمی توانم از بحث کرامت انسانی از یک آیه قرآن یا یک حدیث شروع کنم و فرض را بر این بگیرم که در دیگر جاهای دنیا تعبدی بر آیات و احادیث ما دارند. می توانیم از یک آیه و روایت استفاده کنیم و از آن تحلیل کنیم. اما صرف اینکه یک آیه یا روایت بخوانیم و انتظار داشته باشیم که طرف متعبد باشد این معقول نیست .
    
احادیث و قرائت های مختلف در این زمینه وجود دارد. من معتقدم باید این قرائت های مختلف را بپذیریم چرا که اینها اجتناب ناپذیر است. نمی توانیم از زیر بار واقعیت پلورالیزم و کثرت قرائت ها بگریزیم و آنها را انکار کنیم. اما آنکه کدام را می پذیریم بستگی به قوت استدلال ما دارد که استدلال برکدام قرائت قوی تر است. چرا که دنیای امروزی دنیای استدلال و برهان است. ما هم باید استدلال و برهان بیاوریم .
    
    
کرامت: مفهوم نسبی یا نفسی؟


    
در ابتدای این بحث لازم است که معنای کرامت را به عنوان یکی از واژه های کلیدی ایضاح مفهومی کنیم. همچنین باید مشخص کنیم که منظور ما از فلسفه چیست؟ فلسفه را به هستی شناسی تعریف کرده اند. با نگاه کلان انسان به عالم هستی، فیلسوف کسی است که بر بام هستی می ایستد و بحث ها را نظاره می کند. فیلسوف مباحث بنیادین هستی مانند دنیا، حیات و... را مطرح می کند. در بحث کرامت انسان هم اگر بخواهیم فیلسوفانه وارد شویم، باید یک تعریف فیلسوفانه مطرح کنیم که آیا انسان یک موجود مجرد است؟ یا یک موجود دو بعدی و چند ساحتی؟ حرکت انسان، رشد انسان ترکیب روح و بدن و خلقت انسان همه اینها نگاه های فلسفی است .
    
از زمان یونان باستان، افلاطون و ارسطو در باب نفس و حقیقت انسان نظراتی داشته اند تا فیلسوفان معاصر. همان طور که می دانید، ملاصدرا نظریه کرامت و «جسمانیه الحدود و روحانیه البقا» را ارایه می دهد و معتقد است که بدن بر روح انسان مقدم است. ابن سینا هم به همین رای است. ارسطو در این باب معتقد است که روح قبل از بدن وجود دارد و بعد در بدن حلول می کند. شروع فلسفی مورد نظر یعنی ابتدا باید وارد اینگونه بحث ها بشویم تا بعد از آن مباحث عرضی روشن شود. چرا که اینها زیربنای علوم انسانی هستند. باید در این باب بحث کرد که معنای کرامت یک مفهوم نسبی و اضافی است یا یک مفهوم نفسی؟
    
منظور این است که آیا این نسبت به سایر موجودات است یا نسبت به موجودات دیگر بحث نمی کنیم؟ به نظرم کرامت یک معنای نسبی دارد. اما به نظرم برای روشن شدن بحث وقتی می گوییم انسان یک موجود کریم است نسبت به چه چیزی کرامت دارد؟ نسبت به خداوند؟ جمادات؟ نباتات؟ این بحثی است که لازم است تدقیق شود. ما نگاهی که به بحث کرامت می توانیم داشته باشیم تا کرامت ذاتی را تقویت کنیم این است که خداوند حی است و انسان هم حی است و حیات انسان تجلی حیات خداوند است. انسان اشرف احیا و شریف ترین موجودات زنده است و این حیات او تجلی «نفخت فیه من روحی» است که خداوند فرموده است .
    
بدین معنی انسان ها همه یک کرامت ذاتی دارند برای اینکه خداوند یکی از صفات خودش را در انسان متبلور کرده است. بنابراین با این نگاه می شود برای همه انسان ها یک کرامت ذاتی قایل شد. همچنین برای تمام حیوانات و نباتات هم به درجات می توان نفس قائل شد. به این اعتبار می توان کرامت را کرامت ذاتی تفسیر کنیم و گفت همه انسان ها کرامت ذاتی دارند. در نگاهی دیگر انسان ها کرامتی نسبت به موجودات و نباتات دارند که یک کرامت اضافی و نسبی است و در همین جا است که این کرامت مرتبه دارد. کرامت اکتسابی در آنجایی مطرح می شود که انسان ها تحصیل می کنند. فضایل اخلاقی را اکتساب می کنند و برخی هم جاهل می شوند. از نگاه فضایل و رذایل یا ایمان و کفر هم می توانیم به بحث کرامت انسانی وارد شویم .
    
    
ما نمی توانیم خود را قاضی همه انسان ها بدانیم

                             
    
در سخنان جناب سروش محلاتی نقدهایی به آیت الله جوادی آملی وارد شد. من هم می خواهم هم همراهی کنم و هم از آیت الله جوادی دفاع کنم. بنده هم معتقدم یکی از بحث هایی که در کرامت مطرح است مساله دین است که آیا انسان اگر دیندار باشد کرامت دارد یا نه؟ استدلال آیت الله جوادی آملی بر «لقد کرمنا» بود. بدین معنی همه انسان ها را دربر می گیرد و معتقد است که همه انسان ها دیندار هستند و هیچ انسانی پیدا نمی شود که دین نداشته باشد و دین خاصی هم مدنظر نبوده است. این دین اگر مراد باشد آن موقع شامل همه انسان ها می شود و شاید منظور آیت الله آملی این است که انسان به اعتبار ایمان و تدینش است که کرامت دارد. شاید آیه «ان الدین عند الله الاسلام» هم در تایید همین بحث باشد. اسلام را باید گسترش دهیم که همه انسان ها مسلمان شوند. انسان موجود زنده متاله است یعنی کسی که معبود و الله را قبول دارد. اگر انسان را این گونه تعریف کردیم همه انسان ها مومن و متدین می شوند و همه دارای کرامت ذاتی می شوند. بنابراین ما اینجا به ناچار وارد بحث دیگری می شویم و آن معنای کفر و ایمان است. یک کفر و ایمانی است که فقه و فقها تعریف می کنند. مثلابعضی فقها ایمان را مساوی با تشیع گرفته اند به عنوان مثال در «شرح لمعه» مومن یعنی شیعه. بعضی مومن را مسلمان می گویند یعنی غیر مسلمان را کافر می دانند .
    
در نگاه فقهی وسیع تر و غیرایدئولوژیک: همه انسان ها خداشناس هستند اما خودشان بر این امر آگاهی ندارند. این بحث آیت الله آملی در کتاب خداشناسی مطرح کرده اند. همه انسان ها خداشناس هستند به این معنی که، ایمان قلبی دارند، اما علم به علم ندارند. با این نگاه همه انسان ها ایمان دارند، اما نمی دانند و به لحاظ آن ایمان نظری که به مبدا دارند کرامت ذاتی دارند و ملاک آن کرامت ذاتی ایمان شان است. یعنی بالقوه به تعبیری می توانیم بگوییم همه مومن هستند و کرامت ذاتی دارند. این بحث را هم باید مطرح کنیم که کفر و ایمان را چه کسی تعریف می کند .


    
همه افراد خودشان را مومن می دانند. چه کسی می تواند حد و مرز ایمان و کفر را مشخص کند و بر اساس آن ما بگوییم که چه کسی مومن و چه کسی غیرمومن است و بر اساس آن چه کسی کرامت دارد یا ندارد؟ ما نمی توانیم خود را قاضی همه انسان ها بدانیم و بعد بگوییم هر حرفی غیر از حرف من کفر است و کسی که به آن قایل نیست پس کرامت ندارد .


    
    
در آینده شاهد تغییر فتواهای فقهی هستیم


    
به نظر من با این نگاه، همه انسان ها از حقوقی برخوردار می شوند. به هر حال ما تفسیرهای متفاوت و مختلف از اسلام داریم. همان طور که اشاره کردم نگاه های مختلفی هم در این زمینه وجود دارد، بنابراین کلیت حرف بنده این است که حقوقی برای همه انسان ها قایل هستم. در کنفرانسی در ژاپن از من سوال شد که توجیه تان از اینکه شما جهاد ابتدایی دارید چیست؟ گفتم که ما جهاد ابتدایی نداریم تحلیل ما از جهاد ابتدایی چیز دیگری است، یعنی دفاع از حقیقت است، دفاع از انسانیت و ارزش های انسانی و کرامت های انسانی است و معنای آن این است که اگر در یک گوشه یی از جهان به حیثت انسان تجاوز شود و به ارزش های عام انسانی (توحید، ارزش های اخلاقی) ظلم شود ما مسوولیت داریم که با متجاوز وارد کارزار شویم و اول کارزار هم دعوت است و بعد از آن گفت وگو می شود پس ما اصالت الحرب نداریم بلکه اصالت الدعوت داریم اما وقتی دیدیم که کار به جاهای باریک رسید وارد جهاد می شویم.


    
شرایط زمان، علما و فقهای ما را به سمتی می برد که به هر حال به طور ناخودآگاه یکسری از واقعیت های جهان امروز را می پذیرند و فتاوای آنها تغییر می کند. من از بیرون که فتواهای آنها را رصد می کنم فقهای ما وادار می شوند که فتواهای جدید بدهند. الان اکثر فقها می گویند کفار اهل کتاب پاک هستند و اصل شان هم بر پاکی ذات است. یا به عنوان مثال نماز خواندن در بین نماز جماعت اهل سنت مشکلی ندارد. من این را به شما نوید می دهم که در آینده فتاوای دیگری را شاهد خواهیم بود، چون ضرورت های زمان اقتضا می کند که فتواها تغییر کنند. در رابطه با آیت الله آملی هم باید عرض کنم که ایشان دو نگاه دارند: نگاه عرفانی و فقهی. آیت الله آملی در بعضی از نظرات شان نگاه شان عرفانی است در بعضی جاها نگاه فقهی و ایدئولوژی که باید به تفاوت این دو نگاه توجه کرد .


    
    
جنسیت، دین و اقلیت هیچ تاثیری در برخورداری از کرامت انسانی ندارد


    
اولاکرامت ذاتی از نظر مبانی اسلامی قابل دفاع است. ثانیا اگر قابل دفاع نباشد باید آن را جایگزین و معرفی کنیم. ثالثا جریان عمومی بحث کرامت در جامعه ما دچار چالش است و متفکران باید آن را حل کنند و پاسخ روشن برای آن داشته باشند و بگویند مبنای مان چیست و چگونه عمل کنیم. اینها مطالبی است که وجود دارد و نمی توان به آنها بی توجه ماند.


    
    
حجت الاسلام محمد سروش محلاتی/ سخنان من از دو بخش تشکیل می شوند. در بخش اول سعی می کنم نظریه مختار و مورد قبول خودم را تبیین و اثبات کنم و در قسمت نقدهایی که به نظرم نسبت به نظریه رقیب وجود دارد را مطرح کنم. اما قبل از آن باید ذکر کنم که سمت و سوی بحث جناب غرویان به سمت مقدمات بعیده رفت و این مقدمات ما را به جایی نمی رساند. اگر کرامت انسانی کرامت ذاتی است پس همه انسان ها از نظر برخورداری از این کرامت مشترک هستند و جنسیت، دین و ملیت هیچ تاثیری در برخورداری از این کرامت ندارد و دخالتی هم در آن ندارد. انسان های فاقد دین هم دارای کرامت هستند: چراکه کرامت امری ذاتی است. به همان میزانی که شخص دیندار از کرامت ذاتی برخوردار است شخص غیردیندار هم برخوردار است. اما اگر به کرامت ذاتی معتقد نباشیم و به این اعتقاد داشته باشیم کسی که دین حق را هم نمی پذیرد برخوردار از کرامت نیست، خیلی نیاز نیست که موضوع و دامنه آن را گسترده بگیریم که در نتیجه گیری دچار مشکل شویم.آنچه امروز در جامعه ما مطرح می شود این است که کرامت ناشی از دینداری است و کسی که دین حق را نمی پذیرد و دیندار نیست یعنی کرامت ندارد. مبحثی که بنده می خواهم مطرح کنم در مورد این دو مورد است. دو دیدگاه در جامعه ما وجود دارد. یکی می گوید ارزش انسان در خلیفه الهی است و اینکه او بفهمد خدا چه می گوید و ثانیا دستورات آن را اجرا کند اما اگر به جای آن بنشیند و نان آن را بخورد و حرف خود را بزند آن موقع کالانعام می شود. کرامت برای خلیفه الله است و اگر نافرمانی کند، کالانعام می شود. کرامت انسان برای دیندار و دین پذیر است و منشا انسان دین است. این دید گاهی است که از آن به عنوان دیدگاه رقیب نام می برم که معتقد است کرامت برای دین است نه برای خود انسان. اما در اثبات کرامت ذاتی (البته نه آن کرامت ذاتی ای که منشا آن حیات و زندگی باشد) باید گفت: کرامت انسانی چرا؟ انسان به ماهو انسان دارای کرامت است نه انسان به ماهو حی. انسان از جهت انسان بودن چه کرامتی دارد؟ انسان به هر مقیاس می خواهید بگیرید فرقی نمی کند. بالاخره انسان کرامت پیدا می کند و نیازی هم به آن بحث های انسان شناسی نیست. انسان نسبت به انسان دیگر و موجودات دیگر چه امتیازاتی دارد؟ عقل انسان امتیازی برای او هست یا خیر؟ عواطف و احساسات چگونه؟ همه اینها را به عنوان اصول موضوعه مطرح می کنیم که آیا اینها برای انسان امتیاز هستند یا نه؟   آیا امکان همزیستی بین انسان ها را به وجود آورده ایم؟


    
آیا برای انسان با این امتیازات کرامتی ایجاد می شود که به تبع آن حقوق خاصی برایش ایجاد شود؟ این مساله را هم از جنبه عقلی و هم نقلی می توان بررسی کرد. از نظر عقلی خود این امتیازات موجب کرامت است که ما بر این اعتقاد هستیم که هر استعداد در یک موجود سند طبیعی برای یک حق است و هر استعدادی منشا برای یک حق است چرا انسان حق فکر کردن دارد چون خداوند قدرت فکر کردن به او داده است. خداوند بیهوده این قدرت را در اختیار انسان قرار نداده است. هم قدرت فکر کردن داده باشد و هم بگوید آن را قفل کنید این با حکمت خداوند هماهنگ نیست وقتی که خداوند یک قدرت را به انسان داده است خود این قدرت منشا یک کرامت می شود. خداوند به انسان اراده داده و به دیگران حتی انبیاء گفته است که آن را سلب نکنید و اگر کسی آن را سلب کند این با حکمت خداوند همخوان و هماهنگ نیست. خداوند می گوید من نخواستم و نکردم که همه را هدایت کنم و همه را مسلمان یا دیندار کنم و بعد از آنکه این را می گوید که من نکرده ام آیا تو می خواهی آن را اجرا کنی این اراده باید پابرجا بماند. سوالی که اینجا مطرح است این است که آیا حد و مرزی در اینجا وجود دارد چه کسی این را قبول ندارد و آن یک بحث ثانوی است. در قدم اول مبنا و در قدم دوم رابطه و در قدم سوم حقوق برخاسته از کرامت انسان دارای چه محدودیت هایی است؟ اگر کسی این را بپذیرد و برای آن یک مبنای عقلی قایل باشد و اگر کسی نپذیرد و دلش به آیات و احادیث قرص باشد به او باید گفت بنی آدم را ما کرامت دادیم و این آیه قرآن است که بنی آدم را ما کرامت داده ایم و نه بخشی از انسان ها که دیندار هستند. شما نمی توانید یا ایها الناس را به یا ایها الذین آمنوا محدود کنید و در ادامه آیه هم عموم و شمول را نشان می دهد. اگر کسی این استدلال را نپذیرد باید گفت در تفسیر المیزان، علامه طباطبایی گفته است که کرامت حتی شامل کفار هم می شود. ما انسان ها در اینجا می خواهیم زندگی کنیم آیا امکان همزیستی بین انسان ها را به وجود آورده ایم؟ اگر آنهایی که حقوق بشر را تدوین کردند، آنها از نگاه فلسفی درصدد اثبات این مبحث نبودند؟ خیر، آنها در پی اثبات کرامت انسانی بودند که جنگ جهانی دوم آنها را به بن بست رسانده بود. چیزی که در عمل برای انسان ها مشکل زاست و نمی توان آن را به اسلام نسبت داد. اصلاتجربه بشری یکی از ملاک هایی است که چه چیزی را به اسلام می توان یا نمی توان نسبت داد. سخنان آیت الله آملی در این باره با توضیحات جناب غرویان قابل توجیه نیست. چون تصریح کردند آنگاه انسان خلیفه است که حرف خدا را بفهمد و ثانیا آن را اجرا کند. آیا مردم هند و چین حرف خدا را می فهمند و اجرا می کنند؟ حرف ایشان به همه انسان ها نیست، نگاهی که ایشان به مساله دارند قابل توجیه نیست. ملاک همان دین فطری است. دین فطری دین بالقوه است نه دین بالفعل. شما افرادی که بالفعل کافر هستند می گویید که بالفطره در وجودشان دین است. ما می خواهیم کرامت بالفعل را اثبات کنیم و احکام بالفعل را با احکام بالفطره اثبات کردن چیزی به دست نمی آید. این مشکلی را حل نمی کند .


    
    
ایمان ملاکی برای کرامت ذاتی نیست


    
نکته دیگر این است که اصلاً ایمان ملاکی برای کرامت ذاتی نیست، اگر بناست بر اساس ایمان کرامت ذاتی تعریف شود چرا شما اجنه را دارای کرامت نمی دانید؟ چرا که آنها هم در بین شان مسلمان وجود دارد. چرا بحث را روی ملایکه نمی گذارید؟ شما باید امتیاز انسان را نشان بدهید. اگر از امتیازات انسان مایه بگذارید، اینجا مساله کرامت انسان جایگاه خودش را پیدا می کند. مشکل چهارم، تکلیف افرادی که دین و ایمان ندارند چه می شود؟ در پاسخ به آقای غرویان باید گفت که ما درباره دین و دیگران نباید قضاوت کنیم. این مطلب اگر گفته شود باید در همه جا گفته شود، چرا جاهای دیگری که می رسید، احکام کفر را مترتب می کنید. به فرض مثال ازدواج با کافر جایز نیست. آنجا می گویید کفر قابل شناسایی است و اگر کسی شهادت ندهد کافر است اما اینجا که می رسید می گویید همه انسان ها مومن هستند و آن هم ایمان بالفطره. نکته دیگر این است که ما در جهاد ابتدایی دفاع از حقیقت می کنیم. آقای غرویان مثالی زدند که دفاع از توحید بود. اگر یکی پیدا شود و تشخیص او از تشخیص ما متفاوت باشد چرا فهم ما برای حقیقت ملاک باشد؟ همه مردم عالم حقیقت را باید از ما بیاموزند در صورتی که آنها هم حرف شان این است که ما هم حقیقتیم و اگر حقیقتی که ما می گوییم نپذیرید باید جنگید. هیچ چیزی را با نام حقیقت یا غیر حقیقت نمی توانید نشان بدهید که به این نزاع خاتمه دهد و اگر ما گفتیم طرف مقابل نمی تواند به آن رجوع کند. آن منطقی که امیرالمومنین به فرزندش می گوید را باید اجرا کرد. فرزندم خودت را میزانی بین خود و غیر قرار بده و آنچه را برای خود می پسندی برای دیگری بپسند و آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگری هم نپسند .


       
کرامت ذاتی از نظر مبانی اسلامی قابل دفاع است

    ما باید یک منطق مشترک پیدا کنیم و هر کسی که حقیقت را به تشخیص ما نمی شناسد او را می کشیم. این منطق چه فرقی با منطق داعش دارد؟ ما در یک مسیری قرار گرفته ایم که این مسیر آینده روشنی ندارد. در سال ۱۳۵۷ انقلاب ایران به رهبری امام به پیروزی رسید و بعد از ۵ ماه مجلس قانون اساسی تشکیل شد. شخصیت اول جامعه ما از نظر فکری و علمی در آن موقع شهید مطهری بود. در همان موقع شهید بهشتی را داشتیم ما آن موقع وقتی کتاب های اینها را می خواندیم به سهولت از کرامت ذاتی انسان بحث می کردند. ما با این سرمایه تا انقلاب آمدیم مجلس خبرگان که تشکیل شد در پیش نویس قانون اساسی بحث کرامت انسان نبود. شورای انقلاب به کمک و اصرار شهید بهشتی آن را تصحیح و اصل دوم را با شش ماده به آن اضافه کرد و در آن کرامت انسان را گنجاند. این اصل را به عنوان پایه پذیرفته ایم و در مجلس بحث و تصویب شد که هیچ قانونی از کرامت انسانی عدول نکند و چنانچه مخالف کرامت انسانی بود تصویب نشود. بعد از یکی، دو دهه به اینجا هبوط کردیم که هر کسی که دین دارد کرامت هم دارد و اگر دین نداشته باشد کرامت ندارد. آقای جوادی آملی در کتاب نظریه حقوقی اسلام (متن سخنرانی های قبل از خطبه ایشان) ملاک کرامت حقوقی را تن دادن به نظام جمهوری اسلامی می داند و به صراحت می گوید کسی که معتقد به آن نیست کرامت ندارد. این مسیری است که ما داریم می پیماییم و امید دارم که به جاهای خطرناکی نرسد. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان و در ذیل آیه «ان اکرمکم عندالله اتقاکم» می گوید که کرامت مربوط به تقوایی است که خداوند آن را مطرح می کند و ربطی به مسائل اجتماعی ندارد. اولاکرامت ذاتی از نظر مبانی اسلامی قابل دفاع است. ثانیا اگر قابل دفاع نباشد باید آن را جایگزین و معرفی کنیم. ثالثا جریان عمومی بحث کرامت در جامعه ما دچار چالش است و متفکران باید آن را حل کنند و پاسخ روشن برای آن داشته باشند و بگویند مبنای مان چیست و چگونه عمل کنیم. اینها مطالبی است که وجود دارد و نمی توان به آنها بی توجه ماند.


*بازتاب رسانه ای جلسه مناظره را اینجا ببینید!

فایل های ضمیمه


نظر شما :