گزارشی از نشست «سینمای اجتماعی: چالشها و چشم اندازها»

۱۷ مهر ۱۳۹۶ | ۱۵:۱۷ کد : ۱۵۶۹۹ آرشیو اخبار
تعداد بازدید:۱۵۹۳
گزارشی از نشست «سینمای اجتماعی: چالشها و چشم اندازها»

به همت معاونت فرهنگی- اجتماعی و به مناسبت روز ملی سینما، نشستی تحت عنوان «سینمای اجتماعی: چالشها و چشم اندازها» در تاریخ  دوشنبه 20 شهریور در سالن حکمت پژوهشگاه برگزار شد. در ابتدای این نشست که آقای علی ژکان و محمد مهدی عسگرپور از کارگردانان سینما به همراه دکتر محمد نجاری از کارشناسان سینما حضور داشتند، خانم دکتر حیاتی دبیر نشست، ضمن خوشامدگویی به مهمانان اظهار داشت: «چند سالی است که مطالعات بین رشته ای بین کنشگران علوم انسانی مطرح است . اهمیت این مطالعات به این دلیل است که توسعه آن می تواند به بازسازی فرهنگ بینجامد و همچنین ما را به علوم انسانی کاربردی نزدیک کند تا بتوانیم بخشی از مشکلات اجتماعی را رفع کنیم. بدین سبب یکی از برنامه های معاونت فرهنگی- اجتماعی ایجاد گفتگو بین اصحاب علوم انسانی و شاخه های دیگر علمی و هنری از جمله اهالی صنعت سینما است و شاید یکی از بزرگترین اقدامات برای توسعه مطالعات بین رشته ای همین ایجاد گفتگوهای مشترک و فهم و درک مشترک است».

وی در ادامه به طرح پرسشهایی که در رابطه با سینمای اجتماعی وجود دارد، پرداخت و گفت: «آیا اساساً اصطلاح سینمای اجتماعی درست است؟ تقابل سینمای اجتماعی با کدام سینما است؟ سینمای سرگرمی ساز یا سینمای تخیلی؟ آیا ژانری به نام سینمای اجتماعی داریم و بایدها و نبایدهای آن چیست؟ مولفه های آن چیست؟ و چه نسبتی با مفاهیم علوم انسانی پیدا می کند؟»

در ادامه، علی ژکان از کارگردانان سینما با اشاره به اینکه سوالات دامنه وسیعی دارد و نمی توان در یک جلسه به آن پرداخت، گفت: «جای خالی رابطه سینماگر و پژوهشگران خالی است تا بتوانیم به زوایای مشترک برسیم و ببینیم مشکلات کجاست ؟»

وی ادامه داد: «در سینمای اجتماعی مسائل اجتماعی مطرح است. یعنی محتوای اثر سینمایی، یک رابطه و نسبتی با مسائل و مشکلات زندگی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مردم آن کشور دارد. این مؤلفه بارزترین شکلی است که می­توانیم ارزیابی کنیم که یک فیلم آیا سینمای اجتماعی است یا خیر؟ اگر به این مؤلفه قائل باشیم، من فکر می­کنم برجسته ترین چالش این سینما چه در قبل انقلاب و چه در بعد از انقلاب، چالش ممیزی و کنترل و نظارتی است که روی این گونه سینمایی اعمال شده است.  اگر مقررات و کنترل و نظارتی که در این سالها اعمال شده مورد مطالعه قرار گیرد، شاهد هستیم که چه فیلمهایی در این چالش آسیب دیدند، در صورتیکه ژانرهای دیگر سینمایی کمتر با این چالش مواجه بودند».

وی تأکید کرد: «حمایت دولتی مخصوصا پس از انقلاب همیشه یاور سینمای اجتماعی بوده است. اما دنبال خودش یک کنترل و نظارتی را با خودش آورد که به شکل محترمانه و خیرخواهانه بود. یعنی با شعار حمایت، هدایت و نظارت، سینمای اجتماعی تحت کنترل و مهار دولت قرار می­گیرد».

این کارگردان سینما در بخش دیگری از صحبتهای خود اظهار داشت: «سینمای اجتماعی در تقابل با سینمایی است که تحت عنوان فیلم فارسی مطرح می­ شود. این نوع فیلمها رابطه مستقیمی با ترسیم واقعیات اجتماعی ندارند و در واقع به شکل احساساتی به موضوعات می­پردازند که ربطی به مسائل واقعی مردم ندارد. ضمن آنکه اینگونه از سینما به گونه محتوایی ارزیابی می­شود نه با نگاه فنی و ساختاری مثل میزانسن ، نورپردازی ، بازی یا ... سایر عناصر سینما مثل یک ژانر بسازد . در گونه های سینمایی یا مؤلفه­های ساختاری را مورد توجه قرار می­دهیم یا محتوایی و یا هر دو. در مورد سینمای اجتماعی اگر قبول کنیم ژانر است، بیشترین مؤلفه آن محتوای اثر است و نگاه فیلمساز به مساله­ای که مطرح می­کند».

علی ژکان خاطر نشان کرد: «ذات سینما هنر بین رشته­ای است . سینما در واقع پیش از خودش پشتوانه­ تاریخی نداشته است. یعنی حاصل تحولات تکنیکی و صنعتی شدن جهان بود و وقتی به وجود آمد، هیچ چیزی پیش از خودش نداشت و برای حیاتش به هنرهای دیگر رجوع کرد، مثل تئاتر، ادبیات، عکاسی و نقاشی و... لذا هنر سینما اساساً هنر بین رشته­ای است و از این منظر باید نگاهش کرد».

وی افزود : «بین سینما و اجتماع قطعا رابطه دو طرفه وجود دارد . نه در ایران ، بلکه در سراسر دنیا، سینما همیشه بر جامعه­اش تأثیر می­گذارد و از خود جامعه هم برای طرح مسائل و فیلم­های بعد­ی­اش تاثیر می­گیرد. تأثیر در تمام سطوح زندگی بشری اتفاق می­افتد. خیلی­ها اساساً تحت تأثیر فیلم ها، مثل آنها زندگی می­کنند، مثل آنها عاشق می­شوند. بهرحال تاثیر حد و مرز ندارد و به دلیل قدرت تأثیرگذاری آن است که سینما همیشه مورد توجه است . حکومت هم برای همین به دنبال تحت سلطه قرار دادن آن است».

 علی ژکان در پایان سخنانش تأکید کرد: « برای ما افتخار است که سینمای ایران به عنوان یک سینمای اجتماعی توانسته در سطح جهان مطرح شود و جوایز بین المللی بگیرد. این برای صنعت سینمای ایران، که چالش جهانی شدن دارد، بسیار حائز اهمیت است».

 در ادامه این نشست، عسگرپور از کارگردانان سینما و تلویزیون اظهار داشت: «واقعیت این است که اگر تاریخ سینمای را مرور کنید ، اولین چیزی که در سینما شکل گرفت، این بود که مردم می­آمدند در سینما که سرگرم شوند و سینما هم این ادعا را داشت که می­خواهد مردم را سرگرم کند. اما در ادامه سینما نشان داد که می­تواند به خیلی از مسائل اجتماعی روز خودش هم اشاره کند که می تواند  نقاط ملتهب هر جامعه باشد. به دنبال آن ممکن است هر فرد و نهادی عکس العمل­های خاص خودشان را داشته باشند. حکومتها یک جور ، دولت­ها یک جور و مردم و نهادهای اجتماعی یک جور عکس العمل داشته باشند و آن مدل فیلم سازی را تحت تأثیر قرار دهند. همچنانکه مدل فیلمسازی هم می­تواند مردم را تحت تاثیر قرار دهد».

 وی با ارائه دسته بندی کلی نوع مواجهه و تعامل جوامع مختلف  با این سینما  خاطر نشان کرد: «بین این سینما و رشد اجتماعی هر کشور و میزان ظرفیت نقدپذیری آن جامعه رابطه وجود دارد. شما در مورد ایران زیاد شنیدید که می­گویند سینمای ایران در جشنواره­های خارجی سیاه­نمایی می­کند و چهره درستی از ایران نشان نمی­دهد. در صورتیکه اساساً جشنواره­ها چنین کارکردی پیدا کرده­اند.  بدان معنی که اگر بروند و فیلمهای جشنواره ها را نگاه کنند، از هر کشور، فیلمهایی که عمدتاً سینمای اجتماعی است، حضور پیدا می­کند و معمولاٌ هم نقادانه به موضوعات اجتماعی خودشان نگاه می­کنند. خیلی کشورها این وضعیت را دارند و فیلمهایی که پذیرفته شدند را نگاه کنید می­بینید که چه نگاه­های تند انتقادی به وضعیت کشور خودشان دارند و به عنوان نماینده آن کشور هستند و جایزه هم بگیرند، در کشور خودشان به آنها افتخار می­شود».

وی با مقایسه این وضعیت با ایران افزود: «ما با خیلی از کشورهای دنیا متفاوتیم و نمی­توانیم یکسان بدانیم. دلیلش هم عمدتاً این است که ما در حوزه فرهنگ و هنر استراتژی مشخصی حداقل بعد از انقلاب نداشتیم. چون نسبت خیلی مشخصی بین استراتژی فرهنگی یک حکومت با سینمای اجتماعی که ممکن است در یک کشور رشد کند، وجود دارد. به دلیل نبود این استراتژی، با وضعیتی مواجه هستیم که هیچکدام از دولت مردان نسبت به افتخارات همین سینما نمی­توانند عکس العمل نشان دهند، یعنی کجای دنیا است که مسئولین فرهنگی نمی­توانند راجع به جایزه اسکاری که کشورشان گرفته اظهار نظر کنند؟»

 این کارگردان سینما تصریح کرد: «عمده دلیل آن این است که جامعه ما نقد پذیر نیست. شما زیاد شنیدید که سینماگران نسبت به هیچ گروه اجتماعی نمی­تواند انتقاد داشته باشند. به همین دلیل شخصیتهای منفی در فیلمها اکثراً شغل ندارند. یعنی ما در جامعه­ای که نقدپذیر نیست و تحمل مطلقاً وجود ندارد، می­گویند حتما شما انتقاد کن، اما مدیران به شدت محافظه کار هستند و به محض اینکه احساس کنند کوچکترین خطری برای میز و صندلی آنها دارد، حاضر نیستند پای اینها بایستند. بنابراین ما نه استراتژی مشخصی داریم و نه جامعه نقدپذیر. جامعه هم همین پالس را به مدیریت می­دهد. البته مدیران باید بتوانند طراحی درست کنند. چون به نیابت از مردم در این مدیریتها قرار گرفتند و مردم هم البته باید کمک کنند».

عسگرپور تأکید کرد: «با تمام این تفاسیر، شما می­بینید فیلمهایی از کشور ما ساخته می­شود که اتفاقاٌ به دل مخاطب هم می­نشیند و در خارج از کشور هم بعضاً مورد عنایت قرار می گیرد و این افتخار بزرگی است برای سینمای ایران که با این وضعیت توانسته چنین فیلمی بسازد».

وی در ادامه گفت: «خود این، طبیعت فیلمساز را به سمتی سوق می­دهد که به اصل موضوع خیلی وقتها نمی­توانند بپردازند.  در صورتیکه ما سرمایه­های نهفته زیادی داریم، فیلمسازان زیادی هستند که بهرحال در این مملکت وقتی فیلم می­سازند، به عنوان نظریه پرداز اجتماعی مطرح هستند. ما تقریباً نتوانستیم از سرمایه­های خودمان استفاده کنیم که بتوانیم حتی به معضلات اجتماعی خودمان نزدیک شویم. در واقع عملیات فیلمسازی به خصوص در حوزه اجتماعی مثل کار چریکی می­ماند. یعنی انواع و اقسام پیچ وخم­هایی وجود دارد، تنها به این خاطر که آدم­ها دچار سوء تفاهم نشوند و این نه فقط فیلمساز که مدیریت و اساساً جامعه ما را در بر گرفته است».

وی در انتهای سخنان خود اظهار داشت: «من فکر می­کنم سینمای اجتماعی ایران می­تواند به همین لایه­ها اشاره کند و باید به دنبال آن باشد که چگونه می­تواند لایه­های خودسانسوری را بردارد و خود واقعی را نشان دهد. ما خیلی خود واقعی خودمان نیستیم. من امیدوارم که بتوانیم به خود واقعی خودمان نزدیک بشویم . البته در نتیجه آن ممکن است آن فیلمساز مورد علاقه را بیشتر دوست داشته باشید یا اصلاً دیگر دوست نداشته باشید . ما اصولاً خیلی خود واقعی نیستیم».

در قسمت پایانی این نشست، دکتر نجاری کارشناس سینما در مورد سینمای اجتماعی گفت: «نام­گذاری گونه سینمای اجتماعی از جمله اشتباهات مصطلح می باشد که در کشور ما به وفور رخ داده است. در هیچ کجای جهان ژانری به نام سینمای اجتماعی وجود ندارد. چون اساساً سینما غیر از اجتماع نیست، وقتی ما در مورد یک کنش صحبت می کنیم، الزاماً قهرمان در مقابل اجتماع است و قهرمان می­خواهد یک وضعیتی را تغییر دهد و در نتیجه یک کنش اجتماعی رخ می دهد. بنابراین این اصطلاح ساخته و پرداخته منتقدان است.

وی افزود: «سینمای اجتماعی را می­توانیم ذیل درام­ها بررسی کنیم، مثل درام­های اجتماعی. سینمای اجتماعی یک سینمای ضد تخیل است که تکنیک­های درام را بکار می­گیرد و کنشگر اصلی سعی می­کند در یک سفر رمانتیک، این نوع سینما را خلق ­کند».

این منتقد سینما با اشاره به دوره های مختلف سینمای اجتماعی خاطر نشان کرد: «در دهه 40 و 50  در سینمای اجتماعی، قهرمان­هایی هستند که علیه وضعیت اجتماعی دست به عصیان می­زنند و حرکت می­کنند. اگر چه سرنوشت آنها تراژیک است، اما حیثیت قهرمان را حفظ می­کنند. شخصیتهای این فیلمها کسانی هستند که امیدی به اجتماع و قانون ندارند. بعد از پیروزی انقلاب، سالهای دوره جنگ، به تعبیری سینمای اجتماعی نداریم. هر چه که در این سینما رخ می­دهد، به پیش از انقلاب مربوط می­کنیم. سینمای اجتماعی در این دوران اگر هم وجود دارد به اعتیاد، مذمت مهاجرت به خارج ، طلاق و دعواهای خانوادگی بسنده می­شد . نکته مهم این است که هیچ سیاستگذاری مدونی نداشتیم و نداریم و جای بسی تاسف است».

وی در ادامه به دوران اصلاحات اشاره کرد و افزود: «در سالهای اصلاحات، سینما هر چه بغض فرو خورد داشت، به زبان می­آورد. آنچه که در این سالها متولد می­شود، سینمایی است شعاری و پر از فریاد که بیشتر نقد سیاسی است. در دهه 80، نوک پیکان نقد اجتماعی از سیاست گرفته می شود و به سمت مردم و جامعه می­رود.  در این دهه طبقه متوسط شخصیتهای اصلی قصه هستند. سیاست به حاشیه می­رود و خانواده و فرد و درگیری­های فرد با جامعه مسیر خودش را باز می­کند.  ضمن آنکه در این دهه مدیران هم می­خواستند دچار مشکل نشوند و لذا هر فیلمی که دستشان رسید، دچار سانسور شد که این فقط دشمن شادکن بود».

دکتر نجاری تأکید کرد: «سینمای اجتماعی در دنیا متاثر از چپ است، اما در ایران هیچ جایگاه مشخص سیاسی ندارد. از سوی دیگر فیلمسازها مداومت هم ندارند. اگر یک آسیب شناسی از این سینما انجام دهیم، از یک طرف می بینیم که فیلمسازان ادبیات را فراموش کردند و از طرف دیگر به سمت های و هوی سینمای شعاری و سطحی که حرفهای بسیار ابتدایی زده می­شود، رفته اند».

 وی در پایان تصریح کرد: «اگر این سینما سیاستگذاری مدون نداشته باشد و با ادبیات آشتی نکند، ما به سمتی می­رویم که تنها برای تیترهای جنجالی جواب می­دهد که این هم تا یک جایی جواب می­دهد و تا یک جایی از این سینما می توانیم برای جشنواره­ها استفاده ­کنیم. در صورتیکه من تأکید می­کنم که آنچه در این حوزه از سینما روییده است، شعار و ملغمه­ای است که به ناکجا آباد می رود، در حالیکه سینما نیازمند واقع گرایی است. امیدوارم روزی آزادی، برادری و برابری از طریق سینما رشد پیدا کند و سینمای ایران بتواند پیام صلح و نوع دوستی را به گوش جهانیان برساند».

در انتهای این نشست، مهمانان به پرسشهای دانشجویان و پژوهشگران پاسخ گفتند.






فایل های ضمیمه


نظر شما :