یادداشت بمناسبت شکست حصر آبادان در عملیات ثامن الائمه (ع)
دلنوشته ای برای آبادان، حصر آبادان شکسته شد اما سد مشکلاتش نه
آبادان! مث سوپراستاری بود که تو دل ملت و منطقه ای یکهتازی میکرد؛ مث زلیخایی که هرچی رو عمرش میومد جوونتر و زیباتر میشد، شادابتر و باشکوه تر؛ دلرباتر و دلخواه تر. آب و نفت و صنعتش، صبر و و وفا و صمیمت حکشده اش بر بلندای قامت نخلهاش هر روز معرکه ترش می کرد! و لهجه شیرین مردمش که مثل صدای نی انبونه اش میبردت تو خلسه.
بلوف نمی زنم، سؤال کنید از شاهدان بازمانده اون روزگار قندتر از قند. قبلِ جنگ قبلِ اینکه خمپاره بزنن وسط اون صورت زیباش و رونق بازارش. که چطو با اون لهجه شیرینشون شما رو با داستان هایی از این خطه و مردمش میندازن تو نوستالژی هایی کم نظیری که فکر می کنی نکنه تصوراتشونه، نکنه خیال می بافند برات. نکنه لاف میزنن! ولی نه، اینا نه تصوره نه خیاله، نه لاف؛ بلکه عین روز واقعیه. وچه خوب که اینا هستن که با گفتن همین خاطرههاشون آبادان رو تو ذهن ملتی آباد نگه دارند تا یه روزی به وقتش دوباره آبادش کنن، دوباره آبادان.
تاریخچه آبادان و موقعیت جغرافیایی
بذارید یه کم درباره اسم آبادان و سرگذشت این اسم بگم. قدیمیترین نام آبادان، اوپاتانه؛ دو کلمه «او» به معنی آب، و «پاتان» به معنی نگهبان. که ترکیبش همونطوری که مشخصه یعنی جایی که از آب و رودخونه نگهبانی می کردند. برخی هم ازش به میانرودان یاد می کردند و برخی هم به دلیل وجود یه زیارتگاه کوچیک که معروفه به اینکه خضر نبی اونجا قدم گذاشته بهش می گفتند جزیره الاخضر. تو دوره ساسانی هم به «بهمن شیر» معروف بود. «بهمن اردشیر» یا «وهمن اردشیر» برگرفته از اولین اسم شاه ساسانی اردشیر بابکان بود. اردشیر بابکان اقدامات بسیاری تو آبادان انجام میده اما با گسترش فتوحات اسلامی به ایران، آبادان به پادگان تبدیل شد. و چون اولین فرمانده این پادگان مردی بوده به نام عباد ابن حصین حبطی، یه شهر کوچکی اطراف این پادگان ایجاد میشه که بعدها به نام همین مرد عبادان نام می گیره.
آبادان تو دوره عباسی ها از حالت دهکده در میاد و تبدیل میشه به یه شهر. اما زمانیکه عثمانیها حکومت می کردند بین ایران و عثمانی مدام بر سر تملکش درگیری و نزاع بوده. تا اینکه با معاهده الرزروم که امیرکبیر سال 1253 (1874م) تو دوره ناصرالدینشاه با عثمانیها می بنده به تملک همیشگی ایران در میاد.
به لحاظ جغرافیایی آبادان یه جزیره اس. جزیره ای در دورترین منطقه جنوب غربی ایران و مهم ترین شهر خوزستان بعد از اهواز. این جزیره از جنوب به آب های گرم خلیج فارس و از شمال و مشرق به رودخانه های کارون و بهمنشیر و از غرب هم به اروندرود وصله. اروندرود تنها رودخونه ای در ایرانه که می شه روی اون کشتیرانی کرد. تا قبلِ تجاوز عراق به ایران، دوتا بندر بزرگ و فعال خرمشهر و آبادان تو مسیر این آبراه قرار داشتند.
رونق و توسعه؛ پالایشگاه آبادان تداعی کننده تاریخ صنعت ایران
اواخر قرن سیزدهم هجری قمری صنعت نفت شکل میگیره و پالایشگاه آبادان (1909 م) تأسیس میشه؛ این پالایشگاه تو سال 1317 شمسی (1938) تبدیل میشه به بزرگ ترین پالایشگاه نفت جهان. پالایشگاهی که بوی نفتش، بوی رونق و خبر از ورود به عصر توسعه رو نه تنها در آبادان که در سراسر ایران می داد. نفت از اغلب مناطق خوزستان با لوله به این شهر می رسید و پس از تصفیه به کل جهان صادر می شد. به این ترتیب، با اهمیت اقتصادی، سیاسی و بین المللی نفت، اهمیت جزیره آبادان هم افزایش پیدا میکنه، طوری که سال 1335 (1956) جمعیت آبادان کم کم به عدد کم نظیر 220هزار نفر می رسه که دلیل عمدهاش هم طبیعتاً همین پالایشگاه و شرایط مساعد اقتصادی و اشتغالی بود که ایجاد کرده بود.
با تأسیس پالایشگاه، دانشکده نفت آبادان هم تو سال 1318 (1939) تأسیس می شه که دومین دانشکده کشور (پس از دانشکده فنی تهران) برای تربیت نیروی متخصص در پالایشگاه آبادان بود.
اهمیت آبادان
تا قبل از حملة عراق به ایران در سال 1359 آبادان شهری بسیار باشکوه و آباد و کمنظیر در ایران بود. داشتن فرودگاه، بندر، و نیز همونطور که گفته شد پالایشگاه نفت، آبرفتی بودن خاک آبادان (نتیجه قرارگرفتن در میان رودهای کارون و دجله) و نیز راهبردیبودن و هممرزبودنش با کشور عراق از جنگ جهانی دوم سبب شده بود به یکی از مهم ترین شهرهای خاورمیانه و ایران تبدیل بشه.
مراکز زیارتی وتفریحی آبادان
ساحل سحرانگیز رودخانه های بی بدیل اروند و بهمنشیر برای ماهیگیری و تفریح، کلیسای مقدس گاراپت آبادان، سینما نفت یا همون سینما تاج سابق، مناطق بوارده و بریم، احمدآباد، زیارتگاه خضر نبی و سید عباس، مسجد رنگونی ها، میدون الفی، ته لنجی ها و بزرگ ترین سینمای غیردولتی ایران، سینما شیرین که سال 1310 ساخته و سال 1385جزو آثار ملی ایران ثبت شد همه از جمله مراکز تفریحی زیارتی آبادان هستند.
جنگ و حصر
آبادان همان ابتدای جنگ، به محاصره دشمن درمیاد. درست چهل روز بعدِ حمله عراق به ایران، ارتش عراق تصمیم میگیره بهجای گرفتن اهواز، نیروهاش رو ببره تو محور شلمچه به خرمشهر، و آبادان و خرمشهر و تصرف کنه. چهارم آبان 1359، بخش غربی خرمشهر رو اشغال میکنه بعد روی رودخونه کارون پل می زنه و نیروهاش رو تو شمال آبادان مستقر میکنه و جاده اهواز- آبادان رو میبنده. بعد بی سروصدا و در بی خبری مردم آبادان، نخل های کوی ذوالفقاری رو قطع می کنند و با زدن پل رو بهمنشیر به طرف جاده خسروآباد میرند تا محاصره آبادان رو تکمیل کنند. در همین حین یعنی 9 آبان یه اوراقچی به اسم دریاقلی سورانی که تو حاشیه آبادان بوده هشت کیلومتر رو رکاب میزنه که بیاد به نیروهای نظامی خبر بده. این خبر نیروها رو آماده می کنه تا جلوی پیشروی عراق بگیرند.
عقب راندن نیروهای عراقی
نیروهای نظامی بلافاصله داخل شهر از گردان ۱۵۳ ل۷۷ ارتش (به فرماندهی سرهنگ منوچهر کهتری)، ژاندارمری و عناصری از سپاه و نیروهای داوطلب مردمی، به منطقه ذوالفقاری میرند و به سه گروه کوچیک تقسیم میشند. اونها عراقی ها را دور می زنند و پل رو می گیرند. برخی از افراد اسحله نداشتند و وقتی کسی کشته یا زخمی می شد، با اسلحه اون فرد می جنگیدند. سرانجام مهاجمان که تا جاده خسروآباد اومده بودند، به داخل نخلستون عقبنشینی می کنند. نیروهای محور چپ هم به نزدیک پلی که عراقی ها نصب کرده بودند می رسند و با انهدام تجهیزات در حال عبور از آن، پل رو مسدود و عقبه عراقی ها رو قطع می کنند. عراقی ها وقتی این وضعیت رو می بینند شروع به مقاومت های پراکنده می کنند، عده ای هم تسلیم می شند یا به قصد فرار خودشون رو تو بهمنشیر میندازن. این عملیات، ۱ بامداد ۱۰ آبان با متوقفکردن مهاجمان و عقبروندن اونها با موفقیت تمام میشه.
دو شب بعد از این عملیات، عراقی ها با اطلاعاتی که از جاسوسان خود به دست آورده بودند، کلبه گلی دریاقلی سورانی را هدف خمپاره ها قرار میدن. سورانی که به شدت مجروح شده بود برای درمان با قطار به تهران اعزام میشه، اما تو راه شهید میشه و در بهشت زهرای تهران در قطعه ۳۴ ردیف ۹۰ شماره ۲۸ آرام میگیره.
عملیات ثامن الائمه و شکستن محاصره
طرح عملیات ثامن الائمه ۱۵ شهریور ۱۳۶۰ تکمیل و سرانجام در ساعت ۱ بامداد روز پنجم مهر ۱۳۶۰ نیروهای ایران ناگهانی بر مواضع مقدم دشمن هجوم می برند و خاکریزهای اولیه دشمن را بدون زدوخورد اشغال می کنند. با رفتن تاریکی، هلیکوپترهای طرفین نیز به پرواز درمیاند و پشتیبانی آتش های توپخانه هر دو طرف با شدت هر چه تمام تر به مرحله اجرا درمیاد. دشمن نیروهای احتیاط خود رو وارد منطقه شمال محور ماهشهر-آبادان می کنه اما نیروهای ایران با وجود گرمای شدید، با سرسختی مقاومت دشمن را در هم می شکنن و بعد از ۴۲ ساعت تلاش مداوم لشکر ۷۷ خراسان، سپاه و نیروهای مردمی، سرانجام عملیات با موفقیت کامل به پایان میرسه و آبادان درپنجم مهر از محاصره آنان خارج میشه.
اما
جنگ و حملات هوایی و زمینی ارتش عراق خسارات جانی و مالی فراوانی به آبادان وارد کرده بود. پالایشگاه، تأسیسات نفتی، بندرگاه ها، فرودگاه و دیگر مراکز صنعتی و اقتصادی، شبکه آب رسانی، تأسیسات برق و نیز به ساختمان ها، به شدت آسیب دیده بودند و این باعث کم شدن جمعیت شهر شده بود. تولید نفت پایین اومده و فعالیت های اقتصادی راکد شده بودند. ریختن انواع مواد آتش زا و مخرب و بی آبی هم باعث شده بود بخش مهمی از فضای سبز از بین بره. کشاورزی، نخیلات و تمام بسترها و زیرساخت های شهری مثل شبکه های آب و فاضلاب - که در زمان پیش از جنگ مدرن ترین شبکه در سطح کشور بود-، در زمان جنگ یا آسیب دیدند یا تخریب شدند. وقتی هم شبکه فاضلابی تخریب بشه و برای بازسازی اون کاری انجام نشه، انجام دادن هیچ کار دیگه ای هم نمود پیدا نمی کنه.
نتیجه
حصر آبادان شکست، اما!
از پایان جنگ سال هاست که می گذره اما آبادان دیگر آباد نشد، وصله پینه شد. مهاجران برگشتند اما در فقر و بیکاری دست وپا می زدند. در روزهایی که شهرهای دیگرِ کشور پله های ترقی، عمران و توسعه را طی می کردند مردمی که هشت سال به آوارگی و جنگ زدگی شان خو کرده بودند به این امید بودند که با پایان جنگ و بازسازی شهر، روزهای پیش از جنگ هم بر گرده، و اونها بر گردن به روزهای تحسین برانگیز و معرکۀ شهرشون؛ همون وقتها که از هرلحاظ نماد توسعه، رونق و شادی بود. اما اشتباه می کردند. راهبردهای عجیب و نابخردانه ای مثل فراخوان مردم برای کمک به بازسازی شهر ویران شده شان با تحویل رایگان هفت قلم کالای اساسی و دادن جیره ای تحت عنوان جنگ زدگی، راهبردهای ناکارآمد و چه بسا ویرانگرتری برای بازسازی شهری که تمامی اش در طول هشت سال جنگ آماج شدیدترین گلوله باران، بمب و راکت پرانی های دشمن بود، نبود.
این در حالی بود که بیشتر شهرها و روستاهای کشور از نمدِ بازسازی برای خود کلاهی ساختند و ویرانه هاشون را آباد کردند، اما برای آبادان، شهری که مستقیم درگیر جنگ بود اتفاق خوش یمنی نیفتاد و این روزها زندگی برای جمعیتی که روزگاری نفس های شادمانی و آسایش و شور و جذابیت رو می کشید، برای جمعیتی که تو چارچوب قواعد و مقررات خاص در فرهنگ شهری متفاوتی زیسته بود، بیش از اونچه به تصور میاد سخته.
شهر از مشکلات زیرساختی، مهاجرت معکوس شهروندانشان، احیانشدن نخیلات و کشاورزی، بی رونقی بندر، گمرک، صیادی و تجارت در شهرهایش رنج می بره. آب اون که روزگاری شیرین ترین آب ایران بود با زدن سد گتوند، به شورترین آب تبدیل شد، سدی که هدیه اش به شهر نه حیات که مرگ بود؛ و و و و هزاران اقدام دیگه که باعث حیرت و تأمل متخصصان شده، نه تنها ستونی بر جای ویرانه ها نذاشته که آن نیمه ستون هم ویرون کرده. چطور باور کنیم که هیروشیمای ژاپن که هیچکدوم از منابع طبیعی غنی ما رو نداره بعد از فرود بمب اتم بر سرش از میان خاکسترهایش چون ققنوسی برخاست اما عروس خاورمیانه بعد از گذشتن 36 سال از پایان جنگ هنوز در میان ویرانه ها خاک بر سر میریزه؟ اون زمان که آبادان قطب صنعت خاورمیانه بود، که گفتن از آبادان به فسانه می ماند، امارات و شهر پرآوازه آن در پی استخدام کارشناسانی برای یافتن نفت بودند!!!!!!!!!!!!
.... شرح دردمندی این عروس -از پایان حصر و جنگ تاکنون- رو که دُنگ همه ایرانو به پاش مینویسند نمیشه با این چند جمله بیان کرد، کتابی می خواد به وسعت تمام قلب های دردمند و دغدغه مند.
سینما نفت آبادان
الهام رضانژاد
نظر شما :